...
این روزها وقتی به مطالعة اخبار مهم و هیجانانگیز منطقه در سایتهای «بیطرف» بپردازیم، تنها به یک نتیجه میرسیم: جنگ زرگری! آنهم نه هر جنگ زرگری، جنگ زرگری میان استعمار غرب و مزدورانش! این جنگ زرگری، از نوع هزاره سوم است، که با براندازی حاکمیت ایران در سال 1357 آغاز شد، و همچنان ادامه دارد! آنچه اهمیت دارد که در مورد این جنگ بدانیم این است که این نوع جنگ زرگری از ابعادی جهانی برخوردار است. در منطقه، رهبران این «جنگ کاذب» بنلادن، خمینی، ملاعمر و شیخ یاسین بودند، و اکنون نیز اگر جهان از پلیدی وجود چند سر از این «رهبران مبارز» پاک شده، دهها رهبر ساخته و پرداختة استعمار به جایشان خلق شدهاند. ویژگی این «رهبران مبارز» انعطاف پذیری فراوانشان در برابر «ارباب» است، و به همین دلیل مانند علف هرز، همه جا میرویند. تنها آفت یک رهبر مزدور، یک رهبر مزدورتر خواهد بود. به عبارت دیگر، استعمار جهت حفظ منافع خود ناچار است دفع فاسد به افسد کند!
به این ترتیب مشاهده میکنیم که هر بار تلاشهای جهانی بر نابودی تروریستهای بنیادگرا متمرکز میشود، از یکسو، توحش و بربریت بیشتری نسبت به سلف خود نشان میدهند ـ به عنوان مثال در مقایسه با مقتدی صدر، و عبدالعزیز حکیم، بن لادن، ملاعمر و حکمتیار اکنون میتوانند عضو کمیسیون دفاع از حقوق بشر سازمان رسوای ملل باشند! ـ و از سوی دیگر، بر تعدادشان مرتباً افزوده میشود. به طوری که در هر متر مربع از مناطق نفتخیز و استراتژیک یک گله رهبر روئیده! از «رابرت موگابه» در زیمبابوه، تا عمرالبشیر در سودان، و رحیمصفوی در تهران، یک امپراطوری از مزدوران غرب، در رسانهها به مبارزه با غرب مشغولاند، و جالب اینجاست که تنها قربانیان این مبارزات غیرنظامیاناند، کسانی که نه به اسلام و مسلمین ارادتی دارند و نه هدفشان برپائی بهشت ضدآمریکائی است. بله، تنها قربانیان نبرد کاذب بنلادنها، خامنهایها و مقتدی صدرها، نیروهای ضداستبدادند! نیروهائی که در دوران «جنگ سرد» آنها را «کمونیستها» مینامیدند، و امروز جنایتکاری به نام نگروپونته آنها را «تروریستها» میخواند.
پیشتر در یک وبلاگ، سوابق درخشان جان نگروپونته و همسر انگلیسیاش دیانا، را توضیح دادم. نگروپونته شباهت فراوانی به جلائیپور، ملاحسنی و بسیاری از «ضدامپریالیستهای» وطنی دارد! دشمن آزادی است! نگروپونته یک ضدکمونیست مادرزاد است! و امروز که دیگر اتحاد جماهیر شوروی وجود ندارد، نگروپونته تبدیل به یک ضدتروریست مادرزاد شده. ولی نگروپونته با تروریستهائی چون صدر، بنلادن و ایمنالظواهری هیچ ضدیتی ندارد، ایشان مخالفان فاشیسم و استعمار را تروریست میشناسند! و همین «جان نگروپونته» است که اکنون مشاور «کاندی رایس»، وزیر امور خارجه ایالات متحد شده! در نتیجه، محور اصلی سیاست خارجی ایالات متحد اکنون نابودی مخالفان فاشیسم و استعمار یا همان آزادیخواهان است.
پیشتر نوشتم که تنها راه فرسایش نیروهای ضد استبداد، جنگ، براندازی، ارعاب و حمایت از حاکمیتهای مذهبی مزدور چون حاکمیت ایران، عربستان و پاکستان است. و جنگ زرگری کنونی بر پایة همین محور آغاز شده!
حدود دو هفته پیش، نظامیان آمریکا تعدادی از عمله اکره ایرانی خود در عراق را دستگیر کرده مدعی شدند از آنان مدارکی به دست آوردهاند که ثابت میکند در شورشهای عراق دست داشتهاند! حتماً در شورش سنیها! چون شیعههای عراق که با اشغالگران مشکلی ندارند! بله، به هر ترتیب عناصر خرابکار چند روز بعد آزاد شدند! این نخستین پردة تئاتر جنگ زرگری بود که، «واشنگتن پست» و «نیویورک تایمز» هم بر آن مهر تأیید زدند! و با ارائة تفسیرهائی از قماش تفسیرهای «کشکی ـ علمی» امثال «فرید ذکریا و الکساندرکابرن» مدعی شدند که این رویداد به معنای مقابله آمریکا با سپاه پاسداران است! سپاه، که به فرمان احمدی نژاد، قصد مبارزه با آمریکا را دارد! البته همه میدانیم که سپاه پاسداران جیرهخوار همین آمریکائیهاست! ولی همانطور که پیشتر گفتم پنتاگونیها به تشیع علوی گرویدهاند و «تقیه» از اصول تشیع است!
پردة دوم تئاتر جنگ زرگری، حمله به کنسولگری ایران در اربیل بود. با شرکت هلیکوپتر و نقابسیاه و هیاهوی فراوان! همانطور که در فیلمهای هولیوود نشان میدهند. سربازان بیباک آمریکا، «پنج تن» لرزان و گریان را دستگیر کرده، سپس کاندی رایس با لباس قرمز، مثل شمر، وارد صحنه شد و اعلام کرد اگر ایران به این «رفتار» ادامه دهد ممکن است آمریکا به ایران حمله کند! اینجا بود که تئاتر آهسته، آهسته، به تعزیة حسینی تبدیل میشود، و دو «فقره» سناتور، مانند طفلان مسلم، با شیون و فغان از محضر مبارک جرج بوش تقاضا میکنند چنین کاری نکند که به فاجعه منجر خواهد شد! البته مراسم تعزیه به زبان انگلیسی بود! سپس رایس اعلام داشت نگران نباشید:
«یک درگیری محدود و کنترل شده است»
که به ما امکان فرار از عراق میدهد! ولی هنگامی که جرج بوش وارد صحنة تعزیه شد، آنرا به یک کمدی وسترن تبدیل کرد! چرا که به زعم «والکر بوش»، ملت عراق حق ندارد با اشغالگران مبارزه کند، و هرکه به ملت عراق در این راه کمک کند، «رمبو» به حسابش رسیدگی خواهد کرد!
«آمریکا شبکههائی را که سلاحهای پیشرفته برای دشمنان آمریکا در عراق تهیه میکنند و آنان را آموزش میدهند نابود خواهد کرد.»
البته میدانیم که مزدوران ایرانی در کنار اشغالگران و در برابر ملت عراق قرار گرفتهاند. ولی همانطور که گفتم جرج بوش، هر چند بیاستعداد و کودن است، «تقیه» را نیک آموخته! و از پرروئی نیز دست کمی از اسلافش ندارد! چون کسی به ایشان حالی نکرده، حضور ارتش آمریکا در عراق، غیرمشروع و غیرقانونی است! و این حق مسلم ملت عراق است که با اشغالگران مبارزه کند. میگویند، پس از سخنرانی جرج بوش، نمایندگان کنگرة آمریکا سه جلسه «شنود» برگزار کردند تا دریابند این سخنان بیسروته اصلاً چه معنا و مفهومی داشت! در این هنگام یک ندای غیبی اعلام داشت، «این قسمت از سناریو با الهام از هنر "موج نو" نوشته شده»، وقت خود را تلف نکنید، بیسروته و پوچ است! بله، همة این حکایت، بجز جنایات اشغالگران در عراق، به «خشت و آئینه» میماند، با واقعیت هیچ ارتباطی ندارد! و آنچه پیر در خشت خام میدید، امروز حتی در آینه نیز نخواهد دید!
دیروز نظامیان ایالات متحد، چند سر از مزدوران امنیتی ایران را در اربیل دستگیر کردند و «کاندی رایس» هم مقادیر قابل توجهی «هارت و پورت» کرد که آمریکا بیش از این دخالت ایران را در عراق تحمل نخواهد کرد! و امروز نگروپونته، ایران را متهم کرد که از تروریسم برای پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده میکند. یعنی سیاست ایالات متحد را در پیش گرفته! به گفته بیبیسی، نگروپونته این اکتشاف جدید خود را در نشست یکی از کمیسیونهای سنای آمریکا در مورد تهدیدهای امنیتی علیه آمریکا مطرح کرد! و در پاسخ به ارباب، «حاج جنتی» هم بولتن ساواک را در نماز جمعه امروز برای جهانیان قرائت کرده. همان سیاستهائی که ایالات متحد به مزدورانش در ایران دیکته میکند در این بولتن افشا شده:
«آمریکا از تروریسم حمایت میکند [...] ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی حربة آمریکا و انگلیس است[...] .»
مسلم است که آمریکا از تروریسم حمایت میکند، در غیر اینصورت حاکمیت مفلوک ایران چگونه میتوانست 28 سال دوام بیاورد؟! و مسلم است که بدون همکاری نیروهای «امنیتی ـ نظامی» ایران، در افغانستان و عراق، چنین جنایاتی امکانپذیر نمیبود! در ضمن، جنتی 5 سال پس از وقایع 11 سپتامبر از خواب بیدار شده، و کشف کرده عامل اصلی این وقایع خود یانکیها بودهاند! البته نگفته این یانکیها همانهائی هستند که از هر ساعت جنگ و بحران، میلیونها دلار سود میبرند. چون آتش جنگها برای تأمین منافع افروخته میشود. و در کمال تأسف آقای امیر انتظام، هنوز متوجه چنین نکتة پیش پا افتادهای نشدهاند! نه تنها ارتباط منافع اقتصادی با جنگ را در نیافته، که هنوز نمیدانند حاکمیت مذهبی بهترین ابزار جنگ افروزی و بحران است. و دلیل حمایت غرب از حاکمیتهای اسلامی نیز ریشه در منافع اقتصادیشان دارد.
آقای امیر انتظام، که عمری در صحنه سیاست ایران گویا «حضور» داشته و در مقام سخنگوی دولت بازرگان، رسماً اعلام داشت: «اگر امام بفرمایند، خانمها باید حجاب را رعایت کنند»، در دسامبر سال 2006، طی مصاحبه با مجله آلمانی «فوکوس»، خواستار جدائی دین از سیاست شده و راه حل پیشنهادی وی جهت تأمین این مهم در ایران این است که غربیها از منافع اقتصادی خود چشم پوشی کنند:
« تنها راه[...] جدائی دین از سیاست است[...] از کشورهای آزاد دنیا میخواهم بجای اینکه به فکر منافع اقتصادی خود باشند[...] حکومت ایران را [...] جهت انجام رفراندوم ترغیب نمایند[...] جهان [...] میتواند[...] دموکراتیزه کردن را امکانپذیر نماید»
چطور ممکن است یک «سیاستمدار» تا این حد از مرحله پرت باشد؟! «کشورهای آزاد» بجای تأمین منافع اقتصادی خود، منافع ایرانیان را در نظر گیرند؟! طی تاریخ، کدام کشوری چنین از خودگذشتگیها کرده؟ و اگر «کشورهای آزاد» از دموکراتیزاسیون در کشورهای دیگر دفاع کنند، چپاول و غارت را چگونه تداوم بخشند؟! این است برنامه «ملی ـ مذهبیها؟!» این سخنان تنها نشانگر آناست که آقای امیرانتظام و شرکاء، یا ملت ایران را ابله میپندارند، یا مانند روحالله خمینی، اصلا نمیدانند در جهان چه میگذرد! ولی واقعاً چه میتوان گفت، 8 دهه متحمل ضربات تازیانة فاشیسم استعماری شدهایم، ضرباتی که نتیجهاش دور کردن انسان از واقعیات است. نه تنها سیاستمدار، که اکثر فعالان سیاسی و مدعیان شناخت سیاسی از واقعیات به دور افتادهاند!
بهترین نمونهاش قلمفرسائی فعلة فاشیسم در باب اعدام صدام حسین است. کسانی که تا دیروز اعدام صدام حسین را، مانند محبوس شدن امیرانتظام اجرای «عدالت» میخواندند، امروز چاقو و پنجه بکس و داس و چکش را غلاف کرده، به کپی کردن نظرات دیگران پرداخته، این «اعدام» را محکوم میکنند! نه به دلیل آنکه حماقت و توحش شیعیان، پوششی بر جنایت اشغالگران شده، نه به دلیل آنکه، اعدام صدام حسین یک قتلعمد بود. نه! چنین نیست. اینان قادر به تفکر نیستند. چون استعمار قدرت تفکر را از اینان سلب کرده. چون استعمار انسان را به بربریت و توحش و انتقامجوئی فرا میخواند. چون استعمار، انسان را پوچ و انسانستیز میخواهد! و در میان «نخبگان ایران» به نتایج مطلوب خود نیز کاملاً دست یافته! دلیل تغییر موضع «نخبگان» قلم به مزد ایران در مورد اعدام صدام حسین این استکه، طبق معمول، طوطیوار به تکرار نظراتی پرداختهاند که نه قادر به درک شاناند، و نه توان نفیاشان را دارند! چرا که مخالفتهای جهانی با اعدام صدام حسین، بر اساس حقوق و قوانین حقوقی است، نه به دلیل جانبداری از شخص وی، یا از اعمالاش!
حال بازگردیم به جنگ زرگری که آمریکا و نوکرانش در منطقه به پا کردهاند. طراح نابغة چنین جنگی، نگروپونته، جلاد هندوراس است. روز 9 دیماه خبرگزاری فارس به نقل از جان نگروپونته اعلام کرد:
«ایران مصمم به ادامة برنامه هستهای خویش است!»
این سخنان در واقع حمایت تلویحی ایالات متحد از ادامه فعالیتهای هستهای ایران به شمار میرود، چرا که اگر این فعالیتها متوقف شود، تنور بحران را نمیتوان دیگر گرم نگاه داشت! تهدیدهای ایالات متحد در مورد ایران و دیگر کشورهای منطقه، در واقع چراغ سبز برای اعمال همین تهدیدها به عنوان سیاست این کشورها به شمار میرود. خواستهای ایالات متحد از ایران و پاکستان از زبان نگروپونته اینچنین بیان شده:
«گسترش تشکیلات القاعده از پایگاههای امن در پاکستان به سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و اروپا[...]شبکه القاعده از درون خاک پاکستان امکانات اجرائی و روابطی گسترده به وجود آورده[...]القاعده شبکه فعالی است که [...] تلاش میکند به سلاح هستهای، شیمیائی و بیولوژیک دست یابد»
بله، میبینید که «القاعده» از چه امکانات وسیعی برخوردار شده است! و حمایت «مالی ـ نظامی» ایالات متحد از این سازمان تا به کجا رسیده؟! با حمایت از چنین سازمانی، میتوان از چین، هند، روسیه، و اروپا باج فراوان گرفت! به ویژه اگر ایران نیز در همین جهت رهبری شود! ولی نگروپونته کور خوانده، این حرفهای زیادتر از دهان، از زبان بازندگان جنگ 33 روزة لبنان، به شعارهای ابلهانه روح الله خمینی در باب آزادی قدس میماند! آنچه در سخنان نگروپونته میتواند جدی تلقی شود این است که با ایجاد یک درگیری «مختصر و مفید نظامی» با پاسداران جمکران، وسیله فرار ارتش آمریکا از عراق را مهیا کرده، و نوکران شیعة خود را قهرمانان مبارزه با آمریکا جلوه دهد! خبرگزاری نووستی، مورخ 22 دیماه سالجاری مینویسد:
«جان نگروپونته، مدیر ادارة جاسوسی ملی آمریکا اعلام کرد، ادارة تحت امر وی معتقد است که ایران انجام عملیات نظامی برای به زور خارج کردن آمریکا از منطقه را بررسی میکند[...] ما اعتقاد داریم که ایران امکان انجام عملیات تروریستی در خارج از مرزهای خود را به عنوان عامل کلیدی راهبرد امنیت ملی خود بررسی میکند.»
بله اگر قهرمان سنیها «صدام حسین» باشد، شیعهها هم باید یک «قهرمان» پیدا کنند، تا عدالت اجرا شود! ولی اگر قهرمان سنیها به آن ترتیبی که مشاهده شد به پای چوبهدار رفت، قهرمان شیعهها، پس از 3 دهه نوکری آمریکا، به شیوه زین العابدین بیمار و حسین مظلوم به مقام قهرمانی دست خواهد یافت: با ذلت و حقارت!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت