پنجشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۵


گلسرخی در «پاسارگاد»!
...


هم‌میهنان!، جهت ممانعت از احداث خط لولة گاز از ایران به هند و پاکستان، باید پاسارگاد را نجات داد! بله! «نجات پاسارگاد»، آخرین تیر در ترکش استعمار، جهت فراهم آوردن زمینة حضور ارتش ناتو در ایران است. به همان ترتیب که 28 سال پیش، به راه انداختن شورش، و راندن مردم ناراضی به خیابان‌ها، تنها راه اعمال سیاست استعماری ناتو بود. امروز، جهت انجام این مهم، رسانه‌ها، دست در دست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دستاربندان حوزه، همگی بسیج شده‌اند. نه برای «حفظ کیان اسلام!» اینبار، به بهانة «نجات پاسارگاد»، استعمار می‌خواهد پایه‌های اسارت ملت ایران را تحکیم بخشد. و با در نظر گرفتن سفر اخیر کرکس رفسنجان به قم،‌ شرایط حکومت جمکران، و بلاهت نخبگان این «حاکمیت»، باید گفت، این تصمیم نیز، مانند دیگر تصمیمات حیاتی این حکومت، همانطور که «هادی خرسندی» گفته، با حضور سردار اکبر، دم مبال بیت امام مرحول گرفته شده است:

شنیدم چو از تخت افتاد شاه،
رسیدند شیخان به آن جایگاه
کجا گشت معلوم تکلیف ملک؟
بنا بر روایت دم مستراح ...

اقدام30 «حزب» و «گروه حکومتی»، جهت صدور بیانیة مورخ 24 بهمن ماه 1385، برای حفظ آرامگاه کوروش، تحت عنوان، «پاسارگاد را نجات دهید»، خود ‌شاهدی است بر این مدعا! در میان این «احزاب حکومتی» ـ که پس از 28 سال شرکت فعال در چپاول و کشتار، امروز به «آرامگاه کوروش کبیر» چسبیده‌اند ‌ـ گروه‌های شناخته شدة مزدوران استعمار آمریکا، حضور چشمگیری دارند: مجاهدین انقلاب اسلامی، ‌ مجمع محققین و مدرسین حوزة علمیه قم، ادوار تحکیم وحدت، حزب مردمسالاری و ... البته گروه‌های «اسلامی» دیگری نیز در این فهرست می‌بینیم که هنوز در کشتار، خیانت و چپاول به پای مجاهدین انقلاب اسلامی نرسیده‌اند. امروز که دورة اسلام سیاسی به سر رسیده، دست جنایتکار استعمار، دیگر بار از آستین مزدورانش بیرون آمده، تا اینبار، نه با تکیه بر اعتقادات مذهبی مردم، که با سوءاستفاده از تعلقات ایرانیان به میراث پرافتخار هخامنشیان، شورشی مشابه آشوب 22 بهمن سال 57، سازماندهی کند.

وجود نام منفور گروه «مجاهدین انقلاب اسلامی»، که 28 سال بازوی مسلح سرکوب حاکمیت دستاربندان در ایران بوده، از اشغال سفارت آمریکا و تداوم جنگ حمایت کرده ـ و رهبرشان، بهزاد نبوی، مسئول مذاکرات ننگین با آمریکا،‌ جهت «آزادی گروگان‌ها» بود، کافی است که بدانیم هیاهوی «ویرانی» آرامگاه کوروش هخامنشی، ریشه در کدام سیاست استعماری دارد.

وجود نام منفور «مجمع محققین حوزه علمیة قم»، گروه دستاربندانی که هر آنچه نشان از ایران و ایرانیت دارد برای‌شان «کفرآمیز» است، کافی است تا بدانیم دست استعمار انگلیس در پس پردة «ایران پرستی» مشتی آخوند مزدور پنهان است. هم اینان، که نوروز را خرافه می‌خوانند،‌ هم اینان، که نیاکان ما را «آتش پرست» می‌خوانند، و هم اینان، که جشن‌های ایرانیان را قربانی عزاداری و نوحه‌خوانی برای جنگ و جدل «قبایل نیمه‌وحشی عرب» در صدر اسلام و در صحرای کربلا کرده‌اند. هم اینان‌، که بیش از 1500 سال تاریخ ایران را در دستارهای فریب خود پنهان کرده‌اند، و سده‌هاست مبارزات نیاکان ما با اشغالگران تازی را در «کتب تاریخ» ‌سراپا فریب خود «انکار» می‌کنند، هم اینان که نام «بابک» و «مازیار» را از تاریخ ما زدوده‌اند، تا جائی‌که در کتب سراسر فریب و دروغ به فرزندان ما می‌گویند، که ایرانیان باآغوش باز تن به اسارت بیگانه داده‌اند، که نیاکان ما ذلت را به جان خریدند، و از سر شوق، دین و زبان خود را فراموش کردند، یا پذیرفتند، به جرم ایرانی بودن، به مشتی وحشی، «جزیه» هم پرداخت کنند! هم اینان، که هر یک چراغ جادوی استعمارند، و دروغ را تحت عنوان «تقیه»، در «شرع مقدس‌‌شان»، «مجاز» می‌دانند، هم اینان، امروز به یاد کوروش، بنیانگذار امپراطوری پارس افتاده‌اند، و از ویرانی آرامگاهش «دلنگران‌اند»! بله، این مزدوران گویا باز هم به شیوة همیشگی خود به «تقیه» روی آورده‌اند!

هم‌میهنان! فریب دستاربندان سیه‌کار حوزه و شرکای مسلح‌شان، «مجاهدین انقلاب اسلامی» را نخوریم، اینان 28 سال پیش به نام «استقلال»، «آزادی» و «جمهوری»، ملتی را به اسارت بیگانه دادند، و امروز به نام حفظ «میراث فرهنگی این مرز و بوم» در پی تکرار تجربه ننگین براندازی سال 57 برآمده‌اند.

عملکرد این گروه‌ها، ازدورة نخست وزیری جمشید آموزگار، کاملاً شناخته شده است. سازماندهی فعلة استعمار به این ترتیب صورت می‌گیرد که دو «قطب» متضاد کاذب تشکیل می‌دهند. و تحریک افکار عمومی را آغاز می‌کنند. یک روز مشتی اراذل به نام گروه «علم الهدی» جهت بازگشت به اسلام راستین تظاهرات می‌کنند، روز دیگر، همان گروه، در اعتراض به آبگیری سد سیوند به خیابان‌ها می‌آید، تا به تدریج، زمینة حضور مردم از همه جا بی‌خبر در تظاهرات فراهم شود. و می‌دانیم که به دلیل 28 سال حضور اسلام در صحنة سیاست، گروه مخالف آبگیری سد سیوند، به مراتب از قدرت بسیج بیشتری برخوردارند و می‌توانند ناراضیان فراوانی را به خیابانها بکشانند. همین امر کافی است، تا ارتش‌های جنایتکار خارجی، ناامنی و هرج و مرج در مرزهای عراق و افغانستان را بهانه کرده، وارد خاک ایران شوند. البته نه جهت تامین امنیت، که برای خیمه زدن در سواحل دریای خزر!

نویسنده‌ای در سایت «پیک ایران» نوشته، مبارزه با حجاب به براندازی حکومت کمک خواهد کرد! مسلم است که حکومتی که با یک «تکه پارچه» برود با یک «تکه پارچه» هم باز خواهد گشت! به عبارت دیگر، عزیزان برانداز! این استدلال‌های کشکی را برای هم‌میهنانی نگاهدارید که «سن والنتاین» برگزار می‌کنند! وجهت «حفظ آزادی‌ها» شتابان به پای صندوق‌های رأی شتافتند، تا به کرکس رفسنجان رأی بدهند. بله، دوستان عزیز و سیاست پیشه! حکومت جمکران در عمل کارش تمام است، نیازی هم به براندازی نیست. براندازی نه برای فروپاشاندن این حکومت که برای تعیین جانشین آن است!

کسانی که هیاهو و جنجال به راه انداخته‌اند، دو دستة کاملاً متفاوت‌اند. نخست، عمله اکرة ساواک‌، که وظیفه دارند جهت تأمین منافع استعمار، در رسانه‌ها هیاهو و شایعه پراکنی کنند، تظاهرات به اصطلاح «خودجوش» به راه بیاندازند، و حتی بمب‌گذاری کنند. این شیوه در سال براندازی، با آتش سوزی سینما رکس آبادان آغاز شد. و آنزمان، شایعات ساواک به طور مستقیم این بود که «اینکار، کار رژیم است!» مشاهده کردیم که پس از براندازی 22 بهمن، مشخص شد، رژیم هیچ دخالتی در چنین عملی نداشته، و «رزمندگان شریف اسلام»، یعنی همان جیره خواران استعمار غرب، چند صد نفر را زنده زنده در آتش سوزانده بودند، درهای خروجی سینما رکس را هم بسته بودند، تا کسی امکان خروج نداشته باشد. این نمونة کوچکی بود از توحش فعلة استعمار در ایران.

امروز نیز ساواک منفور همان شیوه را در پیش گرفته. روزهای تولد و وفات امامان «فرضی» شیعه، مناطق سنی نشین ایران را صحنه عزاداری شیعیان می‌کنند! حال آنکه در شهر تهران، اجازة داشتن مسجد به سنی مذهبان نمی‌دهند! دیروز، به محض آنکه خبرگزاری نووستی اعلام کرد:

«وزیر توسعه اقتصادی و بازرگانی روسیه در پایان مذاکرات با همکاران هندی[...] در دهلی نو[...] اعلام کرد هند شرکت خود برای احداث لولة گازی ایران ـ پاکستان ـ هند تأئید کرد. هم هند و هم پاکستان تأئید کرده‌اند که آماده‌اند موافقت خود را رسماً اعلام نمایند، به گفته وی طرف هندی به بررسی حضور گازپروم دراین طرح به عنوان شریک ادامه می‌دهد[...] گاز پروم و کمپانی هندی «اوـ ان ـ ژـ ث»، در ماه مة سال گذشته، یادداشت تفاهمی در بارة امور اکتشافی ـ عملیاتی انتقال و پالایش گاز و همچنین شرکت در طرح‌های هند، روسیه، و کشورهای ثالث امضا نمودند»

منبع: نووستی، مورخ 25 بهمن ماه سال 1385، ساعت 12و بیست دقیقه

حکومت جمکران که در بلوچستان، بساط عزاداری امام زین‌العابدین برپا کرده بود، ادعا کرد یک اتومبیل حاوی مواد منفجره با اتوبوس حامل سپاه پاسداران برخورد کرده. بلافاصله هم عاملان و آمران و «طالبان» انفجار دستگیر شدند! بله، در این انفجار هم «طالبان» دست دارند. همان گروهی که جهت ممانعت از عبور خطوط لولة نفت از اتحاد جماهیر شوروی به هند از طریق افغانستان، ابتدا یک براندازی در ایران صورت دادند، تا افغانستان را به مرکز تولید مواد مخدر در جهان تبدیل کنند. می‌دانیم که بلوچستان از محروم‌ترین مناطق سنی نشین ایران به شمار می‌رود. و می‌دانیم که خرید و فروش مواد منفجره،‌ حتی در بازار سیاه، تحت نظر حاکمیت‌هاست. حال این پرسش مطرح می‌شود که چنین حادثه‌ای که با حمایت ساواک رخداده، با توافق اخیر روسیه، هند و پاکستان، جهت انتقال گاز، و توافق هند و پاکستان با ایران، جهت احداث خط لوله صلح چه ارتباطی دارد؟ آیا منطقة بلوچستان ایران نیز باید مانند افغانستان دچار بلوا و آشوب شود، تا لوله‌های نفت به هند نرسند؟ دموکرات‌های آمریکا می‌پندارند که توطئة 28 سال پیش را می‌توان باز هم تکرار کرد؟! اینبار بجای جیمی کارتر، هیلاری کلینتن با مقنعه به ایران می‌آید و بجای شعر سعدی، از قرآن اهدائی محمد خاتمی، آیاتی در باب رعایت حق و حقوق «اهل کتاب» تلاوت می‌کند، و به حکومت جمکران می‌گوید هندی‌ها «اهل کتاب» نیستند؟ با توجه به ناز و کرشمه‌های حکومت جمکران برای اربابش، هیچ بعید نیست! کرکس رفسنجان، و محمود مهرورزی، در مسابقة «لیسیدن کفش» آمریکای جهانخوار شرکت فعال دارند. پرزیدنت مهرورزی اعلام می‌کند ما آماده مذاکره‌ایم، کرکس رفسنجان می‌گوید، آمریکا اشاره کند، ما مذاکره می‌کنیم، و هردو به زبان بی‌زبانی می‌گویند، «از تو به یک اشاره، ازما به سر دویدن!»

اتفاقاً مسعود بهنود، هم می‌پندارد، که می‌توان یک براندازی ناب، مانند 28 سال پیش سر و سامان بگیرد. به همین دلیل در 4 پرده نمایش مضحک، تاریخ 28 سال کشور را «بزک» کرده، و به خورد «شوت و پرت‌ها» می‌دهد. سه پردة اول نمایش بهنود، تکرار چکشی واژه «انقلاب» است، تا همه باور کنند آنچه در سال 57 در ایران پیش آمد، کودتای ننگین ناتو نبود، «انقلاب» بود! دلیلش هم برای امثال بهنود خوشحالی مردم از رفتن شاه است! به این می‌گویند تعریف علمی، مستدل و سیاسی از پدیده‌ای به نام انقلاب! در سال 57، در ایران انقلاب شد! پس از توافق سران گروه 7 در گوادالوپ، و پس از حضور ژنرال هویزر در ایران، آنهم به مدت 5 هفته، جهت تحمیل بی‌طرفی به نیروهای «نظامی ـ امنیتی»، ناگهان در ایران «انقلاب» شد:

«روز 27 دیماه[...] شهر، سرمای حاصل از نبودگازوئیل و نفت و خاموشی‌های برق را از یاد برده و رقصی چنان[...] آغاز کرده بود[...]که به گمانم ایرانیان هرگز در تاریخ خود بدان نرسیده بودند، چرا که خبر پیچیده بود، شاه رفت[...]»


بله، شاه رفت، و به گفتة بهنود، چون «انقلاب» شده بود، نیروهای نظامی آمریکا نیز ایران را ترک کردند! ولی بهنود فراموش می‌کند که پس از رفتن شاه، حضور استعماری آمریکا در ایران تقویت شد! چرا که این ویژگی براندازی است. جایگزین کردن حاکمیت فرسوده با حاکمیت تازه نفس! مسعود بهنود که عمری را در سازمان امنیت در زمان شاه و روح‌الله گذرانده، امروز در توجیه براندازی به همان شیوة همکاران درون مرزی‌اش متوسل شده. در «جام جمکران»، به پخش قسمتی از دفاعیات خسرو گلسرخی پرداخته‌اند، تا در ذهن مردم نقطة آغاز حرکت براندازانه سال 57 را «تداعی» کنند. گلسرخی، که کسی از او هنوز هیچ نمی‌داند! و با این برنامه‌ها هم کسی هیچ نخواهد دانست! با این وجود، همین دفاعیات، 28 سال پیش هم از همین تلویزیون ایران پخش شد. حال بپردازیم به شیوة مسعود بهنود، که همزمان ایرانیان را در داخل و خارج هدف قرار داده. بهنود، در پرده چهارم نمایشنامه‌اش، جهت تحریک به شورش، به بهانة گله و شکایت از داریوش، یک خوانندة ایرانی مقیم خارج، به تکرار یک بیت از تصنیف وی پرداخته ـ البته این دو مصراع را هم نتوانسته درست بنویسد،‌ ناچارم درستش را خودم بنویسم:

ایران، ایران، سرم روی تن من
نباشه گر که بیگانه بشه هموطن من

بله، بهنود با این دو مصراع، چهار نشان همزمان می‌زند! هم به شیوة ساواک از یک خواننده بازخواست می‌کند که، چرا 28 سال پیش که «هویزر» کودتا کرد، تا ما انقلاب کرده باشیم، تو این شعر را خواندی؟! باید امروز می‌خواندی! می‌بینید که آزادی بیان چقدر برای ایشان اهمیت دارد! آقای بهنود، سپس به ملت ایران می‌گوید،‌«انقلاب بود و انقلاب بود و انقلاب!» ولی بزودی تهاجم نظامی آغاز می‌شود، و با توجه به دو مصراع تصنیف 28 سال پیش، امروز احساسات میهن‌پرستانه‌تان را به یاد آورید، و انقلاب کنید:

«زمانی که فضای اطلاع رسانی دنیا پر [است] از خبرهائی در باره احتمال حملة نظامی آمریکا به ایران، زمانی که ارتش‌های تحت رهبری آمریکا دور تا دور ایران را محاصره کرده‌اند.»

بله، هم‌میهنان عزیز، 28 سال پیش فضای اطلاع رسانی دنیا پر بود از خبرهائی در بارة احتمال کودتا بر علیه «انقلاب»! در حالیکه گاوچران چهار‌ستارة ارتش ناتو به ایران آمده بود، تا با استفاده از هیاهوی رسانه‌ای و نارضایتی شما از حاکمیت، یک «کودتای منطقه‌ای» را سازماندهی کند. در ایران، در پاکستان و در ترکیه! و امروز نیز اطمینان داشته باشید که تهاجم نظامی آمریکا به ایران همان شورش شما بر ضد حکومت جمکران خواهد بود. تظاهرات گسترده، آشوب و هرج و مرج در شرایطی که ارتش ناتو در عراق و افغانستان است، بهترین بهانه برای تهاجم نظامی است. نه به دلیل بحران هسته‌ای، که به دلیل حفظ امنیت در مرزهای عراق و افغانستان، ارتش ناتو به هر قیمتی می‌خواهد در سواحل دریای خزر حضور مستقیم داشته باشد.


منبع: اطلاعات نت

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت