ستون و هندوانه!
...
علاوه بر نبرد بیامان دریائی در خلیج فارس میان پاسدارها و دزدان دریائی آنگلوساکسون، که جنگهای دائیجان ناپلئون در کازرون و ممسنی را تداعی میکند، استعمار جهت تبلیغات خود، در داخل و خارج ایران، دست به دامان تختجمشید شده! از یکسو با فیلم 300، به بسیج مشتاقان نژاد والای آریائی ما پرداخته، و از سوی دیگر، ساواک رسانهها را موظف به تبلیغات «تختجمشیدپرستی» مینماید! ولی در پس پردة این تبلیغات، یک اصل کلی به صور مختلف مرتباً تکرار میشود: حاکمیت فاشیستی! با این تفاوت که اینبار، فاشیسم اسلامی نقابی از افتخارات گذشتة پیش از اسلام بر چهره دارد. متخصصین هدایت افکار عمومی به تکرار شعارهای «امت واحد» پرداختهاند و اینبار، تبلیغ فاشیسم اسلامی در پوشش جنجال رسانهای، از طریق ستایش گذشتة پیش از اسلام انجام میشود. با این تفاوت که بجای واژه «امت»، اینبار از واژة «بشریت» استفاده میکنند! دلیل جنجال و هیاهو پیرامون فیلم 300، همان تبلیغات برای فاشیسم است، با توسل به نعل وراونه! و از اینجاست که در «مراسم» نماز جمعه مرتب به این فیلم اشاره میشود. خطبههای نماز جمعه، همه زیر نظر ساواک منفور تهیه و تنظیم میشود. و پس از کاشانی، «رفسنجانی» در خطبههای نماز جمعه دیروز تهران، به مداحی مصدق، نوروز و ستایش تخت جمشید پرداخت و به سختی فیلم 300 را نیز تقبیح کرد! همچنین خبرگزاری «حنا زرچوبه»، مقالهای از «واشنگتن تایمز» منتشر کرده که در آن «ویکتور دیویس هنسون»، از نخبگان «مؤسسه هوور» ، که گویا مورخ هم هست، حرف دل فاشیستها را زده، و فیلم 300 را حسابی «نقد» کرده! البته هنوز مشخص نیست چقدر «نقد» دریافت کرده، تا فیلم را اینچنین «نقد» کند! و در ادامة این تبلیغات، «حنا زرچوبه» مقالة مفصلی در مدح تختجمشید منتشر کرده تا در لابلای سطور آن شعار «امت واحده» را در پوشش «بشریت» به خوانندگان «شوت و پرت» حقنه کند.
پیشتر اشاره شد که رسانهها تحت کنترل کامل ساواک قرار دارند و مطالبی که در رسانههای ایران منتشر میشود از اینرو حائز اهمیت است که خطوط تبلیغات استعماری را آشکار میکند. در این 28 سال که از موجودیت حاکمیت منفور گورکنها میگذرد، تاریخ ایران از صحرای حجاز آغاز میشد و اسطورههای ما هم به انتقام شمر ویزید از ایل و تبار حسین در کربلا محدود مانده بود. یکروز حسین برای شهادت رفته بود، و روز دیگر غافلگیر میشد، و نهایت امر آب را به رویش میبستند. و اخیراً کاشف به عمل آمده که چون در جنگ «بدر»، محمد اجداد یزید را به قتل رسانده، یزید به خونخواهی نیاکان بزرگوارش که توسط نیای والاتبار حسین قتل عام شده بودند، با حسین تصفیه حساب کرده است! مراجعه شود به خبر ویژة کیهان مورخ 19 مارس 2007، تحت عنوان «دوره شعار امام حسین گذشته است». بله این مهملات موضوع بحث فلاسفة صغیر و روشنفکران حقیر جمکران است که با اتکا به آنها، راه حل برای بحران هستهای ارائه میدهند. یک گروه، راه حسین را خشونتطلبی میداند! و گروه دیگر، با پیروی از حسین، آمادة شهادت در راه بحران هستهای شده! و البته خوب میدانیم که در این میان تنها شهید واقعی، طبق معمول منافع ملی ایرانیان خواهد بود.
هنگامی که جرج بوش و کاندی رایس شادباش نوروزی برایمان میفرستند، و برادران وارنر فیلم 300 میسازند، طبیعی است که رسانههای ایران و سایتهای فارسی زبان در داخل و خارج مرزها، در راستای اهداف استعمار، به ستایش شکوه و عظمت ایران باستان مشغول شوند! خبرپراکنی «حنا ـ زرچوبه»، مورخ 4 فروردینماه سالجاری، گزارش مفصلی از افتخارات باستانی نیاکان ما منتشر کرده، که اگر در مطالعة آن دقت نکنیم، ممکن است در اقیانوس افتخارات غرق شویم! «حنا زرچوبه»، هندوانههای فراوانی زیر بغل ایران و ایرانی میگذارد، هندوانههائی که همگی آنها را هنگام گذر از جالیزهای «ستون تو در توی تاریخ» تختجمشید چیده و برایمان آورده! این نخستین بار است که نویسندة این وبلاگ در زبان فارسی، با عبارت «ستون تو در توی تاریخ» روبرو میشود! راهرو، سالن و فضاهای تو در تو داریم، ولی «ستون تو در توی تاریخ » حتماً باید یکی از همان «سینهای» سفرة «سرهم بندی» تبلیغات استعمار باشد، که تبلیغاتچیهای ساواک جدیداً اختراع کردهاند! «ستون تو در تو» میتواند مثل ماتریوشکاهای روسی باشد. یک ستون داخل ستون دیگر و ... اگر ستونها تو در تو باشند، نشانگر این است که ستونها، تو خالی و در اندازههای متفاوتاند که در داخل یکدیگر قرار گرفته و بیننده در مجموع فقط یک ستون خواهد دید! و از قضای روزگار، مقالة «حنا زرچوبه» نیز مثل چنین ستونی، پوچ و توخالی از کار در آمده! از پنجسالگی، تا روزی که ایران را ترک کردم، دهها بار به دیدن تخت جمشید رفتم، و تا آنجا که به یاد دارم، در تختجمشید «ستون تو در توی تاریخ» ندیدم! شاید اخیراً استعمار فرهنگی اقدام به ساختن چنین ستونهائی کرده باشد که در لابه لای آنها «افتخارات» پنهان کند، افتخاراتی که فقط چشم «ازمابهتران» قادر به دیدن آنهاست:
«نام ایران و ایرانیان همواره از ابتدای تاریخ بشریت با عنوان پیام آور صلح، رحمت و قانونمداری بر تارک زمین درخشیده[...] گواه آن را با گذری در لابلای ستونهای تو در توی تاریخ تخت جمشید میتوان دید.»
دروغ چرا؟ ما که تا بهحال «بر تارک زمین» چنینچیزی ندیدیم! تبلیغاتچیهای ساواک وقتی میخواهند «نثر» شیوای ادبی بنویسند، خیلی احساساتی میشوند، تو گوئی کنترل کلام را از دست میدهند! و مثل کسی که از شدت هیجان به تته پته افتاده باشد، متن آنها هم به لکنت میافتد! و همینطور که در «لابلای ستونهای تو در توی تاریخ» تخت جمشید پرسه میزنند، با «سینة ستبر تاریخ» هم بر خورد میکنند! که با «دیوار دیوار» و «نقش نقش» تخت جمشید روبرویشان قرار دارد! و هر سه تائید میکنند که نام ایران با صلح و همة چیزهای خوب جهان گره خورده:
«سینه ستبر تاریخ در مهد تمدن که با دیوار دیوار و نقش نقش تخت جمشید پیش روی ما قرار دارد، تائید میکند که نام ایران از ابتدا با صلح[...] گره خورده است.»
28 سال پیش، در چنین روزی همة عمله اکره استعمار در حال قرقره کردن عربی و تمدن درخشان اسلام بودند! نزدیک بود دوباره زبان عربی را زبان رسمی کشور اعلام کنند، و بابک و مازیار به پا خیزند، و روز از نو روزی از نو آغاز کنیم. ولی از آنجا که تکرار تاریخ همواره به صورت مضحک صورت میپذیرد، بابک و مازیار ما هم همکار و همدست ساواک از آب در آمدند و گروه، گروه، همرزمان را کت بسته تحویل دژخیمان داده، خود راهی فرنگ شدند!
28 سال پیش در چنین روزی، دجالی به نام خلخالی، قصد تخریب تخت جمشید کرده بود و دیگر دجالان نیز سکوت اختیار کرده بودند! 28 سال پیش در چنین روزی، برنامههای رادیو و تلویزیون با آیات منفور و متحجر قرآن آغاز میشد، تا بگویند نیاکان ما ایرانیان آتشپرست و گمراه بودهاند! بله، ایرانیانی که عرب با زور شمشیر به راه اسلام هدایتشان کرد، و به آنان «فناوری» کنیزداری و بردهداری آموخت. ایرانیانی که راه و رسم تقیه را نیز، روحانیت پلید شیعه در ازای دریافت خمس و زکات در میانشان رواج داد، تا در جائی که نیایش پادشاهش به درگاه اهورامزدا، حفظ ایران از دروغ بود، دروغ سکة رایج شود، و به دین و ایمان پیوند بخورد. همین ایرانیان، امروز باید به تخت جمشید افتخار کنند! چون سکة اسلام دیگر رایج نیست، و سکة نوین استعمار نقش تخت جمشید بر خود دارد. بیجهت نیست که اسکناسهای جدید نیز به نقوش تخت جمشید آراسته شدهاند! دوباره بعضیها عظمت و شکوه تخت جمشید را کشف کردهاند! عظمتی که به گفتة «حنا زرچوبه» تنها ایرانیان را تحت تاثیر قرار نمیدهد:
«عظمت نهفته در سنگ سنگ بنای تخت جمشید چشم هر انسانی را ایرانی یا غیر ایرانی در خود میگیرد و او را به اوج نقطه تاریخ میبرد، جائی که تنها گزینهای که وجود دارد، بشریت است، نژاد و رنگ و سلیقهها آنجا جایی ندارد.»
چه صحنة فجیعی! اینهمه چشم که در «عظمت نهفته در سنگ سنگ» تخت جمشید گیر افتادهاند! چشمانی که در دام «عظمت» پنهان در سنگ افتادهاند! و وظیفة عظمت هم این است که چشمها را به نقطة اوج تاریخ ببرد! بله، مشاهده میکنیم که وقتی به دیدن تخت جمشید میروید، چشمتان را عظمت در میآورد! تبلیغاتچی ساواک، البته خیلی از خود مایه گذاشته، و اینبار دیگر عملاً به پریشانگوئی افتاده! ولی در یک جملة کوتاه، شعار همیشگی استعمار، یعنی اصل مطلب را تکرار میکند. و پس از آنکه رهبر فرزانه یا «رفسنجانی» گفت، «حسین تاریخ را نجات داد» و فوکویاما هم پس از دریافت مشتی دلار، پایان تاریخ را اعلام کرد، «حنا زرچوبه»، نقطة اوج تاریخ را پیدا کرده! ویژگی نقطة اوج تاریخ این است که شباهت فراوان به حکومت گورکنها دارد! «نقطة اوج تاریخ»، جائی است که حق انتخابی وجود ندارد، و تنها یک گزینه در برابر انسان قرار دارد، جائی که «نژاد و رنگ و سلیقهها» در آن جائی ندارد!
حاکمیت جمکران هم دقیقا همین خصوصیات را دارد! نژادها، رنگها و سلیقهها در آن به رسمیت شناخته نمیشوند! به عبارت دیگر، نقطة اوج تاریخ همانجائی است که «امت» وجود دارد! البته به جای «امت» از واژه «بشریت» استفاده شده، ولی بشریت در واقعیت، نژاد و سلیقه و رنگ دارد! و تنها «امت» است که مانند «ملت» در تعریف فاشیستها، تل یک دست و یکنواختی بیش نیست! وجه مشترک «ملت فاشیستها» و «امت اسلام» هم وجود «پیشوا» و «رهبر» است. بله اینبار عظمت تخت جمشید ملت ایران را به فاشیسم نوین، یا همان «نقطة اوج تاریخ» خواهد برد. همان نقطهای که 28سال پیش، از طریق «عظمت اسلام» به آن رسیدیم! همان نقطهای که از هشت دهة پیش آغاز شد، و ملت ایران را در زنجیر دور جهنمی «براندازیها و بازگشت به گذشته» گرفتار کرد.
به اربابان آنگلوساکسون گورکنها توصیه میکنیم، از ابتذال تبلیغاتشان کمی بکاهند، شاید کسی متوجه نشود در لابلای ستونهای فریب کاخ استعمار، در «سنگ سنگ تخت جمشید»، چگونه «سینة ستبر» چپاول ملت را در تاریخ تحریف کردهاند، و چه اهداف جنایتکارانهای در پس این مداحیها نهفته!
پیشتر اشاره شد که رسانهها تحت کنترل کامل ساواک قرار دارند و مطالبی که در رسانههای ایران منتشر میشود از اینرو حائز اهمیت است که خطوط تبلیغات استعماری را آشکار میکند. در این 28 سال که از موجودیت حاکمیت منفور گورکنها میگذرد، تاریخ ایران از صحرای حجاز آغاز میشد و اسطورههای ما هم به انتقام شمر ویزید از ایل و تبار حسین در کربلا محدود مانده بود. یکروز حسین برای شهادت رفته بود، و روز دیگر غافلگیر میشد، و نهایت امر آب را به رویش میبستند. و اخیراً کاشف به عمل آمده که چون در جنگ «بدر»، محمد اجداد یزید را به قتل رسانده، یزید به خونخواهی نیاکان بزرگوارش که توسط نیای والاتبار حسین قتل عام شده بودند، با حسین تصفیه حساب کرده است! مراجعه شود به خبر ویژة کیهان مورخ 19 مارس 2007، تحت عنوان «دوره شعار امام حسین گذشته است». بله این مهملات موضوع بحث فلاسفة صغیر و روشنفکران حقیر جمکران است که با اتکا به آنها، راه حل برای بحران هستهای ارائه میدهند. یک گروه، راه حسین را خشونتطلبی میداند! و گروه دیگر، با پیروی از حسین، آمادة شهادت در راه بحران هستهای شده! و البته خوب میدانیم که در این میان تنها شهید واقعی، طبق معمول منافع ملی ایرانیان خواهد بود.
هنگامی که جرج بوش و کاندی رایس شادباش نوروزی برایمان میفرستند، و برادران وارنر فیلم 300 میسازند، طبیعی است که رسانههای ایران و سایتهای فارسی زبان در داخل و خارج مرزها، در راستای اهداف استعمار، به ستایش شکوه و عظمت ایران باستان مشغول شوند! خبرپراکنی «حنا ـ زرچوبه»، مورخ 4 فروردینماه سالجاری، گزارش مفصلی از افتخارات باستانی نیاکان ما منتشر کرده، که اگر در مطالعة آن دقت نکنیم، ممکن است در اقیانوس افتخارات غرق شویم! «حنا زرچوبه»، هندوانههای فراوانی زیر بغل ایران و ایرانی میگذارد، هندوانههائی که همگی آنها را هنگام گذر از جالیزهای «ستون تو در توی تاریخ» تختجمشید چیده و برایمان آورده! این نخستین بار است که نویسندة این وبلاگ در زبان فارسی، با عبارت «ستون تو در توی تاریخ» روبرو میشود! راهرو، سالن و فضاهای تو در تو داریم، ولی «ستون تو در توی تاریخ » حتماً باید یکی از همان «سینهای» سفرة «سرهم بندی» تبلیغات استعمار باشد، که تبلیغاتچیهای ساواک جدیداً اختراع کردهاند! «ستون تو در تو» میتواند مثل ماتریوشکاهای روسی باشد. یک ستون داخل ستون دیگر و ... اگر ستونها تو در تو باشند، نشانگر این است که ستونها، تو خالی و در اندازههای متفاوتاند که در داخل یکدیگر قرار گرفته و بیننده در مجموع فقط یک ستون خواهد دید! و از قضای روزگار، مقالة «حنا زرچوبه» نیز مثل چنین ستونی، پوچ و توخالی از کار در آمده! از پنجسالگی، تا روزی که ایران را ترک کردم، دهها بار به دیدن تخت جمشید رفتم، و تا آنجا که به یاد دارم، در تختجمشید «ستون تو در توی تاریخ» ندیدم! شاید اخیراً استعمار فرهنگی اقدام به ساختن چنین ستونهائی کرده باشد که در لابه لای آنها «افتخارات» پنهان کند، افتخاراتی که فقط چشم «ازمابهتران» قادر به دیدن آنهاست:
«نام ایران و ایرانیان همواره از ابتدای تاریخ بشریت با عنوان پیام آور صلح، رحمت و قانونمداری بر تارک زمین درخشیده[...] گواه آن را با گذری در لابلای ستونهای تو در توی تاریخ تخت جمشید میتوان دید.»
دروغ چرا؟ ما که تا بهحال «بر تارک زمین» چنینچیزی ندیدیم! تبلیغاتچیهای ساواک وقتی میخواهند «نثر» شیوای ادبی بنویسند، خیلی احساساتی میشوند، تو گوئی کنترل کلام را از دست میدهند! و مثل کسی که از شدت هیجان به تته پته افتاده باشد، متن آنها هم به لکنت میافتد! و همینطور که در «لابلای ستونهای تو در توی تاریخ» تخت جمشید پرسه میزنند، با «سینة ستبر تاریخ» هم بر خورد میکنند! که با «دیوار دیوار» و «نقش نقش» تخت جمشید روبرویشان قرار دارد! و هر سه تائید میکنند که نام ایران با صلح و همة چیزهای خوب جهان گره خورده:
«سینه ستبر تاریخ در مهد تمدن که با دیوار دیوار و نقش نقش تخت جمشید پیش روی ما قرار دارد، تائید میکند که نام ایران از ابتدا با صلح[...] گره خورده است.»
28 سال پیش، در چنین روزی همة عمله اکره استعمار در حال قرقره کردن عربی و تمدن درخشان اسلام بودند! نزدیک بود دوباره زبان عربی را زبان رسمی کشور اعلام کنند، و بابک و مازیار به پا خیزند، و روز از نو روزی از نو آغاز کنیم. ولی از آنجا که تکرار تاریخ همواره به صورت مضحک صورت میپذیرد، بابک و مازیار ما هم همکار و همدست ساواک از آب در آمدند و گروه، گروه، همرزمان را کت بسته تحویل دژخیمان داده، خود راهی فرنگ شدند!
28 سال پیش در چنین روزی، دجالی به نام خلخالی، قصد تخریب تخت جمشید کرده بود و دیگر دجالان نیز سکوت اختیار کرده بودند! 28 سال پیش در چنین روزی، برنامههای رادیو و تلویزیون با آیات منفور و متحجر قرآن آغاز میشد، تا بگویند نیاکان ما ایرانیان آتشپرست و گمراه بودهاند! بله، ایرانیانی که عرب با زور شمشیر به راه اسلام هدایتشان کرد، و به آنان «فناوری» کنیزداری و بردهداری آموخت. ایرانیانی که راه و رسم تقیه را نیز، روحانیت پلید شیعه در ازای دریافت خمس و زکات در میانشان رواج داد، تا در جائی که نیایش پادشاهش به درگاه اهورامزدا، حفظ ایران از دروغ بود، دروغ سکة رایج شود، و به دین و ایمان پیوند بخورد. همین ایرانیان، امروز باید به تخت جمشید افتخار کنند! چون سکة اسلام دیگر رایج نیست، و سکة نوین استعمار نقش تخت جمشید بر خود دارد. بیجهت نیست که اسکناسهای جدید نیز به نقوش تخت جمشید آراسته شدهاند! دوباره بعضیها عظمت و شکوه تخت جمشید را کشف کردهاند! عظمتی که به گفتة «حنا زرچوبه» تنها ایرانیان را تحت تاثیر قرار نمیدهد:
«عظمت نهفته در سنگ سنگ بنای تخت جمشید چشم هر انسانی را ایرانی یا غیر ایرانی در خود میگیرد و او را به اوج نقطه تاریخ میبرد، جائی که تنها گزینهای که وجود دارد، بشریت است، نژاد و رنگ و سلیقهها آنجا جایی ندارد.»
چه صحنة فجیعی! اینهمه چشم که در «عظمت نهفته در سنگ سنگ» تخت جمشید گیر افتادهاند! چشمانی که در دام «عظمت» پنهان در سنگ افتادهاند! و وظیفة عظمت هم این است که چشمها را به نقطة اوج تاریخ ببرد! بله، مشاهده میکنیم که وقتی به دیدن تخت جمشید میروید، چشمتان را عظمت در میآورد! تبلیغاتچی ساواک، البته خیلی از خود مایه گذاشته، و اینبار دیگر عملاً به پریشانگوئی افتاده! ولی در یک جملة کوتاه، شعار همیشگی استعمار، یعنی اصل مطلب را تکرار میکند. و پس از آنکه رهبر فرزانه یا «رفسنجانی» گفت، «حسین تاریخ را نجات داد» و فوکویاما هم پس از دریافت مشتی دلار، پایان تاریخ را اعلام کرد، «حنا زرچوبه»، نقطة اوج تاریخ را پیدا کرده! ویژگی نقطة اوج تاریخ این است که شباهت فراوان به حکومت گورکنها دارد! «نقطة اوج تاریخ»، جائی است که حق انتخابی وجود ندارد، و تنها یک گزینه در برابر انسان قرار دارد، جائی که «نژاد و رنگ و سلیقهها» در آن جائی ندارد!
حاکمیت جمکران هم دقیقا همین خصوصیات را دارد! نژادها، رنگها و سلیقهها در آن به رسمیت شناخته نمیشوند! به عبارت دیگر، نقطة اوج تاریخ همانجائی است که «امت» وجود دارد! البته به جای «امت» از واژه «بشریت» استفاده شده، ولی بشریت در واقعیت، نژاد و سلیقه و رنگ دارد! و تنها «امت» است که مانند «ملت» در تعریف فاشیستها، تل یک دست و یکنواختی بیش نیست! وجه مشترک «ملت فاشیستها» و «امت اسلام» هم وجود «پیشوا» و «رهبر» است. بله اینبار عظمت تخت جمشید ملت ایران را به فاشیسم نوین، یا همان «نقطة اوج تاریخ» خواهد برد. همان نقطهای که 28سال پیش، از طریق «عظمت اسلام» به آن رسیدیم! همان نقطهای که از هشت دهة پیش آغاز شد، و ملت ایران را در زنجیر دور جهنمی «براندازیها و بازگشت به گذشته» گرفتار کرد.
به اربابان آنگلوساکسون گورکنها توصیه میکنیم، از ابتذال تبلیغاتشان کمی بکاهند، شاید کسی متوجه نشود در لابلای ستونهای فریب کاخ استعمار، در «سنگ سنگ تخت جمشید»، چگونه «سینة ستبر» چپاول ملت را در تاریخ تحریف کردهاند، و چه اهداف جنایتکارانهای در پس این مداحیها نهفته!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت