«کفندزدها» و عندلیب!
...
29 اسفندماه، روز سحرآمیزی است! همیشه در تاریخ معاصر، و شاید حتی در عصر حجر، همة رسانهها درد دلشان را برای روز 29 اسفند میگذاشتهاند! چرا که در این روز همه سرشان به نوروز و مسائل نوروز گرم است، و از همینجاست که 29 اسفند همواره گرهگشای استعمار بوده! هم نفت را در این روز ملی کردند، و هم عراق را اشغال! و در 29 اسفند سال 1385 نیز، عدهای قصد دارند مهرورزی را «سوسیالیست» جلوه داده و اصلاحطلبان شیاد را هم «لیبرال» کنند! دلیل جنب و جوش فعلة استعمار این است که منافعشان به خطر افتاده! چرا که اگر غارت و چپاول ایالات متحد در منطقه رو به کاهش گذارد، دکان مزدورانش در ایران و در غرب تعطیل خواهد شد. به زبان سادهتر، ساواک ناچار میشود زبالههائی را که جهت «اوپوزیسیون سازی» به فرنگ اعزام داشته، به ایران بازگرداند! و «دکان آنلاین» را به دیگری واگذار کند!
دیشب پس از «پژوهش» فراوان در امور رادیوئی به این نتیجه رسیدم که با رادیوی گورکنها نمیتوان نوروز را آغاز کرد، چون هم وقت روضهخوانی امامشان است، و هم با قرقره کردن مشتی عبارات عربی، اسلام را در نوروز تزریق میکنند، و نوروز شبیه به «عید» قربان و غدیر و قدیر و صغیر و حقیر میشود. از اینرو، به «پژوهش» در باب رادیوهای بیگانه پرداختم. و چون از بیبیسی هیچ خوشم نمیآید، با خود گفتم، «رادیو فردا» را بگیرم شاید فردای بهتری در انتظارمان باشد! هر چه باشد امسال بر پایة گاهشمار چینی، سال خوک است، و از آنجا که خوک همیشه «خوب» است، چون مدفوعش را خودش نوش جان میکند، و همه جا را تمیز نگاه میدارد! پس امسال نسل مدفوع خوک از زمین بر چیده خواهد شد، و سرمایه سالاران تولیدات مسلمانشان را بر خواهند چید. بله، به این دلیل تصمیم گرفتم نوروز را با «فردای» آمریکائی آغاز کنم! ولی پیش از شرح ماجراهای نوروزی لازم است به حکایتی اشاره کنم در باب کفن دزدی! چون این امر، به «انتخاب رادیوئی» نویسنده مربوط میشود.
آوردهاند که در بلاد اسلام کفندزدی پیدا شده بود که نبش قبر میکرد و کفن مردگان را میدزدید و به خانوادههائی که عزیزی را از دست داده بودند میفروخت! از این راه البته نمیتوانست مانند رفیق دوستها و جزایریها، سود سرشاری به دست آورد، ولی زندگی خود و خانوادهاش «آبرومندانه» میگذشت! تا اینکه رئیس قوه قضائیه آنزمان که او هم از قضای روزگار، «شاهرودی» نام داشت، با کفن دزد دیگری همدست شده، بر ضدکفن دزد اولی کودتا کردند و او را به زندان انداختند. چرا که قیمت دلار افزایش مییافت، ولی کفن دزد اولی، بر حق و حساب رئیس قوه قضائیه حتی یک سنت هم نمیافزود! بله، کفن دزد اولی به زندان افتاد، و پس از چندی وی را به جرم توطئه جهت براندازی نظام اعدام کردند. چون اگر کفندزد، هر چه در مورد «نظام» میدانست به زبان میآورد، «نظام» خودش سقوط میکرد! بله، هنوز لاشة کفندزد اولی بر حلقة دار آویزان بود، که کفن دزد دومی آغاز به کار کرد. مردم که مانند دوران ملی کردن نفت وا شغال سفارت آمریکا از همهجا بیخبر بودند، و هنوز مرگ را «مجازات» به حساب میآوردند، نفسی به راحت کشیده، یک «نمازشکر» به جا آوردند! ولی هنوز سر بر سجده داشتند، که شایع شد «نایب برحق» کفن دزد اولی، نه تنها کفن مردگان را میدزدد که چوبی هم به نشیمنگاهشان فرو میکند! و البته اینکار را به دلایل اقتصادی صورت میدهد! چون به این ترتیب مردم حاضر میشدند مبالغی به دولت «مستقل و مقتدر» هستهای بپردازند، تا محافظت هر گورستان را به عهده یک لشکر از لباس شخصیهای مسلح ـ هر لشکر 10 هزار سر است ـ بسپارد! و «احترام به نشیمنگاه مردگان»، تامین شود و مردم هم بگویند، «رحمت به کفن دزد اولی.»
بله وقتی به کوری چشم بیبیسی، چند دقیقه به آغاز نوروز، گوش به «رادیو فردا» سپردم، مجری یا مجریان برنامه در حال مصاحبه با «عندلیب الاسلام»، آخوند بیدستار و نعلین «روز آنلاین» بودند. جناب «عندلیب» همان کسی است که با «کاروان اسلام» به همراه بهنود و نوشابه و تاج و «سنت الاقطاب» راهی بلاد فرنگ شدند، تا جهت «حفظ آزادیها»، از کرکس رفسنجان در برابر نوچهاش، مهرورزی، حمایت کنند! «عندلیب هزاره سوم»، که تبلیغات از ایشان طنزنویس «زبدهای» برای پارسی زبانان ساخته، تا چند لحظه پیش از آغاز سال 1386، در «رادیو فردا» به تبلیغات انتخاباتی بر ضد پرزیدنت مهرورزی مشغول بود! و نویسندة این وبلاگ همینطور که زیر لب ناسزا میگفت، متوجه شد «پژوهشهایش» بسیار کشکی بوده، و بهتر بود رادیوی «کفندزد» اولی را انتخاب میکرد! ولی دیگر پشیمانی سودی نداشت! و این بود ماجرای نوروزی ما! امروز، اول فروردینماه 1386، دریافتم که جناب «عندلیب» در اقتصاد نیز تخصصی دارد، و طنز اقتصادی مینویسد! ایشان در مطلبی مورخ 29 اسفندماه، پس از ستایش ثروت، فرمودهاند:
«کسانی که ثروت میسازند[...] تمدن و رفاه را برای بشر میسازند[...] اندیشههای عقب ماندهای چون اندیشه میرحسین موسوی، محمود احمدی نژاد و فریبرز رئیسدانا[...] جز فقر و فلاکت حاصلی برای ما ندارد[...] تقسیم مجدد ثروت هرگز حاصلی جز فقر ندارد[...] دولت با نفت و دین مردم را حقیرتر و فقیرتر میکند.»
به طنزنویس «لیبرال» جمکران یادآور شویم، که اقتصاد جمکران، تابع اقتصاد ایالات متحد، یعنی سرمایه سالاری است. و از «عندلیب در تبعید» باید پرسید، وقتی کرکس رفسنجان دست در دست میرحسین موسوی به دستور اربابان، نفت را بشکهای 9 دلار حراج کرده بودند، تا هم جنگ ادامه یابد و هم قیمت نفت تولیدی اتحادجماهیر شوروی سقوط کند، چه کسی را تحسین میکردهاند؟! نفت را یا جنگ را؟! وقاحت دارودستة رفسنجانی، دست کمی از وقاحت خود رفسنجانی ندارد! در کشوری که بانکها با افزایش نرخ بهره، نرخ غیررسمی بهره در بازار را به 30 درصد میرسانند، کسانی در سرمایه گذاری پیشقدم میشوند که بتوانند بیش از 30 درصد از سرمایه خود سود ببرند. و این افراد به جز شرکای حکومت نمیتوانند باشند. آنچه مردم را حقیر و فقیر میکند، همان نظامی است که نمونهاش در بهشتی به نام کانادا، یا ایالات متحد وجود دارد. و حاکمیتهای حاشیه جنگل سرمایهداری، مانند جمکران، ناچارند سرمایههای ملی را به سوی مراکز اصلی توحش برانند، تا آخوندهای «روزآنلاین» بتوانند متخصص اقتصاد و عدالت شوند! مسلماً این نکات پیشپا افتاده از چشم کسانی که ساواک به فرنگ اعزام میکند و مقرری ماهانهشان را سفارتخانه جمکران به دلار پرداخت میکند، پنهان خواهد ماند. بنابراین، طنزنویسان جمکران همان به که پژوهشهای اقتصادیشان را به آدرس کرکس رفسنجان ارسال کنند، تا در «دانشگاه آزاد» ایشان منتشر شود!
حال بازگردیم به موضوع اصلی وبلاگ امروز. امروز گورکنها مقالهای از «اینترناشنال هرالد تریبون» انتشار داده بودند. در این مقاله، نویسنده، یک «توهم» تاریخی را با استفادة بسیار از واژة «اگر»، به رشته تحریر در آورده بود، و درمورد کودتای 28 مرداد «قصة بیبی گوزک» بسیار مبرهن و مستدل، و حقاً کشکی نوشته بود! و این قصه را هم در ساعت 15پانزده و 29 دقیقه، «آفتاب نیوز»، مورخ 29 اسفند ماه، تحت عنوان «آمریکا از کودتا علیه مصدق عبرت بگیرد»، منعکس کرده است. البته کودتا هرگز بر علیه مصدق نبود، کودتا بر ضد ملت ایران بود. و این مطلب را بهتر است، از این پس، جارچیهای سازمان سیا در فرانسه و حومه، فراموش نفرمایند! چون «اینترناشنال هرالد تریبون»، به زبان انگلیسی، در کشور فرانسه منتشر میشود، و همیشه یک عده از ساواکیهای سابق را در کافهای مقابل محل سکونت فرح پهلوی در پاریس میبینید که دور هم جمع شدهاند، تا دنیائی «نو» بسازند، و هر کدام، یک عدد هرالد تریبون هم به دست میگیرند، تا گارسن کافه بداند، اینها فرانسه «بیلمیرند!» بله، بازگردیم به روزنامة کذا، که جهت پرهیز از اتلاف وقت، آنرا «هرالد» مینامیم.
دفتر مرکزی هرالد، در «نویی سور سن»، حومة تازه به دوران رسیدههای پاریس، قرار گرفته. «هرالد»، یک پا در «نیویورک تایمز»، و یک پا در «واشنگتن پست» دارد، و به زبان سادهتر، شیپور تبلیغاتی سرمایه سالاری آمریکا در فرانسه است. در فرانسه قبل از جمهوری پنجم، انتخابات ریاست جمهوری به صورت انتخابات مردمی وجود نداشت. و به همین دلیل در سال 1959، همزمان با استقرار «جمهوری پنجم» در فرانسه، «هرالد» توسط «ویتنی»، سفیر ایالات متحد در انگلیس خریداری شد و در فرانسه در اختیار مشتاقان «دموکراسی» قرار گرفت. چون این جناب نه تنها سفیر بودند که از سازندگان ثروت نیز به شمار میرفتند. بله، سال 1959، سالی بود که قرار شد چهره سنتی حاکمیت فرانسه تغییر یافته و شباهتی با اسپانیای فرانکو و پرتقال سالازار نداشته باشد! چرا که در واقع حاکمیت فرانسه همان حاکمیت ویشی بود، بدون مارشال پتن! کارمندان بلند پایة دولت ویشی میبایست در مقام خود ابقاء شوند و فقط ژنرال دوگل به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شود. و چنین شد که «هرالد»، صرفنظر از قصهای که روی «ویکی پدیا» برای خودش ساخته، به جهان تبلیغات غرب افزوده شد. و از دیروز نیز به جمع طرفداران مصدق پیوسته، و به شعار دادن بر ضدکودتا پرداخته.
این روزنامه که ایرانیان را «فراموشکار» میداند، هنوز بر طبل استحمار میکوبد و گورکنها را ضدآمریکائی میخواند! به زعم نویسندة «هرالد»، محمدرضا پهلوی «شخصاً» سرکوبها را به عهده داشت و سرویسهای امنیتی غرب و ساواک در این امر نقشی نداشتند! همچنین هرالد فراموش کرده که «سران هفت» در نشست گوادالوپ، مهر تأیید به براندازی حاکمیت پهلوی دوم زدند! و ژنرال هویزر در ایران حضور یافت تا به سران نیروهای «نظامی ـ امنیتی» ایران تفهیم کند در آشوبها باید بیطرف بمانند! نه، نویسنده «هرالد» اصلاً کاری با این واقعیات ندارد، تبلیغات صد من یک غاز استعمار را در بوق و کرنا گذاشته، چون دموکراتها قرار است کاخ سفید را تسخیر کنند و سیاست دموکراتها، همانطور که میدانیم، نزدیک شدن به حاکمیت ایران، در آغوش کشیدن جسد مصدقالسلطنه و همزمان، ضدامپریالیسم نمایاندن گورکنهاست! حال آنکه امروز ملت ایران میداند ایالات متحد به همراه دیگر اعضای ناتو، طالبان شیعه را در ایران به قدرت رساندهاند، و در ترکیه و پاکستان کودتا کردند، تا زمینه مناسب جهت حضور طالبان در افغانستان فراهم آید! و همة این زحمات طاقت فرسا جهت تأمین منافع اقتصادی و کلان راهبردی غرب بوده! ولی اهالی «هرالد» که وقاحت را خود به گورکنها آموختهاند، نه تنها این مسائل را انکار میکنند که طلبکار هم شده، ادعا دارند که، گورکنها منافع غرب را تضعیف کردهاند:
«از نگاه تاریخ این کودتا موفق نبود، چرا که در نتیجه آن محمدرضا شاه به تخت طاووس بازگشت و 25 سال با بیرحمی حکومت کرد. در نتیجه سرکوبهای وی زمینه انقلاب اسلامی در دهه 1970 فراهم شد و نهایتا روحانیون ضد آمریکائی در ایران به قدرت رسیدند که برخی اوقات باعث تضعیف منافع غرب در سراسر دنیا شدند.»
بله! این محمدرضا شاه، یک تنه، چهها کرد؟! اگر غربیها مدافع دموکراسی و حقوق بشر نبودند و کمک کوچکی به این محمدرضا شاه کرده بودند، چه میشد؟! حتماً وقتی اتحادجماهیر شوروی با هدف صدور نفت به هند، اقدام به احداث خطوط نفتی از افغانستان میکرد، جیمی کارتر، برایمان «تو کز محنت دیگران بیغمی» نمیخواند! و روشنفکران «سرقبرآقا»، یک شبه «آزادیخواه» نمیشدند! و نامة سرگشاده برای «این محمدرضا شاه» نمینوشتند! و بیبیسی، زبالههای ناب نجف و کربلا را به «رهبر کبیر انقلاب» تبدیل نمیکرد! بله، خوشبختانه غربیها به این محمدرضا شاه زیاد کمک نکردند! به آن محمدرضا شاه کمک میکردند! و در این 28 سال هم، همه میدانیم، غربیها هیچ منفعتی از جنگ و کشتار و سرکوب در ایران نبردهاند! بلکه منافعشان تضعیف شده! سر سال نو، جگر انسان از مظلومیت این غربیها کباب میشود! نمیدانم امسال ماهی سفید گیرشان آمد، یا ناچار شدند اورانیوم غنی شده بخورند، تا بازرسان سازمان ملل نبینند چه کسانی میخواهند گورکنها را به سلاح هستهای مجهز کنند! میگویند بعضیها که اعلامیههای حزب توده را پخش میکردند، وقتی بازداشت میشدند ، اعلامیهها را میبلعیدند تا مدرکی به دست دشمنان ندهند. ولی کاغذ کجا، اورانیوم کجا؟! و همه این حرفها به کنار، اورانیوم کجا، صدور گاز به هند توسط «گاز پروم» و ایران کجا؟!
امروز ایالات متحد اعلام کرد به هند اجازه نمیدهد از ایران گاز خریداری کند، چون ایران میخواهد به سلاح هستهای مجهز شود! ولی نگفت سلاح هستهای را هم ایالات متحد میخواهد به زور در اختیار ایران بگذارد! بله، همه چیز را که «اعلام» نمیکنند! آن قسمتی که باید اعلام شود همان است که «هرالد» مینویسد، و آفتاب نیوز بازتاب میدهد! که عبارت است از تاریخ به روایت «اگر»، «ممکن بود» و «شاید»! جارچی یانکیها در فرانسه مینویسد، اگر دولت مصدق دوام مییافت ایران به یک دموکراسی پیشرفته در قلب خاورمیانه تبدیل میشد:
«اگر آمریکا در سال 1953 در امور ایران دخالت نمیکرد، شاید این بحران هیچ وقت به وجود نمیآمد و جمهوری اسلامی در ایران هیچوقت به قدرت نمیرسید، در عوض ممکن بود ایران[...] به یک دموکراسی پیشرفته در قلب خاورمیانه تبدیل شود.»
تا آنجا که ما میدانیم، آمریکا در سال 1953 کودتا کرد، ولی مصدق و فدائیان اسلام، سالها پیش از کودتا با هم دوست و همکار بودند، در ضمن به اهالی «هرالد» یادآور میشویم که مصدق متولد سال 1882 بود، و در زمان کودتا بیش از 70 سال عمر داشته! این «سیاستمدار» دیگر «رفتنی» بود، با کودتا یا بیکودتا! همچنین باید قبول کرد که «دموکراسی پیشرفته» با فدائیان اسلام باید «نوع» ویژهای از دمکراسی باشد! و شاید منظور از «دموکراسی»، همان «دموکراسیهای فعلی» است که در ایران، و افغانستان میبینیم! حال شاید بهتر بتوان به دلایل حضور ابراهیم یزدی و دارودستة طالقانی و قبیلة بازاریها در احمدآباد پی برد. از مقالات بعضیها در سایتهای «مستقل» چنین برمیآید که کرکس رفسنجان، مانند جیرهخواران اعزامیاش به فرنگ رایحة «لیبرال» گرفته، و حتماً مثل آنها «سازندگان» ثروت را «ستایش» هم میکند، و شریکشان، مهرورزی «سوسیالیست» از آب درآمده، و به «روسیه» ـ فعلاً از نظر تبلیغاتچیها، این روسیه هنوز کمونیست است ـ نزدیک شده! و به دلیل فرار از دست «کمونیستها» است که اینان برای ارباب اینهمه دمجنبانی میکنند! به مناسبت نخستین روز سال 1386، به قلم به مزدهای «مستقل» یادآوری میکنیم که امسال سال خوک است و ایالات متحد نیز ناچار است با اقتداء به خوک، در پاکیزگی و نظافت منطقه کوشا باشد!
آنها که به «مرور» پروندة روسیه مشغول شدهاند و آنها که در انتظار ظهور دموکراتها به ایجاد بحران میان روسیه و ایران دامن میزنند، بدانند که شرایط جنگ سرد را نمیتوان تکرار کرد، و نمیتوان یکبار دیگر ملت ایران را در تقابل با همسایه شمالی قرار داد، تا منافع غرب تامین شود. ملت ایران دیگر ابزار دست سیاست پیشهگان نخواهد شد.
دیشب پس از «پژوهش» فراوان در امور رادیوئی به این نتیجه رسیدم که با رادیوی گورکنها نمیتوان نوروز را آغاز کرد، چون هم وقت روضهخوانی امامشان است، و هم با قرقره کردن مشتی عبارات عربی، اسلام را در نوروز تزریق میکنند، و نوروز شبیه به «عید» قربان و غدیر و قدیر و صغیر و حقیر میشود. از اینرو، به «پژوهش» در باب رادیوهای بیگانه پرداختم. و چون از بیبیسی هیچ خوشم نمیآید، با خود گفتم، «رادیو فردا» را بگیرم شاید فردای بهتری در انتظارمان باشد! هر چه باشد امسال بر پایة گاهشمار چینی، سال خوک است، و از آنجا که خوک همیشه «خوب» است، چون مدفوعش را خودش نوش جان میکند، و همه جا را تمیز نگاه میدارد! پس امسال نسل مدفوع خوک از زمین بر چیده خواهد شد، و سرمایه سالاران تولیدات مسلمانشان را بر خواهند چید. بله، به این دلیل تصمیم گرفتم نوروز را با «فردای» آمریکائی آغاز کنم! ولی پیش از شرح ماجراهای نوروزی لازم است به حکایتی اشاره کنم در باب کفن دزدی! چون این امر، به «انتخاب رادیوئی» نویسنده مربوط میشود.
آوردهاند که در بلاد اسلام کفندزدی پیدا شده بود که نبش قبر میکرد و کفن مردگان را میدزدید و به خانوادههائی که عزیزی را از دست داده بودند میفروخت! از این راه البته نمیتوانست مانند رفیق دوستها و جزایریها، سود سرشاری به دست آورد، ولی زندگی خود و خانوادهاش «آبرومندانه» میگذشت! تا اینکه رئیس قوه قضائیه آنزمان که او هم از قضای روزگار، «شاهرودی» نام داشت، با کفن دزد دیگری همدست شده، بر ضدکفن دزد اولی کودتا کردند و او را به زندان انداختند. چرا که قیمت دلار افزایش مییافت، ولی کفن دزد اولی، بر حق و حساب رئیس قوه قضائیه حتی یک سنت هم نمیافزود! بله، کفن دزد اولی به زندان افتاد، و پس از چندی وی را به جرم توطئه جهت براندازی نظام اعدام کردند. چون اگر کفندزد، هر چه در مورد «نظام» میدانست به زبان میآورد، «نظام» خودش سقوط میکرد! بله، هنوز لاشة کفندزد اولی بر حلقة دار آویزان بود، که کفن دزد دومی آغاز به کار کرد. مردم که مانند دوران ملی کردن نفت وا شغال سفارت آمریکا از همهجا بیخبر بودند، و هنوز مرگ را «مجازات» به حساب میآوردند، نفسی به راحت کشیده، یک «نمازشکر» به جا آوردند! ولی هنوز سر بر سجده داشتند، که شایع شد «نایب برحق» کفن دزد اولی، نه تنها کفن مردگان را میدزدد که چوبی هم به نشیمنگاهشان فرو میکند! و البته اینکار را به دلایل اقتصادی صورت میدهد! چون به این ترتیب مردم حاضر میشدند مبالغی به دولت «مستقل و مقتدر» هستهای بپردازند، تا محافظت هر گورستان را به عهده یک لشکر از لباس شخصیهای مسلح ـ هر لشکر 10 هزار سر است ـ بسپارد! و «احترام به نشیمنگاه مردگان»، تامین شود و مردم هم بگویند، «رحمت به کفن دزد اولی.»
بله وقتی به کوری چشم بیبیسی، چند دقیقه به آغاز نوروز، گوش به «رادیو فردا» سپردم، مجری یا مجریان برنامه در حال مصاحبه با «عندلیب الاسلام»، آخوند بیدستار و نعلین «روز آنلاین» بودند. جناب «عندلیب» همان کسی است که با «کاروان اسلام» به همراه بهنود و نوشابه و تاج و «سنت الاقطاب» راهی بلاد فرنگ شدند، تا جهت «حفظ آزادیها»، از کرکس رفسنجان در برابر نوچهاش، مهرورزی، حمایت کنند! «عندلیب هزاره سوم»، که تبلیغات از ایشان طنزنویس «زبدهای» برای پارسی زبانان ساخته، تا چند لحظه پیش از آغاز سال 1386، در «رادیو فردا» به تبلیغات انتخاباتی بر ضد پرزیدنت مهرورزی مشغول بود! و نویسندة این وبلاگ همینطور که زیر لب ناسزا میگفت، متوجه شد «پژوهشهایش» بسیار کشکی بوده، و بهتر بود رادیوی «کفندزد» اولی را انتخاب میکرد! ولی دیگر پشیمانی سودی نداشت! و این بود ماجرای نوروزی ما! امروز، اول فروردینماه 1386، دریافتم که جناب «عندلیب» در اقتصاد نیز تخصصی دارد، و طنز اقتصادی مینویسد! ایشان در مطلبی مورخ 29 اسفندماه، پس از ستایش ثروت، فرمودهاند:
«کسانی که ثروت میسازند[...] تمدن و رفاه را برای بشر میسازند[...] اندیشههای عقب ماندهای چون اندیشه میرحسین موسوی، محمود احمدی نژاد و فریبرز رئیسدانا[...] جز فقر و فلاکت حاصلی برای ما ندارد[...] تقسیم مجدد ثروت هرگز حاصلی جز فقر ندارد[...] دولت با نفت و دین مردم را حقیرتر و فقیرتر میکند.»
به طنزنویس «لیبرال» جمکران یادآور شویم، که اقتصاد جمکران، تابع اقتصاد ایالات متحد، یعنی سرمایه سالاری است. و از «عندلیب در تبعید» باید پرسید، وقتی کرکس رفسنجان دست در دست میرحسین موسوی به دستور اربابان، نفت را بشکهای 9 دلار حراج کرده بودند، تا هم جنگ ادامه یابد و هم قیمت نفت تولیدی اتحادجماهیر شوروی سقوط کند، چه کسی را تحسین میکردهاند؟! نفت را یا جنگ را؟! وقاحت دارودستة رفسنجانی، دست کمی از وقاحت خود رفسنجانی ندارد! در کشوری که بانکها با افزایش نرخ بهره، نرخ غیررسمی بهره در بازار را به 30 درصد میرسانند، کسانی در سرمایه گذاری پیشقدم میشوند که بتوانند بیش از 30 درصد از سرمایه خود سود ببرند. و این افراد به جز شرکای حکومت نمیتوانند باشند. آنچه مردم را حقیر و فقیر میکند، همان نظامی است که نمونهاش در بهشتی به نام کانادا، یا ایالات متحد وجود دارد. و حاکمیتهای حاشیه جنگل سرمایهداری، مانند جمکران، ناچارند سرمایههای ملی را به سوی مراکز اصلی توحش برانند، تا آخوندهای «روزآنلاین» بتوانند متخصص اقتصاد و عدالت شوند! مسلماً این نکات پیشپا افتاده از چشم کسانی که ساواک به فرنگ اعزام میکند و مقرری ماهانهشان را سفارتخانه جمکران به دلار پرداخت میکند، پنهان خواهد ماند. بنابراین، طنزنویسان جمکران همان به که پژوهشهای اقتصادیشان را به آدرس کرکس رفسنجان ارسال کنند، تا در «دانشگاه آزاد» ایشان منتشر شود!
حال بازگردیم به موضوع اصلی وبلاگ امروز. امروز گورکنها مقالهای از «اینترناشنال هرالد تریبون» انتشار داده بودند. در این مقاله، نویسنده، یک «توهم» تاریخی را با استفادة بسیار از واژة «اگر»، به رشته تحریر در آورده بود، و درمورد کودتای 28 مرداد «قصة بیبی گوزک» بسیار مبرهن و مستدل، و حقاً کشکی نوشته بود! و این قصه را هم در ساعت 15پانزده و 29 دقیقه، «آفتاب نیوز»، مورخ 29 اسفند ماه، تحت عنوان «آمریکا از کودتا علیه مصدق عبرت بگیرد»، منعکس کرده است. البته کودتا هرگز بر علیه مصدق نبود، کودتا بر ضد ملت ایران بود. و این مطلب را بهتر است، از این پس، جارچیهای سازمان سیا در فرانسه و حومه، فراموش نفرمایند! چون «اینترناشنال هرالد تریبون»، به زبان انگلیسی، در کشور فرانسه منتشر میشود، و همیشه یک عده از ساواکیهای سابق را در کافهای مقابل محل سکونت فرح پهلوی در پاریس میبینید که دور هم جمع شدهاند، تا دنیائی «نو» بسازند، و هر کدام، یک عدد هرالد تریبون هم به دست میگیرند، تا گارسن کافه بداند، اینها فرانسه «بیلمیرند!» بله، بازگردیم به روزنامة کذا، که جهت پرهیز از اتلاف وقت، آنرا «هرالد» مینامیم.
دفتر مرکزی هرالد، در «نویی سور سن»، حومة تازه به دوران رسیدههای پاریس، قرار گرفته. «هرالد»، یک پا در «نیویورک تایمز»، و یک پا در «واشنگتن پست» دارد، و به زبان سادهتر، شیپور تبلیغاتی سرمایه سالاری آمریکا در فرانسه است. در فرانسه قبل از جمهوری پنجم، انتخابات ریاست جمهوری به صورت انتخابات مردمی وجود نداشت. و به همین دلیل در سال 1959، همزمان با استقرار «جمهوری پنجم» در فرانسه، «هرالد» توسط «ویتنی»، سفیر ایالات متحد در انگلیس خریداری شد و در فرانسه در اختیار مشتاقان «دموکراسی» قرار گرفت. چون این جناب نه تنها سفیر بودند که از سازندگان ثروت نیز به شمار میرفتند. بله، سال 1959، سالی بود که قرار شد چهره سنتی حاکمیت فرانسه تغییر یافته و شباهتی با اسپانیای فرانکو و پرتقال سالازار نداشته باشد! چرا که در واقع حاکمیت فرانسه همان حاکمیت ویشی بود، بدون مارشال پتن! کارمندان بلند پایة دولت ویشی میبایست در مقام خود ابقاء شوند و فقط ژنرال دوگل به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شود. و چنین شد که «هرالد»، صرفنظر از قصهای که روی «ویکی پدیا» برای خودش ساخته، به جهان تبلیغات غرب افزوده شد. و از دیروز نیز به جمع طرفداران مصدق پیوسته، و به شعار دادن بر ضدکودتا پرداخته.
این روزنامه که ایرانیان را «فراموشکار» میداند، هنوز بر طبل استحمار میکوبد و گورکنها را ضدآمریکائی میخواند! به زعم نویسندة «هرالد»، محمدرضا پهلوی «شخصاً» سرکوبها را به عهده داشت و سرویسهای امنیتی غرب و ساواک در این امر نقشی نداشتند! همچنین هرالد فراموش کرده که «سران هفت» در نشست گوادالوپ، مهر تأیید به براندازی حاکمیت پهلوی دوم زدند! و ژنرال هویزر در ایران حضور یافت تا به سران نیروهای «نظامی ـ امنیتی» ایران تفهیم کند در آشوبها باید بیطرف بمانند! نه، نویسنده «هرالد» اصلاً کاری با این واقعیات ندارد، تبلیغات صد من یک غاز استعمار را در بوق و کرنا گذاشته، چون دموکراتها قرار است کاخ سفید را تسخیر کنند و سیاست دموکراتها، همانطور که میدانیم، نزدیک شدن به حاکمیت ایران، در آغوش کشیدن جسد مصدقالسلطنه و همزمان، ضدامپریالیسم نمایاندن گورکنهاست! حال آنکه امروز ملت ایران میداند ایالات متحد به همراه دیگر اعضای ناتو، طالبان شیعه را در ایران به قدرت رساندهاند، و در ترکیه و پاکستان کودتا کردند، تا زمینه مناسب جهت حضور طالبان در افغانستان فراهم آید! و همة این زحمات طاقت فرسا جهت تأمین منافع اقتصادی و کلان راهبردی غرب بوده! ولی اهالی «هرالد» که وقاحت را خود به گورکنها آموختهاند، نه تنها این مسائل را انکار میکنند که طلبکار هم شده، ادعا دارند که، گورکنها منافع غرب را تضعیف کردهاند:
«از نگاه تاریخ این کودتا موفق نبود، چرا که در نتیجه آن محمدرضا شاه به تخت طاووس بازگشت و 25 سال با بیرحمی حکومت کرد. در نتیجه سرکوبهای وی زمینه انقلاب اسلامی در دهه 1970 فراهم شد و نهایتا روحانیون ضد آمریکائی در ایران به قدرت رسیدند که برخی اوقات باعث تضعیف منافع غرب در سراسر دنیا شدند.»
بله! این محمدرضا شاه، یک تنه، چهها کرد؟! اگر غربیها مدافع دموکراسی و حقوق بشر نبودند و کمک کوچکی به این محمدرضا شاه کرده بودند، چه میشد؟! حتماً وقتی اتحادجماهیر شوروی با هدف صدور نفت به هند، اقدام به احداث خطوط نفتی از افغانستان میکرد، جیمی کارتر، برایمان «تو کز محنت دیگران بیغمی» نمیخواند! و روشنفکران «سرقبرآقا»، یک شبه «آزادیخواه» نمیشدند! و نامة سرگشاده برای «این محمدرضا شاه» نمینوشتند! و بیبیسی، زبالههای ناب نجف و کربلا را به «رهبر کبیر انقلاب» تبدیل نمیکرد! بله، خوشبختانه غربیها به این محمدرضا شاه زیاد کمک نکردند! به آن محمدرضا شاه کمک میکردند! و در این 28 سال هم، همه میدانیم، غربیها هیچ منفعتی از جنگ و کشتار و سرکوب در ایران نبردهاند! بلکه منافعشان تضعیف شده! سر سال نو، جگر انسان از مظلومیت این غربیها کباب میشود! نمیدانم امسال ماهی سفید گیرشان آمد، یا ناچار شدند اورانیوم غنی شده بخورند، تا بازرسان سازمان ملل نبینند چه کسانی میخواهند گورکنها را به سلاح هستهای مجهز کنند! میگویند بعضیها که اعلامیههای حزب توده را پخش میکردند، وقتی بازداشت میشدند ، اعلامیهها را میبلعیدند تا مدرکی به دست دشمنان ندهند. ولی کاغذ کجا، اورانیوم کجا؟! و همه این حرفها به کنار، اورانیوم کجا، صدور گاز به هند توسط «گاز پروم» و ایران کجا؟!
امروز ایالات متحد اعلام کرد به هند اجازه نمیدهد از ایران گاز خریداری کند، چون ایران میخواهد به سلاح هستهای مجهز شود! ولی نگفت سلاح هستهای را هم ایالات متحد میخواهد به زور در اختیار ایران بگذارد! بله، همه چیز را که «اعلام» نمیکنند! آن قسمتی که باید اعلام شود همان است که «هرالد» مینویسد، و آفتاب نیوز بازتاب میدهد! که عبارت است از تاریخ به روایت «اگر»، «ممکن بود» و «شاید»! جارچی یانکیها در فرانسه مینویسد، اگر دولت مصدق دوام مییافت ایران به یک دموکراسی پیشرفته در قلب خاورمیانه تبدیل میشد:
«اگر آمریکا در سال 1953 در امور ایران دخالت نمیکرد، شاید این بحران هیچ وقت به وجود نمیآمد و جمهوری اسلامی در ایران هیچوقت به قدرت نمیرسید، در عوض ممکن بود ایران[...] به یک دموکراسی پیشرفته در قلب خاورمیانه تبدیل شود.»
تا آنجا که ما میدانیم، آمریکا در سال 1953 کودتا کرد، ولی مصدق و فدائیان اسلام، سالها پیش از کودتا با هم دوست و همکار بودند، در ضمن به اهالی «هرالد» یادآور میشویم که مصدق متولد سال 1882 بود، و در زمان کودتا بیش از 70 سال عمر داشته! این «سیاستمدار» دیگر «رفتنی» بود، با کودتا یا بیکودتا! همچنین باید قبول کرد که «دموکراسی پیشرفته» با فدائیان اسلام باید «نوع» ویژهای از دمکراسی باشد! و شاید منظور از «دموکراسی»، همان «دموکراسیهای فعلی» است که در ایران، و افغانستان میبینیم! حال شاید بهتر بتوان به دلایل حضور ابراهیم یزدی و دارودستة طالقانی و قبیلة بازاریها در احمدآباد پی برد. از مقالات بعضیها در سایتهای «مستقل» چنین برمیآید که کرکس رفسنجان، مانند جیرهخواران اعزامیاش به فرنگ رایحة «لیبرال» گرفته، و حتماً مثل آنها «سازندگان» ثروت را «ستایش» هم میکند، و شریکشان، مهرورزی «سوسیالیست» از آب درآمده، و به «روسیه» ـ فعلاً از نظر تبلیغاتچیها، این روسیه هنوز کمونیست است ـ نزدیک شده! و به دلیل فرار از دست «کمونیستها» است که اینان برای ارباب اینهمه دمجنبانی میکنند! به مناسبت نخستین روز سال 1386، به قلم به مزدهای «مستقل» یادآوری میکنیم که امسال سال خوک است و ایالات متحد نیز ناچار است با اقتداء به خوک، در پاکیزگی و نظافت منطقه کوشا باشد!
آنها که به «مرور» پروندة روسیه مشغول شدهاند و آنها که در انتظار ظهور دموکراتها به ایجاد بحران میان روسیه و ایران دامن میزنند، بدانند که شرایط جنگ سرد را نمیتوان تکرار کرد، و نمیتوان یکبار دیگر ملت ایران را در تقابل با همسایه شمالی قرار داد، تا منافع غرب تامین شود. ملت ایران دیگر ابزار دست سیاست پیشهگان نخواهد شد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت