پنهلوپه و مرتاض!
...
در اسطورههای یونان باستان «پنهلوپه»، همسر اولیس، نماد وفاداری است. برخی از اسطوره شناسان وی را با «پنه لوپه»، مادر «پان»، خداوند شبانان اشتباه گرفتهاند. ولی «پنهلوپة» مورد نظر ما، همسر «اولیس» و مادر «تلهماک» است. افسانهها میگویند، زیبائی «پنهلوپه» چنان بود که شاهزادگان بسیار، از دوردستها به خواستگاری وی میآمدند. و «ایکاریوس»، پدر «پنهلوپه» و برادر «تندار»، پادشاه ایتاک، از بیم ایجاد درگیریهای سیاسی نمیتوانست به هیچ خواستگاری پاسخ مثبت دهد. پس قرار بر آن شد که خواستگاران در مسابقهای به رقابت بپردازند، و «پنهلوپه» از آن برنده شود. میدانیم که «اولیس» برندة مسابقه شد و «پنهلوپه» به همسری وی در آمد.
مدت 20 سال، طی جنگ ترویا و پس از آن، اولیس دور از همسرش گذراند. و در این مدت بسیاری از نجیبزادگان یونان خوستار ازدواج با «پنه لوپه» بودند، ولی وی ازدواج را منوط به اتمام بافتن پارچهای کرد، و هر شب آنچه را طی روز بافته بود شکافت، و روز بعد بافتن را از نو آغاز کرد. طی سه سال تمام، «پنهلوپه» با توسل به همین روش، از ازدواج سر باز زد، تا آنکه اولیس به ایتاک بازگشت. «پارچة پنهلوپه»، کنایه از کاری است، که هرگز پایان نخواهد یافت، چرا که همواره هر آنچه انجام شده، به عمد تخریب میشود، تا شرایط موجود محفوظ بماند.
و این حکایت حاکمیت در ایران و به ویژه حقوق زنان ایران است. حکایت یک تکه پارچه که در «ایران نوین» از سر زنان برداشته میشود، و در «ایران اسلامی»، بر سر آنان گذاشته میشود. حال آنکه اصل مطلب، یعنی حقوق زن، به عنوان انسان، همواره مسکوت میماند. قبل از ظهور اراذل و اوباش حوزه و بازار در ایران، حقوق زنان همان حقوق اسلامی بود. نصف مرد ارث میبردند، جهت خروج از کشور نیاز به اجازة همسر داشتند، و تعدد زوجات تحت شرایطی، کاملاً قانونی بود. حال اگر گروهی از آقایان به دلائلی ترجیح میدادند، تکهمسری پیشه کنند، نه به دلیل وفاداری و عشق به مادر بچهها، که بیشتر به دلیل سهولت امر تکهمسری، مسائل اقتصادی، ارث و میراث، و یا ملاحظات خانوادگی، در خانوادههائی بود که تعدد زوجات را همانقدر مطرود میدانستند که طلاق و ازدواج مجدد را. ولی این مسائل یک اصل کلی را نمیتوانست پنهان دارد و آن اینکه، در کشورهای «شرف و ناموس»، مردان در بیبندوباری، قانوناً «محقاند» و زنان قانوناً از حقوق اجتماعی «محروم!» و این امر به طبقة متوسط و مرفه محدود نمیشود، «سلطنهها و دولهها» نیز بر همین «حقوق قانونی مردانه» و «محرومیت قانونی زنانه» تأکید دارند. مردان اگر هوس کنند، در برآورده کردن هوس خود، از حمایت قانون نیز برخوردار خواهند شد، و زنان اگر جرأت هوس کردن داشته باشند ـ چون بسیاری از خانمها حقی در این زمینه برای خود قائل نیستند ـ تنها حمایت قانونیای که از آنان صورت میگیرد «سنگسار» است! بله میبینید که بیجهت نیست شیرین عبادی و ابولحسن بنیصدر، دموکراسی و حقوق بشر در قرآن مییابند و جایزه هم میگیرند. جایزه هم دارد! وقتی کسی «غیر ممکن» را به «ممکن» تبدیل میکند، تا منافع استعمار تأمین شود، باید جایزه هم بگیرد! جایزة یافتن «حقوق بشر» در آیات توحش، و جایزة ندیدن تضاد میان دموکراسی و همین آیات!
دیروز در یکی از سایتهای «بیطرف» و مبلغ فاشیسم، مقالهای از «مرضیه مرتاض لنگرودی» منتشر شده بود. خانم لنگرودی، همسر حبیبالله پیمان، و از دارودسته مریم بهروزی است. چندی پیش هم یک مقاله «علمی» نوشتند، و در آن گلهها داشتند که چرا به زنان «نگاه جنسیتی» میشود؟ به عبارت دیگر این خانم و دیگر همفکرانشان توقع دارند، اگر کسی به یک زن نگاه میکند، یک انسان ببیند نه یک زن! چون به زعم اینان زن، انسان نیست! این برداشت مضحک فمینیستهای اسلامی ایران است: «انسان فاقد جنسیت!» اگر بخواهیم خواست غیرمنطقی اینان را بر آورده کنیم، باید جامعهای داشته باشیم که مرد و زن در آن از یکدیگر قابل تفکیک نباشند! بیجهت نیست که گفتهاند زنان یک سنگ زیر زبانشان بگذارند، تا حداقل صدایشان آقا را به هوس نیاندازد! البته آقا هم باید یک چشم بند داشته باشد، که نبیند در مقابل یک تل سیاه با مقنعه قرار دارد یا در برابر یک تل با ریش و عمامه! مگر آنکه مانند حیوانات از شامهای قوی برخوردار باشد، و نر و ماده را با شم قوی خود از یکدیگر تشخیص دهد! در اینصورت اسلام مسلماً راه حلی هم برای این معضل ارائه خواهد داد.
حدیث و روایات انتها ندارد! فردا، ناصرمکارم شیرازی، یا صافیگلپایگانی، روایت و حدیث میآورند که، پیامبر به پیروان خود سفارش کرده بودند بینی خود را با «چفیه» بپوشانند. سپس چند عالم و دانشمند «سرقبرآقا»، در باب دلائل علمی این روایت و حدیث، مقالاتی مینویسند. که بله! آن زمانها که قطرة بینی نبوده، اسلام جهت رعایت بهداشت دستگاه تنفسی در صحرای عربستان چنین دستورات گرانبهائی صادر کرده! ببینید چقدر این دین پیشرفته بوده! سپس نوبت رهبر جمکران میرسد که با اشاره به مترقی بودن دین اسلام، عصایش را به سوی ملت ایران نشانه رفته بگوید جنگ استعمار با اسلام برای محروم کردن ملتها از پیشرفت است! البته پیش از مقام رهبری جمکران، روزینامه کیهان، حدیث را به نوع دیگری توجیه کرده مینویسد، دستور پیامبر، برای حفظ اسلام و مسلمین از بوی بد جسد صدام حسین بوده!
تعجب نکنید! امروز کیهان گزارشی از مراسم تدفین صدام حسین منتشر کرده، تحت عنوان «روایت عجیب از مراسم دفن صدام»، گزارشی که مانند بقیة مقالات این روزینامه، به زبان الکن و مبتذل لات و اوباش امنیتی جمکران است. و طبق معمول منبع موثق هم ندارد! در این گزارش به نقل از پایگاه اینترنتی «خبرچین»، یک خبرنگار عراقی حال و هوای عجیب و مخوف این مراسم را تشریح کرده. خبرنگار مذکور که به احتمال زیاد آفریدة ذهن علیل شخص شریعتمداری، سرپرست کیهان است، چنین میگوید:
«نزدیکان صدام میخواستند[...] جسد او را ببینند[...] با کنار رفتن پارچه کفن از روی صورت او[...] حاضران دچار خوف و ترس شدند[...] چرا که صورت صدام چون خوک صحرائی بود[...]»
البته از نظر جانورشناسی، «خوک صحرائی» از آن دسته جانورانی است که فقط در کیهان میتوانید «مشاهده» کنید. شریعتمداری مسلماً قیاس به نفس کرده! چون در ادامه میافزاید:
«به گفته خبرنگار مذکور که برای نیروهای ائتلافی (اشغالگر) کار میکند، بوی بدی از داخل گور متصاعد شد[...]و همه محوطه را فرا گرفت[...] اطراف قبر را با سنگ های مرمر پوشاندند تا[...] از تصاعد بوی بد به خارج از قبر جلوگیری شود.»
البته این نخستین بار است که از سنگهای مرمر به عنوان «بوگیر» استفاده میشود، آنهم در اطراف قبر! و اینهم نخستین بار است که در جهان، یک شکنجهگر ساواک با تصدیق ششم ابتدائی، سرپرستی رسانة رسمی یک کشور را عهدهدار میشود! به احتمال زیاد جهت چنین وضعیتی آیه و حدیثی در یکی از نسخ قرآن وجود دارد! حال بازگردیم به مقالة همسر حبیبالله پیمان، تحت عنوان «خیانت قانونی»، مورخ دوم دیماه سالجاری.
نویسنده در این مقاله آشکارا زنان را به حماقت تشویق میکند! خانم مرتاضی پس از نقل داستان زندگی یک زوج سنی مذهب در ایران میگوید، مردی که با داشتن همسر و فرزند زن دیگری را به همسری بر میگزیند مرتکب خیانت شده و این خیانت را قانون حمایت میکند! هرچه این مقاله را خواندم متوجه نشدم به چه دلیل کسی که سنگ اسلام و مسلمین به سینه میزند، قوانین اسلامی را نمیپذیرد؟ تعدد زوجات در دین اسلام مجاز است. این حقی است که به مردان داده شده و «خیانت» به شمار نمیآید! لازم به تذکر است، فواید زندگی در نظامهای فاشیستی، به ویژه از نوع استعماری آن، این است که چون فاشیسم زمان را به رسمیت نمیشناسد، و مدعی است «حقایق» غیرقابل تغییر و ابدیاند، مردم نیز به این توهم دچار میشوند. به توهم اینکه عامل زمان را میتوان نادیده گرفت. در نتیجه خانمها وقتی ازدواج میکنند، میپندارند، این پیوند ابدی است. و البته آقایان طبق قوانین «مالک ابدی» جسم و روح «زن» به شمار میروند. به ویژه اگر همسرشان از نظر مالی استقلال نداشته باشد، که در اینصورت زنجیرهای اسارتش دو چندان محکم خواهد شد. خانم لنگرودی، پس از نقل داستان تأسفآوری که نمونهاش در ایران فراوان یافت میشود ـ چرا که قوانین ایران بر پایة توحش مذهبی تدوین شده ـ به «تاریخ» و «دین پیشرفتة اسلام» اشاره کرده، و میگوید:
«تاریخ به ما نشان میدهد [...]قرآن تحدیدات و تحریمهای جدی[...] به مظلومان از جمله به زنان دارد[...] آبروی دین را میبرند[...]به روح عدالت طلب و مساوات خواه اولیه حاکم بر دین اسلام بیاعتنایند و این روح مقدس را زیر پای مردانگی ذبح شرعی میکنند؟»
بله برای ممنوعیت تعدد زوجات، یعنی حق مسلم مردان در دین اسلام، خانم لنگرودی پیشنهاد بازگشت به صدراسلام را میدهند! یعنی بازگشت به نقطه شروع! این است همان «پارچة پنهلوپه» که بیشرمانه در «کانون زنان ایران» تبلیغ میشود! «مرضیة مرتاض» هم «تاریخ شناس» شده، هم «مساوات» و «عدالت» را در دین اسلام کشف کرده! و هم ادعا دارد که قوانین فعلی «روح مقدس اسلام را زیر پای مردانگی» نابود کردهاند! حتماً حرمسرای محمد، کنیز و برده و همخوابگی یک مرد میانسال با دختر بچه 9 ساله، «روح مقدس اسلام» را زیر پای زنانگی قرار داده بود! بله مهملات لنگرودیها، در همان مسیری است که سخنان سروش و خاتمی: باز گشت به «پیشرفت و ترقی» صدر اسلام! و در همین مسیر است که عدهای تظاهرات 8 مارس امسال را جهت مبارزه با حجاب برگزیدهاند تا از حقوق زنان دفاع کنند! به مدافعان حقوق زنان یادآور شویم که حق انتخاب پوشش، جزئی از حقوق زنان نیست، جزئی است از حقوق اجتماعی، و نه کل حقوق اجتماعی انسانها! و اگر مجوز تظاهرات دریافت کردید، مراقب باشید شعارها صرفا بر حجاب تمرکز نداشته باشد، چرا که مشکل حجاب نیست، حجاب جزئی از مشکلات اجتماعی زنان در ایران است.
بله، از مسیر «بازگشت به پیشرفتهای صدر اسلام» دور افتادیم! در همین مسیر است که در غرب مترسکهای پوشالی، چون «فرید ذکریاها» تبدیل به روشنفکر میشوند، همه این حرکات در مسیر منزوی کردن مسلمانان و به زنجیر کشیدن آنان در چارچوبههای توحش دین است. به همین دلیل است که یک سیاهپوست کاتولیک، به اسلام تشرف یافته به نمایندگی مجلس آمریکا «انتخاب» میشود و به او اجازه میدهند، به جای سوگند به قانون اساسی ایالات متحد، به یک جلد قرآن که متعلق به توماس جفرسون بوده، سوگند یاد کند! و رادیو فردا هم حکایت پیروزی مسلمانان را برای شوت و پرتها در شیپور بدمد:
«کیث الیسون به عنوان اولین نمایندة مسلمان کنگرة آمریکا طی مراسمی خصوصی بر نسخهای 243 ساله از قرآن، که روزگاری متعلق به توماس جفرسون بود[...] ادای سوگند کرد[...]تصمیم الیسون [...] با انتقادات برخی[...]از جمله یک نماینده محافظه کار روبرو شده[...] که هشدار داده[...] مسلمانان بیشتری[...] برای نمایندگی کنگره آمریکا انتخاب خواهند شد»
بله مهاجران محترم! بشتابید به سوی اسلام! کنگرة ایالات متحد در انتظار شماست! با قانون اساسی هم کاری نداشته باشید، مثل بعضیها، به قرآن سوگند یاد کنید، همین کافی است! چون دولت آمریکا، مدتهاست خودش هم قانون اساسی را به خاک سپرده، و جهت به اسارت گرفتن هر چه بیشتر مردم در داخل مرزهایش نیازمند «روح مساوات و عدالت صدر اسلام» شده! به زودی شاهد خرید و فروش بردگان و کنیزکان در خیابانهای نیویورک هم خواهیم بود. نظام سرمایهداری، هیچ تضادی با توحش ادیان ابراهیمی ندارد، آنچه امروز در برابر قانون جنگل قد علم کرده، انسان آزاد است، انسانی که تن به اسارت سرمایه و بندگی خداوند نمیدهد. خطر از افرادی است که «آزادی» را حق خود میدانند، افرادی که «حق» خود را در بازار سیاست نمیفروشند! حال کسانی که پیشنهاد اصلیشان «تبادل آزاد افکار» است، نخست چارچوبهای نظری خود را «تعریف» کنند، تا مشخص شود «وجه اشتراکی» در اصول وجود دارد، یا نه؟! تا معلوم شود که آیا اینان قادراند برنامهای منسجم ارائه کنند، یا صرفاً قصد دارند، با شعارهای پوچ آزادی، عدالت و... براندازی به شیوة 22بهمن به ارمغان آورند، و تداومی بر فریب «پنهلوپه» در عرصة سیاست ایران باشند.
مدت 20 سال، طی جنگ ترویا و پس از آن، اولیس دور از همسرش گذراند. و در این مدت بسیاری از نجیبزادگان یونان خوستار ازدواج با «پنه لوپه» بودند، ولی وی ازدواج را منوط به اتمام بافتن پارچهای کرد، و هر شب آنچه را طی روز بافته بود شکافت، و روز بعد بافتن را از نو آغاز کرد. طی سه سال تمام، «پنهلوپه» با توسل به همین روش، از ازدواج سر باز زد، تا آنکه اولیس به ایتاک بازگشت. «پارچة پنهلوپه»، کنایه از کاری است، که هرگز پایان نخواهد یافت، چرا که همواره هر آنچه انجام شده، به عمد تخریب میشود، تا شرایط موجود محفوظ بماند.
و این حکایت حاکمیت در ایران و به ویژه حقوق زنان ایران است. حکایت یک تکه پارچه که در «ایران نوین» از سر زنان برداشته میشود، و در «ایران اسلامی»، بر سر آنان گذاشته میشود. حال آنکه اصل مطلب، یعنی حقوق زن، به عنوان انسان، همواره مسکوت میماند. قبل از ظهور اراذل و اوباش حوزه و بازار در ایران، حقوق زنان همان حقوق اسلامی بود. نصف مرد ارث میبردند، جهت خروج از کشور نیاز به اجازة همسر داشتند، و تعدد زوجات تحت شرایطی، کاملاً قانونی بود. حال اگر گروهی از آقایان به دلائلی ترجیح میدادند، تکهمسری پیشه کنند، نه به دلیل وفاداری و عشق به مادر بچهها، که بیشتر به دلیل سهولت امر تکهمسری، مسائل اقتصادی، ارث و میراث، و یا ملاحظات خانوادگی، در خانوادههائی بود که تعدد زوجات را همانقدر مطرود میدانستند که طلاق و ازدواج مجدد را. ولی این مسائل یک اصل کلی را نمیتوانست پنهان دارد و آن اینکه، در کشورهای «شرف و ناموس»، مردان در بیبندوباری، قانوناً «محقاند» و زنان قانوناً از حقوق اجتماعی «محروم!» و این امر به طبقة متوسط و مرفه محدود نمیشود، «سلطنهها و دولهها» نیز بر همین «حقوق قانونی مردانه» و «محرومیت قانونی زنانه» تأکید دارند. مردان اگر هوس کنند، در برآورده کردن هوس خود، از حمایت قانون نیز برخوردار خواهند شد، و زنان اگر جرأت هوس کردن داشته باشند ـ چون بسیاری از خانمها حقی در این زمینه برای خود قائل نیستند ـ تنها حمایت قانونیای که از آنان صورت میگیرد «سنگسار» است! بله میبینید که بیجهت نیست شیرین عبادی و ابولحسن بنیصدر، دموکراسی و حقوق بشر در قرآن مییابند و جایزه هم میگیرند. جایزه هم دارد! وقتی کسی «غیر ممکن» را به «ممکن» تبدیل میکند، تا منافع استعمار تأمین شود، باید جایزه هم بگیرد! جایزة یافتن «حقوق بشر» در آیات توحش، و جایزة ندیدن تضاد میان دموکراسی و همین آیات!
دیروز در یکی از سایتهای «بیطرف» و مبلغ فاشیسم، مقالهای از «مرضیه مرتاض لنگرودی» منتشر شده بود. خانم لنگرودی، همسر حبیبالله پیمان، و از دارودسته مریم بهروزی است. چندی پیش هم یک مقاله «علمی» نوشتند، و در آن گلهها داشتند که چرا به زنان «نگاه جنسیتی» میشود؟ به عبارت دیگر این خانم و دیگر همفکرانشان توقع دارند، اگر کسی به یک زن نگاه میکند، یک انسان ببیند نه یک زن! چون به زعم اینان زن، انسان نیست! این برداشت مضحک فمینیستهای اسلامی ایران است: «انسان فاقد جنسیت!» اگر بخواهیم خواست غیرمنطقی اینان را بر آورده کنیم، باید جامعهای داشته باشیم که مرد و زن در آن از یکدیگر قابل تفکیک نباشند! بیجهت نیست که گفتهاند زنان یک سنگ زیر زبانشان بگذارند، تا حداقل صدایشان آقا را به هوس نیاندازد! البته آقا هم باید یک چشم بند داشته باشد، که نبیند در مقابل یک تل سیاه با مقنعه قرار دارد یا در برابر یک تل با ریش و عمامه! مگر آنکه مانند حیوانات از شامهای قوی برخوردار باشد، و نر و ماده را با شم قوی خود از یکدیگر تشخیص دهد! در اینصورت اسلام مسلماً راه حلی هم برای این معضل ارائه خواهد داد.
حدیث و روایات انتها ندارد! فردا، ناصرمکارم شیرازی، یا صافیگلپایگانی، روایت و حدیث میآورند که، پیامبر به پیروان خود سفارش کرده بودند بینی خود را با «چفیه» بپوشانند. سپس چند عالم و دانشمند «سرقبرآقا»، در باب دلائل علمی این روایت و حدیث، مقالاتی مینویسند. که بله! آن زمانها که قطرة بینی نبوده، اسلام جهت رعایت بهداشت دستگاه تنفسی در صحرای عربستان چنین دستورات گرانبهائی صادر کرده! ببینید چقدر این دین پیشرفته بوده! سپس نوبت رهبر جمکران میرسد که با اشاره به مترقی بودن دین اسلام، عصایش را به سوی ملت ایران نشانه رفته بگوید جنگ استعمار با اسلام برای محروم کردن ملتها از پیشرفت است! البته پیش از مقام رهبری جمکران، روزینامه کیهان، حدیث را به نوع دیگری توجیه کرده مینویسد، دستور پیامبر، برای حفظ اسلام و مسلمین از بوی بد جسد صدام حسین بوده!
تعجب نکنید! امروز کیهان گزارشی از مراسم تدفین صدام حسین منتشر کرده، تحت عنوان «روایت عجیب از مراسم دفن صدام»، گزارشی که مانند بقیة مقالات این روزینامه، به زبان الکن و مبتذل لات و اوباش امنیتی جمکران است. و طبق معمول منبع موثق هم ندارد! در این گزارش به نقل از پایگاه اینترنتی «خبرچین»، یک خبرنگار عراقی حال و هوای عجیب و مخوف این مراسم را تشریح کرده. خبرنگار مذکور که به احتمال زیاد آفریدة ذهن علیل شخص شریعتمداری، سرپرست کیهان است، چنین میگوید:
«نزدیکان صدام میخواستند[...] جسد او را ببینند[...] با کنار رفتن پارچه کفن از روی صورت او[...] حاضران دچار خوف و ترس شدند[...] چرا که صورت صدام چون خوک صحرائی بود[...]»
البته از نظر جانورشناسی، «خوک صحرائی» از آن دسته جانورانی است که فقط در کیهان میتوانید «مشاهده» کنید. شریعتمداری مسلماً قیاس به نفس کرده! چون در ادامه میافزاید:
«به گفته خبرنگار مذکور که برای نیروهای ائتلافی (اشغالگر) کار میکند، بوی بدی از داخل گور متصاعد شد[...]و همه محوطه را فرا گرفت[...] اطراف قبر را با سنگ های مرمر پوشاندند تا[...] از تصاعد بوی بد به خارج از قبر جلوگیری شود.»
البته این نخستین بار است که از سنگهای مرمر به عنوان «بوگیر» استفاده میشود، آنهم در اطراف قبر! و اینهم نخستین بار است که در جهان، یک شکنجهگر ساواک با تصدیق ششم ابتدائی، سرپرستی رسانة رسمی یک کشور را عهدهدار میشود! به احتمال زیاد جهت چنین وضعیتی آیه و حدیثی در یکی از نسخ قرآن وجود دارد! حال بازگردیم به مقالة همسر حبیبالله پیمان، تحت عنوان «خیانت قانونی»، مورخ دوم دیماه سالجاری.
نویسنده در این مقاله آشکارا زنان را به حماقت تشویق میکند! خانم مرتاضی پس از نقل داستان زندگی یک زوج سنی مذهب در ایران میگوید، مردی که با داشتن همسر و فرزند زن دیگری را به همسری بر میگزیند مرتکب خیانت شده و این خیانت را قانون حمایت میکند! هرچه این مقاله را خواندم متوجه نشدم به چه دلیل کسی که سنگ اسلام و مسلمین به سینه میزند، قوانین اسلامی را نمیپذیرد؟ تعدد زوجات در دین اسلام مجاز است. این حقی است که به مردان داده شده و «خیانت» به شمار نمیآید! لازم به تذکر است، فواید زندگی در نظامهای فاشیستی، به ویژه از نوع استعماری آن، این است که چون فاشیسم زمان را به رسمیت نمیشناسد، و مدعی است «حقایق» غیرقابل تغییر و ابدیاند، مردم نیز به این توهم دچار میشوند. به توهم اینکه عامل زمان را میتوان نادیده گرفت. در نتیجه خانمها وقتی ازدواج میکنند، میپندارند، این پیوند ابدی است. و البته آقایان طبق قوانین «مالک ابدی» جسم و روح «زن» به شمار میروند. به ویژه اگر همسرشان از نظر مالی استقلال نداشته باشد، که در اینصورت زنجیرهای اسارتش دو چندان محکم خواهد شد. خانم لنگرودی، پس از نقل داستان تأسفآوری که نمونهاش در ایران فراوان یافت میشود ـ چرا که قوانین ایران بر پایة توحش مذهبی تدوین شده ـ به «تاریخ» و «دین پیشرفتة اسلام» اشاره کرده، و میگوید:
«تاریخ به ما نشان میدهد [...]قرآن تحدیدات و تحریمهای جدی[...] به مظلومان از جمله به زنان دارد[...] آبروی دین را میبرند[...]به روح عدالت طلب و مساوات خواه اولیه حاکم بر دین اسلام بیاعتنایند و این روح مقدس را زیر پای مردانگی ذبح شرعی میکنند؟»
بله برای ممنوعیت تعدد زوجات، یعنی حق مسلم مردان در دین اسلام، خانم لنگرودی پیشنهاد بازگشت به صدراسلام را میدهند! یعنی بازگشت به نقطه شروع! این است همان «پارچة پنهلوپه» که بیشرمانه در «کانون زنان ایران» تبلیغ میشود! «مرضیة مرتاض» هم «تاریخ شناس» شده، هم «مساوات» و «عدالت» را در دین اسلام کشف کرده! و هم ادعا دارد که قوانین فعلی «روح مقدس اسلام را زیر پای مردانگی» نابود کردهاند! حتماً حرمسرای محمد، کنیز و برده و همخوابگی یک مرد میانسال با دختر بچه 9 ساله، «روح مقدس اسلام» را زیر پای زنانگی قرار داده بود! بله مهملات لنگرودیها، در همان مسیری است که سخنان سروش و خاتمی: باز گشت به «پیشرفت و ترقی» صدر اسلام! و در همین مسیر است که عدهای تظاهرات 8 مارس امسال را جهت مبارزه با حجاب برگزیدهاند تا از حقوق زنان دفاع کنند! به مدافعان حقوق زنان یادآور شویم که حق انتخاب پوشش، جزئی از حقوق زنان نیست، جزئی است از حقوق اجتماعی، و نه کل حقوق اجتماعی انسانها! و اگر مجوز تظاهرات دریافت کردید، مراقب باشید شعارها صرفا بر حجاب تمرکز نداشته باشد، چرا که مشکل حجاب نیست، حجاب جزئی از مشکلات اجتماعی زنان در ایران است.
بله، از مسیر «بازگشت به پیشرفتهای صدر اسلام» دور افتادیم! در همین مسیر است که در غرب مترسکهای پوشالی، چون «فرید ذکریاها» تبدیل به روشنفکر میشوند، همه این حرکات در مسیر منزوی کردن مسلمانان و به زنجیر کشیدن آنان در چارچوبههای توحش دین است. به همین دلیل است که یک سیاهپوست کاتولیک، به اسلام تشرف یافته به نمایندگی مجلس آمریکا «انتخاب» میشود و به او اجازه میدهند، به جای سوگند به قانون اساسی ایالات متحد، به یک جلد قرآن که متعلق به توماس جفرسون بوده، سوگند یاد کند! و رادیو فردا هم حکایت پیروزی مسلمانان را برای شوت و پرتها در شیپور بدمد:
«کیث الیسون به عنوان اولین نمایندة مسلمان کنگرة آمریکا طی مراسمی خصوصی بر نسخهای 243 ساله از قرآن، که روزگاری متعلق به توماس جفرسون بود[...] ادای سوگند کرد[...]تصمیم الیسون [...] با انتقادات برخی[...]از جمله یک نماینده محافظه کار روبرو شده[...] که هشدار داده[...] مسلمانان بیشتری[...] برای نمایندگی کنگره آمریکا انتخاب خواهند شد»
بله مهاجران محترم! بشتابید به سوی اسلام! کنگرة ایالات متحد در انتظار شماست! با قانون اساسی هم کاری نداشته باشید، مثل بعضیها، به قرآن سوگند یاد کنید، همین کافی است! چون دولت آمریکا، مدتهاست خودش هم قانون اساسی را به خاک سپرده، و جهت به اسارت گرفتن هر چه بیشتر مردم در داخل مرزهایش نیازمند «روح مساوات و عدالت صدر اسلام» شده! به زودی شاهد خرید و فروش بردگان و کنیزکان در خیابانهای نیویورک هم خواهیم بود. نظام سرمایهداری، هیچ تضادی با توحش ادیان ابراهیمی ندارد، آنچه امروز در برابر قانون جنگل قد علم کرده، انسان آزاد است، انسانی که تن به اسارت سرمایه و بندگی خداوند نمیدهد. خطر از افرادی است که «آزادی» را حق خود میدانند، افرادی که «حق» خود را در بازار سیاست نمیفروشند! حال کسانی که پیشنهاد اصلیشان «تبادل آزاد افکار» است، نخست چارچوبهای نظری خود را «تعریف» کنند، تا مشخص شود «وجه اشتراکی» در اصول وجود دارد، یا نه؟! تا معلوم شود که آیا اینان قادراند برنامهای منسجم ارائه کنند، یا صرفاً قصد دارند، با شعارهای پوچ آزادی، عدالت و... براندازی به شیوة 22بهمن به ارمغان آورند، و تداومی بر فریب «پنهلوپه» در عرصة سیاست ایران باشند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت