...
سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 15 مارس 2007 ، اعلام داشت، «سردار گمگشته» پیدا شده! و همزمان توافق اصولی اعضای شورای امنیت و آلمان بر سر پیشنویس قطعنامهای علیه ایران را نیز اعلام نمود! واقعاً دست این گورکنهای جمکران نمک ندارد، طی 10 روز گذشته اینها فقط یک جاسوس فرانسوی و یک جاسوس آلمانی آزاد کردند، تا به حساب خودشان در شورای امنیت فرانسه و آلمان از آنها حمایت کنند! ولی نه تنها دست گورکنها «نمک» ندارد، که اینبار به تور شارلاتانتر و وقیحتر از خود گرفتار آمدهاند! امروز تونی بلر در مصاحبه با یکی از «نیوزهای» رنگارنگ میگوید، غرب نباید از عراق و افغانستان به خاطر مبارزه با تروریسم عذرخواهی کند! ما برای استقرار دموکراسی به آنجا رفتهایم، و بر کناری صدام حسین نیز توجیه اخلاقی دارد! این تروریستها هستند که مانع استقرار دموکراسی شدهاند!
چه «شوت و پرت» بودیم ما! ما که فکر میکردیم از گورکنهای جمکران وقیحتر وجود ندارد؛ بیدلیل نیست که میگویند، نوکران وقاحت از ارباب میآموزند. در واقع تونی بلر و شرکاء استادان حکومت جمکراناند! بله، همانطور که بلر گفته، او و اربابان جنایتکارش قصد استقرار دموکراسی در افغانستان و عراق را داشتند، که ناگهان تروریستها از آسمان آمدند و آموزش و تجهیزات نظامی از آسمان دریافت کردند، افغانستان شد مرکز تولید مواد مخدر جهان، و با الهام از جنگ کاتولیکها و پروتستانهای ایرلند، جنگ شیعه و سنی هم در عراق، از طرف «آسمان» سازماندهی شد. واقعاً واژة مناسبی برای توصیف پادوهای تفنگ فروشان که عنوان نخست وزیر انگلیس یا رئیس جمهور آمریکا و غیره را یدک میکشند، پیدا نمیکنم، هر چند که خیلی «پژوهش» کردم! تونی بلر، از برکت مناسبات پدر همسرش در جایگاه کنونی قرار گرفته، و مردانی را که از طریق ازدواج در پی کسب موقعیت اجتماعی بر میآیند، در زبان فرانسه «ژیگولو» میخوانند. فکر میکنم این شایستهترین لقبی باشد که بتوان به نخست وزیر فعلی کشور انگلستان داد. این «ژیگولوی» آنسوی دریای مانش که موفقیت خود را از یکسو مدیون همسر، و از سوی دیگر مدیون لیسیدن پای دار و دسته جرج بوش است، گویا سخت پای بند «اخلاقیات» هم بوده و ما نمیدانستیم! و برکناری صدام را نیز در چارچوب همین «اخلاقیات» توجیه میکند: غارت ملت عراق، جنایت و ... و دیگر اخلاقیات رایج دموکراسیهای استعمار، استثمار و استحمار. تا حال، ژیگولوی پررو و پرمدعا ندیده بودیم! قرار شده ملت افغانستان و ملت عراق، از انگلستان و شخص تونی بلر، به خاطر چپاول و جنایت، مراتب سپاسگزاری عمیق خود را ابراز دارند، و از اینکه بعضیها به خود اجازه دادند و مزاحمت برای تفنگچیهای ایشان فراهم آوردند، عذرخواهی هم بکنند! بله، چه ژیگولوی دموکراسیپروری! ایشان در راه استقرار دموکراسی، حسینوار به پا خاستند، و از هیچ چیز هم هراسی به دل راه ندادند!
امروز وزیر «نفت ملی شدة ایران»، گفته بود، ما از تحریمها هراسی نداریم! ما 25 سال است تحریم شدهایم و به پیشرفتهای خود ادامه دادهایم! بله، مسلم است که بدون اعمال تحریمها بر ملت ایران، امثال «هامانهها» نمیتوانستند اینهمه پیشرفت کنند! باز هم بگوئید استعمار بد است! اگر استعمار نبود، امثال مهاجرانی، آصفی، خرازی، هامانه و دیگر «نخبگان» را به عنوان «زباله ناب» دفن میکردند. چون این نوع زباله قابلیت بازیافت هم ندارد. ولی میبینیم که پس از25 سال تحریم، «پیشرفت» آنچنان شدت گرفته که زبالههای ناب به وزارت، سفارت و فقاهت میپردازند. به این میگویند پیشرفت! و «هامانه» کاملاً حق دارد! در گیرودار پیشرفت مهاجرانیها، هامانهها و دیگر زبالههای ناب، مردم ایران هم با شوق و ذوق فراوان به فروش کلیه و زن و کودک خود مشغولاند. هرچه باشد، به قول بازاریها، پیشرفت «هزینه» دارد! حتی علی اکبر ولایتی نیز، روز 23 اسفندماه سالجاری، همین امر را به بنگاه خبرپراکنی «حنا زرچوبه» یادآور شده:
«هر کشوری که بخواهد گامهای بلندی بردارد، بخصوص اگر این گامها مورد توافق برخی قدرتهای صاحب نفوذ نباشد، هزینهای دارد که باید پرداخت کند.»
ولایتی فقط فراموش کرده بگوید، این گامهای بلند به پیش برداشته میشود یا به پس! به نظر نویسندة این وبلاگ، این گامها مانند دیگر «گامهای بلند» حکومت جمکران، جهت پیشبرد اهداف استعمار «به پیش» است. و اینجاست که میبینیم هرچه دوام حکومت دست نشانده بیشتر شود، «گامهای بلندتری» برمیدارد. ولایتی همچنین گفته:
«با صدور قطعنامهها، حیات سیاسی ما به پایان نمیرسد»
مسلم است! قطعنامهها به این دلیل صادر میشوند که حیات سیاسی گورکنها «ادامه» یابد! تنها در اینصورت است که منافع استعمارگران میتواند تأمین شود. نه تنها حیات سیاسی که حیات اقتصادی پادوهای غرب هم به پایان نخواهد رسید، کاملاً بر عکس، امروز علی اکبر ولایتی که مانند ابراهیم یزدی از ایالات متحد به ایران «تخلیه» شده، یک شرکت صادرات و فروش «کلیه» را نیز در قشم راه اندازی کرده و «گامهای بلندی» در راه اقتصاد برداشته! یکی دیگر از زبالههای ناب که در مورد قطعنامه تحریم دهانش را به اندازه وقاحتش باز کرده، «آصفی»، نوچة خرازی است. آصفی که پیشتر به شغل شریف «تکذیب» در وزارت امور خارجة جمکران اشتغال داشت، اکنون به عنوان «دروغگو» در سفارت ایران در امارات به کار مشغول است. حمیدرضا آصفی، بدون اشاره به این مهم که تحریمهای اعمال شده بر ایران، به دلیل اشغال سفارت آمریکا در تهران بوده، میگوید:
«آمريكا و كشورهاي غربي به رژيم سابق ايران پيشنهاد استفاده از انرژي هستهاي را دادند [...] و تأسیسات هستهای زیادی را به ایران فروختند[...] ولی بعد از انقلاب به ما گفتند[...] حق استفاده از فناوری هستهای را ندارید [...]»
امروز، به تدریج، ملت ایران با ابعاد وسیع خیانتی به نام «اشغال لانة جاسوسی» در تهران آشنا میشود. تحریمها و جنگ با عراق، همه و همه، به بهانة اشغال سفارت آمریکا بر ملت ایران تحمیل شد، و اشغالگران سفارت آمریکا نه تنها تنبیه نشدند، که ارتقاء رتبه هم گرفتند! نگاهی به اصغرزادهها، عبدیها، ابتکارها و دیگر زبالههای ناب تولید استعمار، کافیست که دریابیم وقتی دجالی به نام ولایتی از «برداشتن گامهای بلند» سخن میگوید، منظورش چیست! منظور جنگافروزی، ایجاد بحران و تحمیل تحریمها بر ملت ایران است. به همین دلیل در وبلاگ «جمکران فدرال» اشاره شد، راه مبارزه با حاکمیت دستنشانده استعمار در ایران، نقض قانون نیست. در واقع نقض قانون و شورش، دست حاکمیت متحجر جمکران را برای سرکوب و ارعاب باز میگذارد.
بارها و بارها در همین وبلاگ گفته شده که، نخستین قربانیان شورش، شورشیاناند. بنابراین، راه رهائی نه در تجمع غیرمجاز و صفوف فشرده است، و نه در توسل به سازمانهای رسوای بینالمللی. امروز شیوههای کلاسیک مبارزه با دیکتاتورهای دست نشاندة استعمار، دیگر کارساز نیست. امروز مردم باید به هر شیوهای که ممکن است، «حضور» خود را به نحوی بر حاکمیت تحمیل کنند، که بهانه سرکوب به دست او ندهند. از نبود آزادی مطبوعات در ایران «گله شکایات» زیادی مطرح میشود، و برخی وانمود میکنند که اکثریت قریب به اتفاق مردم از «آزادیمطبوعات» حمایت میکنند، ولی هیچکس به عنوان نمونه، به مردم پیشنهاد نمیکند که، از ابتیاع روزنامهها و مجلات این حاکمیت خودداری کنند، هیچکس از مردم نمیخواهد تلویزیونها را ببندند، و خود را از تبلیغات بنگاههای استعمار مصون نگاه دارند، در حالی که این اعمال برای کسی مزاحمت ایجاد نخواهد کرد. این میتواند نخستین گام جهت بازیافت آرامش ذهنی باشد، چرا که هدف جنجال رسانهها، آشفته کردن اذهان مردم است. گام بعدی میتواند حضور پراکنده مردم در اماکن عمومی باشد. تکرار میکنم «حضور پراکنده»، به این دلیل که صفوف فشرده را پلیس ضد شورش سریعاً محاصره میکند، ولی محاصره و مهار هزاران گروه کوچک پنج تا ده نفره، پراکنده و در تحرک مداوم، بدون شعار و حمل پلاکارد، برای نیروهای امنیتی امکان پذیر نخواهد بود. در ضمن گروههای خرابکار دولتی نیز نمیتوانند وارد چنین گروههای کوچکی شده، زمینهساز «آشوب دولتی» شوند. امروز در ایران حضور مردم در عرصة اجتماع لازم است و حاکمیت نمیتواند به مردم بگوید، «به خیابانها نیائید»! گذشته از این، تعداد مخالفان حاکمیت، از تعداد لات و اوباشی که در خدمت سفارتخانهها و نیروهای امنیتی ـ نظامیاند، بسیار بیشتر است، و عرصه را بر آنها تنگ خواهد کرد. حضور فیزیکی مردم در اجتماع به این ترتیب میتواند به حاکمیت و اربابان آمریکائیش حالی کند که مردم میتوانند اماکن عمومی را به «اشغال» خود درآورند. اینکار نیاز به حزب و شعار ندارد. ولی تأثیرش به مراتب از اجتماعات مضحک و بدون مجوز زنان و مردان «حکومتی» بیشتر خواهد بود. و راه را بر تظاهرات نمایشی حکومتیها نیز سد خواهد کرد.
ملت ایران طی هشتاد سال استعمار از سازمانیابی و نظم محروم شده، تا همواره آمادة شورش باقی بماند. امروز نیز امکان سازمانیابی برای ما وجود ندارد. تنها گزینهای که در مقابل ما ملت قرار گرفته، رعایت نظمی است که شخصاً باید بر خود اعمال کنیم. نظمی آهنین، که در تقابل با قوانین جاری قرار نگیرد. این نخستین گام مبارزه با استعمار است که جهت تأمین منافع خود، در پی نهادینه کردن بینظمی و شورش در ایران است.
چه «شوت و پرت» بودیم ما! ما که فکر میکردیم از گورکنهای جمکران وقیحتر وجود ندارد؛ بیدلیل نیست که میگویند، نوکران وقاحت از ارباب میآموزند. در واقع تونی بلر و شرکاء استادان حکومت جمکراناند! بله، همانطور که بلر گفته، او و اربابان جنایتکارش قصد استقرار دموکراسی در افغانستان و عراق را داشتند، که ناگهان تروریستها از آسمان آمدند و آموزش و تجهیزات نظامی از آسمان دریافت کردند، افغانستان شد مرکز تولید مواد مخدر جهان، و با الهام از جنگ کاتولیکها و پروتستانهای ایرلند، جنگ شیعه و سنی هم در عراق، از طرف «آسمان» سازماندهی شد. واقعاً واژة مناسبی برای توصیف پادوهای تفنگ فروشان که عنوان نخست وزیر انگلیس یا رئیس جمهور آمریکا و غیره را یدک میکشند، پیدا نمیکنم، هر چند که خیلی «پژوهش» کردم! تونی بلر، از برکت مناسبات پدر همسرش در جایگاه کنونی قرار گرفته، و مردانی را که از طریق ازدواج در پی کسب موقعیت اجتماعی بر میآیند، در زبان فرانسه «ژیگولو» میخوانند. فکر میکنم این شایستهترین لقبی باشد که بتوان به نخست وزیر فعلی کشور انگلستان داد. این «ژیگولوی» آنسوی دریای مانش که موفقیت خود را از یکسو مدیون همسر، و از سوی دیگر مدیون لیسیدن پای دار و دسته جرج بوش است، گویا سخت پای بند «اخلاقیات» هم بوده و ما نمیدانستیم! و برکناری صدام را نیز در چارچوب همین «اخلاقیات» توجیه میکند: غارت ملت عراق، جنایت و ... و دیگر اخلاقیات رایج دموکراسیهای استعمار، استثمار و استحمار. تا حال، ژیگولوی پررو و پرمدعا ندیده بودیم! قرار شده ملت افغانستان و ملت عراق، از انگلستان و شخص تونی بلر، به خاطر چپاول و جنایت، مراتب سپاسگزاری عمیق خود را ابراز دارند، و از اینکه بعضیها به خود اجازه دادند و مزاحمت برای تفنگچیهای ایشان فراهم آوردند، عذرخواهی هم بکنند! بله، چه ژیگولوی دموکراسیپروری! ایشان در راه استقرار دموکراسی، حسینوار به پا خاستند، و از هیچ چیز هم هراسی به دل راه ندادند!
امروز وزیر «نفت ملی شدة ایران»، گفته بود، ما از تحریمها هراسی نداریم! ما 25 سال است تحریم شدهایم و به پیشرفتهای خود ادامه دادهایم! بله، مسلم است که بدون اعمال تحریمها بر ملت ایران، امثال «هامانهها» نمیتوانستند اینهمه پیشرفت کنند! باز هم بگوئید استعمار بد است! اگر استعمار نبود، امثال مهاجرانی، آصفی، خرازی، هامانه و دیگر «نخبگان» را به عنوان «زباله ناب» دفن میکردند. چون این نوع زباله قابلیت بازیافت هم ندارد. ولی میبینیم که پس از25 سال تحریم، «پیشرفت» آنچنان شدت گرفته که زبالههای ناب به وزارت، سفارت و فقاهت میپردازند. به این میگویند پیشرفت! و «هامانه» کاملاً حق دارد! در گیرودار پیشرفت مهاجرانیها، هامانهها و دیگر زبالههای ناب، مردم ایران هم با شوق و ذوق فراوان به فروش کلیه و زن و کودک خود مشغولاند. هرچه باشد، به قول بازاریها، پیشرفت «هزینه» دارد! حتی علی اکبر ولایتی نیز، روز 23 اسفندماه سالجاری، همین امر را به بنگاه خبرپراکنی «حنا زرچوبه» یادآور شده:
«هر کشوری که بخواهد گامهای بلندی بردارد، بخصوص اگر این گامها مورد توافق برخی قدرتهای صاحب نفوذ نباشد، هزینهای دارد که باید پرداخت کند.»
ولایتی فقط فراموش کرده بگوید، این گامهای بلند به پیش برداشته میشود یا به پس! به نظر نویسندة این وبلاگ، این گامها مانند دیگر «گامهای بلند» حکومت جمکران، جهت پیشبرد اهداف استعمار «به پیش» است. و اینجاست که میبینیم هرچه دوام حکومت دست نشانده بیشتر شود، «گامهای بلندتری» برمیدارد. ولایتی همچنین گفته:
«با صدور قطعنامهها، حیات سیاسی ما به پایان نمیرسد»
مسلم است! قطعنامهها به این دلیل صادر میشوند که حیات سیاسی گورکنها «ادامه» یابد! تنها در اینصورت است که منافع استعمارگران میتواند تأمین شود. نه تنها حیات سیاسی که حیات اقتصادی پادوهای غرب هم به پایان نخواهد رسید، کاملاً بر عکس، امروز علی اکبر ولایتی که مانند ابراهیم یزدی از ایالات متحد به ایران «تخلیه» شده، یک شرکت صادرات و فروش «کلیه» را نیز در قشم راه اندازی کرده و «گامهای بلندی» در راه اقتصاد برداشته! یکی دیگر از زبالههای ناب که در مورد قطعنامه تحریم دهانش را به اندازه وقاحتش باز کرده، «آصفی»، نوچة خرازی است. آصفی که پیشتر به شغل شریف «تکذیب» در وزارت امور خارجة جمکران اشتغال داشت، اکنون به عنوان «دروغگو» در سفارت ایران در امارات به کار مشغول است. حمیدرضا آصفی، بدون اشاره به این مهم که تحریمهای اعمال شده بر ایران، به دلیل اشغال سفارت آمریکا در تهران بوده، میگوید:
«آمريكا و كشورهاي غربي به رژيم سابق ايران پيشنهاد استفاده از انرژي هستهاي را دادند [...] و تأسیسات هستهای زیادی را به ایران فروختند[...] ولی بعد از انقلاب به ما گفتند[...] حق استفاده از فناوری هستهای را ندارید [...]»
امروز، به تدریج، ملت ایران با ابعاد وسیع خیانتی به نام «اشغال لانة جاسوسی» در تهران آشنا میشود. تحریمها و جنگ با عراق، همه و همه، به بهانة اشغال سفارت آمریکا بر ملت ایران تحمیل شد، و اشغالگران سفارت آمریکا نه تنها تنبیه نشدند، که ارتقاء رتبه هم گرفتند! نگاهی به اصغرزادهها، عبدیها، ابتکارها و دیگر زبالههای ناب تولید استعمار، کافیست که دریابیم وقتی دجالی به نام ولایتی از «برداشتن گامهای بلند» سخن میگوید، منظورش چیست! منظور جنگافروزی، ایجاد بحران و تحمیل تحریمها بر ملت ایران است. به همین دلیل در وبلاگ «جمکران فدرال» اشاره شد، راه مبارزه با حاکمیت دستنشانده استعمار در ایران، نقض قانون نیست. در واقع نقض قانون و شورش، دست حاکمیت متحجر جمکران را برای سرکوب و ارعاب باز میگذارد.
بارها و بارها در همین وبلاگ گفته شده که، نخستین قربانیان شورش، شورشیاناند. بنابراین، راه رهائی نه در تجمع غیرمجاز و صفوف فشرده است، و نه در توسل به سازمانهای رسوای بینالمللی. امروز شیوههای کلاسیک مبارزه با دیکتاتورهای دست نشاندة استعمار، دیگر کارساز نیست. امروز مردم باید به هر شیوهای که ممکن است، «حضور» خود را به نحوی بر حاکمیت تحمیل کنند، که بهانه سرکوب به دست او ندهند. از نبود آزادی مطبوعات در ایران «گله شکایات» زیادی مطرح میشود، و برخی وانمود میکنند که اکثریت قریب به اتفاق مردم از «آزادیمطبوعات» حمایت میکنند، ولی هیچکس به عنوان نمونه، به مردم پیشنهاد نمیکند که، از ابتیاع روزنامهها و مجلات این حاکمیت خودداری کنند، هیچکس از مردم نمیخواهد تلویزیونها را ببندند، و خود را از تبلیغات بنگاههای استعمار مصون نگاه دارند، در حالی که این اعمال برای کسی مزاحمت ایجاد نخواهد کرد. این میتواند نخستین گام جهت بازیافت آرامش ذهنی باشد، چرا که هدف جنجال رسانهها، آشفته کردن اذهان مردم است. گام بعدی میتواند حضور پراکنده مردم در اماکن عمومی باشد. تکرار میکنم «حضور پراکنده»، به این دلیل که صفوف فشرده را پلیس ضد شورش سریعاً محاصره میکند، ولی محاصره و مهار هزاران گروه کوچک پنج تا ده نفره، پراکنده و در تحرک مداوم، بدون شعار و حمل پلاکارد، برای نیروهای امنیتی امکان پذیر نخواهد بود. در ضمن گروههای خرابکار دولتی نیز نمیتوانند وارد چنین گروههای کوچکی شده، زمینهساز «آشوب دولتی» شوند. امروز در ایران حضور مردم در عرصة اجتماع لازم است و حاکمیت نمیتواند به مردم بگوید، «به خیابانها نیائید»! گذشته از این، تعداد مخالفان حاکمیت، از تعداد لات و اوباشی که در خدمت سفارتخانهها و نیروهای امنیتی ـ نظامیاند، بسیار بیشتر است، و عرصه را بر آنها تنگ خواهد کرد. حضور فیزیکی مردم در اجتماع به این ترتیب میتواند به حاکمیت و اربابان آمریکائیش حالی کند که مردم میتوانند اماکن عمومی را به «اشغال» خود درآورند. اینکار نیاز به حزب و شعار ندارد. ولی تأثیرش به مراتب از اجتماعات مضحک و بدون مجوز زنان و مردان «حکومتی» بیشتر خواهد بود. و راه را بر تظاهرات نمایشی حکومتیها نیز سد خواهد کرد.
ملت ایران طی هشتاد سال استعمار از سازمانیابی و نظم محروم شده، تا همواره آمادة شورش باقی بماند. امروز نیز امکان سازمانیابی برای ما وجود ندارد. تنها گزینهای که در مقابل ما ملت قرار گرفته، رعایت نظمی است که شخصاً باید بر خود اعمال کنیم. نظمی آهنین، که در تقابل با قوانین جاری قرار نگیرد. این نخستین گام مبارزه با استعمار است که جهت تأمین منافع خود، در پی نهادینه کردن بینظمی و شورش در ایران است.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت