...
چرا فاشیستها سعی دارند، تا با تبلیغات رسانهای، مردم را بر یک نقطه متمرکز کنند؟ پاسخ به این پرسش بسیار آسان است. «نقطه»، بنا بر تعریف، «هیچ» است و وجود خارجی ندارد! به عبارت دیگر، تمرکز بر یک نقطه، به معنای تمرکز بر هیچ خواهد بود! در هندسه، نقطه را چنین تعریف میکنند: نقطه فاقد عرض، طول و ارتفاع است! نقطه هیچ بعدی ندارد، و فاقد موجودیت است. چرا که هر موجودیت فیزیکی میباید از ابعادی برخوردار باشد. اگر بخواهیم فواید «نقطه» در تبلیغات فاشیستی را بررسی کنیم، باید بگوئیم که نقطه نیز مانند «روح»، «حقیقت»، «خداوند» و… روحانی و معنوی است، و به چشم دیده نخواهد شد، ولی از آنجا که در هندسه نمیتوان بر معنویات و حقایق نامرئی اشاره داشت، و نقطه میباید قابل رویت باشد، به صورتی قراردادی، علامت ویژهای برای آن در نظر گرفتهاند. و به این ترتیب «نقطه» قابل رویت شده. حال آنکه در جهان «دین»، نیازی به نشان دادن، روحانیت، حقایق، معنویت و الهیت نیست! دستاربندان میتوانند بنا بر منافع خود و اربابانشان، هر تعریفی میخواهند از «نقاط» مورد نظر ارائه دهند. حال بپردازیم به فواید تمرکز بر یک نقطه.
«تمرکز بر یک نقطه» چیست؟ «تمرکز بر یک نقطه» با در نظر گرفتن زمینهای که در بطن آن مطرح میشود، معانی متفاوتی مییابد. برای پرهیز از بحث نظری، به مثالهای ساده اکتفا میکنیم. وقتی فرد در ذهن خود بر یک نقطه یا یک موضوع خاص متمرکز میشود، تمامی واقعیتهای دیگر را تحت تأثیر همان نقطه قرار میدهد. به زبان سادهتر، فرد مجذوب همان نقطه میشود، و این نقطه «ذهن» فرد را میرباید. و طی تاریخ، همین پدیده در تبلیغات فاشیستی مورد استفاده قرار گرفته. فاشیسم همانطور که میدانیم، پوچ و تهی است، و به شیوهای متناقض و با اتکاء بر «سکون»، سعی در «تداوم» دارد. هرگونه پویائی، بنا بر تعریف با «سکون فاشیستی» در تضاد قرار میگیرد، به این ترتیب است که تبلیغات سیاسی فاشیسم، همیشه مبلغ تمرکز بر یک نقطه است. این نقطه از دو ویژگی مهم برخوردار است. «مبهم» است و بر احساسات (هیجانات، ترس، خشم و نفرت) پای میفشارد. پیشتر اشاره شد، کسی که از روی احساس واکنش نشان میدهد، نخستین قربانی واکنش خود خواهد بود. این یک اصل مسلم در خرد متعارف و در روانکاوی است.
در روانکاوی، تمرکز فرد بر یک نقطة مرتبط با «احساسات»، نشانگر چیره شدن ضمیر ناخودآگاه بر ضمیرخودآگاه است. و تمرکز بر یک نقطة مرتبط با «معنویات» نشانگر چیره شدن ضمیر ناخودآگاه و ضمیربرتر بر واقعیتها تعبیر میشود. در حالت نخست، فردی که مغلوب ضمیر ناخودآگاه میشود، در روند تحول شخصیتی خود، به «پسروی» میپردازد. و در حالت دوم، چیرگی همزمان ضمیر ناخودآگاه و ضمیربرتر، فرد را به سوی مرگ سوق خواهد داد. زمانی که فرد در جمع قرار میگیرد، این «حالت» تشدید میشود. و به عبارت دیگر نوعی «هیستری جمعی» ارتباط فرد با واقعیتها را بکلی قطع میکند. تأکید حاکمیت بر داستان کربلا و شهادت طلبیهای فرضی حسین، ریشه در همین امر دارد: تشویق تودههای هیجان زده به مرگ. و میدانیم که فاشیسم را مرگ پرستی نیز میخوانند: «زنده باد مرگ!» شعار معروف فاشیستهاست! حال بازگردیم به تبلیغات سیاسی فاشیسم. این تبلیغات با تکیه بر احساس خشم، ترس یا نفرت، اصل را بر «نفی» یک نقطه میگذارد، و پس از دستیابی به هدف، فضای سیاسی را بر دو نقطه متمرکز میکند: نقطه حذف شده، در تقابل با نقطه حذف کننده. این شیوه را دو قطبی کردن کاذب فضای سیاسی مینامند. و پیامد آن در واقع نوعی «پسروی» در جامعه است، که در 28 سال اخیر شاهد آن بودهایم. نفی حاکمیت پهلوی ـ که طرفدار غرب بود ـ در تقابل با حاکمیت دستاربندان ـ که در نهان، به مزدوری غرب پرداخته، و شعار مبارزه با غرب سر میدهد. و به همین صورت است در مورد «شبهمخالفان» حکومت، که در این 28 سال، بجای ارائه یک برنامة سیاسی منسجم با چارچوبههای حقوقی مشخص، اصل را بر یک نقطة واحد متمرکز کردهاند: سرنگونی حکومت! به همچنین است در مورد زنانی که به ظاهر مدافع حقوق زناناند، ولی اصل را بر واژة «نه» گذاردهاند. در مورد «خواهران» حزب کمونیست کارگری و دیگر مدعیان مدافع حقوق زن پیشتر اشاره شد که اینان هیچ برنامهای جز هیاهوی سیاسی ندارند. و همانطور که در «مبارزاتشان» ناشیانه شعارهای پوچ میدهند، در مصاحبههایشان نیز ناشیانه دروغ میگویند! و البته چندان تقصیری هم ندارند! سایت بعضی گروههای چپنما، فیلمها و عکسهائی از تظاهرات زنان در روز 8 مارس ارائه میدهند، که بیننده را به اشتباه انداخته، و به دروغگوئی میاندازد!
به دنبال وبلاگ «8 مارس ، برف و چاخان»، ناچارم به «سیل دروغهای شاخداری» بپردازم که با استناد به فیلم 12 دقیقهای تظاهرات هشتم مارس 1979، روی بعضی سایتها روان شده. در این راستا اشاره به چند نکته لازم است. در واقع این فیلم «مونتاژی» است از مجموعه تظاهرات زنان که تظاهرات 8 مارس در تهران را نیز شامل میشود. در تهران، وسیعترین تظاهرات، حرکت زنان به سوی وزارت دادگستری تهران بود. در این روز، دختربچههای دبستانی هم در صفوف تظاهرکنندگان حضور داشتند. هنوز لات و اوباش مسلح زنان را «همراهی» نمیکردند، بلکه «برادران کمونیست»، که نور ضدامپریالیسم را در نعلین روحالله خمینی مشاهده کرده بودند، در کنار تظاهرکنندگان، «به امر به معروف و نهی از منکر» مشغول شده بودند.
یکی از چپهای حسینی که در خیابان فردوسی به موعظه مشغول بود، چشمان مبارکشان را به من دوختند و فرمودند، «در شیلی هم زنان باعث کودتا شدند!» به هیچ عنوان شوخی کار نیست! این «برادر» از کشور اطریش خودشان را به تهران رسانده بودند، تا مانع کودتا شوند! البته وقتی به ایشان گفته شد، «ژنرال هویزر تهران را ترک کرده، و کودتا با موفقیت انجام شده»، روی مبارکشان را برگرداندند تا چنین مهملاتی را از یک «بورژوای آزادیخواه» نشنوند! میدانیم که در قاموس چپ، و به ویژه «چپ جمکران»، آزادی، «مکروه» است. بله، بازگردیم به تظاهرات خودمان به سوی وزارت دادگستری. در واقع جمعیت عظیمی در این تظاهرات شرکت داشت. از دیگر تظاهرات زنان در تهران، میتوان تظاهرات به سوی نخست وزیری را نام برد، و به همچنین از تظاهرات زنان در برابر ساختمان جام جم. تظاهرات اخیر به دلیل نقل و انتقالهای «انقلابی» دجالی به نام صادق قطبزاده در کادرهای مجریان تلویزیون صورت پذیرفت. خانم احترام برومند، به دلیل آنکه نپذیرفت با روسری در مقابل دوربین ظاهر شود به صورت انقلابی «حذف» شد، و خانم گویندة اخبار نیز به همچنین. و اما تظاهرات 8 مارس.
در این تظاهرات متاسفانه تعداد کمی از زنان شرکت داشتند. باز هم تکرار میکنم، آن فیلم 12 دقیقهای فقط دو یا سه صحنه از تظاهرکنندگان 8 مارس 1979را نشان میدهد. دقیقاً به این دلیل که صفوف آنقدرها فشرده نبود! و شعارهای 8 مارس با شعارهای این فیلم کاملاً متفاوتاند. شعارهای 8 مارس را در اینجا نمیآورم تا دروغگوها باز هم رسواتر شوند. پیش از تظاهرات زنان، آخوند اشراقی، داماد خمینی، و پدر زن محمدرضا خاتمی منفور اعلام کرد، «اقلیتهای مذهبی نیز باید حجاب را رعایت کنند.» پس از تظاهرات 8 مارس، طالقانی که آیتالله هم بود، گفت «مشتی زن معلوم الحال به خیابانها آمدند». سخنان مبتذل این دو دستاربند گستاخ، از رادیوی دولتی حکومت آقای بازرگان، بنیانگذار «نهضت آزادی ایران» هم پخش شد. و اگر امروز رادیو جمکران خفقان گرفته و اشارهای به این مسائل نمیکند، به این دلیل است که راه تبلیغات و مهملبافی برای شرکای «چپ افراطی» خود را باز نگاهدارد. امروز، رادیو جمکران، سخنان موهن و مبتذل طالقانیها را پخش نمیکند! امروز حکومت جمکران، سخنان «گلسرخی» را پخش میکند، چون گفته بود «از علی به سوسیالیسم رسیده.» و شاید قرار است ملت ایران، اینبار، از چاه جمکران، به «چاه سوسیالیسم علی» سرنگون شود! «سوسیالیسم علوی» هنوز تجربه نشده! «اصل» همان افتادن ملت ایران به چاه است، نوع چاه دیگر اهمیتی ندارد، میتواند سوسیالیستی هم باشد! اینک به صراحت میبینیم که تبلیغات جهت «تمرکز بر یک نقطه» هم از جانب حکومت جمکران صورت میگیرد، و هم از سوی «شبه مخالفان» این حاکمیت. همگی بر یک اصل متفقالقولاند: تمرکز بر یک نقطه! ولی امروز، 28 سال از فریب براندازی و شعارهای توخالی مبارزه با امپریالیسم آمریکا میگذرد. و امروز حکومت جمکران و شرکای مخالفخواناش، از چپافراطی، تا شبه مشروطه طلبها و ... همگی فقط میتوانند بر یک نقطه «متمرکز» شوند، نقطة رسوائیشان!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت