کشک یا هویت؟
...
روزنامة کیهان مورخ 26 فوریه 2007، مقالهای تحت عنوان «هویت فرهنگی»، به قلم مرتضی مطهری انتشار داده. در این مقاله، «استاد» مطهری که به درجة شهادت نیز نائل شدهاند، تمامی ابعاد هویت فرهنگی مردم ایران را با یک حرکت دست بررسی کرده، نتیجه میگیرند:
«یک عیب بزرگ در ما ملت ایران این است که [...] به حماسهها و ارکان شخصیتهای خودمان زیاد پایبند نیستیم[...] هیچ ملتی به اندازهای که ما در مقابل لغات و عادات اجنبی تسلیم هستیم[...] تسلیم نیست [...]»
البته منظور استاد شهید از حماسههای ملت ایران، قصة درگیریهای قبایل عرب و به ویژه حکایات حسین و اهل بیت در کربلا باید باشد، که هیچ ارتباطی هم با حماسههای ملت ایران ندارد. ولی مهم نیست، اهالی حوزه حماسههای خاص خود را دارند، که با حماسه های ایرانیان متفاوت است. اینان برای اظهارات خود با شواهد و مدارک هم بیگانهاند، در واقع، چند حدیث و روایت از همپالکیهایشان کفایت خواهد کرد؛ اینها را به عنوان اصل مسلم می پذیرند، و بعد به دیگران هم تحمیل میکنند. چنین برخوردی یک فایدة اساسی دارد: اهالی حوزه از هر گونه تفکر و تعمق هم بینیازاند. به این ترتیب، اینان، با تکیه بر «معلومات» نیم بندقرآنی، و چند فقره توضیحالمسائل پوسیده، در تمامی مسائل جهان صاحبنظر میشوند! در همینجا، به عنوان نمونه، «مطهری» بدون کوچکترین شناختی از «حماسه»، ملت ایران را متهم میکند که به حماسهها پایبند نیست. و باز هم بدون کوچکترین شناختی از فرهنگ هند، به مقایسة رفتار دانشمندان تراز اول هند و نهرو با ایرانیان میپردازد، و حتی آنچه در ذهن نهرو میگذرد را تحویل خواننده میدهد:
«دانشمندان درجه اول هند با همان عمامه و لباس بومی خودشان هستند، نهرو [...] با همان لباس هندی در همه جا حرکت میکرد. او میخواهد به همة دنیا بگوید من هندی هستم و باید هندی باقی بمانم[...] اما در مقابل علم و صنعت تعصب ندارم [...] در مقابل عقاید بزرگ فلسفی و دینی تعصب ندارم، اما در مورد شعارهای ملی، هرکس به شعارهای خودش پایبند است. من چرا باید شعار یک ملت دیگر را بپذیرم؟»
لازم به یادآوری است که همین استاد مطهری «روشنفکر»، در رژیم گذشته، به دلیل آنکه دانشگاه را «غیراسلامی» تشخیص دادند، مانع رفتن دخترشان به دانشگاه شدند! و به این دلیل بود که «منتقدین» ایشان را «قشری» میخواندند، و میگفتند که، مطهری خوب نیست، مفتح خیلی پیشرو و مترقی است، چون دخترش را به دانشگاه فرستاده! بله، استاد مطهری، همانطور که به یاد داریم، جزو کسانی بودند که در مرکز توطئه فرهنگی ساواک، یعنی حسینیة ارشاد، دست در دست شریعتی، دانشجویان را به بیراهه میکشاندند. شریعتی، نمونة فکل کراواتی ارائه میداد و به اصطلاح «مترقیون» را به چاه میانداخت، مطهری هم برای سنتیها، به قول هدایت، «قصة بیبیگوزک» میگفت. بله همین استاد مطهری، از شاگردان «استاد» احسانالله نراقی هم بود، و به محض شنیدن خبر دستگیری «استاد»، شخصاً جهت آزادی ایشان اقدام فرمود! و همین مطهری است که در این مقاله، هندیها را با ایرانیها مقایسه میکند! میدانیم که هند مستعمرة انگلیس بود، و سپس تحت رهبری گاندی، به استقلال دست یافت، و میدانیم که ایران هرگز مستعمره نبود ولی هرگز استقلال نیافت، چرا که استعمار نوین شامل حالش شد. ولی به قول دائیجان ناپلئون که به مش قاسم میگفت، «قاسم! اینو تو میدونی و من»، نویسندة این وبلاگ هم به خوانندگان باید بگوید، ولی «استاد مطهری» نمیداند که هند مستقل است، و ایران حاکمیت استعماری دارد! مطهری نمیداند که حماسههای ایران با اسطورههای اقوام سامی هیچ ارتباطی ندارد، و بالاخره استاد نمیدانند که لباس ملی ایرانیان، «چادرسیاه» و مقنعه نبوده، و اینها هدایای فاشیسم استعماری است که، از لباس زنهای «اندرونی ـ بیرونی» قاجارها اقتباس کردند، و صدسال پس از فروپاشی حکومت قجر، آنرا به ملت ایران تحمیل کردند. باید به ایشان گفت که، یک حاکمیت وابسته را نمیتوان با یک حاکمیت مستقل و ملی مقایسه کرد. اگر ایران به چنین فلاکتی نیفتاده بود، افرادی چون مطهری، میبایست تا آخر عمر سر قبرها روضه میخواندند، و هیچ وقت امکان ابراز وجود در محدودههای فرهنگی، اجتماعی نمییافتند. در واقع، همین سخنان «عمیق»، «بلیغ» ، «عالمانه» و «حکیمانه» ثابت میکند که «پیشگوئی» علیابنابیطالب، در مورد آیندة ایرانیان، که در «توپ مرواری» منعکس شده، کاملاً درست بوده! و حضرت، بدون کوچکترین شناختی از استاد مطهریها میدانستهاند که آخر و عاقبت کار ما ملت به کجا خواهد کشید:
«جوکی فرمود: آوردهاند، جد بزرگوارم در کتاب خود از قول «جابر بن هردمبیل» روایت نمود که پدرجدش، «ابوالفرج بن خوش احلیل» در کتاب «حشفة المومنین» از حدیث معتبر نقل میکند که در مجلس انسی از حضرت علی ع پرسیدم: یا سیدی سرنوشت ممالک محروسه چیست و کارش به کجا انجامد؟ حضرت علی ع فرمود: به درستی که من الان خبر میدهم به شما از چیزهائی که بعد از آن شدنی است. پس برسانید اینها را کسانی که از شما در اینجا حاضرند، به کسانیکه از اینجا غایباند . بعد آنحضرت دستار خود را باز کرد و هایهای گریستن آغاز نهاد، بطوریکه به سبب گریة او همه حضار بگریه در آمدند. وقتی که از گریستن فارغ گردید فرمود: به تحقیق چنین است و جز این نیست که امروز سرآغاز و سرانجام ممالک محروسه را به دو کلمه اختصار کنم: بدانید و آگاه باشید که تاریخ ممالک محروسه از پیشدادیان شروع میشود و به پسدادیان خاتمه میپذیرد.»
ص 105.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت