...
در سال 1962، «آنتونی بورگس»، رمانی منتشر کرد به نام «اورانژمکانیک» و در سال 1971، «ستانلی کوبریک» بر اساس این رمان فیلمی ساخت به همین نام. این فیلم را اخیراً دیدم. داستان فیلم در این وبلاگ نمیگنجد، چرا که فیلمی است بسیار غنی، و شاید یک صحنه از این فیلم جهت کل این وبلاگ کفایت کند. قهرمان داستان، ولگردی است 14 ساله به نام «آلکس»، که با دو تن از دوستانش از راه دزدی و خرید و فروش مواد مخدر روزگار میگذراند. و سرانجام به دلیل ارتکاب به قتل، گذارش به کمیساریای محل میافتد. هنگام بازجوئی ـ همانطور که در فیلمهای پلیسی آمریکائی بخوبی به خوردمان میدهند، که مثلاً در بازداشتگاه حق و حقوق متهم کاملاً رعایت میشود ـ «آلکس» شروع به داد و فریاد کرده و میگوید من به هیچیک از سئوالات شما پاسخ نمیدهم، من قانون را میشناسم و از حقوق خود آگاهم ... شما هیچ مدرکی ندارید و ... و در این هنگام است که رئیس پلیس با لبخند، به همکارش اشاره کرده، میگوید «به او بگو که شناخت قانون کافی نیست، قدرت اعمال آن لازم است.» و اینجاست که مشت محکمی حواله چانه «آلکس» میشود، خون از دهانش فوران میزند، و آلکس، سر عقل آمده، به سئوالات پاسخ میدهد. این مختصر از اینرو نقل شد، تا بدانیم که «احقاق حق»، و «اعمال قانون»، ضمانت اجرائی لازم دارد. به عبارت دیگر نیروئی میباید در جامعه وجود داشته باشد، که از قدرت کافی نیز برخوردار باشد، تا افراد یا بنیادها ـ دولت، سازمانهای انتظامی، و ... ـ را ملزم به رعایت و اجرای قوانین کند. و این نیرو، تنها می تواند نیروئی فیزیکی باشد، نه معنوی و اخلاقی!
میبینیم که طی تقریباً حدود 10 روز، چگونه سیاست ایالات متحد در منطقه به انزوائی بیسابقه کشانده شده؛ «صفر نیازاوف»، متحد اصلی غرب در ترکمنستان، به «ایست قلبی» دچار میشود. میدانیم که ترکمنستان، از مسیر اوکراین و از طریق شرکت روسی «گاز پروم»، به اروپا گاز صادر میکرد. به گزارش رویترز، «نیازاوف» وعده داده بود که صادرات گاز ترکمنستان به اروپا را در زمستان امسال افزایش خواهد داد. اگر وقفهای در صادرات 41 میلیارد مکعب گاز صادراتی پیش آید، اوکراین ناچار خواهد شد، واردات گاز خود را از روسیه افزایش دهد. و این باعث شوک انرژی در تمامی قارة اروپا خواهد شد. از این گذشته، مرگ نیازاوف سرنوشت پروژة خط لولة گاز «ترکمنستان، افغانستان، پاکستان» را ـ که تاکنون به علت ناامنیهای افغانستان در ابهام قرار داشت ـ در ابهام بیشتری فرو خواهد برد. چرا که «نیازاوف» از متحدان ایالات متحد بود، و با شرایط اسفبار ایالات متحد در منطقه، مشخص نیست جانشین «ترکمنباشی»، بتواند اتحاد با یانکیها را حفظ کند. و همین امر باعث خواهد شد تا اهمیت خط لولة گاز ایران به پاکستان افزایش یابد. ولی این امر را نمیتوان وابستگی پاکستان به ایران تفسیر کرد، این امر وابستگی پاکستان، به گازپروم خواهد بود! بله، در همین گیرودار بود، که روسیه ساخت یک مرحله از نیروگاه بوشهر را تسریع کرد، و موشکهای «تور ـ ام یک» را به ایران تحویل داد!
و روز چهارم دیماه سالجاری، خبرگزاری «نووستی»، به نقل از شبکة تلویزیونی هند، گزارش داد که اینکشور تعداد 300 دستگاه تانک «تی 90»، مجهز به سیستمهای جدید کنترل هدفگیری، به ارزش حدود یک میلیارد دلار به روسیه سفارش داده است. تانکهائی که طی دو سال آینده به هند تحویل داده خواهند شد. و به این ترتیب شمار تانکهای «تی 90» هند به ششصد دستگاه بالغ خواهد شد! در صورتی که پیش از مرگ نیازاوف، وزیر دفاع هند اعلام کرده بود کشورش فقط در مورد تولید 110 تانک «تی 90» با روسیه به توافق رسیده!
و بالاخره هفتم دیماه سالجاری، «نووستی» گزارش داد کمپانی «لوک اویل»، حفر دومین چاه اکتشافی در منطقه «اناران» ایران را با موفقیت انجام داده، و مدیر شرکت نفت دولتی ایران اعلام داشت که تهران در حال مذاکره با «لوک اویل» جهت استخراج نفت از میدان «آزادگان شمالی» است. در حالیکه، دو سال پیش، همین کمپانی «لوک اویل» حتی از شرکت در مزایدة «آزادگان شمالی» محروم شده بود! یادآور شویم که کمپانی آمریکائی «کنوکوفیلیپس» نیز یکی از سهامداران «لوک اویل» است.
تنها پس از این تحولات بود، که صدام حسین «اعدام» شد، و بالاخره رئیس حکومت جمکران مجوز ورود به شهر اهواز را دریافت کرد! از این جهت به این مطالب اشاره شد، تا بدانیم چرا دیروز فریاد و فغان بعضیها در انگلستان به آسمان رفته بود، کسانی که میخواستند ایران را حتماً «تحریم نفتی» کنند، و «کاندی رایس» هم مخالفت خود را با چنین عملی اعلام کرد! و اینهمه، برای آنکه بدانیم تصمیم گیرندة اصلی، در صحنة سیاست ایران، از هر ملیتی میتوانند باشند، جز ایرانی. سیاست ایران در چارچوب سیاستهای کلان ابرقدرتها تعیین میشود و اهمیتی ندارد چه گروه و افرادی در رأس حاکمیت قرار دارند. هر که باشد، مجری واحد است. در این راستا، لاف زدن سران حکومت جمکران از «استقلال»، همانند جنبش «فمینیسم» در حرمسرای ناصرالدین میرزا خندهدار است!
بله، در واقع حکومت ایران همانقدر مستقل است، که زن ایرانی در فعالیتهای فمینیستیاش! این قسمت مستقیماً خطاب به «فمینیستهای» حکومتی جمکران است که مدعیاند در سازمانهای غیر وابسته به دولت «فعالیت» دارند. اینان اگر 10 نسل دیگر هم به این «فعالیتها» ادامه دهند، همانجائی ایستادهاند که نسل اولشان ایستاده بود. همان نسل اولی که به خود زحمت حضور در تظاهرات هشتم مارس 1979 را نداد، چرا که حق و حقوقش را در اسلام محفوظ میدید و امروز هم با مقاله و سخنرانی و تظاهرات زیر سایه امثال «موسوی خوئینیها» حق و حقوقش را تضمین شده میبیند! چرا که اینان در واقع حقی نمیطلبند، هدفشان ایجاد تنش، هیاهو و به راه انداختن جنگزرگری است.
در جامعهای که عملاً به دو قسمت «زنانه ـ مردانه» تقسیم شده، سخن گفتن از حقوق زنان واقعاً مضحک است. خانمهای ایرانی اگر امروز با بیکینی هم به خیابانها بیایند، حقوقشان همان حقوق بردگی در اسلام است. چون مشکل، آن تکه پارچهای نیست که بر سر میاندازند، مشکل، قوانین وحشیانهای است که «حق انتخاب آزاد» را از آنان سلب میکند، و آن تکه پارچه را نیز همزمان بر ایشان تحمیل میکند. فردا همین قوانین «توحش ـ تحجر» میتواند با تفسیر نوین دستاربندان، زنان را وادار به پوشیدن لباسها «دکلته» کند، ولی چنین امری، در اصل مطلب هیچ تغییری ایجاد نخواهد کرد، در هر حال «حق انتخاب» حتی برای پوشش از زنان سلب شده. و «آزاد زنان جمکران»، جهت خروج از خانه، و یا مملکت میباید از افراد ذکور خانواده «مجوز» دریافت کنند و ... همانطور که پیشتر گفتیم، حقوق و آزادی، «نشانه» ندارد، تنها در چارچوب قوانین است که میتوان آزادی و حقوق را موجودیت بخشید. حق و حقوقی که امروز طبق فتوای یک دستاربند اهداء میشود، فردا طبق فتوای دستاربند دیگری میتواند سلب گردد. بنابراین، مسئلة «حقوق زن در اسلام» نمیتواند مطرح باشد، چرا که اسلام حقوقی برای کسی در نظر نگرفته، نه برای زن، و نه برای مرد. در اسلام حق با خداوند است، یعنی همان که زور و زر به دست دارد. اگر زنان ایران خواهان حقوق انسانی هستند، باید «حقوق اسلامی» را به دست فراموشی بسپارند. قوانین اسلام، قوانین الهیاند، قوانین خدائی که تنها «بندة خدا» را به رسمیت میشناسد. در اسلام، «انسان»، به معنای امروزی کلمه وجود خارجی ندارد. حقوق انسان امروزی، فقط در «قوانین مدنی» میتواند به رسمیت شناخته شود.
حال که دانستیم تصمیم گیرندة اصلی در ایران، حاکمیت ایران نیست، و قوانین اسلام نیز با حق و حقوق بشر به طور کلی بیگانهاند، بجای تظاهرات مضحک 22 خرداد، بجای نامهنگاری برای سازمانهای رسوای بینالمللی، بجای فراخوانهای آنچنانی، در مورد، «ما خواستار حق و حقوق خود هستیم، حقوق خود را میشناسیم»، آیا بهتر نیست شهامت آنرا داشته باشیم که آشکارا بگوئیم حقوق انسانی در تضاد کامل با حاکمیت مذهبی قرار میگیرد، و ما خواهان لغو قوانین «توحش ـ تحجر» مذهبی هستیم؟ و به دنبال آن، با تبلیغات فاشیستی، از قبیل انتشار نامة امثال «سارا بوکرها» به مبارزه برخیزیم، و نهایت امر، همان جملة کوتاه فیلم «ستانلی کوبریک» را بخوبی به یاد داشته باشیم و بدانیم که، «شناخت از حقوق مدنی زنان در غرب، حقوق زن در ایران را تأمین نخواهد کرد!»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت