...
تعمیرکاری، حرفهای است که شباهت فراوان به دینفروشی یا همان «دکان مذاهب» دارد ـ منظور مذاهب ابراهیمی است. همانطور که تعمیرکار وسائل از کار افتاده را دوباره قابل استفاده میکند، روحانی جماعت هم سعی دارد دین را همواره قابل استفاده نگاه دارد. چرا که در واقع، ماهیت متحجر و ایستای دین، هرگز قابل تغییر نیست، مگر آنکه با فریب مردم، ناممکن را ممکن جلوه دهند. اینجاست که برتری تعمیرکار بر روحانی جماعت به اثبات میرسد. تعمیرکار فن و حرفهای میشناسد که در «واقعیت» وسایل فرسوده را قابلیت کارآئی میبخشد، حال آنکه روحانی تنها فن و حرفهای که میشناسد فریب مردم است. چرا که روحانی با دروغ، در پی وارونه جلوه دادن ماهیت واقعی دین است. البته میتوان تعمیرکار را با عیسی مسیح هم مقایسه کرد. میگویند دم مسیحائی عیسی، جان تازهای در کالبد مرده میدمید. ولی این حکایات، در اسطورههای کتب مقدس آمده و «واقعیت تاریخی» ندارد. ولی فریب و ریای دینفروشان، امروز در برابر چشمانمان میرود که به تاریخ به پیوندد. از سهامداری دربار واتیکان در صنایع تولید تجهیزات نظامی، تا سهم دستاربندان شیعة ایران در جنگ میان ایران و عراق و کمک به اشغالگران ناتو در افغانستان و عراق، شواهد بر ارتباط دو جانبة جنگ و مذهب، و تغذیة ایندو از یکدیگر بر کسی پوشیده نیست. امروز همه میدانند که جنگ مذاهب در منطقه جهت تأمین منافع استعمار بر پا شده. و امروز همه میدانند که تنها وظیفة روحانیت شیعه در ایران و عراق، تأمین منافع استعمار غرب است. بهترین شاهد بر این مدعا سخنان «حسینعلی منتظری» است که در سایت بیبیسی جایگاه ویژهای دارد!
منتظری، که «آیتالله» نیز هست، بهترین نمونه دروغگوئی و شیادی در میان روحانیت دستساز استعمار در ایران است. در مورد منتظری قبلاً چند وبلاگ تلف کردهام، ولی از آنجا که منتظری از «آیتاللههای» برگزیدة رادیو آمریکا و بیبیسی است، لازم است به سخنان گهربار و بیسروته ایشان دقت بیشتری مبذول داریم! منتظری، به نوعی به هنرپیشههای پیر هولیوود میماند که با «عمل جراحی زیبائی» سعی بیهوده بر جوان نمایاندن خود دارند. ولی هنرپیشههای هولیوودی با «جراحیزیبائی» تلاشی جهت تداعی دوران خوش گذشته میکنند، حال آنکه «جراحیزیبائی» منتظری، جهت پنهان داشتن دوران جنایت و وحشتی است که در 3 دهه اخیر، با تشریک مساعی اوباشی چون روحالله خمینی، منتظری و دیگر دستاربندان سیاستپیشه، بر ملت ایران تحمیل شده. «جراحیزیبائی» منتظری بر خلاف هنرپیشهها انتخابی و دلخواه نیست. هر گاه منافع استعمار ایجاب کند، منتظری میباید تن به «جراحی» داده سعی کند، اسلام را آنچنان بنمایاند که نیست! اینبار نیز، که منافع غرب در منطقه به خطر افتاده و ایالات متحد ناچار است دیر یا زود سایة منفورش را از سر مردم منطقه کم کند، «فقیه عالیقدر» بر تخت «جراحیزیبائی» جلوس کرده و مهملاتی در باب «ادارة مملکت و دفاع از حق و حقوق مردم» ایراد فرمودهاند! حال بهتر است بازگردیم به ماههای نخست براندازی 22 بهمن، و سخنان منتظری و شرکایش را مرور کنیم!
در اوایل استقرار حاکمیت دجال حوزه و بازار، پس از براندازی 22 بهمن، هنوز ساواک دهنة ملایان را کاملاً به دست نگرفته بود، و هر روز یکی از دجال قم در رادیو و تلویزیون به اظهارنظر در بارة مسائل کشور میپرداخت. مثلا روحالله خمینی گوشت یخزده را حرام اعلام میکرد، یا خسروشاهی، به هر کس یک خانه اهداء میکرد، آب و برق و وسائط نقلیة عمومی برای همه مجانی میشد و ... پس از مهار دهنه دینفروشان قم، جهت توقف بذل و بخششهای رسانهای، مثل اینکه ساواک دهنه را زیاد کشیده بود، چرا که ناگهان دستاربندان، 180 درجه تغییر جهت داده، مهملات خود را بر صرفهجوئی در امور اجتماعی متمرکز نمودند. و در این گیرودار، حسینعلی منتظری، نوک حمله را متوجه بازنشستگان کشور کرده، با همان لحن مزورانه و زبان فارسی الکن نخبگان حاکمیت گفت:
«صندوقی بازنشستگی چی چیاس، درختی خشکیده را که پاش آب نیمیریزند!»
بله! این نظر اقتصاددان و سیاستمدار بزرگی بود که بعدها به دلیل درک عمیق از مسائل حقوقی، جهت تدوین قانون اساسی، ریاست مجلس خبرگان را نیز عهدهدار شد! با سخنان فقیهانة منتظری در مورد بازنشستگان، مشخص شد، روحانیت سیاسی حوزه علمیة ایران، از نظر درک و شعور مسائل اجتماعی واقعاً در همان صدر اسلام گیر کرده. و پس از گذشت چند ماه، و سانسور کلیات سعدی و کشتار نویسندگان، مشخص شد، این روحانیت از نظر توحش، چندین هزاره از صدر اسلام هم عقبتر است! و بهترین گزینة استعمار جهت تأمین منافعش، همین توحش و تحجر نخبگان حاکمیت بود! مشتی اراذل ناب و کمیاب، که درجة خلوصشان در بلاهت، سفاهت و وقاحت، صددرصد بود!
بله! حسینعلی منتظری، مانند خاتمی، گنجی، سازگارا و دیگر شرکای جنایات رژیم جمکران، از زبالههائی است که استعمار در بازیافت آنان کوشش فراوان دارد. ولی اینان حتی در حد زباله هم نیستند، چرا که از بازیافت زباله میتوان محصولاتی مفید و قابل استفاده ساخت و روانة بازار کرد، ولی از گروه منتظری و شرکاء بجز زباله هیچ به دست نخواهد آمد. به زبان سادهتر اینان زبالههای ناب و خالصاند، چون «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» در نتیجه اربابان بیبیسی و دیگران وقت تلف میکنند. اگر منتظری و اربابانش به درد فراموشی گرفتار شدهاند، مردم ایران فراموشی نگرفتهاند!
پس از 28 سال که حسینعلی منتظری نان شعارهای مبارزه با امپریالیسم حکومت جمکران را خورده، امروز هم اقتصاددان شده و هم کاشف! بزرگترین کشف حسینعلی منتظری این است که فهمیده آمریکا «قدرت» دارد، حق و حقوق وجود دارد، مردم گرفتاری دارند، و از همه مهمتر اینکه مالک نفت و گاز یک عده خاص نیستند! کشفیات حسینعلی منتظری هم طبق معمول در سایت بیبیسی به همان زبان ابتذال استعمار منتشر شده:
«منتظری از سیاستهای اقتصادی دولت ایران انتقاد کرده[...] مردم دولت را انتخاب کردهاند نه برای شعار دادن[...]منتظری به مسئولان[...] در مورد قدرت آمریکا هشدار داد[...]حق را باید بگونهای گرفت که مشکلات پدید نیاید[...] بایستی دولت و مسئولین از خرجهای بیهوده، از مسافرتهائی که هیچ فایدهای برای مردم و کشور ندارد جلوگیری کنند[...]»
می بینید که «حق» در ذهن علیل منتظری در ارتباط مستقیم با منافع اربابانش قرار دارد! امروز که ایالات متحد در عراق و افغانستان گیر افتاده و تضعیف شده، منتظری ملت ایران را از «قدرت آمریکا» میترساند! همانطور که دیگر فعلة استعمار به ملت ایران وعده تهاجم نظامی میدهند و «وضعیت قرمز» اعلام میکنند! گویا تهاجم نظامی را میتوان با اجرای اوامر «فقیه عالیقدر» منتفی نمود! یادآور شویم که منتظری و دیگر اوباش حاکم بر ایران، همان کسانی هستند که با شعار «مبارزه با آمریکا» به حاکمیت رسیدند، تا زمینة حاکمیت طالبان در افغانستان فراهم آید. و اگر امروز اینان به وحشت افتادهاند، و بر طبل شایعة «بسته شدن تنگة هرمز» توسط دولت ایران میکوبند، به این دلیل است که اگر تنگة هرمز بسته شود، در واقع منافع ایالات متحد به خطر خواهد افتاد. دولت سر سپردة جمکران، از نظر فناوری، نه امکان بستن تنگة هرمز را دارد، و نه جرأت چنین شکرخوریهائی را! و از همه مهمتر، حاکمیت جمکران به دلیل حمایت مستقیم غرب، 27 سال دوام یافته؛ اتحادهای «سیاسی ـ نظامی»، عقد و ازدواج اسلامی نیست، که هرگاه مرد اراده کرد بر آن نقطة پایان گذارد. چنین اتحادهائی تنها با جنگ غیرمستقیم میان ابر قدرتها تغییر مییابد. همانگونه که حزب الله لبنان، پس از جنگ 33 روزه، از سیطرة ایران خارج شد و در محور نوینی قرار گرفت. حال اگر منتظری و دیگر مزدوران استعمار در داخل و خارج از جنگ به هراس افتادهاند، با توجه به این اصل که ماهیت حاکمیت سرسپرده جمکران تغییر نیافته و همچنان مزدور استعمار غرب است، میتوان با گمانهزنی چنین نتیجه گرفت که در پی تغییر مسیر اجباری حزب الله لبنان، امروز نوبت تغییر مسیر حاکمیت جمکران فرا رسیده. و جبهة غرب، نه توانائی تکرار تجربة لبنان را در ایران دارد، و نه دست به چنین حماقتی خواهد زد. بر این اساس است که میتوان پیشبینی کرد، تغییر مسیر حاکمیت ایران، عملاً بدون تهاجم نظامی امکانپذیر خواهد شد. و از این روست که جلادان و جنایتکاران حاکمیت ایران، از قبیل حسینعلی منتظری، به هراس افتاده، هیاهو به راه انداختهاند.
منتظری که در دوره جنگ 8 ساله خفقان گرفته بود، منتظری که سالها فراموش کرده بود نفت و گاز متعلق به مردم است، منتظری که امروز از وحشت تغییر استراتژی در منطقه به فکر مردم و مشکلاتشان افتاده و مانند ابطهی، از مسافرت ژنرال مهرورزی به کشورهای غیرمسلمان و مدعی سوسیالیسم، از آب افتادن زیر سجادة فریب و ریای خویش هول برش داشته، همان کسی است که ریاست مجلس رسوای «خبرگان» را بر عهده داشت و «ولایت فقیه» را آنطور که گفته میشود، به پیشنهاد ایشان تصویب کردند. امروز چنین موجود متحجری، «منتقد» دولت شده! ولی نگرانی امثال منتظری مانند نگرانی حقوق بشرچیهای حکومتی برای مردم ایران نیست. نگرانی اینان از به تعطیل کشیده شدن دکان فریب اسلام در حاکمیت ایران است. همین حسینعلی منتظری مزور، در 17 ماه ژوئیه 2005، درنامهای خطاب به مسئولان مخالف خشونت هم شده، نه به دلیل اینکه خشونت را ناپسند میداند، بلکه به این دلیل که خشونت مردم را از روحانیون مزور جدا میکند:
«دوستانه تذکر میدهم[...] روشهای تند و خشونت آمیز شما که چه بسا به حساب اسلام عزیز انجام میشود[...]و طبعا مردم از روحانیون و نظام اسلامی جدا میشوند»
بله منتظریها با اصل خشونت مخالفتی ندارند، اینان خود عامل خشونت استعمارند. قانون جزائی در ایران که بر سنگسار و قصاص و شلاق تأکید دارد، منبع احکام توحش خود را از توضیحالمسائل امثال منتظری و شرکاء استخراج کرده. پس بهتر است منتظری و شرکایش، پس از 28 سال چپاول کشور و اعمال قوانین توحش اسلامی بر ملت ایران، نقاب دلسوزی برای مردم به چهرة کریه خود نزنند. بله بهتر است «فقیه عالیقدر» از جایگاه «وقیح عالیقدر»، بیش از این به امور ملت ایران دخالت نکند، و «مردمسالاریدینی» مضحک خود را نگاه دارد برای حوزة علمیة قم، مرکز تولید و پرورش اوباش جنایتکاری چون نوابصفویها. اگر چهرة کریه هر یک از ادیان ابراهیمی را بتوان آراست، و به عنوان ابزار نوین سلطه به کار برد، پس از «زعامت» خمینی و ملاعمر، و پس از فجایع القاعده، استعمار غرب، قادر به استفادة دوباره از دین اسلام، به عنوان ابزار حاکمیت سیاسی نخواهد بود. اسلام سیاسی در ایران مردهای است، که حتی دم مسیحائی نیز قادر نخواهد بود به آن جان دوباره بخشد!
منتظری، که «آیتالله» نیز هست، بهترین نمونه دروغگوئی و شیادی در میان روحانیت دستساز استعمار در ایران است. در مورد منتظری قبلاً چند وبلاگ تلف کردهام، ولی از آنجا که منتظری از «آیتاللههای» برگزیدة رادیو آمریکا و بیبیسی است، لازم است به سخنان گهربار و بیسروته ایشان دقت بیشتری مبذول داریم! منتظری، به نوعی به هنرپیشههای پیر هولیوود میماند که با «عمل جراحی زیبائی» سعی بیهوده بر جوان نمایاندن خود دارند. ولی هنرپیشههای هولیوودی با «جراحیزیبائی» تلاشی جهت تداعی دوران خوش گذشته میکنند، حال آنکه «جراحیزیبائی» منتظری، جهت پنهان داشتن دوران جنایت و وحشتی است که در 3 دهه اخیر، با تشریک مساعی اوباشی چون روحالله خمینی، منتظری و دیگر دستاربندان سیاستپیشه، بر ملت ایران تحمیل شده. «جراحیزیبائی» منتظری بر خلاف هنرپیشهها انتخابی و دلخواه نیست. هر گاه منافع استعمار ایجاب کند، منتظری میباید تن به «جراحی» داده سعی کند، اسلام را آنچنان بنمایاند که نیست! اینبار نیز، که منافع غرب در منطقه به خطر افتاده و ایالات متحد ناچار است دیر یا زود سایة منفورش را از سر مردم منطقه کم کند، «فقیه عالیقدر» بر تخت «جراحیزیبائی» جلوس کرده و مهملاتی در باب «ادارة مملکت و دفاع از حق و حقوق مردم» ایراد فرمودهاند! حال بهتر است بازگردیم به ماههای نخست براندازی 22 بهمن، و سخنان منتظری و شرکایش را مرور کنیم!
در اوایل استقرار حاکمیت دجال حوزه و بازار، پس از براندازی 22 بهمن، هنوز ساواک دهنة ملایان را کاملاً به دست نگرفته بود، و هر روز یکی از دجال قم در رادیو و تلویزیون به اظهارنظر در بارة مسائل کشور میپرداخت. مثلا روحالله خمینی گوشت یخزده را حرام اعلام میکرد، یا خسروشاهی، به هر کس یک خانه اهداء میکرد، آب و برق و وسائط نقلیة عمومی برای همه مجانی میشد و ... پس از مهار دهنه دینفروشان قم، جهت توقف بذل و بخششهای رسانهای، مثل اینکه ساواک دهنه را زیاد کشیده بود، چرا که ناگهان دستاربندان، 180 درجه تغییر جهت داده، مهملات خود را بر صرفهجوئی در امور اجتماعی متمرکز نمودند. و در این گیرودار، حسینعلی منتظری، نوک حمله را متوجه بازنشستگان کشور کرده، با همان لحن مزورانه و زبان فارسی الکن نخبگان حاکمیت گفت:
«صندوقی بازنشستگی چی چیاس، درختی خشکیده را که پاش آب نیمیریزند!»
بله! این نظر اقتصاددان و سیاستمدار بزرگی بود که بعدها به دلیل درک عمیق از مسائل حقوقی، جهت تدوین قانون اساسی، ریاست مجلس خبرگان را نیز عهدهدار شد! با سخنان فقیهانة منتظری در مورد بازنشستگان، مشخص شد، روحانیت سیاسی حوزه علمیة ایران، از نظر درک و شعور مسائل اجتماعی واقعاً در همان صدر اسلام گیر کرده. و پس از گذشت چند ماه، و سانسور کلیات سعدی و کشتار نویسندگان، مشخص شد، این روحانیت از نظر توحش، چندین هزاره از صدر اسلام هم عقبتر است! و بهترین گزینة استعمار جهت تأمین منافعش، همین توحش و تحجر نخبگان حاکمیت بود! مشتی اراذل ناب و کمیاب، که درجة خلوصشان در بلاهت، سفاهت و وقاحت، صددرصد بود!
بله! حسینعلی منتظری، مانند خاتمی، گنجی، سازگارا و دیگر شرکای جنایات رژیم جمکران، از زبالههائی است که استعمار در بازیافت آنان کوشش فراوان دارد. ولی اینان حتی در حد زباله هم نیستند، چرا که از بازیافت زباله میتوان محصولاتی مفید و قابل استفاده ساخت و روانة بازار کرد، ولی از گروه منتظری و شرکاء بجز زباله هیچ به دست نخواهد آمد. به زبان سادهتر اینان زبالههای ناب و خالصاند، چون «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» در نتیجه اربابان بیبیسی و دیگران وقت تلف میکنند. اگر منتظری و اربابانش به درد فراموشی گرفتار شدهاند، مردم ایران فراموشی نگرفتهاند!
پس از 28 سال که حسینعلی منتظری نان شعارهای مبارزه با امپریالیسم حکومت جمکران را خورده، امروز هم اقتصاددان شده و هم کاشف! بزرگترین کشف حسینعلی منتظری این است که فهمیده آمریکا «قدرت» دارد، حق و حقوق وجود دارد، مردم گرفتاری دارند، و از همه مهمتر اینکه مالک نفت و گاز یک عده خاص نیستند! کشفیات حسینعلی منتظری هم طبق معمول در سایت بیبیسی به همان زبان ابتذال استعمار منتشر شده:
«منتظری از سیاستهای اقتصادی دولت ایران انتقاد کرده[...] مردم دولت را انتخاب کردهاند نه برای شعار دادن[...]منتظری به مسئولان[...] در مورد قدرت آمریکا هشدار داد[...]حق را باید بگونهای گرفت که مشکلات پدید نیاید[...] بایستی دولت و مسئولین از خرجهای بیهوده، از مسافرتهائی که هیچ فایدهای برای مردم و کشور ندارد جلوگیری کنند[...]»
می بینید که «حق» در ذهن علیل منتظری در ارتباط مستقیم با منافع اربابانش قرار دارد! امروز که ایالات متحد در عراق و افغانستان گیر افتاده و تضعیف شده، منتظری ملت ایران را از «قدرت آمریکا» میترساند! همانطور که دیگر فعلة استعمار به ملت ایران وعده تهاجم نظامی میدهند و «وضعیت قرمز» اعلام میکنند! گویا تهاجم نظامی را میتوان با اجرای اوامر «فقیه عالیقدر» منتفی نمود! یادآور شویم که منتظری و دیگر اوباش حاکم بر ایران، همان کسانی هستند که با شعار «مبارزه با آمریکا» به حاکمیت رسیدند، تا زمینة حاکمیت طالبان در افغانستان فراهم آید. و اگر امروز اینان به وحشت افتادهاند، و بر طبل شایعة «بسته شدن تنگة هرمز» توسط دولت ایران میکوبند، به این دلیل است که اگر تنگة هرمز بسته شود، در واقع منافع ایالات متحد به خطر خواهد افتاد. دولت سر سپردة جمکران، از نظر فناوری، نه امکان بستن تنگة هرمز را دارد، و نه جرأت چنین شکرخوریهائی را! و از همه مهمتر، حاکمیت جمکران به دلیل حمایت مستقیم غرب، 27 سال دوام یافته؛ اتحادهای «سیاسی ـ نظامی»، عقد و ازدواج اسلامی نیست، که هرگاه مرد اراده کرد بر آن نقطة پایان گذارد. چنین اتحادهائی تنها با جنگ غیرمستقیم میان ابر قدرتها تغییر مییابد. همانگونه که حزب الله لبنان، پس از جنگ 33 روزه، از سیطرة ایران خارج شد و در محور نوینی قرار گرفت. حال اگر منتظری و دیگر مزدوران استعمار در داخل و خارج از جنگ به هراس افتادهاند، با توجه به این اصل که ماهیت حاکمیت سرسپرده جمکران تغییر نیافته و همچنان مزدور استعمار غرب است، میتوان با گمانهزنی چنین نتیجه گرفت که در پی تغییر مسیر اجباری حزب الله لبنان، امروز نوبت تغییر مسیر حاکمیت جمکران فرا رسیده. و جبهة غرب، نه توانائی تکرار تجربة لبنان را در ایران دارد، و نه دست به چنین حماقتی خواهد زد. بر این اساس است که میتوان پیشبینی کرد، تغییر مسیر حاکمیت ایران، عملاً بدون تهاجم نظامی امکانپذیر خواهد شد. و از این روست که جلادان و جنایتکاران حاکمیت ایران، از قبیل حسینعلی منتظری، به هراس افتاده، هیاهو به راه انداختهاند.
منتظری که در دوره جنگ 8 ساله خفقان گرفته بود، منتظری که سالها فراموش کرده بود نفت و گاز متعلق به مردم است، منتظری که امروز از وحشت تغییر استراتژی در منطقه به فکر مردم و مشکلاتشان افتاده و مانند ابطهی، از مسافرت ژنرال مهرورزی به کشورهای غیرمسلمان و مدعی سوسیالیسم، از آب افتادن زیر سجادة فریب و ریای خویش هول برش داشته، همان کسی است که ریاست مجلس رسوای «خبرگان» را بر عهده داشت و «ولایت فقیه» را آنطور که گفته میشود، به پیشنهاد ایشان تصویب کردند. امروز چنین موجود متحجری، «منتقد» دولت شده! ولی نگرانی امثال منتظری مانند نگرانی حقوق بشرچیهای حکومتی برای مردم ایران نیست. نگرانی اینان از به تعطیل کشیده شدن دکان فریب اسلام در حاکمیت ایران است. همین حسینعلی منتظری مزور، در 17 ماه ژوئیه 2005، درنامهای خطاب به مسئولان مخالف خشونت هم شده، نه به دلیل اینکه خشونت را ناپسند میداند، بلکه به این دلیل که خشونت مردم را از روحانیون مزور جدا میکند:
«دوستانه تذکر میدهم[...] روشهای تند و خشونت آمیز شما که چه بسا به حساب اسلام عزیز انجام میشود[...]و طبعا مردم از روحانیون و نظام اسلامی جدا میشوند»
بله منتظریها با اصل خشونت مخالفتی ندارند، اینان خود عامل خشونت استعمارند. قانون جزائی در ایران که بر سنگسار و قصاص و شلاق تأکید دارد، منبع احکام توحش خود را از توضیحالمسائل امثال منتظری و شرکاء استخراج کرده. پس بهتر است منتظری و شرکایش، پس از 28 سال چپاول کشور و اعمال قوانین توحش اسلامی بر ملت ایران، نقاب دلسوزی برای مردم به چهرة کریه خود نزنند. بله بهتر است «فقیه عالیقدر» از جایگاه «وقیح عالیقدر»، بیش از این به امور ملت ایران دخالت نکند، و «مردمسالاریدینی» مضحک خود را نگاه دارد برای حوزة علمیة قم، مرکز تولید و پرورش اوباش جنایتکاری چون نوابصفویها. اگر چهرة کریه هر یک از ادیان ابراهیمی را بتوان آراست، و به عنوان ابزار نوین سلطه به کار برد، پس از «زعامت» خمینی و ملاعمر، و پس از فجایع القاعده، استعمار غرب، قادر به استفادة دوباره از دین اسلام، به عنوان ابزار حاکمیت سیاسی نخواهد بود. اسلام سیاسی در ایران مردهای است، که حتی دم مسیحائی نیز قادر نخواهد بود به آن جان دوباره بخشد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت