چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۵

نفت و هرس!
...

دیروز جشن درختکاری‌بود. درخت‌ها و بسیاری ازگیاهان دیگر را جهت تقویت، در آغاز فصل سرد هرس می‌کنند. ولی در عالم سیاست استعمار، جهت تقویت ریشه‌های درخت حاکمیت، انواع مختلف هرس: مدرنیزاسیون، براندازی،‌ جنگ، کودتای خزنده، ایجاد بحران، تهدید و تحریم، همه با نزدیک شدن فصل بهار آغاز می‌شود! این یکی از تفاوت‌های عمده میان درخت و استعمار است! و شاهدیم که در شرایط کنونی، ملت ایران همزمان انواع هرس استعماری را تجربه می‌کند. وبلاگ امروز به مناسبت سالگرد ترور رزم آرا، و ملی‌شدن نفت، به نمونه‌های تاریخی هرس در ایران می‌پردازد که اکثراً در اواخر بهمن‌ماه و طی اسفندماه رخ داده‌اند.

چهارشنبه 16 اسفندماه 1329، رزم آرا نخست وزیر ایران، با حیلة یکی از وزرایش به مجلس ترحیم آیت‌الله فیض کشانده شده، در همانجا به قتل می‌رسد. به گفتة محمود هدایت، معاون پارلمانی رزم‌آرا، که در محل حادثه حضور داشته، در فاصله انتقال رزم آرا از مسجد به بیمارستان، ساعت مچی، انگشتر و اسلحة‌کمری رزم آرا ناپدید شده! منبع: «اسرار قتل رزم‌آرا» ص. 175ـ174.

پیشتر اشاره شد که رزم آرا، با ملی شدن صنعت نفت مخالف بود، و روز 12 اسفندماه سال 1329، مخالفتش را به کمیسیون نفت مجلس شورای ملی اعلام کرده بود. در بحران نفت که مانند بحران هسته‌ای کنونی، جهت حفظ منافع استعماری غرب در منطقه به راه افتاده بود، ملت ایران می‌توانست متحمل فاجعه ملی کردن نفت و پیامدهای جبران‌ناپذیر آن نشود. ولی چنین امری با منافع استعمار انگلیس در تضاد قرار می‌گرفت. فراموش نکنیم که، بدون ایجاد بحران، تحریم و تهدید، منافع استعمار نمی‌تواند تامین شود. امروز نیز شاهدیم که در سایة بحران ساختگی هسته‌ای و تحریم‌هائی که فقط شامل ملت ایران می‌شود، ‌شرکت «هالیبرتون» در عسلویه به غارت و چپاول مشغول است، و گورکن‌های جمکران هم به نفس‌کش‌طلبی در دنیای مجازی! افتضاح چنان بالا گرفته که حتی «مرده شوی» هم به گریه افتاده! هم در ایالات متحد و هم در سایت‌های جمکران!

نه تنها مجلة «نیوزویک» از فعالیت هالیبرتون در عسلویه می‌نویسد، که سایت «بازتاب» هم به نقل از نیوزویک خبر را بازتاب داده، اعلام می‌کند هالیبرتون ماه گذشته با ایران قرارداد نفتی هم امضاء کرده! بله، ماه گذشته، تقریباً همزمان با انتشار تصاویر رزمناوهای آمریکا در «روز آنلاین»، و دیگر رسانه‌های مزدور استعمار، رسانه‌هائی که ادعا داشتند رزمناوها برای جنگ با ایران آمده‌اند!

ولی چرا این خبر روز جشن درختکاری، در 15 اسفندماه در سایت‌های ایرانی انتشار یافته؟! و چرا هیچ اشاره‌ای به «پتروپارس»، بهزاد نبوی و دارودستة سردارسازندگی نشده؟ این تقارن یا به افتخار «حضور سبز» رهبر فرزانه با یک آفتابه پلاستیکی و صورتی رنگ در جشن درختکاری است که در کیهان منتشر شده! یا می‌باید نشانة استقلال، اقتدار و مبارزات ضدامپریالیستی حکومت مفلوک جمکران باشد! به عبارت دیگر، سایت محسن‌رضائی در مورد مهرورزی افشاگری کرده! حال آنکه هردو آبشخوری واحد دارند! ولی نقش ملت ایران در حال حاضر،به مشاهدة مبارزات «آزاد زنان» جهت ایجاد بحران و حفظ شرایط موجود به نفع شبه‌اصلاح‌طلبان محدود می‌شود! چرا که در پس پردة بحران، همواره منابع انرژی و منافع استعماری پنهان شده است! در گذشته‌های بسیار دور هم به روایت «توپ مرواری»، «برای تمدید قرارداد نفت جنوب مردم را دور کوچه» می‌رقصانده‌اند! ص.4. اوضاع در ایران چنین بوده! و همة حکام دلسوز، با دقت فراوان به هرس اجتماعی در تمامی زمینه‌ها می‌پرداختند:

«رسالات بیشماری در شک میان خماری و مستی و درمالی و بنداز و مبطلات جماع از قول استادان فن منتشر نمودند. الخلاصه [...] دستور داد رجال سرشناس و کارشناسان [...] گرد هم آیند[...] و یک نقشه[...] برای عمران و آبادی و ازدیاد نفوس[...] و تاسیس پالایشگاه و آسایشگاه و پرورشگاه و [...] شاشگاه و کشتارگاه تیار کنند. [...] سپس [...] دستور داد هر کس که غلام سفارت مادر و خواهرش را زحمت نداده بود، بجرم عنصر پلید خائن به میهن گرفتند و زندانی کردند و دارائی او را به ‌نام مصالح عالیة کشور چاپیدند[...] یک دسته بادمجان دورقاب چین و دلقک وازده هم مرتب از صبح تا شام سینه میزدند و در مدح [...] ظل‌الله می‌گفتند: هرچه آن خسرو کند، شیرین بود[...] ضمناً به دستور وزارت بهداری، تپه تپه مجسمه مشارالیها را با مخارج هنگفت سر راه و نیمه راه برای عبرت عابرین گذاشتند، تا سنده سلامی‌های محترم میهن خود بخود معالجه بشوند.[...] دستور داد در همة دانسینگ‌ها را بستند، پرده‌های نقاشی را جر دادند، مجسمه‌ها را شکستند،‌ آلات موسیقی را سوزانیدند و کتاب‌ها را در آتش انداختند و کاخ‌ها و کوشک‌ها و قصرها و باغ‌های عمومی و میکده و آتشکده و معابد هرزگی پرستی را [...] با خاک یکسان کردند و بجایش مسجد و تکیه‌ و امامزاده و حسینیه و منار و قاپوق و شیره‌کشخانه و واجبی‌کشخانه ساختند. متخصصین اذان ومناجات و آخوندهای گردن کلفت خواب و خوراک را به مردم حرام کردند و [یکریز] در رادیو با عر و تیز و چسنالة عربی و روضه مردم را دعوت به مرده‌پرستی و روزه و گذشت و از دنیا و غسل در آب روان می‌کردند و از فشار قبر و روز پنجاه هزار سال می‌ترساندند و به شهوت‌رانی‌ها و شکم چرانی‌های بهشت وعده و وعید می‌دادند. [...] شیخ پشم‌ا‌لدین کتابی در نجاسات تالیف کرد که حاوی هزار و پانصد مساله در باب آداب خلا رفتن و کونشوئی بود. خواص آب کر[...] و جلو گذاشتن پای چپ هنگام ورود به محل تخلیه[...]» ص. 111ـ100

توضیح:
ـ سنده سلام، منظور «گل مژه» ‌یا تبخال چشم است. که به آن در زبان عامیانه سنده سلام گفته می‌شد. باور عام بر این بود که هر کس به گل مژه (سنده سلام) مبتلا می‌شود، ‌جهت علاج بیماری، باید در حال نگریستن به «سنده»، این بیت را زمزمه کند: «سنده سلام‌ات می‌کنم، خودمو غلام‌ات می‌کنم.»
ـ تیار، به فتح «ت»، به معنای آماده کردن است.

بله! آنروزها که استعمار نوین، با نقاب استقلال، بر ملت ایران حاکم نشده بود، هر چند که در جنگ‌ها باختیم و عهدنامه‌های «ترکمانچای» و «گلستان» متحمل ‌شدیم، فرمان «اصلاحات» از آنسوی آب‌ها برای ما ملت‌ صادر نمی‌شد، روزهائی بود که نفت هنوز ملی نبود، و هنوز «هشت مارس»، به «نسوان» اندرونی‌های حکومتی آلوده نشده ‌بود، و زنان، چهارشنبه سوری را با «توپ مرواری»، در میدان «ارگ» برگزار می‌کردند.



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت