...
نمیدانم کلنل پوتین به عالیجناب پاپ بندیکت شانزدهم چه گفت که ناگهان همه در چارچوب اسلام به حل و فصل مسائل پرداخته، و به نظر میآید که اصل مسئله فراموش شد! به عنوان مثال، یکی از «حقوقدانان»، در رابطه با مهملات «سارابوکر» چنان پاسخ داده که گویا مشکلات زنان در ایران به انتخاب پوشش و انتخاب دین محدود میشود! یا در ایران فقط زنان مشکلاتی دارند! این خانم حقوقدان از سارابوکر نمیپرسد، آیا وی حاضر به پذیرش مبانی فقهی جامعه اسلامی نیز هست، یا همانطور که قبلا نویسنده این وبلاگ متذکر شد، نقاب هم برای سارابوکر نوعی بیکینی در سنین بازنشستگی به شمار میآید؛ وسیلهای جهت جلب توجه! برای جزئیات بیشتر، خوانندگان علاقمند میتوانند به سایت خانم «حقوقدان» که نامشان را نمیآورم، مراجعه کنند. این خانم، به عنوان «مدافع حقوق بشر»، تقاضای «عاجزانه» دارند که آزادی پوشش و آزادی انتخاب دین و مذهب به رسمیت شناخته شود! و در چارچوب همین فعالیتهای «حقوق» بشردوستانه است که، لاله بختیار، اخیراًً در شیکاگو موفق شده معنای جدیدی برای یک فعل عربی بیابد، تا بتواند افتضاح یکی از آیات قرآن را «ماستمالی» کند! گویا از نظر ایشان، بقیة آیات قرآن، در وضعیت فعلی، توحش صدر اسلام، یا همان «اسلام ناب» محمدی را برملا نمیکنند!
اصل مسئله از نظر نویسندة این وبلاگ، تغییر معانی آیههای قرآن نیست. اصل مسئله این است که قرآن یک متن سراسر متناقض است، و از اینرو نمیتواند پایه و مبنای قوانین و تنظیم کنندة روابط «حقوقی» میان افراد جامعه باشد. به دلیل اینکه قوانین نمیتواند در بطن خود «ضد و نقیض» باشد! بله، اصل مسئله این است که ما نمیباید کتب مقدس و توضیحالمسائلها را به عنوان مبانی قوانین اجتماعی بپذیریم. بنابراین توصیه میکنیم که، «حقوقدانان» و مترجمین محترمه بر خود زحمت بیهوده روا ندارند.
و اما بازگردیم به لاله بختیار. لاله بختیار، که مدت 30 سال شاگرد سید حسین نصر بوده! پس از سه ماه مطالعه و پژوهشهای عمیق، چنان به عمق پژوهشهایش فرو رفته که درآن غرق شده! این خانم که به گفتة روزینامة «نیویورک تایمز» در رشتههای متعددی تحصیل کردهاند، پس از سه ماه جستجو در کتاب «ادوارد ویلیام لین»، که در قرن 19 نوشته شده، به معنای نوین فعل «اضربو» برخورد کرده، و چون این معنا برای متن 14 قرن پیش مناسب بوده، «لاله خانم» هم قید «زمان» را زده، ترجمة خود را در مسیر باد موافق قرار داده! البته خانم بختیار، تقصیری ندارند، ایشان گویا به سرعت به محیط اطراف خود «عادت» میکنند، و هم اکنون نیز به محیط زندگی خود در شهر شیکاگو عادت کردهاند. میدانیم که در شیکاگو بادهای شدیدی میوزد و اصولاً شیکاگو را «شهر بادها» میخوانند!
و به احتمال زیاد وزش باد معنای «اضربو هن» را تغییر داده! «اضربو»، فعل امری است مشتق از «ضرب»، به معنای زدن، و «هن»، مونث «هم»، ضمیر مفعولی سوم شخص جمع، به معنای «ایشان را» یا «آنان را» است! کشف لالة بختیار از این جهت «اهمیت» دارد که یکی از آیات سورة نساء در کتاب مقدس مسلمانان را «بهروز» میکند! بله، آیة 34 سورة نساء، آنجا که در مورد زنان سخن میگوید و میفرماید، «بزنید آنان را» مورد توجه ایشان قرار گرفته، ولی مشکل اینجاست که معنای واژهها طی زمان تغییر میکند، و آیههای قرآن، اگر به موجودیت آنها اعتقاد هم داشته باشیم، در قرن هفتم میلادی از آسمان به زمین آمده و معنای واژههای موجود در آنها معنائی است که در قرن هفتم رایج بوده، نه در قرن نوزدهم! در ضمن، تا آنجا که ما میدانیم تفسیر آیات قرآن با «فقها» است، نه با کارگزاران ایرانی و نیمه ایرانی ایالات متحد! ولی اگر مشکل اربابان نیویورک تایمز با «آپ دیت» کردن «اضربوهن» حل میشود، مشکل مردم ایران با پژوهشهای شیکاگونشینان محترم حل نخواهد شد! در قرآن تا بخواهید «اقتلوهم» داریم ـ به معنای «بکشید آنها را» ـ که به مراتب از «اضربوهن» سنگینتر است! و بنظر نمیرسد که «ادوارد ویلیام لین» عزیز در قرن 19، «اقتلوهم» را «نوازش کنید آنها را» معنی کرده باشد!
ولی لاله بختیار کاری به این حرفها ندارد. تمام توجه او به «اضربوهن» جلب شده و به عنوان دلیل و برهان بسیار مستند، میگوید که، «فکر نمیکنم خداوند به یک انسان اجازه آزار دادن انسان دیگری را بدهد مگر در جنگ!» میبینیم که جنگ اصولاً نزد «خداوند» پذیرفته شده و بندگان ینگهدنیائی خداوند نیز چقدر این جنگ را گرامی میدارند! لاله بختیار در ادامة همین استدلالات «منطقی ـ کشکی» میافزاید، «مگر محمد زنانش را کتک میزد؟ هرگز!» پس از اینجا نتیجه میگیریم که «اضربو هن» همان است که بعضیها میخواهند که ما بگوئیم هست!
به گفتة نیویورک تایمز، لاله بختیار یک «آمریکائی ـ ایرانی» است که در جوانی به میل خود دین پدری را برگزیده، و دو سال است که به ترجمة قرآن پرداخته. البته نیویورک تایمز از گذشته لاله بختیار حرفی به میان نیاورده! و نمیگوید که لاله بختیار فقط در استخرهای فاشیسم شنا کرده، و فراخنای دریاها را اصولاً نمیشناسد. لاله بختیار، زیر نظر مادر متعهد خود، و در مکتب مسیحیت پرورش یافت، و در 8 سالگی نیز یک کاتولیک مقدس و متعهد بوده!
لاله بختیار هفتمین فرزند ابولقاسم بختیار و «هلن جفریز» است. پس از تولد لاله، ابولقاسم بختیار همسرش را ترک کرده به ایران باز میگردد. لاله تحت سرپرستی مادر، که یک مسیحی تمام عیار و معتقد است قرار میگیرد، و در مدرسة کاتولیکها به تحصیل میپردازد. در سن 8 سالگی، لاله عشق شدیدی به مذهب کاتولیک یافته، و بسیار مقدس و مذهبی میشود. وی هر روز ساعت 6 صبح در مراسم مذهبی حضور مییابد. ولی در 13 سالگی، به یکباره مذهب را رها میکند! و پس از اتمام تحصیلاتش در «چتهام کالج» پنسیلوانیا در رشتة تاریخ، با یک مهندس معمار ایرانی ازدواج میکند. زوج جوان پس از تولد دو دخترشان به ایران میروند و در آنجا لاله بختیار با سید حسین نصر ملاقات میکند که رئیس دفتر فرح دیبا بوده، و اکنون در دانشگاه جرج واشنگتن به «تدریس» مشغول است. به گفتة لاله بختیار، «نصر» وی را از طریق صوفیگری با اسلام آشنا کرده. و از سال 1964، لاله بختیار، فریفتة دین اسلام میشود! البته همان اسلامی که سیدحسین نصر و یا رامین جهانبگلو به آن
اصل مسئله از نظر نویسندة این وبلاگ، تغییر معانی آیههای قرآن نیست. اصل مسئله این است که قرآن یک متن سراسر متناقض است، و از اینرو نمیتواند پایه و مبنای قوانین و تنظیم کنندة روابط «حقوقی» میان افراد جامعه باشد. به دلیل اینکه قوانین نمیتواند در بطن خود «ضد و نقیض» باشد! بله، اصل مسئله این است که ما نمیباید کتب مقدس و توضیحالمسائلها را به عنوان مبانی قوانین اجتماعی بپذیریم. بنابراین توصیه میکنیم که، «حقوقدانان» و مترجمین محترمه بر خود زحمت بیهوده روا ندارند.
و اما بازگردیم به لاله بختیار. لاله بختیار، که مدت 30 سال شاگرد سید حسین نصر بوده! پس از سه ماه مطالعه و پژوهشهای عمیق، چنان به عمق پژوهشهایش فرو رفته که درآن غرق شده! این خانم که به گفتة روزینامة «نیویورک تایمز» در رشتههای متعددی تحصیل کردهاند، پس از سه ماه جستجو در کتاب «ادوارد ویلیام لین»، که در قرن 19 نوشته شده، به معنای نوین فعل «اضربو» برخورد کرده، و چون این معنا برای متن 14 قرن پیش مناسب بوده، «لاله خانم» هم قید «زمان» را زده، ترجمة خود را در مسیر باد موافق قرار داده! البته خانم بختیار، تقصیری ندارند، ایشان گویا به سرعت به محیط اطراف خود «عادت» میکنند، و هم اکنون نیز به محیط زندگی خود در شهر شیکاگو عادت کردهاند. میدانیم که در شیکاگو بادهای شدیدی میوزد و اصولاً شیکاگو را «شهر بادها» میخوانند!
و به احتمال زیاد وزش باد معنای «اضربو هن» را تغییر داده! «اضربو»، فعل امری است مشتق از «ضرب»، به معنای زدن، و «هن»، مونث «هم»، ضمیر مفعولی سوم شخص جمع، به معنای «ایشان را» یا «آنان را» است! کشف لالة بختیار از این جهت «اهمیت» دارد که یکی از آیات سورة نساء در کتاب مقدس مسلمانان را «بهروز» میکند! بله، آیة 34 سورة نساء، آنجا که در مورد زنان سخن میگوید و میفرماید، «بزنید آنان را» مورد توجه ایشان قرار گرفته، ولی مشکل اینجاست که معنای واژهها طی زمان تغییر میکند، و آیههای قرآن، اگر به موجودیت آنها اعتقاد هم داشته باشیم، در قرن هفتم میلادی از آسمان به زمین آمده و معنای واژههای موجود در آنها معنائی است که در قرن هفتم رایج بوده، نه در قرن نوزدهم! در ضمن، تا آنجا که ما میدانیم تفسیر آیات قرآن با «فقها» است، نه با کارگزاران ایرانی و نیمه ایرانی ایالات متحد! ولی اگر مشکل اربابان نیویورک تایمز با «آپ دیت» کردن «اضربوهن» حل میشود، مشکل مردم ایران با پژوهشهای شیکاگونشینان محترم حل نخواهد شد! در قرآن تا بخواهید «اقتلوهم» داریم ـ به معنای «بکشید آنها را» ـ که به مراتب از «اضربوهن» سنگینتر است! و بنظر نمیرسد که «ادوارد ویلیام لین» عزیز در قرن 19، «اقتلوهم» را «نوازش کنید آنها را» معنی کرده باشد!
ولی لاله بختیار کاری به این حرفها ندارد. تمام توجه او به «اضربوهن» جلب شده و به عنوان دلیل و برهان بسیار مستند، میگوید که، «فکر نمیکنم خداوند به یک انسان اجازه آزار دادن انسان دیگری را بدهد مگر در جنگ!» میبینیم که جنگ اصولاً نزد «خداوند» پذیرفته شده و بندگان ینگهدنیائی خداوند نیز چقدر این جنگ را گرامی میدارند! لاله بختیار در ادامة همین استدلالات «منطقی ـ کشکی» میافزاید، «مگر محمد زنانش را کتک میزد؟ هرگز!» پس از اینجا نتیجه میگیریم که «اضربو هن» همان است که بعضیها میخواهند که ما بگوئیم هست!
به گفتة نیویورک تایمز، لاله بختیار یک «آمریکائی ـ ایرانی» است که در جوانی به میل خود دین پدری را برگزیده، و دو سال است که به ترجمة قرآن پرداخته. البته نیویورک تایمز از گذشته لاله بختیار حرفی به میان نیاورده! و نمیگوید که لاله بختیار فقط در استخرهای فاشیسم شنا کرده، و فراخنای دریاها را اصولاً نمیشناسد. لاله بختیار، زیر نظر مادر متعهد خود، و در مکتب مسیحیت پرورش یافت، و در 8 سالگی نیز یک کاتولیک مقدس و متعهد بوده!
لاله بختیار هفتمین فرزند ابولقاسم بختیار و «هلن جفریز» است. پس از تولد لاله، ابولقاسم بختیار همسرش را ترک کرده به ایران باز میگردد. لاله تحت سرپرستی مادر، که یک مسیحی تمام عیار و معتقد است قرار میگیرد، و در مدرسة کاتولیکها به تحصیل میپردازد. در سن 8 سالگی، لاله عشق شدیدی به مذهب کاتولیک یافته، و بسیار مقدس و مذهبی میشود. وی هر روز ساعت 6 صبح در مراسم مذهبی حضور مییابد. ولی در 13 سالگی، به یکباره مذهب را رها میکند! و پس از اتمام تحصیلاتش در «چتهام کالج» پنسیلوانیا در رشتة تاریخ، با یک مهندس معمار ایرانی ازدواج میکند. زوج جوان پس از تولد دو دخترشان به ایران میروند و در آنجا لاله بختیار با سید حسین نصر ملاقات میکند که رئیس دفتر فرح دیبا بوده، و اکنون در دانشگاه جرج واشنگتن به «تدریس» مشغول است. به گفتة لاله بختیار، «نصر» وی را از طریق صوفیگری با اسلام آشنا کرده. و از سال 1964، لاله بختیار، فریفتة دین اسلام میشود! البته همان اسلامی که سیدحسین نصر و یا رامین جهانبگلو به آن
اعتقاد دارند.
بله، لاله بختیار که از 8 سالگی، از این مذهب به آن مذهب پریده، و از این خدا به آن خدا پناه برده، در این سن و سال، گویا خدای واقعی را یافته! و فهمیده که «خدا» همان است که «نان میدهد»، حتی اگر «دندان ندهد!». به همین دلیل هم لاله بختیار، عاشق و شیفتة اسلام شده، در به در به دنبال فعل «اضربو هن» به راه میافتد، تا معنای آنرا تغییر دهد! و چهرة کریه اسلام را کمی بیاراید. و نیویورک تایمز هم «پژوهشهای» لاله بختیار را در بوق و کرنا گذاشته، تا سایت حکومتی هفتان برای ایشان «پامنبری» بخواند.
اگر لاله بختیار، سایت هفتان، و آن خانم «حقوقدان»، مأمورند و معذور، ملت ایران نه مأمور است و نه جیرهخوار اربابان نیویورک تایمز! قرآن، انجیل و تورات را هر چقدر بزک کنید، سنگسار، قصاص، قتل، بردهداری و توحش از آنها زدوده نخواهد شد. مشکل ملت ایران این نیست که مرد حق دارد زنش را کتک بزند یا خیر! مشکل ملت ایران این است که زنانی که خود زنجیر «بندگی» و «بردگی» هزاران خداوند توحش و جنایت را در این جهان به گردن افکندهاند، در پی به زنجیر کشیدن کسانی بر آمدهاند که به بندگی خداوندان زمینی و خداوند آسمانی آنان تن نمیدهند. نقاب سارابوکرها را، هر چند «حقوقدانها» نشانة «آزادی» و «انتخاب آزاد» عنوان کنند، و معنای «اضربو هن» هرچه باشد، «آزادی» و «انسان آزاد» در هیچیک از ادیان ابراهیمی وجود خارجی ندارد!
بله، لاله بختیار که از 8 سالگی، از این مذهب به آن مذهب پریده، و از این خدا به آن خدا پناه برده، در این سن و سال، گویا خدای واقعی را یافته! و فهمیده که «خدا» همان است که «نان میدهد»، حتی اگر «دندان ندهد!». به همین دلیل هم لاله بختیار، عاشق و شیفتة اسلام شده، در به در به دنبال فعل «اضربو هن» به راه میافتد، تا معنای آنرا تغییر دهد! و چهرة کریه اسلام را کمی بیاراید. و نیویورک تایمز هم «پژوهشهای» لاله بختیار را در بوق و کرنا گذاشته، تا سایت حکومتی هفتان برای ایشان «پامنبری» بخواند.
اگر لاله بختیار، سایت هفتان، و آن خانم «حقوقدان»، مأمورند و معذور، ملت ایران نه مأمور است و نه جیرهخوار اربابان نیویورک تایمز! قرآن، انجیل و تورات را هر چقدر بزک کنید، سنگسار، قصاص، قتل، بردهداری و توحش از آنها زدوده نخواهد شد. مشکل ملت ایران این نیست که مرد حق دارد زنش را کتک بزند یا خیر! مشکل ملت ایران این است که زنانی که خود زنجیر «بندگی» و «بردگی» هزاران خداوند توحش و جنایت را در این جهان به گردن افکندهاند، در پی به زنجیر کشیدن کسانی بر آمدهاند که به بندگی خداوندان زمینی و خداوند آسمانی آنان تن نمیدهند. نقاب سارابوکرها را، هر چند «حقوقدانها» نشانة «آزادی» و «انتخاب آزاد» عنوان کنند، و معنای «اضربو هن» هرچه باشد، «آزادی» و «انسان آزاد» در هیچیک از ادیان ابراهیمی وجود خارجی ندارد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت