...
روزنامة «اومانیته»، ارگان حزب کمونیست فرانسه، مورخ 21 دسامبر سالجاری، گزارش میدهد که 4 کشیش کلیسای آنگلیکان ایالات متحد در تهران حضور یافتهاند. و اینکه، دو تن از این کشیشها، با تهاجم نظامی به عراق در سال 2003 مخالفت کرده بودند، «مخالفتی» از نوع واتیکان و دولت فرانسه، ولی نیک میدانیم که این نوع «مخالفتها» صرفاً زبانی است، چرا که اگر جنگ نباشد، کشیش جماعت، چه کاتولیک و چه آنگلیکان، در ارتزاق خود در میماند.
بله، کشیشها آمدهاند ببینند حال مسیحیان ایران چطور است! و در کلیساهای ایران جهت غارت چه چیزها میتوان پیدا کرد! میدانیم که مسیحیت نخست در خاورمیانه شکل گرفته، و در نتیجه در کلیساهای خاورمیانه اشیاء مقدس عتیقه و نسخههای دستنویس کتب مقدس فراوان یافت میشود. حال بازگردیم به چهار کشیش آمریکائی در تهران! کشیشان «صلح طلب»، ملاقاتهائی با «خاتمی شیاد» و چند سر آیتالله و غیر آیتالله دیگر نیز داشتهاند. همچنین گفته میشود آشوریان، کلدانیان و ارامنه نیز در مراسم نیایش کشیشان مخالف جنگ شرکت کردهاند. همان مسیحیان ایرانی، که سازمانهائی تحت نظارت کلیساهای غرب، آنان را به مهاجرت از ایران تشویق میکنند. ولی دستاربندان مسیحی ادعا دارند که برای ایجاد تفاهم میان «فرزندان ابراهیم» آمدهاند! البته شاید همه ندانند، ولی «دستاربند جماعت»، به ویژه انواع ابراهیمی آنها، هر جا حضور مییابند بجز بحران، جنگ و غارت، ارمغانی برای بشریت ندارند.
بله مقارن حضور این کشیشها در تهران، اسقف کانتربری، کاردینال کلیسای کاتولیک ویلز، و دیگر رهبران مسیحی بریتانیا جهت «زیارت» در بیتالحم حضور به هم رسانده بودند! و جناب اسقف، روز 23 دسامبر سالجاری، از همان محل زیارت، از سیاستهای بریتانیا در عراق به شدت انتقاد کرده و گفته، که این سیاستها باعث مهاجرت مسیحیان از منطقه میشود! به زعم ایشان افزایش افراطگرائی باعث این مصائب شده! و افزایش افراطگرائی هم همانطور که میدانید امری است الهی! و هر چه الهی باشد مورد تأیید کشیش و آخوند قرار میگیرد! اسقف اعظم گفته مهاجرت مسیحیان از کشورهای مسلمان نشانگر این امر است که اسلام با دیگر ادیان سازگاری ندارد! البته این کشف جدید اسقف مسلماً دلائل «ورا ـ الهی»، یعنی سیاسی دارد! معلوم نیست در پشت پرده چهها میگذرد که آخوندهای منفور ادیان ابراهیمی، دوره راه افتادهاند و پیام انسان دوستی و صلح سر میدهند! حتما جنگی باید در راه باشد!
عالیجناب اسقف، در حال زیارت به دیگر امور جهان نیز پرداخته و گفتهاند، به لحاظ انسانی، حصار امنیتی اسرائیل را نمیتوان پذیرفت! حتماً چون حصار امنیتی الهیت ندارد! اگر نه، جناب اسقف در مقابلش چند بار صلیب هم میکشید! همزمان با رژة آخوندهای جنگ افروز غرب، امروز نوبت «پاپ بندیکت» بود که در مراسم نیایش 24 دسامبر به ارزش زندگی انسان اشاره کند! البته این سخنان در پی مرگ «پیرـ جورجو ولبی» ایراد شد، که پزشک به درخواست خود او بر زندگیش پایان داد. و به همین دلیل واتیکان مراسم تدفین مذهبی وی را ممنوع اعلام کرد! میدانید که حق مرگ و زندگی به دست افراد نیست، ولی حزب نازی، به دلیل «الیتیست» بودن، میتواند برای زندگی و مرگ یهودی، کولی، همجنس باز، معلول و... تصمیم بگیرد، و در چنین مواقعی واتیکان و دیگر مراکز جنایات الهی خفقان مرگ میگیرند! حق انتخاب دین و مذهب، به عهده افراد نیست، ولی استعمار با همکاری و همیاری آخوندهایاش، افسار سگهای هار «اسلامگرا» را در منطقه رها میکند، تا هرچه میتوانند از اسلام «دفاع» کنند!
با روح الله خمینی آغاز کردند، به خامنهای، هاشمی و خاتمی رسیدند، حال نوبت احمدی نژاد شده، که از ارباباش تو سری دریافت کند، و به ملت ایران «پارس» کند! دیروز شورای امنیت قطعنامه تحریم ایران را تصویب کرد، و امروز احمدی نژاد، «توله سگ استعمار»، به زبان الکن مزدوران بازار به ارباباش «هشدار» میدهد:
«نمیشود مخفیانه پیام دوستی بفرستید و آن سوی دیگر چنگ و دندان نشان دهید[...] برای شما متأسف هستیم که فرصت دوستی با ملت ایران را از دست دادید[...]» منبع بیبیسی، مورخ 24 دسامبر 2006
چه میشود گفت؟ کشیشها پیام «دوستی» به این پسرک بیسروپا میدهند، تا به جنگ زرگری با ارباب ادامه دهد! میدانیم که نه تنها اسلام، که مسیحیت نیز همانند یهودیت، ادیان صلح و دوستیاند!
آوردهاند که در سده 8 میلادی، راهبی بریتانیائی به نام «الکوئین» راهی دربار «غزنه» شد تا از یک جلد تورات قدیمی که کتابخانه غزنه نگهداری میشد، نسخهبرداری کند. و در سال 1999 میلادی، «اسحاق لوی»، آخرین روحانی کنیسای کابل، و نگهبان توراتهای قدیمی افغانستان، ناچار به ترک افغانستان شد. شش ماه پیش از مهاجرت «اسحاق لوی»، یک یهودی آمریکائی به نام «هارون سیمانتوف» از راه تاجیکستان خود را به کابل میرساند تا «اسحق لوی» را با نسخة گرانبهای تورات کهنسال از افغانستان خارج کند. خانواده «اسحاق لوی» از چندین سال قبل همگی در اسرائیل سکونت داشتند، و هر چه کوشش کرده بودند که با وساطت دولت اسرائیل و سازمانهای «خیریه» یهودی، «اسحاق لوی» را راضی به مهاجرت کنند، اسحاق پیر، به ترک موطن خود رضایت نداده بود. روز 21 ماه ژوئن، «هارون سیمانتوف» به کابل میرسد و روزنامه «هاآرتز» گزارش میدهد که طالبان «اسحاق لوی و هارون سیمانتوف» را بازداشت کرده، و اسحاق را که از مسلمان شدن خودداری کرده، «تأدیب شرعی» کردهاند! دو روز بعد «اسحق لوی» در مصاحبه با آسوشیتدپرس میگوید، طالبان در این «گرفتاریها» مقصر نیستند، فتنه از «هارون سیمانتوف» است که به قصد دزدیدن نسخة خطی گرانبهای تورات به کابل آمده، و مدعی است که نیمی از کنیسای کابل نیز به وی تعلق دارد!
«سیمانتوف» که از خارج کردن «اسحاق لوی» و تورات مورد نظر ناامید شده شایع میکند که اسحاق در کار «کف خوانی و نوشتن مهر دارو و داروی شفابخش» معجزه میکند، و زنان به امید باز شدن بخت و رفع مصیبت پشت در کنیسای اسحاق صف میکشند. همین کافی بود که «ادارة امر به معروف و نهی از منکر» طالبان، «اسحاق» سالخورده را به جرم «زنبارگی» دستگیر کرده، تورات قدیمی را نیز به بیتالمال انتقال دهد. در ماه ژوئیه که اسحاق از زندان آزاد میشود، میگوید هیچ گلهای از طالبان ندارد و حاضر به ترک افغانستان نیست. اما 9 روز بعد، ناگهان اعلام میکند که تصمیم به ترک افغانستان گرفته.
این متن از نامه «سید طیب جواد» به یکی از نشریات فارسی زبان است، که در نوامبر 99 منتشر شده. در انتهای این نامه آمده:
«سر زیبائی فرهنگهای چندگانه باستانی ما و راز گیرائی وطن ما تکثر بود، افغانستان ما گلزاری بود که در آن هر گل زیبائی و گیرائی خود را داشت. ترس جانکاه من از آنگاه است که مانند باغبانی که در سوگ بوستان سوختهاش جان داد، اما از سر عشق وصیت کرد کفنش را گلدوزی کنند. این سخن هم گلدوزی کفن باشد.»
هرچند که بوستانهایمان را آتش استعمار سوزانده، حضور ما، خود گواه است بر دوام بوستانها!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت