یکشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۵


دست یزید!
...
خوشبختانه مذاکرات بغداد منجر به رفع توقیف از رسانة «شرق»، ارگان دارو دسته کارتر شد. البته هیئت ایرانی ادعا می‌کند مذاکره نکرده، فقط «دست» داده! اگر یک «دست دادن» چنین معجزاتی دارد، باید دید مذاکره چه پیامدهائی خواهد داشت؟! حتماً جمهوری فدرال شاهنشاهی برایمان می‌آورد! بله، جنگ زرگری میان فعله‌های رنگارنگ آمریکا در جمکران رو به پایان دارد، و به زودی خواهیم دید که جنگ زرگری میان گاوچران‌ها و نوکران ضد امپریالیست‌شان در جمکران نیز به پایان خواهد رسید. البته این در صورتی است که نخبگان فقر فرهنگی، ساکن ایالات متحد و حومه ـ یکی از ساتراپی‌های شاهنشاهی جمکران فدرال ـ که نه تنها خراجگزار ما نیست که باج هم می‌گیرد ـ به رهبری «رادیو فردا»، جنگ 300 را آغاز نکنند! بله، اگر تمام این شرایط فراهم آید، نمی‌دانم کار روزی‌نامه کیهان، ارگان هریتیج کلاب بکجا خواهد کشید؟ اهالی کیهان، به موازات انتشار رمان پورنوگرافیک در مورد اشرف پهلوی، از پرداختن به امور مذهبی نیز غافل نمی‌شوند. به زبان ساده‌تر، هر کس از هر زاویة ابتذال، مطالب مورد نظرش را در کیهان می‌تواند «مطالعه» کند! کیهان هم مثل اسلام، همه چیز دارد! به ویژه در کیهان مورخ هشت مارس 2007!

نخستین سفارش «قلم به مزد‌های» ارگان هریتیج کلاب، ‌ بی‌اعتنائی به مادیات است! آنهم از قول کسانی که بجز غارت و چپاول «هنری» ندارند، و برای دست‌یافتن به «خلافت»، از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند! یعنی همان امام سوم شیعیان که از قول محمد می‌گوید:

«[...] رغبت به دنیا غم و اندوه را بسیار می‌کند و[...]»

و البته این سخنان در جلد 73 «بحارالانوار» ص. 91، آمده و با وقایع تاریخی هیچگونه ارتباطی ندارد. چرا که قتل و غارت‌های محمد رسوالله، و هول و ولای حسین، «امام الله» برای دست یافتن به جایگاه خلافت، ثابت می‌کند که نویسندة «بحار الانوار»، به شیوة فریب شیعیان، تقیه می‌کند! و این حرف‌ها بیشتر برای کسانی است که مال و اموالشان را اسلام و مسلمین در راه خدا چاپیده‌اند. و بلافاصله، پس از این «کشک‌یات»، کیهان، حکایتی از امام سجاد می‌آورد که نشان می‌دهد، نامبرده از نصایح جد بزرگوارش در «جلد 73 بحارالانوار»، بی‌اطلاع است و به همین دلیل، در سوگ بستگانش، گریه مفصلی می‌کند! البته این تقصیر غلام نابکار آنحضرت است که ایشان را لو می‌دهد! می‌بینید که حضرات در عین بی‌اعتنائی به مال دنیا، همزمان با رعایت عدالت و تساوی حقوق، چندین و چند غلام هم داشته‌اند! بله، در مطلبی تحت عنوان «گریة امام سجاد در سوگ بستگانش»، یکی از غلامان ایشان می‌گوید:

«روزی امام[...] به بیابان رفت و من نیز به دنبال او بیرون رفتم، دیدم پیشانی‌اش را به روی سنگ سختی نهاده [...] صدای گریه و ناله امام را در سجده شنیدم، شمردم هزار بار گفت[...] معبودی جز خدا نیست[...] پس سر از سجده برداشت [...] عرض کردم [...] وقت آن نرسیده که اندوهت پایان یابد[...] فرمود وای بر تو[...] من پدر و برادر و هفده تن از بستگانم را کشته [...]دیدم چگونه[...] اندوهم سرآید؟!»


بله، زندگی افراد قوم و قبیله این امامان «برحق» با زندگی دیگران تفاوت‌ها داشته! بر مرگ اینان تا ابد می‌گریند، ولی اگر هزاران جوان ایرانی در جبهه‌ها فدای منافع تفنگ فروش‌های شرق و غرب شوند چندان اهمیتی ندارد! اگر هزاران جوان ایرانی فدای اعتیاد به مواد مخدر تولیدی ناتو در افغانستان شوند مهم نیست. اگر میلیون‌ها ایرانی آواره شوند، تا راه برای امثال الله‌کرم‌ها، عبدی‌ها و گنجی‌ها باز شود، باز هم اشکالی ندارد! آنچه مهم است تشکیل مرکز «عاشورا پژوهی» است!

کیهان مورخ هشت مارس در گفتگوئی با آخوند «محمد صحتی سردرودی» به مشتاقان توضیح می‌دهد که، چرا در میان همة امامان فقط برای حسین مراسم چهلم برگزار می‌شود؟! بله، مسئله از اهمیت برخوردار است! از آنجا که در اسلام تساوی حقوق و این حرف‌ها بسیار رایج است، چرا در مورد حسین «استثناء» قائل ‌شده‌اند؟! حتی نویسنده وبلاگ هم کنجکاو شد بداند! آخوند سردرودی می‌فرمایند، چون در روایت و حدیث و به ویژه در «زیارت اربعین» در اینمورد تأکید شده! و در این زیارتنامه آمده است که:

«امام حسین جان و خونش را در راه خدا داد تا بندگان خدا را از جهالت و نادانی و حیرت و گمراهی نجات دهد[...]»


و همانطور که می‌بینیم امام حسین خیلی کور خوانده بود! و بندگان خدا، هر چه بیشتر در جهل و نادانی و حیرت و گمراهی فرو افتادند! و بهترین نمونه‌اش همین قصة «بی‌بی‌گوزک» عاشورا پژوه خودمان است که می‌گوید:

«امام حسین شخصیتی است که هر انسانی در هر ملت و قوم و آئینی طالب است از او بیشتر بشنود و بخواند. امام حسین جاذبه‌اش روز بروز بیشتر می‌شود.»


معلوم نیست «عاشورا پژوه» کیهان چگونه کشف کرده که همه مایلند در مورد حسین بدانند؟! و جاذبه حسین چیست که به زعم سردرودی، روز به روز بیشتر هم می‌شود؟ جهت درک سخنان ایشان بهتر است به سابقة جناب «عاشورا پژوه»، از زبان خودشان، مراجعه کنیم:

«شش سالم بود که همسالان خود را جمع می‌کردم و به نام امام حسین هیئت راه می‌انداختم[...] کم کم به مساجد و هیئتها راه یافتم[...] پس از ورود به حوزه و پایان تحصیلات از سال 70 وارد حیطه تحقیق و نویسندگی شدم[...] و از 12 سال پیش قدم در عرصه تحقیق در مورد امام حسین گذاشتم[...] و دیدم این حیطه نیاز به غربال کردن دارد چرا که در عرض 13 قرن چیز هائی به فرهنگ و ادبیات و تاریخ [...] عاشورا اضافه شده[...] و برای اینکه به حقایق[...]زندگی امام دست بیابم لازم بود غربالی صورت گیرد[...]»

بله، تمامی شیوه‌های فاشیستی را در همین چند سطر می‌توان مشاهده کرد: «تصفیه»، «غربال» و پالایش جهت دستیابی به حقایق! چرا که پیروان راه فاشیسم معتقدند که «حقیقت ناب» یا حقیقت والائی وجود دارد که جهت رسیدن به آن می‌باید به «تصفیه» و «پالایش» متوسل شد. همانطور که نازی‌ها هدفشان از ایجاد اردوگاه‌های کار اجباری، پالایش جامعه از کولی، همجنسگرا، یهودی، معلول و کمونیست بود. یعنی کسانی که، به زعم فاشیست‌ها، وجودشان «حقیقت نژاد برتر» را تحریف کرده بود. و آخوند سردورودی هم به همین دلیل نیت غربال فرموده‌اند، هدف هم زدودن تحریف از «حقایق» است! با توجه به اینکه حاکمیت جمکران، به برکت حمایت اربابان غربی‌اش از فناوری‌های هزارة سوم نیز بهره‌مند شده، می‌توان اطمینان داشت که تصفیه‌های «فرهنگی» نخبگان جمکران،‌ از پالایش همپالکی‌های‌شان در آلمان نازی به مراتب خطرناک‌تر خواهد بود.

« خوبیش این است که از افسانه هم درس عبرت نمی‌شود گرفت. تنها فایدة تاریخ این است که از مطالعه‌اش انسان از ترقی و آیندة بشر هم ناامید می‌شود. در هر زمان که آدم‌ها به هم برخورد کرده‌اند، این برخورد دائمی همیشه کشت و کشتار به بار آورده، هر ملتی به درجة تمدن رسیده، ملت همسایه‌اش که قلدر و پاچه ورمالیده بود به آن حمله کرده و هستی‌اش را به باد داده است. خاصیت هر نسل این است که آزمایش نسل گذشته را فراموش بکند. وقایع تاریخ یک فاجعه و یا [یک] رمان است که به تناسب مقتضیات وقت، هر مورخی مطابق سلیقه خودش از میان هرج ومرج اسناد تاریخی بهره‌برداری کرده است، اما ربطی به ما ندارد. فقط درس پستی و درندگی وکین‌توزی به ما می‌آموزد. به همین دلیل بشر را وادار می‌کنند همیشه رو به قهقرا برود. فقط الفاظ فرق می‌کند، اما دیکتاتور امروز به مراتب خطرناکتر از دیکتاتور هزار سال پیش است.»
توپ مرواری، ص. 94


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت