چهارشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۵


ضحاک در رسانه‌ها!
...
هم‌میهن! پس از توافق سران 7 کشور در گوادالوپ در مورد براندازی حاکمیت ایران، تبلیغات رسانه‌ای استعمار، مردم ناراضی را پیرامون «یک نقطه» متمرکز کرد، تا کودتای بیشرمانة ناتو را در ایران پوشش دهد! نقطة ‌تمرکز جنجال رسانه‌ای، «تنفر» بود، ‌ تنفر از شاه! «شاه» که باید می‌رفت،‌ چون استعمار غرب، جهت مبارزه با حضور اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، در پی استقرار حاکمیت طالبان شیعه در ایران‌ بود. ایران می‌بایست به پشت جبهة طالبان افغانستان تبدیل می‌شد، چون استعمار چنین می‌خواست. و امروز نیز مانند 3 دهة گذشته، استعمار تمرکز مردم بر یک نقطه را سازماندهی می‌کند:‌ «نقطة ترس!» ترس از تهاجم نظامی ایالات متحد به کشور ایران. به همین دلیل است که تمامی مزدوران غرب در داخل و خارج به تکاپو افتاده و در شیپور استعمار می‌دمند. و به زبان بی‌زبانی ما می‌گویند که، اگر در راهپیمائی شرکت کنیم تهاجم نظامی انجام نخواهد شد! و از نفس‌کش‌طلبی‌های حاکمیت در عرصة خدمت به منافع استعمار کاسته خواهد شد. و اگر در راهپیمائی شرکت نکنیم، هدف بمباران رزمناوهای آمریکا در خلیج‌فارس قرار خواهیم گرفت!

واقعیت این است که اگر در راهپیمائی 28 امین سالروز کودتای ننگین ژنرال هویزر شرکت کنیم، با تکیه بر حضور ما، آمریکا می‌تواند مدعی شود حکومت مفلوک و دست نشانده‌اش از حمایت وسیع مردمی برخوردار است، و جمکرانیان مزدور بیشتر می‌توانند در عرصة جهانی به نفس‌کش‌طلبی و لات بازی بپردازند: کنفرانس «هولوکاست»‌ برگزار کنند تا خاتمی مخالفتش را با «کنفرانس هلوکاست» به روزنامة اسرائیلی معاریو اعلام دارد! «دانشمندان هسته‌ای» جمکران، ناگهان به اختراعات و اکتشافات معجزه‌آسائی نائل ‌شوند که حتی سازمان سیا را نیز متحیر و غافلگیر کنند! و...

حال بپردازیم به تبلیغات استعمار جهت هدایت مردم ایران به صفوف راهپیمایان 22 بهمن. این تبلیغات جهت تحکیم سیاست‌های «پسا بوش» در منطقه انجام می‌شوند. به عبارت دیگر همة تبلیغاتچی‌ها اطمینان دارند که در انتخابات بعدی، دموکرات‌ها کاخ سفید را «تسخیر» خواهند کرد. پس همگی، مستقیم و غیرمستقیم و حتی با زدن نعل وارونه، به تبلیغ برای دارو دستة خاتمی مزدور پرداخته‌اند.

از نعل وارونة کیهان در مورد گفتگوی «جوجه فاشیستی» به نام جلائی‌پور، فرزند جلاد مهاباد، با جان کری در داووس، و تأکید بر وابستگی «مشارکتی‌ها» به آمریکا، تا ابراز عشق نیویورک تایمز به حکومت جمکران، از پیام عاشقانة شبه‌مشروطه طلبی، به نام داریوش همایون به کنگرة فدائیان اکثریت، از نشست اخیر نیویورک، تا نامة تهدید و ارعاب ابراهیم یزدی در پوشش خیرخواهی، از نفس‌کش‌طلبی‌های اراذلی که امروز لقب «تیمسار دکتر سرلشکر پاسدار» یدک می‌کشند و 28 سال است با سرکوب ملت ایران، پوزة امپریالیسم را به خاک مالیده‌اند، از بیانیه‌های زنان که تنها بر «نفی» ‌متمرکز شده، و از موج بازداشت‌های نمایشی حکومتی‌ها، تا طبل‌زدن روزی‌نامه‌ها و به ویژه «روز آنلاین»، در مورد حضور رزمناوهای ایالات متحد در خلیج فارس، همه و همه یک مسیر واحد را دنبال می‌کنند: ارعاب ایرانیان و هدایت‌شان به سوی دارودسته خاتمی‌ مزدور! تا آمریکا به ایران حمله نکند! اینان صریحاً می‌گویند:

ـ ملت ایران! اگر درراهپیمائی 28 امین سالروز کودتای ژنرال هویزر شرکت نکنید، آمریکا به ایران حمله می‌کند! به این ترتیب که آدرس خانة کسانی را که در راهپیمائی 22 بهمن شرکت نکرده‌اند در اختیار بمب‌ها و موشک‌های هوشمند قرار می‌دهند و خانه‌هایتان را با خاک یکسان می‌کنند!

ـ ملت ایران! اگر قدر مزدورانی چون خاتمی را می‌دانستید، جنگ نمی‌شد، حزب دمکرات ایالات متحد نیز، همانطور که توماس فریدمن توصیه کرده بود، جهت چپاول بیشتر، ویزای تحصیلی به فرزندان شما اعطا می‌کرد!

بله! فعلة استعمار ـ همانطور که اکبر هاشمی روز 12 بهمن ماه گفت ـ‌ باید بر یک نقطه خود را متمرکز کنند تا دوباره پیروز شوند. 28 سال پیش، این نقطه، «نقطه تنفر» بود، و «مرگ بر شاه نام داشت»، امروز این نقطه، «نقطة ترس» است، و مرگ بر « تهاجم نظامی آمریکا به ایران» ‌نام گرفته. اگر به بیانیة گروه‌های سیاسی ایران در داخل و خارج به دقت بنگریم، مشاهده خواهیم کرد که تمامی این بیانیه‌ها از ساختاری یکسان برخوردارند:

ـ ابتدا اشاره‌ای به «مردم سرفراز و رشید ایران» یا «ملت بزرگ ایران» می‌کنند،
ـ سپس تهدید‌ها و تحریم‌های قدرت‌های سلطه‌گر بین‌المللی را یادآور می‌شوند،
ـ در مرحلة بعد، با طرح مفاهیمی که در حکومت جمکران اصولاً وجود خارجی ندارد، مانند «استقلال طلبی، آزادیخواهی، عدالت‌جوئی، مردمسالاری و جمهوریت»، به طور غیرمستقیم گریزی به شعارهای پوچ براندازی 22 بهمن: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» می‌زنند، و «بازگشت به گذشته» را تجویز می‌کنند.
ـ در مرحلة تهییج احساسات میهن‌دوستانه، از واژه‌های «حماسه و دیو» در شاهنامه فردوسی استفاده می‌کنند، و آنرا به ابتذال کلام دستاربندان، «قلدرمآبی، زورگوئی» می‌آلایند.
ـ در پایان تمامی بیانیه‌ها، ‌با تأکید بر «دفاع از حقوق هسته‌ای»، ‌ نقطة‌ اوج ارعاب و تهدید را مشاهده می‌‌کنیم.

چرا که عبارت «دفاع از حقوق هسته‌ای»، در ذهن خواننده، بلافاصله تهدیدهای ایالات متحد به تهاجم نظامی را تداعی می‌کند. زمینه ساز این تداعی مستقیم، جنجال رسانه‌ای استعمار در ایران و در رسانه‌های فارسی زبان برونمرزی است. سال‌هاست که رسانه‌های استعمار بر طبل تهدید نظامی می‌کوبند. مهلت ایران برای پاسخ به قطعنامه را نیز پس از 22 بهمن تعیین کرده‌اند. به عبارت دیگر، حد اکثر امکانات برای حکومت جمکران و اربابانش فراهم شده تا ما ملت را به بهانة مخالفت با جنگ به خیابان‌ها بکشانند، تا رسانه‌های غرب بتوانند «صفوف فشردة میلیون‌ها ایرانی حامی حکومت جمکران» را به شهروندان دموکراسی‌ها نشان دهند. می‌دانیم که مونتاژ فیلم‌های تظاهرات، امری است رایج و متداول. از آن جمله است فیلم تظاهرات زنان ایران در سال براندازی که بعضی‌ها را به اشتباه انداخته بود! بازگردیم به شرکت در راهپیمائی 22 بهمن. تمامی جبهة غرب و مزدورانش در داخل بسیج شده‌اند تا با ارعاب مردم از تهاجم نظامی، این راهپیمائی را «تظاهرات مخالفت با جنگ» جلوه دهند! تهاجم نظامی ترس هم دارد، در نتیجه شانس مزدوران جمکران برای کشاندن مردم به خیابان‌ها فراوان است. و به دنبال چنین تظاهراتی است که حکومت متحجر ایران، حکومتی مردمی معرفی خواهد شد. و از این پس دیگر شهروندان غربی مدافع حقوق بشر، کاری به کار جنایتکاران مزدور در ایران نخواهند داشت. و دست جنایتکاران جمکران برای سرکوب و کشتار بازهم بازتر خواهد شد.

هم‌میهنانان گرامی! بدانید که اگر تهاجم نظامی در برنامة اعضای شورای امنیت باشد، راهپیمائی میلیونی هیچ تغییری در تصمیمات اعضای این شورا نخواهد داد. این یک واقعیت تلخ است که باید با آن روبرو شویم، و بدانیم اگرچه تصمیم جنگ‌های استعماری در خارج از مرزها گرفته می‌شود، ولی سرنوشت حاکمیت سرسپردة ایران را ملت ایران رقم خواهد زد. این نیز یک واقعیت است.

ترس از جنگ طبیعی است، و کسی که خلاف این بگوید یا دروغ می‌گوید، یا تعادل روانی ندارد. ولی ترس از جنگ، هرگز مانع وقوع جنگ نشده. این یک اصل مسلم است، که غلبة احساسات بر منطق، همواره به واکنشی منجر می‌شود که نخستین قربانی آن خود فرد خواهد بود. و امروز ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا ما ملت را به سوی واکنشی از سر ترس یا شور و احساس میهن‌پرستانه هدایت کنند! بله، از بیانیه‌های انواع «جوامع» منفور روحانیت، تا مزدوران مسلح گروه مجاهدین انقلاب اسلامی، از تشکل‌های صنفی تا احزاب حکومتی «مشارکت» و «مردمسالاری»، همة گروه‌های مزدور استعمار به نوعی در پی برانگیختن احساسات مذهبی، ملی و میهنی با تکیه بر ایجاد ترس و وحشت از تهاجم نظامی‌اند،‌ هشدار می‌دهند، نصیحت می‌کنند، عقلانیت و خردورزی سیاسی توصیه می‌کنند. حال آنکه، در پس پردة جنجال رسانه‌ای، ‌ تغییراتی در رده‌های بالای حاکمیت ایران در جریان است. «اتحاد» اخیر گروه‌های برانداز مزدور ایالات متحد در داخل، با شبه مخالفان خارج نشین، نشانگر این است که جریان سومی در حال ورود به طیف قدرت در ایران است. جریانی که حافظ منافع آمریکا در ایران نیست. و جنگ زرگری کیهان با «روز آن لاین» و مشارکتی‌ها، اتحاد اصلاح‌طلبان با فرخ نگهدارها و داریوش همایون‌ها، همه شاهدی است بر این مدعا.

مزدوران غرب در حال تشکیل «جبهة واحد»، برای ایجاد سدی گران در راه یک جریان سوم واقعی‌‌اند. جریانی که منافع اربابانشان را تهدید می‌کند. چند سطر از پیام داریوش همایون ـ مورخ 14 بهمن ماه سالجاری ـ برای کنگرة سازمان فدائیان، شاهدی است بر این مدعا. این پیام امروز از طریق «دوست ناشناسی» به دست من رسید. در این پیام، داریوش همایون، که مدعی مشروطه طلبی است، صریحاً به سازمان فدائیان اکثریت توصیه می‌کند به همکاری با دستاربندان جناح «شبه اصلاح طلب» ادامه دهند:

«یک جریان عمومی سیاسی در ایران هست که از زیاده روی در هر صورت آن راست و چپ، سر خورده است و از هیچ خواست حداکثری، از هیچ آرمانی که جنگ‌های تازه‌ای را در جامعه راه اندازد پشتیبانی نخواهد کرد. امیدوارم سازمان فدائیان از این جریان اصلی دور نشود. با بهترین آرزوها برای کنگرة سازمان فدائیان ایران (اکثریت)»

بله بی‌خیال مشروطه! این «جریان اصلی»، باید وسیلة پیشبرد سیاست ایالات متحد در ایران باشد، سیاستی که به زودی،‌ به زعم فعلة فاشیسم، دموکرات‌‌های آمریکا آنرا اعمال خواهند کرد. درست همانطور که انتشار نامة رشیدی مطلق نیز زمینه ساز اعمال سیاست‌های نوین استعمار شد! حملات شدید هاشمی رفسنجانی به مشارکتی‌ها و حمایت از بنیادگرایان نیز در همین راستا می‌تواند تحلیل شود: کسب وجهه برای مزدوران جناح خاتمی، که تمامی مردان استعمار در تمامی فصول را در بر می‌گیرد. و تمامی این حرکات مذبوحانه جهت بستن راه بر حضور جریان سوم در طیف حاکمیت است، جریانی که بر خلاف حکومت جمکران و شبه مخالفان خارج نشین‌اش، از ایالات متحد دستور نخواهد گرفت.

هم میهن! 28 سال پیش، استعمار با جنجال رسانه‌ای، ‌موفق به تمرکز ایرانیان پیرامون «نقطة تنفر» شد. پیامد این تمرکز بر نقطة «نفرت»، ‌28 سال اسارت، چپاول، کشتار و تحقیر فرد، فرد ایرانیان آزاده بود. امروز تمرکز ما بر «نقطة ترس»، تنها به تداوم و تشدید سیاست‌های استعماری خواهد انجامید. از یورش تازیان تا امروز، فرزندان این مرز بوم از چنگ ضحاکی به ظلم ضحاکی سفاک‌تر فروافتاده‌اند. دهه‌هاست که بجای مار، بر شانه‌های ضحاک، هیاهوی رسانه‌ای نشسته. اژدهائی به مراتب خونخوارتر و سفاکتر از ضحاک اسطوره‌های‌مان. مبارزه با چنین ضحاکی، شباهتی به مبارزه اسطوره‌ای کاوه و فریدون نخواهد داشت. امروز ضحاک استعمار باید منزوی شود. امروز باید این دور باطل را شکست. و امروز، استعمار از همیشه ضربه‌پذیرتر شده. شکست در لبنان و زمین‌گیر شدن استعمار در عراق و افغانستان، این افعی را در ایران نیز تضعیف کرده. امروز لاریجانی به کنفرانس مونیخ رفت، و فردا ولایتی، مشاور علی خامنه‌ای، رهسپار مسکو خواهد شد. رأس هرم قدرت در ایران، رو به فروپاشی گذارده. و از این‌روست که اکنون جنجال رسانه‌‌ای استعمار جهت تهدید ملت ایران، گوش فلک را کر می‌کند.

هم‌میهنان آزاده! دست در دست یکدیگر، راه بر هیاهوی رسانه‌های استعمار ببندیم. نگذاریم اینان «ترس» بر ما چیره کنند. در این جنگ نابرابر، که ما پیاده‌ایم و دشمن سوار، شهامت و درایت آن «پیاده‌» را به یاد آوریم، که به خونخواهی سیاووش، دشمن را از اسب بر زمین افکند. پیروزی با ماست.


عکس از تابلوی هنرمند ایرانی، علی‌اکبر صادقی.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت