...
سیاست تعاریف متعددی دارد، از فلاسفة «پیشسقراطی»، تا فلاسفة معاصر ، تعاریفی برای سیاست ارائه شده. ولی به طور کلی و در معنای عام، «سیاست» را هنر کاربرد حاکمیت بر جوامع انسانی میخوانند، جوامعی «سازمان یافته». و سیاست هر کشور در این چارچوب، جزئی از مجموعة سیاست جهانی است. خطوط اصلی سیاست جهانی را ابرقدرتها بر اساس منافع اقتصادی و راهبردی خود تعیین میکنند. و دیگر کشورها، هر یک به نسبت قدرت خود، متحمل سیاستهای جهانی میشوند. این مقدمة مختصر جهت تأکید بر این مهم آورده شد که بدانیم «سیاست مستقل»، در معنای «مطلق» وجود خارجی ندارد. به عنوان مثال، ایالات متحد ناچار است در سیاستهای خود، خواستههای روسیه، چین و هند را در نظر گیرد، چرا که در غیر اینصورت، تقابل فیزیکی، یا جنگ، همانند آنچه در جنگ 33 روزة اخیر «لبنان ـ اسرائیل» پیش آمد غیرقابل اجتناب خواهد بود.
و مشاهده کردیم که ایالات متحد و شرکایش در ناتو، بازندة این جنگ بودند. نتیجهای که میتوان از این جنگ 33 روزه گرفت، این است که در صورت عدم رعایت قوانین حاکم بر سیاست جهانی توسط یک ابر قدرت، و تجاوز به منافع دیگر ابرقدرتها، برتری نظامی است که حرف آخر را خواهد زد. ولی این امر شامل ابرقدرتها میشود، در دیگر موارد، مانند جنگ ایران و عراق، جنگ صرفاً «استعماری» است، و فقط در جهت تأمین منافع مجموعة ابرقدرتها آغاز شده، و در همان جهت نیز پایان خواهد گرفت. حال اگر سیاست را از زاویة تأمین منافع ابرقدرتها بنگریم، روشن است که منافع ابرقدرتها نمیتواند پیرو «اخلاقیات» باشد. و در این راستا هیچ کشوری نمیتواند ادعا کند، که سیاستاش مبتنی بر «اخلاقیات» است. خواه این اخلاقیات در چارچوب «تحجر مذهبی» قرار گیرد، خواه در چارچوب ارزشها و مفاهیم مدرن مانند رعایت حقوق بشر و ...
حال در چنین شرایطی که، «استقلال سیاسی» عملاً غیرممکن است، و منافع سیاستهای جهانی تعیینکنندگان واقعی در صحنة جهانی هستند، داریوش همایون از اوپوزیسیون ایران درخواست کرده که، بجای اولویت دادن به قدرت سیاسی، در پی اعتبار اخلاقی باشند! البته در مورد اوپوزیسیون ایران لازم است یادآور شویم، که عملاً «اوپوزیسیونی» در کار نبوده و نیست! همان سیاستی که در 22 بهمن حکومت اسلامی برپا کرد، مهار اوپوزیسیون را نیز در دست داشته و دارد. به دلیل اینکه سیاستهای جهانی، همیشه به شیوة شرکتهای تجاری مدرن، چندین شاخه مستقل را همزمان سازماندهی میکنند. و حاکمیت و اوپوزیسیون ایران، از چپ تا راست افراطی، همه و همه شاخههای «مستقلی» از یک تشکیلات واحداند. حال ببینیم، چرا داریوش همایون، در مقالهای تحت عنوان «سیاست پدر و مادر میخواهد»، فتوای خودکشی اوپوزیسیون را صادر کرده؟
داریوش همایون، وزیر اطلاعات کابینه جمشید آموزگار بود، و اگر روزی در ایران حساب و کتابی در کار آید، میباید در مورد آشوبهای دوران وزارت خود «پاسخگو» باشد. به ویژه در مورد انتشار نامة «رشیدی مطلق» در روزینامه اطلاعات، که با همکاری ساواک، امکان هیاهو و بحران را فراهم آورده، نقش جرقه در انبار باروت را عهدهدار شد. سابقه سیاسی داریوش همایون، مانند اکثر «سیاسیون» ایران، به قصه و حکایت بیشتر شباهت دارد، تا به واقعیات. نام واقعی داریوش همایون نیز مشخص نیست، هنوز کسی گذشتة داریوش همایون را نمیشناسد، و ظاهراً قصد افشاگری هم در میان نیست. ولی «افشاگری» از راه خواهد رسید، چرا که امثال داریوش همایون در عرصة سیاست ایران تمام شدهاند. پس در این مرحله، به سوابق موثق ایشان، یعنی مقام شامخ وزارت اطلاعات، که اهمیت حیاتی نیز دارد، اکتفا خواهد شد!
دههها پیش، یک نفر در مورد اشعار مفاخر فرهنگ ایران گفته بود، این اشعار باعث انحطاط سیاسی کشور و فساد اخلاق جوانان شده! امروز داریوش همایون، انگشت اتهام را به سوی ضربالمثلهای زبان فارسی گرفته، و با دعوت به اخلاقیات و قضاوت در مورد جامعة ایران بر اساس ضربالمثلهای عامیانة ایرانی، خواستار تعیین «پدر و مادر» برای سیاست شده است؛ همزمان برای نگرش اجتماعی مردم ایران نیز تعیین تکلیف میکند:
«زبان فارسی در ضرب المثلهای[...] ویرانگر فرهنگ و جامعه، ضرب المثل است[...]مردم ما برای آنکه اخلاق و استواری منش (کاراکتر) را از زندگی خود بیرون ببرند، از این دستورالعملها[...] فراوان دارند. از این میان، سیاست پدر و مادر ندارد، یکی از خطرناکترین و رایج ترین است. سیاست ریشه در فرهنگ دارد، اخلاق و فرهنگ جامعه را میسازد و پیداست از سیاستی که پدر و مادر ندارد، یعنی در یک خلاء اخلاقی ورزیده میشود چه در میآید. عوامل اقتصادی و نفوذ خارجی در شکل دادن سیاست موضوع دیگری است[...]»
منبع: اطلاعات نت
بله، این است نتیجة 30 سال در جا زدن در موضع «شبه اوپوزیسیون»: یک «شبه مشروطه طلب»، با یک توضیحالمسائل «اخلاقی ـ سیاسی»، که از نظر بیپایگی، با سخنان خمینی و اظهارنظرهای نخبگان مبلغ فاشیسم در ایران تفاوت چندانی ندارد. این یک، ضربالمثلهای ایرانی را تخطئه میکند، و یک جوجه فاشیست، به نام «جواد طباطبائی»، عرفان و شعرعرفانی را عامل انحطاط ایران مینامد و در کنگرة بزرگداشت سعدی نیز عدهای از نخبگان به تخطئه سعدی میپردازند! بی دلیل نیست که امثال علی خامنهای در زمینة هنر صاحبنظر شدهاند! تهاجم به فرهنگ ایران همه جانبه است؛ درون مرزی و برون مرزی است. از مهاجمین برون مرزی آغاز کنیم که در دسترساند.
ابتدا باید به داریوش همایون یادآور شد که «سیاست»، در هر حال از منافع اقتصادی و نفوذ خارجی تأثیر میپذیرد، و هر که بیپدر و مادر باشد، در خلاء اخلاقی رشد نمیکند! چرا که افراد، خارج از جامعه قرار نگرفتهاند، و در هر حال نوعی اخلاقیات را «کسب» میکنند. ولی آنچه امثال داریوش همایون لازم است بدانند این استکه، پدر و مادر سیاست، منافع اقتصادی و استراتژیک ابرقدرتهای جهانیاند. پس میبینید که سیاست پدر و مادر دارد! پدر و مادری از آن خود! آن که میباید پدر و مادر داشته باشد، سیاستمدار است، تا به «سیاست پیشه» تبدیل نشود! این ویژگی، یعنی بیپدر و مادر بودن سیاستبازان ایران، همان است که از قرون گذشته در جامعة ما مشهود بوده. بیجهت نیست که سعدی 7 سده پیش میگوید:
«سیاست پیشة دونان است!»
حال بپردازیم به موریانههای دیگر فاشیسم، که شرایط اسفبار سیاسی کشور را نه ناشی از ضربالمثلها، که ناشی از اشعار مفاخر ادبی ایران دانستهاند!
روز چهار شنبه 19 آوریل سال 2006، بیبیسی گزارشی از مراسم بزرگداشت سعدی در شیراز و تهران منعکس کرده. گفته میشود نخستین مقاله در نقد سعدی را علیاصغر طالقانی در روزنامة زبان آزاد انتشار داده. و به بهانة «تجدد» از سعدی انتقاد کرده! در واقع طالقانی مانند همه نخبگان «سرقبرآقا» بجای پرداختن به سبک نگارش سعدی، با معیار «اخلاقیات» آخوندها سعدی را «نقد» کرده! و بجای «نقد»، در واقع به «نقد مضمون» پرداخته! البته آوردهاند که علیاصغر طالقانی در مقالهای گفته:
«عقب افتادگی ما به خاطر همین شعر و شاعری است!»
همچنان که میرزا آقا خان کرمانی هم فرموده:
«قصاید عنصری و رودکی و فرخی و امثال اینان بود که سامانیان و غزنویان را تباه و منقرض کرد[...] مداهنات انوری و[...] بود که چنان سلاطین ستمکاره نابکار و مغرور پدید آمدند[...] ابیات عاشقانه سعدی و همام و امثال ایشان بود که بکلی اخلاق جوانان ایران را فاسد ساخت[...] شعرای فرنگستان چنان اشعار خود را مطابق منطق ساختهاند که جز تنویر افکار و رفع خرافات تاثیر دیگری بر اشعار ایشان مترتب نیست»
بله، در گذشتههای دور، اینان با مسائل هنری، سبک شناسی، زیبایی شناسی و ساختارشناسی بیگانه بودند، و همانطور که «استاد سروش» امروز «حافظ» بررسی میکند، اینها هم با بیش از یک سده فاصله زمانی سعدی را «نقد» کردهاند! میبینید که فاشیسم گذشت زمان را بر نمیتابد! بله در همین جلسه، عاقبت یکنفر به ادیبان و فلاسفة معاصر جمکران حالی کرده، که در مورد آثار هنری، «بحث محتوائی» نمیکنند! یعنی اشعار مولوی، حافظ و سعدی را به عنوان نظریة فلسفی یا جامعه شناسانه مورد بررسی نمیتوان قرار داد، و اگر کسانی مایلاند فلسفه و جامعه شناسی بخوانند، بروند سراغ آثار فلاسفه و جامعه شناسان. ولی در حاکمیت سکون، تحرک جائی ندارد و میباید پذیرفت که، «نرود میخ آهنین در سنگ»! هنوز بعضیها، با اشعار مولوی میخواهند نظریة حاکمیت سیاسی بسازند، و جمهوری عرفانی بر پا کنند. حال بپردازیم به «پدیده شناس» حاکمیت جمکران، سیدجواد طباطبائی.
ایشان بجز عرفان و تصوف، که مسلماً از دشمنان خردگرائی دکارتیشان هستند، غزالی را هم از عوامل انحطاط ایران دانستهاند! سیدجواد طباطبائی، همان کسی است که پیرو عقل دکارتی است ولی در مصاحبهاش اذعان داشته که، نمیتواند آنرا معنا کند! کسی که اگر پدیدهها را نمیشناسد، خودش به تنهائی یک پدیدة «شناخته شده» است: نخبة حکومت فاشیسم استعماری! این پدیدة نوظهور در عالم نخبگان، در تاریخ 21 آبان ماه در مصاحبه با علیاصغر سیدآبادی گفته:
«زوال اندیشه خرد گرا در ایران [...] با یورش مغول به طور بازگشت ناپذیری آغاز شد نظام اندیشیدن عقلانی را از میان برد[...]ایرانیان هرگز خلافت را به رسمیت نشناختند[...] غزالی نظریه پرداز ائتلاف خلافت و ترکان علیه ایران بود[...]ایدئولوژی این ائتلاف عبارت بود از تفسیر قشری از اسلام رسمی دستگاه خلافت[...] خرد ستیزی این ائتلاف [...] آغاز پایان اندیشه خردگرای سده سوم[...]بود. با تثبیت ائتلاف ترکی و[...] مغولی و اسلام قشری سنی و نوعی تصوف مبتذل[...] و جامعه ستیز رشتههای عصر زرین فرهنگ ایران پنبه شد[...]بله ما به اینجا رسیده بودیم[...]»
در اینکه دورة سامانیان از نظر تاریخی، نوعی «اوج» فرهنگی ایران پس از اسلام است، تردیدی نیست، ولی ایران، باز هم از این دورههای «اوج» فرهنگی برخوردار بوده، چرا سیدجواد طباطبائی، از تمامی این دورهها فقط به سامانیان چسبیده؟ در ثانی، مگر میتوان700 سال تاریخ ایران را ـ دورة حاکمیت «ترکهای آسیای مرکزی» و مغولها ـ و تأثیرات فرهنگیاشان را، با یک «نطق» تاریخی به زبالهدان انداخت؟ زبان فارسی ما خود ریشه در همین دوره دارد، یک «پدیدهشناس» فرضی، به چه حقی به خود اجازه میدهد یک برخورد «ارزشی»، آنهم در بعد 700 ساله، در تاریخ یک کشور صورت دهد؟ بله، ایشان نیز، به شیوة دیگر نخبگان فاشیسم دستگاه حاکمیت ایران، یک هدف را پیگیری میکنند: حذف تاریخ! پدیده شناس جمکران، با گشودن یک پرانتز در تاریخ ایران، میخواهد 7 سده حاکمیت مغول و ترک، همچنین که دستاوردهای فرهنگی، هنری، زبانی و دیگر پیامدهای آنرا، از تاریخ ایران «پاک» کند! و در اینراه، حتی به «دروغ» هم متوسل میشود؛ چرا که ابومسلم خراسانی، ایرانی تبار بود، ولی برای استقرار دستگاه خلافت عباسیان مبارزه کرد! در این میان، رابطة ایرانیان با خلافت را، فقط سیدجواد است که میتواند توضیح دهد!
سعدی در برابر چنین مهملاتی حتما میگفت:
«نادان را به از خاموشی نیست، و اگر این مصلحت بدانستی نادان نبودی.»
و باید گفت ما هم به اینجا رسیدهایم، که امروز، «کارشناسان» خبرپراکنی «حنا زرچوبه»، جهت ابراز نظر در مورد اعدام صدام حسین، بدون ذکر منبع، از وبلاگ فیلتر شدة ما استفاده میکنند! و شریعتمداری، سرپرست کیهان، جهت تفسیر شرایط منطقه، نه تنها به همین سرقت ادبی متوسل میشود، که «تحریف» هم میکند! بله ما به اینجا رسیدهایم، که امروز حکومت جمکران چنان به افلاس افتاده که روزینامه «جمهوری اسلامی»، که نظرات خامنهای را منعکس میکند ـ یعنی جناح جنگپرست و «دستساز» پنتاگون ـ ناچار شده به پرزیدنت مهرورزی مؤدبانه بگوید در مورد «غنی سازی» خفقان بگیرد! چون هوا به راستی پس است! نه به دلیل آنکه آمریکا ممکن است حمله کند، نه! به این دلیل که آمریکا و اروپا ناچار شدهاند در حمایت خود از حکومت جمکران کمی تجدید نظر کنند. امروز آفتاب نیوز نوشت:
«روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقالة اخیر خود [...] انتقادات صریحی را نیز از مواضع و سخنرانیهای احمدی نژاد در باره فعالیتهای هستهای مطرح کرد. در این مقاله[...] از احمدی نژاد خواسته شده که بجز در مراسم رسمی و ملی در باره مسائل هستهای موضعگیری نکند[...] و موضعگیری را به مسئولان پرونده واگذارد[...]گفته میشود سخنرانیهای احمدی نژاد در ماههای اخیر مشکلاتی را بر سر رایزنیها و فعالیتهای تیم هستهای ایجاد کرده[...] عملاً مذاکرات لاریجانی ـ سولانا را به شکست کشاند[...] رئیس جمهور باید با آرامش[...] راه و رسم هستهای کشور[...] را بیان دارد[...] در بسیاری از موارد دیگران باید سخن بگویند نه جنابعالی[...]»
منبع: آفتاب نیوز کد مطلب: 55965
شکست مذاکرات «سولانا ـ لاریجانی» مسئلة جدیدی نیست! و باید پرسید، چرا روزینامه رسمی استعمار تا امروز سکوت اختیار کرده بود؟ آیا هنوز در رؤیای خود، تهاجم نظامی اسرائیل یا آمریکا را امکان پذیر میدید؟ بوی جنگ به مشامش رسیده بود، و باز شعار «آزادسازی قدس شریف» را آماده نشر و توزیع کرده بود؟ از کی تا بحال احمدی نژاد، با پرت و پلاهایش، مذاکرات ناتو را به تعطیل میکشاند؟ نمیدانستم در تهران چنین دولت قدرقدرتی بر سر کار آمده! مگر سولانا از احمدینژاد دستور میگیرد؟ مگر سولانا نمیداند مسئولیت عملکردهای حاکمیت ایران در سطح جهانی با کیست؟ نکند مسیح مهاجر، ابطحی را با سولانا اشتباه گرفته؟! نه! ولی امروز شرایط متفاوت است! همانطور که دیروز، تحت نظارت داریوش همایون، روزینامة اطلاعات موظف بود نامة «رشیدی مطلق» را منعکس کند تا آشوب به راه افتد، امروز نیز رسانة «مستقل» جمهوری اسلامی، موظف شده دستورات اربابانش را به صورت «سرمقاله» منتشر کند، آنهم خطاب به احمدی نژاد، کسی که تا همین دیروز، رسانههای تفنگفروشان غرب، مانند «اکسپرس»، «فاکس نیوز» و ... او را «خطرناکترین دشمن غرب» معرفی میکردند! و به جهانیان توصیه میکردند از وی بترسند! روزینامه «جمهوری اسلامی»، به چنین شخصیت قدرقدرتی میگوید، «سکوت اختیار کن!» کسی که تا دیروز «ملیجک» علیخامنهای معرفی میشد و مورد الطاف خاص مقام رهبری بود، امروز که مقام رهبری خود نیز الطاف ارباباناش را از دست داده، به ناچار باید سیرک «مهرورزی» را تعطیل کند! دلائل فراوان است. قطع صدور نفت از روسیه در چند روز گذشته به اروپا، از مهمترین آنهاست. و اعلام بیطرفی ایالات متحد، در برابر مشکلات اروپائیها، در این شرایط، نشانگر حمایت ضمنی از باج خواهی روسیه است. اینجاست که «پدر و مادر» سیاست، یعنی منافع ابرقدرتها، پای به صحنه میگذارند، تا بیپدر مادری تاریخی سیاستپیشگان ایرانینما آشکار شود! فراموش نکنیم که سعدی 7 سدة پیش گفته: «دزدان دست کوته نکنند، تا دستشان کوته کنند!»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت