«رمان» و سیاست!
...
در رمان «فانتاستیک»، شیوة نگارش به گونهای است که خواننده همواره در تردید میان دو قطب متضاد «واقعی ـ تخیلی» قرار گیرد. به عنوان نمونه، رمان «بوف کور»، اثر صادق هدایت، خواننده را در همین تردید مداوم نگاه میدارد. در اینجا هدف بررسی رمان هدایت نیست، چرا که چنین کاری در هیچ وبلاگی نگنجد، هدف صرفاً اشاره به شیوههای تبلیغاتی حکومت جمکران است که از سوی «متخصصین هدایت افکار عمومی» صورت میگیرد. برای بررسی این شیوهها، از بحث نظری پرهیز کرده، و تنها به ارائة نمونههائی ساده در چند مورد مختلف اکتفا میکنیم. و از آنجا که روز هشتم مارس، نزدیک است، نخستین نمونه، با شعارهای استعماری سازمانهای ریز و درشت زنان در هشتم مارس آغاز خواهد شد. این شعارها، به همان شیوة رمان «فانتاستیک»، مطالبات زنان را از واقعیتها دور میکند و به بیراهة توهم میکشاند. برای درک بهتر این امر، یک سناریوی مختصر را با هم بررسی میکنیم.
در کشور «الف»، زن و مردی را مجسم کنید که بدون دلیل، بدون اینکه کوچکترین جرمی مرتکب شده باشند، به زندان افتادهاند. در این زندان، چون به زندانیان مرد اهمیت بیشتری داده میشود، سهم غذای مرد، بیش از زن است. واکنش منطقی، در چنین شرایطی، این است که آن زن که بیدلیل به زندان افتاده، تمامی سعی و کوشش خود را صرف آزاد شدن از زندان کند. ولی اگر ببینیم که زن زندانی، بجای کوشش جهت آزادی از زندان، خواهان برابری و تساوی حقوق با همان مرد زندانی میشود، چه نتیجهای میتوان گرفت؟ اینکه آن زن، ماندن در زندان را پذیرفته و هیچ اعتراضی به اسارت خود ندارد! این درست همان شرایطی است که سازمانهای مدعی دفاع از حقوق زن، در داخل و خارج، بر زنان ایرانی تحمیل میکنند.
بجز «نظریات» حقوقدانان «زبدهای» چون شیرین عبادی در داخل، در خارج نیز تفکرات مشتی فعله، تحت عنوان استادان دانشگاه در بهشت موعود، یعنی همان ایالات متحد، به زنان ایران حقنه میشود. این بردگان مونث، در سایتهای زنان «خواستار» این مهم هستند که، «آیات عظام با قرائت نوین از دین، حق و حقوق زنان را تعیین کنند»، و در واقع میگویند، «جیرة ما را نیز در ایالات متحد فراموش نکنید!» اینان اخیرا،ً جهت ارعاب ملت ایران، «هشدار دانشگاهیان» را در مورد تهاجم نظامی ایالات متحد انتشار دادهاند.
در خارج، گروههای مدافع حقوق زنان، شعارهای مبهم و گنگی را برگزیدهاند که به دلیل ابهام موجود در آن میتواند در چارچوب «فتوای» جیرهخواران مؤنث جمکران به خوبی «جایگیر» شود. به عنوان نمونه، به بررسی شعارهای «تعدادی از زنان مقیم پاریس»، مورخ 22 بهمنماه سالجاری، که در سایت «اخبار روز» منتشر شده، میپردازیم. این گروه ادعا میکند که خواهان لغو خشونت بر علیه زنان است. در خانه، در محیط کار، و ... ولی از«خشونت» مورد نظر خود به هیچ عنوان تعریف دقیق و منسجمی ارائه نمیدهد. میدانیم که شعارهای سیاسی، هنگامی که به قصد عوامفریبی، ساخته و پرداخته میشوند، در پردهای از ابهام قرار دارند، به طوری که هیچکس نتواند با آنها «مخالفت» کند. به عنوان مثال، هیچکس نخواهد گفت که با خشونت بر علیه زنان موافق است؛ هیچکس نخواهد گفت که با فقر و محرومیت یا مثله کردن زنان موافق است؛ یا با ازدواج اجباری مخالفتی ندارد. ولی، باید دید منظور از «خشونت»، «فقر» و «اجبار» در چارچوب روابط اجتماعی چیست؟ میدانیم که اگر قرار باشد در یک کشور قوانین به نفع زنان تغییر یابد، در مرحلة نخست این بازبینی میباید شامل قوانینی شود که بر اساس «شریعت» وضع شدهاند. چرا که شریعت اسلام، مانند دیگر ادیان سامی، اعمال خشونت را نفی نمیکند. در نتیجه، اگر گروههای مدافع حقوق زن ریگی به کفش مبارکشان نیست، باید بدانند که هنگام طرح مطالبات حقوقی، «کل» را مطالبه میکنند؛ چرا که «جزء» را نیز شامل خواهد شد. به زبان سادهتر، وقتی اسلام و قوانین متحجرش در تقابل با حقوق انسانی قرار دارد، بجای تقاضای لغو خشونت بر علیه زنان، خواستار حذف سنتهای دینی از «قوانین اجتماعی» کشور میشویم، ولی در اعلامیة زنان مقیم پاریس، که از قضای روزگار، ورودی اصلی گورستان معروف «پرلاشز» را نیز را جهت «محل» تجمع برگزیدهاند، چنین خواستهای مطرح نشده:
«دو سالی است که[...]در تظاهرات 8 مارس در پاریس شرکت میکنیم[...] شعارهای ما: لغو خشونت بر علیه زنان در محیط کار، خشونت خانگی، تجاوز، ازدواج اجباری، مثله کردن زنان، فحشا و خرید و فروش زنان، فقر، محروم کردن از آزادی، قتل ناموسی[...] محل تجمع زنان ایرانی در ورودی اصلی پرلاشز.»
نگاهی به این اعلامیه کافیست تا ببینیم، شعارهای زنان محترم مقیم پاریس، کاملاً با شعارهای زنان حکومتی در داخل هماهنگی دارد. پیشتر در وبلاگ «بله یا نه؟»، اشاره شد که شعار «نه به جمهوری اسلامی» نیز جهت تأمین حقوق زنان کافی نخواهد بود، چرا که مشخص نیست، «آری» به کدام نوع حاکمیت گفته خواهد شد.
در راستای همین «فعالیتها» است که دو قطب «مذهب ـ ابتذال»، جهت بستن راه بر مطالبات واقعی زنان در داخل و خارج فعال شدهاند. گروه مذهبی، بردگان مؤنث ارسالی به دانشگاههای غرب را تشکیل میدهد، و گروه به ظاهر «ضدمذهبی» ـ آنروی سکة «نیره توحیدیها»، و «فاطمه حقیقتجوها» ـ درست همانند گلة اعزامی سرداراکبر، که سعی دارد آزادیهای اجتماعی را با «هرج و مرج»، و آزادی بیان را با «ابتذال کلام» در ترادف قرار دهد ـ در پی آن است که «آزادی زن» در جامعه را با نوعی «خودفروشی» در بطن روابط اجتماعی مرتبط کند؛ و همزمان، «ابتذال» و «دریدگی» در گفتار را نیز ویژگی گفتار یک «زنآزاد» بنمایاند. مسلماً در میان زنان ایرانی افرادی میتوان یافت که طرفدار چنین الگوی رفتاری باشند، ولی این الگو زمانی قابل پذیرش است که بر اساس یک انتخاب شخصی صورت گرفته باشد، نه تحت عنوان یک الگوی واحد تحمیلی و یک سیاست اجتماعی. ولی میبینیم که شناخت «آزادیخواهان» مؤنث ارسالی جمکران، از «آزادی زن» بسیار محدود مینماید، اینان ادعا دارند که «خودفروشی»، همان اوج لذت و آزادی جنسی است! خارج از هر گونه بحث اجتماعی پیرامون مسئلة «خودفروشی»، که نیازمند بررسی عمیق سازوکارهای «قدرت» و شکلگیری «حاکمیت» در جامعه میشود، فقط در یک بعد «حرفهای» از این «پدیده»، میتوان عنوان کرد که اعمال «حرفه»، منطقاً نمیتواند، نه با آزادی و نه با کسب لذات جنسی در ارتباط قرار گیرد! در جامعة سنتی ایران، که حاکمیت نیز مدعی «معنویت و الهیت» است، عمومیت دادن به چنین نظریههای «اغراقآمیز»، تحت عنوان «آزادیزن»، صرفاً میتواند به استحکام پایههای تبلیغات دینی، و حاکمیت منتج از دین منجر شود، و از این طریق، از طرح ابعاد واقعی آزادی زن در جامعه جلوگیری کند. معرفی این «نوع» نظریة آزادی زن، به عنوان آلترناتیو الگوی سنتی، در جامعة ایران، صرفا می تواند، به نوعی «احساس» عدم امنیت در جامعه دامن زده، و زنان را هرچه بیشتر به دامان حاکمیت سنتی سوق دهد.
برای کوتاه کردن مطلب، و جلوگیری از اتلاف وقت بهتر است بگوئیم، شبه مخالفان اعزامی حاکمیت ایران به فرنگ، به دو گروه کاذب تقسیم شدهاند و همان سخنان حکومتیها در داخل را تکرار میکنند. هدف اصلی اینان مقابله با مطرح شدن آزادی و حقوق شهروندی ملت ایران است، و در این راه، از حمایت کامل دموکراسیهای غربی نیز برخوردارند! ظاهراً محمد خاتمی، طی سفر به انگلیس و ایالات متحد، از حمایت اربابان حاکمیت جمکران اطمینان حاصل کرده، و تداوم حکومت «تندروها ـ اصلاح طلبان»، دو گروهی که در واقع یک گروه واحد را تشکیل میدهند، را ابد مدت پنداشته! به همین دلیل جیره خواران حکومت توحش و تحجر شدیداً به «فعالیت» مشغول شدهاند! ولی میباید به دارودستة جمکران یادآور شویم، که حضور «رولان دوما»، وزیر امورخارجة ابد مدت فرانسوامیتران، در تهران، در واقع نشانگر کاهش حمایت بیقید و شرط ایالات متحد از مسلح شدن جمکرانیها به سلاح هستهای است! حال ببینیم ارتباط این امر با تضعیف حکومت اسلامی، چیست؟
پیشتر گفته شد، که هنگامی که جنجال رسانهای آغاز میشود، هدف پنهان داشتن مقاصد اصلی استعمار است. و مقاصد اصلی استعمار همانطور که میدانیم، تأمین منافع مالی و حفظ مواضع استراتژیک است. در این چارچوب میتوانیم دلیل مخالفت ایالات متحد با احداث خط لولة صلح از خاک ایران به هند را بررسی کنیم. چرا که شرکتهای روسی و هندی در این طرح سهیماند! انفجارهای اخیر بلوچستان نیز، ابراز مخالفت با احداث خط لولة صلح بود! چرا که انتقال انرژی از مناطق ناامن، امکان پذیر نخواهد شد. و دولت مزدور جمکران تا دیروز، از توافق سه جانبه میان هند، ایران و پاکستان طفره میرفت و به هارت و پورتهای رایج پرداخته بود! ولی معلوم نیست چه پیش آمده که، امروز این «توافق» حاصل شد! ظاهراً ارتباطی با سقوط هلیکوپتر کذائی نباید داشته باشد! ولی با هشدار اخیر طالبان میتواند در ارتباط قرار گیرد. طالبان، اخیراً اعلام کردهاند، که سلاحهای پیشرفته در اختیار دارند، و به زودی دمار از روزگار ارتش ناتو در خواهند آورد! و میدانیم که بازار رسمی و غیررسمی خرید و فروش اسلحه، کاملاً تحت کنترل دولتهای بزرگ است. و اگر امروز، گروهی به نام طالبان ارتش ناتو را تهدید میکند، این گروه نمیتواند همان گروهی باشد که در اواخر دهة 70 به دست سازمان سیا سازماندهی شد، تا پس از استقرار طالبان شیعه در ایران، از احداث خطوط نفتی اتحاد شوروی به هند در افغانستان، ممانعت کند. بنابراین در مورد حضور «رولان دوما» در تهران میتوان گفت، ایالات متحد سعی دارد، به هر ترتیب شده، فرانسه را در کنسریوم جدید تولید سوخت هستهای که روسیه قصد ایجاد آنرا دارد، «شریک» کند. سفر ولایتی به مسکو و سپس به پاریس نیز در همین راستا بررسی خواهد شد، چرا که حکومت دستاربندان مزدور، برای تأمین منافع اربابانشان در غرب، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. ولی یک اصل مسلم را نمیتوان از نظر دور داشت، هنگامی که سیر قهقرائی آغاز میشود، سکونی در کار نخواهد بود، کاملاً بر عکس، شتاب حرکت قهقرائی هر لحظه تشدید میشود. اکنون، سقوط استعمار غرب در منطقه آغاز شده، و هر روز گامی به عقب بر میدارد، خواهیم دید که با هر گام، فروپاشی حاکمیت دست نشاندة استعمار در ایران نیز شتاب بیشتری خواهد گرفت. با الهام از دنیای سیاست میتوان رمانهای «فانتاستیک» فراوان نوشت، ولی هیچ نیروئی نمیتواند سیاستی را با توسل به حرکت مداوم در مرز تخیل ـ واقعیت، اعمال کند. سیاست عرصة واقعیتهاست.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت