چهارشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۶


نبرد دریائی کازرون!
...
با نزدیک شدن «حزب دموکرات»‌ به جایگاه ریاست کاخ سفید، تغییرات وسیعی در خاورمیانه و اروپا در حال شکل‌گیری است. می‌دانیم که سیاست سنتی دموکرات‌های ایالات متحد، ‌تاکنون بر تقابل با روسیه، نزدیک شدن به اتحادیة اروپا، حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل و طالبان منطقه و همچنین ایران ستیزی محدود بوده. البته «ایران ستیزی»، در مفهوم حمایت از حاکمیت سرکوبگر ایران. و امروز با وجود آنکه جنگ سرد به پایان رسیده، دموکرات‌ها همچنان بر طبل سیاست‌های سنتی خود می‌کوبند. در این راستا، می‌توان به جنگ زرگری اینان با جمهوریخواهان، جهت خروج ارتش ایالات متحد از عراق اشاره کرد، و همچنین، به ابراز عشق مداوم برژینسکی،‌ جیمی‌کارتر و مادلن البرایت به گورکن‌ها! در ضمن باید گوشه چشمی هم به تبلیغات «اسلام نواز» نیویورک تایمز، ارگان «ملی ـ مذهبی‌های» ایالات متحد داشته باشیم، ‌ و شیپور زدن این روزی‌نامه را برای امثال لاله بختیار، سیدحسین نصر و دیگر مسلمین «آمریکا پرست» از نزدیک دنبال کنیم.

ولی از آنجا که بجز آمریکا، کشورهای دیگری نیز در این جهان حضور دارند، می‌توان واکنش آنان به شیوه‌های دمکرات‌مسلک‌های «ینگه دنیائی» را مشاهده کرد! یادآور شویم که این واکنش‌ها در «نقاط ضعف» خاورمیانه و اروپا نمایان‌تر‌اند. و هر چه زمان می‌‌گذرد، این تغییرات غیرقابل‌اجتناب، شتاب بیشتری یافته، بنیادهائی که این تغییرات را در تقابل با منافع‌شان می‌بینند، واکنش شدیدتری از خود نشان می‌دهند. از آنجمله می‌توان به اظهارات رهبر ‌فاشیست‌های فرانسه در «ار.اف.ای»، رادیو بین‌المللی این‌کشور، ‌ حکایت فساد مالی در شرکت توتال، و دستگیری ملوانان انگلیس در ایران اشاره کرد.

لازم به توضیح است‌که حزب فاشیست‌های فرانسه،‌ «جبهة ملی» نام دارد، ‌و «حنا زرچوبه»، ‌مورخ 28 مارس 2007،‌ فقط به همین «دلیل» سخنان «ژان‌ماری لوپن» را در سایت خود منعکس کرده! روابط دوستانه گورکن‌ها با «جبهة ملی فرانسه»، تداوم سیاستی است استعماری که از 8 دهه پیش نطفة حاکمیت‌های ایران را با فاشیسم پیوند زده. بله «لوپن»، در مقابل دریافت حق و حساب کافی، در «ار.‌اف.ای» ‌به تصویب قطعنامة شورای امنیت علیه ایران شدیداً اعتراض کرده!‌ البته حکایت دریافت حق و حساب فاشیست‌های فرانسه از گورکن‌ها در سال 1986، یک بار توسط هفته نامة فکاهی «لو کانار آنشنه» فاش شده است. این هفته نامه با انتشار فتوکپی چک بانکی اهدائی «وحید گرجی»، مترجم و بمب‌گذار گورکن‌ها در پاریس، به یک مؤسسه «فرهنگی» متعلق به فاشیست‌ها، از روابط دوستانة اسلام و مسلمین با گروه‌ فاشیست‌ها پرده برداشت. البته «وحید گرجی» را به دلیل فعالیت‌های تروریستی، از فرانسه اخراج کردند، ولی حکایت روابط دوستانه اسلام و «جبهة ملی»‌ فرانسه همچنان باقی است! جیره و مواجب «ژان‌ماری لوپن» هم‌ منظماً پرداخت می‌شود. و اینبار ظاهراً مبالغی هم «عیدی» به آن افزوده‌اند، چرا که در نتیجة این «سخاوتمندی»، لوپن کارشناس امورهسته‌ای هم شده!

«لوپن» که پیش از ورود به عرصة سیاست،‌ در دوران جوانی در الجزایر به شغل شریف «شکنجه‌گری» اشتغال داشت، ناگهان به ثروت عظیمی دست می‌یابد! ‌به این ترتیب که سلطان سیمان فرانسه، به مرگی مشکوک دارفانی را وداع گفته، و وصیت می‌کند که «لوپن» وارث مایملک وی باشد! به این ترتیب بود که «لوپن» صاحب حزب و دفتر و دستک شد، و از برکت ریاست جمهوری فرانسوا میتران، ابزاری شد برای شکستن آراء راستگرایان سنتی فرانسه، به نفع سوسیالیست‌ها! بله، «حنا زرچوبه»،‌ با کمال احترام، از «لوپن» به عنوان «رهبر راست افراطی» و «رهبر جبهة ملی فرانسه» یاد کرده! و خوانندة از همه جا بیخبر هم می‌پندارد «جبهة ملی»، همان «جبهه ملی» خودمان باید باشد! هر چند که جبهة ملی ایران هم گذشته پر افتخاری ندارد، ولی هنوز کسی از ارتباط آن با فاشیست‌ها سخنی به میان نیاورده. بله، بازگردیم به «لوپن» که به محض دریافت «عیدی»، چند دقیقه به حمایت از برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران پرداخت! و تلویحاً از تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای هم دفاع کرد. البته چون «لوپن» هیچ مسئولیتی در دولت فرانسه ندارد، در نتیجه سخنانش برای دولت ایجاد درد سر هم نخواهد کرد، ولی موضع‌گیری راست افراطی فرانسه، بازتاب مواضع دموکرات‌های ایالات متحد است که خواهان نصب یک بمب اتمی در ایران‌اند! تا ایران به پاکستان دوم تبدیل شود: ابزار اعمال فشار تفنگ‌فروش‌های ایالات متحد بر هند و روسیه! و اینجاست که می‌توان دریافت چرا وزیر انرژی ایالات متحد تا این حد با احداث «خط لولة صلح» به هند مخالفت می‌کند، و‌ پاکستان نیز بلافاصله خواستار افزایش تعرفه ترانزیت همین خط لوله می‌شود، و ناگهان جنجال فساد مالی توتال پای به میدان می‌گذارد!

به گزارش مهرنیوز، مورخ دوم فروردین‌ماه 1386، روز اول فروردین‌ماه سالجاری، «ساموئل بودمن»، وزیر انرژی ایالات متحد، مخالفت رسمی آمریکا با احداث «خط لولة صلح» را اعلام می‌کند،‌ و فردای همانروز، پاکستان پس از آزمایش یک موشک کروز، در این رابطه مطالبات جدیدی مطرح می‌‌کند! در نتیجه، سه روز بعد، در تاریخ 5 فروردین‌ماه، ‌ هند نخست یک موشک هوا به هوا با سرعتی معادل دو برابر سرعت صوت آزمایش می‌کند، و سپس اعلام می‌دارد که «‌خط لوله صلح» احداث خواهد شد! بله، در این طرح، دو کشور مستقل هند و روسیه سرمایه‌گذاری کرده‌اند و دو حکومت مزدور غرب، پاکستان و ایران، نقش مزاحم به عهده گرفته‌اند. ولی از آنجا که پس از جنگ 33 روزه در لبنان، جبهه غرب تضعیف شده، خوش‌خدمتی‌‌ گورکن‌ها نیز سیر قهقرائی جبهة غرب را نمی‌تواند متوقف کند. و در این راستا باید شاهد کاهش حضور چند ملیتی‌ها در منطقه باشیم. افتضاح مالی توتال، و دستگیری ملوان‌های انگلیس را در همین چارچوب می‌باید بررسی کنیم.

«توتال» به همراه «گازپروم» روسیه و «پتروناس» مالزی در بهره برداری از حوزة پارس جنوبی شرکت دارد. «توتال» یک چندملیتی نفتی است که فرانسه و بلژیک سهامداران عمدة آن به شمار می‌روند، ولی 20 درصد سهام این شرکت نیز متعلق به ایالات متحد است! در اینجا لازم است به طور خلاصه به سوابق «درخشان» توتال اشاره شود. توتال، متهم است که در کشور برمه، با حمایت حاکمیت، کودکان و زنان را به بیگاری گرفته. و در افتضاح مالی «نفت در برابر غذا» ـ برنامة سازمان ملل در عراق ـ نیز توتال فعالانه شرکت داشته. اخیراً مدیر عامل این شرکت به پرداخت رشوه به یکی از فرزندان «رفسن‌جانی»‌ نیز متهم شده. این نوع فعالیت‌ها روند عادی در عملکرد چندملیتی‌هاست. ولی در مورد منطقة پارس جنوبی به نظر می‌رسد، این گورکن‌ها بودند که به توتال رشوه پرداخت کردند، تا فعالیت «گازپروم» را محدود نگاه دارند! ولی از آنجا که آوازة حاکمیت ایران و به ویژه خانواده «رفسن‌جانی» در فساد مالی و گرفتن رشوه جهانگیر شده، در نتیجه هر کس می‌تواند ادعا کند که به یکی از اعضای خانوادة کرکس رفسنجان رشوه‌ای داده و مسلماً هیچکس در صداقت چنین ادعائی تردید نخواهد کرد! اما اینبار مسئلة حقوق بین‌المللی در میان است، و شرکت‌های چند ملیتی بر اساس توافق‌هائی که بین خود دارند، موظف‌اند این حقوق را رعایت کنند. و طرف مقابل توتال در این افتضاح مالی، گورکن‌ها نیستند. اگر پرداخت رشوه از سوی «توتال» به اثبات برسد، قرارداد بهره‌برداری این شرکت در حوزة پارس فاقد اعتبار خواهد بود. و به زبان ساده‌تر توتال باید با پارس جنوبی وداع کند!

می‌دانیم که موجودیت چند ملیتی‌ها با جنگ‌های استعماری پیوندی مستقیم دارد. جنگ زمینة چپاول چند ملیتی‌ها را تأمین می‌کند و اینان سخاوتمندانه بودجة جنگ‌ها را فراهم می‌آورند! به همین دلیل است که اکنون بهای یک بشکه نفت از مرز 60 دلار گذشته، در حالیکه تمامی منابع انرژی منطقه خاورمیانه توسط چندملیتی‌های اروپا و آمریکا غارت می‌شود. شرکت هالیبرتون، که از بزرگترین شرکت‌های خدمات نفتی است، از 12 مارس 2007،‌ دفتر مرکزی خود را از شهر هیوستون در تگزاس به دوبی منتقل کرده، تا با منابع چپاول «مجاور» شود! همانطور که گفتیم بودجة جنگ را چند ملیتی‌ها تأمین می‌کنند، و جنگ‌ها نیز زمینه بهره برداری‌های آنان را گسترش می‌دهد. و اگر سیاست آیندة آمریکا به تقابل با روسیه و هند متمرکز شده، بنابراین طبیعی است که هم اکنون روسیه و هند به تضعیف مواضع ایالات متحد و شرکای اروپائی‌اش در منطقه بپردازند. به عبارت دیگر حضور شرکت‌های نفتی غربی در منطقه می‌باید کاهش یابد. چرا که حضور اینان نشانگر این است که سیاست تعیین‌کننده کدام است. پس «خط لولة صلح» که شرکت‌های هندی و روسی در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند باید احداث شود. به همچنین روابط استعمار غرب با مزدورانش باید به تدریج از هم بگسلد. خروج توتال از پارس‌جنوبی می‌تواند یکی از مراحل گسستن پیوند استعمار با مزدورانش در ایران به شمار آید. ولی این حرکت به شرکت توتال محدود نخواهد ماند. خروج شرکت‌های نفتی انگلیسی گام بعدی‌ است. و می‌بینیم که دولت انگلیس در پی بازداشت ملوانان‌اش ناچار به تعلیق روابط با ایران شده.

می‌توان با اطمینان اعلام کرد که بازداشت ملوان‌های انگلیسی خواست حکومت سرسپرده ایران نبوده! روضه‌خوان‌ها،‌ از رهبری تا مهرورزی، در برابر سفیر انگلیس بجز ابراز بندگی هیچکار دیگری نمی‌کنند. و حضور نظامیان انگلیس در محدودة ایران کاملاً طبیعی است. و اگر رسانه‌ها در داخل و خارج، از جوجه پاسدارها «دریاداربایندر» ساخته‌اند به این دلیل است که نمی‌توانند واقعیت را به خوانندگان «شوت و پرت» اعلام دارند. اینچنین است که کاندی رایس، اتحادیة اروپا، تونی بلر و وزارت امور خارجه انگلیس به دست و پا افتاده‌اند! مارگارت بکت خواستار گفتگو با وزیر امور خارجه گورکن‌ها شده، و متکی هم در نیویورک اعلام داشته، فعلاً وقت ندارد!‌ خانم بکت سپس به ترکیه آمده و تلفنی با منوچهر متکی گفتگوی بی‌سرانجامی داشته، در نتیجه قبل از موعد مقرر ترکیه را ترک کرده. سپس دریاسالار «چارلز استایل»، جانشین رئیس ستاد نیروهای مسلح انگلیس، با عکس ماهواره‌ها و سند و مدرک و مختصات جغرافیائی در مقابل خبرنگاران به جان بچه‌هایشان سوگند خورده‌اند که رعایای الیزابت دوم در آب‌های ایران نبوده‌اند! حکومت ایران هم مختصات دیگری از محل بازداشت ارائه کرده!

ولی اصل مطلب این است که کسی برای رعایای الیزابت دوم تله گذاشته، ‌ و آن‌ها هم با پای خود به سوی تله شتافته‌اند. آنگونه که بنگاه خبرپراکنی بی‌بی‌سی گزارش می‌دهد، دو قایق گشتی ناو بریتانیائی «کورنوال» روز 23 مارس 2007، یک کشتی تجاری هندی را می‌بینند که در آب‌های عراق به تخلیه خودرو مشغول است. جیمزباندهای دریائی، بیش از یکساعت به بازرسی کشتی می‌پردازند و به گفتة ناخدای کشتی هندی، هنگام خروج از کشتی، قایق‌های سپاه که در کمین جیمزباندها بودند، آن‌ها را می‌گیرند! بی‌بی‌سی می‌گوید زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی هم چند سر تفنگدار دریائی انگلیس دستگیر شد‌ه‌ بودند که پس از مدت کوتاهی، در پی «معذرت‌خواهی تلویزیونی» آزاد شدند. ولی اینبار قضیه بیش از حد طولانی شده، و کسی هم از محل بازداشت انگلیسی‌ها اطلاعی ندارد! حتی خود حکومت جمکران! به گورکن‌ها و دریاسالار «چارلز استایل» توصیه می‌کنیم، جهت دریافت اصل مطلب، رمان «دائی‌جان ناپلئون» را مطالعه کنند، در صفحات 264 و 265، آنجا که دائی‌جان به مش‌قاسم می‌گوید:

«این نقشة انگلیساست[...] همان انگلیسا ... این نقشة انگلیساست [...] تو نمی‌فهمی قاسم، رموز سیاست پیچیده تر از آن‌است که تو بفهمی [...] یک سردار باید تحمل شکست را داشته باشد [...]»

بله این بازداشت ملوان‌ها هم کار انگلیسا است، ولی کدام انگلیسا؟ هنوز معلوم نیست!



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت