گورکن آکادمی!
...
ظاهراً بحران ملوانگیری در خلیج فارس فروکش کرده و همانطور که سایت «نووستی» نوشته بود، گورکنها توانستند به بهانة صید چند فقره ملوان، ارباب را «راضی» به مذاکره کنند! بله، افسوس که آرزوی تسخیر پیروزمندانة سفارت انگلیس و برج سازی در باغ «غصبی» قلهک همه نقش بر آب شد! بعضیها امیدوار بودند که خانه نیای والاتبار خود را از چنگ «ناخدا کلمب» درآورند، ولی افسوس که «مارگارت» و «منوچهر» به توافق رسیدند!
میگویند وقتی سیدضیاء منفور با حمایت «ناخدا کلمب» نخست وزیر شد، همان لات بازی دوران خمینی به راه افتاد و همة «اشرار»، یعنی ملت ایران، به رعایت احکام اسلامی موظف شده بودند. کلاه مخملیهای لژ اسدآبادی بر علیه مشروبات الکلی هم اعلام جهاد فرموده، و «کیان اسلام» را از تهاجم «ناتوی فرهنگی» نجات دادند! بله پایههای «پل پیروزی» به دست «مبارزانی» چون سیدضیا طباطبائی و شرکاء ریخته شد، تا نفت هم ملی شود! سپس دورة خمینی دجال فرارسید. اینبار هم مسئله نفت بود. ولی کسی ملت ایران را، که امروز «اشرار» نامیده میشوند، در جریان اصل مطلب قرار نداد! تا براندازی پرشکوه 22 بهمن سازماندهی شود، تا «برادر ضیاالحق» در پاکستان کودتا کند، تا خط لولة صلح، همان خط لولهای که امروز «شوت و پرتها» حکایت آنرا میشنوند، نتواند احداث شود. بله، ایالات متحد از همان زمان با احداث این خط لوله مخالف بود چرا که این «خط لولة پلید» باعث افزایش روند رشد و توسعه در هند میشد! و کشور هند نه کمونیست بود، نه دولتش دست نشاندة استعمار! به این دلیل تمامی مسیرهای احداث خط لوله به هند: افغانستان، ایران و پاکستان تبدیل به مناطق جنگی شدند. در ترکیه هم نظامیان کودتا کردند، تا مبادا «دمکراسی» ترک، مانعی در راه آخوند بازی در ایران ایجاد کند!
امروز پس از گذشت حدود 3 دهه از کودتای منطقهای ناتو، جهت ممانعت از احداث این خط لوله، وزیر نفت هند اعلام داشت، مخالفتهای آمریکا دیگر نمیتواند مانع احداث خط لوله صلح شود. بله قریب 3 دهه ملتهای ایران، افغانستان و پاکستان در شرایط جنگی زندگی کردند، سرکوب و چپاول شدند، ایندیرا گاندی و پسرش، نخست وزیران هند ترور شدند، فاجعهای به نام طالبان در ایران، پاکستان و افغانستان به حاکمیت رسید، تا منافع اعضای دموکراسی پرور و عدالت گستر ناتو فراهم آید. و امروز پس از 3 دهه حاکمیت وحشت بر منطقه، به دلیل پایان جنگ سرد و مجهز شدن هند به سلاح هستهای است ـ البته نه مانند پاکستان، از دولت سر «ملی ـ مذهبیهای» ایالات متحد و دولت چین کمونیست! ـ که دولت هند میتواند به غرب اعلام کند:
«فشارهای واشنگتن هیچ تاثیری در روند احداث خط لوله نخواهد داشت [...] هیچ کشوری نمیتواند هند را از تصمیم خود مبنی بر اجرای این پروژه منصرف نماید [...] دهلی نو تحت هیچگونه فشار خارجی حاضر به لغو این قرارداد راهبردی نخواهد بود [...]»
سخنان «مورلی دئورا»، وزیر نفت هند، از شبکه بلومبرگ نیز پخش شد و مهرنیوز مورخ 13 فروردینماه سالجاری، در ساعت 11 و 39 دقیقه، به نقل از بلومبرگ آنرا بازتاب داده، و به تاریخچه خط لوله نیز اشاره میکند، البته به حساب خودش به نحوی «زیرکانه»، تا نقش حاکمیت سرسپردة ایران در این معرکه برکسی آشکار نشود:
«طرح ابتدائی خط لوله صلح [...] به سال 1979 باز میگردد. اما شروع بحث صادرات گاز ایران به هند در اوائل دهه 90 آغاز شد[...] و با کشف ذخائر عظیم پارس جنوبی در سال 1988 تلاشهای ایران نیز برای افزایش صادرات گاز [...] از طریق احداث خط لوله به اقصی نقاط جهان تشدید گردید.»
مهرنیوز سپس بدون اشاره به فجایعی که منطقه را از سال 1979 به کام خود کشیده، موذیانه میافزاید:
«[...] سه کشور ایران، پاکستان و هند تمایل زیادی به احداث این خط لوله دارند اما [...] فشارهای واشنگتن بر دهلی نو[...] مانع از اجرائی شدن آن شده است.»
مهرنیوز اشاره نمیکند که از جمله فشارهای واشنگتن، میباید از براندازی در ایران، پاکستان، ترکیه و افغانستان سخن به میان آورد. چون «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!» شاید امروز بعضیها از خواب خرگوشی بیدار شده و دلیل حضور «ژنرال هویزر» در ایران را آنطور که باید و شاید دریابند. حضوری که پیش از خروج محمدرضا پهلوی از ایران آغاز شد، و پنج هفته به طول انجامید! در تمام دوران حضور این گاوچران چهارستاره، علاوه بر جنجال بیبیسی، رسانه مسعودیها، و به ویژه روزینامه کیهان، طبل کودتا میزدند! و آنها که شاهد دوران مصدق نبودند، و تنها قصهای از 28 مرداد شنیده بودند، میپنداشتند یک زاهدی دیگر، با همکاری فدائیان اسلام و تساهل و تسامح نخست وزیر کودتا خواهد کرد! کشیشها میگویند «راههای خداوند بر همه پوشیده است»، و به همچنین است در مورد استعمار، یعنی همان خداوند واقعی که راههای کودتا را از همگان پنهان میدارد! و آن کودتاهائی که شکست میخورند، همچون «کودتای نوژه»، اصلاً کودتا نیستند، «ضد کودتا» نام دارند. این «ضدکودتاها» سازمان مییابد، تا افراد و گروههائی که آمادگی برای «کودتا» دارند، شناسائی و نابود شوند. بله، متأسفانه واقعیتها با آنچه در رسانهها به خورد «شوت و پرتها» داده میشود هیچ ارتباطی ندارد. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به خط لولة صلح که از سال براندازی باشکوه 22 بهمن در انتظار احداث شدن است.
امروز اگر ناگهان حاکمیتهای مزدور پاکستان و ایران خواهان احداث خط لوله صلح شدهاند، باید بدانیم که اربابان اینان دیگر قادر به ممانعت از احداث این خط لوله نیستند. به همین دلیل حاکمیت پاکستان و گورکنها باید ضعف قوای ارباب را، با ایجاد بحران بیشتر، جبران کنند. شاید بتوانند احداث خط لوله را تا آنجا که امکان دارد، به تأخیر اندازند.
امروز نیویورک تایمز، ارگان «ملی ـ مذهبیهای» آمریکا، خبر ظهور نسل جدید القاعده را اعلام کرد! میدانیم که دورة ریاست جمهوری دمکراتها نزدیک است، و کمیت دموکراتهای آمریکا بدون «تروریستم اسلامی» لنگ است. در پاکستان اعضای مونث «آیسیآی»، به بهانة مبارزه با فساد به خیابانها ریختهاند، ولی گویا زمینة ایجاد بحران مناسب نیست. چرا که «ملوانگیری» گورکنها نیز راه به جائی نبرد. تنها مفری که دموکراتها در برابر خود دارند تغییر حاکمیت ایران است، با هدف بازگشت به دوران پهلوی! از ابتذال اسلامی فعلی، به ابتذال فرنگینمائی!
پیشتر اشاره شد که به موازات نعل وارونه زدن فدائیان اسلام، جهت گرم نگاهداشتن تنور جبهه ملی، خبرپراکنی «حنا زرچوبه» نیز همزمان به شبه اوپوزیسیون سلطنت طلبان، «جبهه نجات» دخیل بسته، و خلاصة مطلب، تیغکشهای سفارت انگلیس در رسانههای حکومتی به ویژه در «حنا زرچوبه» به طواف گرد امامزاده استعمار پرداختهاند. و اینهمه به دلیل تضعیف اربابان سنتیشان: ایالات متحد و شرکاء! ولی «حنا زرچوبه» دیروز سنگ تمام گذاشت، و کار را از طواف و دخیل بستن گذرانده، رسماً به ستایش و نیایش موفقیت یک خوانندة عراقی، به عنوان نماد وحدت ملی عراق پرداخت! آنهم یک خواننده زن!
این خوانندة عراقی یک دختر خانم 26 ساله به نام «شذی حسون» است. پدرش عراقی و مادرش مراکشی است. و آنطور که «حنا زرچوبه» مورخ 12 فروردین ماه سالجاری میگوید، در برنامة «آکادمی استار» مقام نخست را به دست آورده! و همین امر از نظر «حنا زرچونه» باعث وحدت سیاسی در عراق است! ولی این عامل «وحدتبخش» تاکنون از چشم تیزبین متخصصین هدایت افکار عمومی در بلاد گاوچرانها پنهان مانده بود! بله، به دنبال برگزیده شدن «شذی» به مقام نخست، همه سلاحها را بر زمین گذاشته با خود گفتند، دنیا دو روزه، جنگ نکن، عشق بورز! آنهم میمونوار و به تقلید از غربیها! «حنا زرچوبه» این معجزة «هزاره سوم» را چنین شرح میدهد:
«پدیدة شذی حسون [...] که توانست[...] به نماد وحدت ملی در عراق تبدیل شود اعجاب سیاسیون و رسانههای ارتباط جمعی و افکار عمومی عراق را برانگیخته است. شذی[...] در جریان یک برنامة پر طرفدار تلویزیونی در جهان عرب توانست تمامی بافتهای مختلف اجتماعی و مذهبی مردم عراق را به وحدت ملی و همدلی بکشاند[...] شذی[...] در چهارمین مرحله برنامه "آکادمی استار" که تلویزیون "البیسی" لبنان هر ساله با مشارکت جوانان دختر و پسر از همة کشورهای عربی و به منظور شناسائی استعدادهای جوان در زمینة آواز برگزار میکند مقام نخست را به دست آورد[...]»
بله در این گزارش، که آنرا ویراست نمیکنم تا رایحه مهوع «حنا و زرچوبه» محفوظ بماند، «حنا زرچوبه» به ملت ایران وعده میدهد که پسران و دختران میتوانند برنامة مشابه «آکادمی استار» داشته باشند! به عبارت دیگر، بازگشت به دوران پهلوی دوم امکانپذیر مینماید! و اینبار وحدت کلمة تمامی بافتهای مختلف اجتماعی و مذهبی را میتوان بر محور ابتذال برنامههای تلویزیونی مشابه «آکادمی استار» متمرکز کرد! دورة ابتذال اسلامی سپری شده، اکنون نوبت ابتذال «آکادمیاستار» است! هر کسی پنج روزه نوبت اوست! فعلاً اسلام نیاز به «استراحت» دارد. وقتش که شد دوباره یکی از همان دجالهای حوزوی را از خم رنگرزی برایتان بیرون میکشیم. بحمدالله فراوان است، ملا! بله، این گزارش را دست کم نگیریم! پس از ابتذال اسلام نوبت ابتذال غرب خواهد رسید.
تاکنون جوانان باید الگوی شهادت برمیگزیدند، و هزار هزار با کفش کتانی در میدانهای مین میدویدند، تا منافع پنتاگون نشینها حفظ شود! و امروز جوانان ایران باید الگوی ابتذال و عوامالناس غرب را «انتخاب» کنند، که در یک کشور عرب هم با موفقیت پیاده شده! البته این امتیازات برای کسانی است که جهت زنده ماندن ناچار به فروش کلیه و یا پیوستن به نیروهای مبارزه با مواد مخدر نیستند. کسانی که هنوز به هروئین تولیدی ناتو معتاد نشدهاند، و کسانی که به جرم مخالفت با حاکمیت استعمار پشت میلههای زندان اوین ننشستهاند. این «فردای روشن» در انتظار کسانی است که تلویزیونهای غرب، ضحاکوار مغزشان را به غنیمت خواهد گرفت. تا از برنده شدن یک هم ولایتی در برنامة تلویزیونی پرچم ملی هوا کنند، حال آنکه اشغالگران خاک کشورشان را به توبره کشیدهاند:
در اربیل وقتی نام «شذی» [...] به عنوان ستارة آکادمی استار اعلام شد[...] مردم و جوانان به پایکوبی پرداخته و برای اولین بار پرچم ملی عراق بجای پرچم کردها در این شهر برافراشته شد[...] این در حالیست که شذی بیشتر ایام حیات خود را در خارج عراق سپری کرده[...] برخی کارشناسان بر این باورند که[...] مردم عراق[...] به دنبال هر نفسگاه تازهای هستند که بتوانند از طریق آن احساسات قلبی خود را به نمایش بگذارند[...]»
بله، و شرایط جوانان ایرانی هم بیشباهت به جوانان ستمدیدة عراقی نیست. اینان نیز مانند غریق به هر خار و خسی متوسل میشوند تا از فضای روضهخوانی، ابتذال و سرکوب فاصله گیرند. وقت جنجال و هیاهو برای ایجاد «نفسگاه» تازه فرا رسیده! «نفسگاه»، حتماً باید جائی باشد که روزینامه نویسهای جمکران در آن نفس تازه میکنند! ملت ایران نیازی به «نفسگاه» ندارد! این استعمار است که از نفس افتاده، نه ملت ایران! اربابان «حنا زرچوبه» کور خواندهاند اگر میپندارند، بازگشت به دوران پهلوی دوم امکانپذیراست! هنوز نسل ما نابود نشده، و هنوز نه جوجه کمونیستهای جیرهخوار استعمار میتوانند در صفوف هشت مارس 1979 جائی برای خود دست و پا کنند، و نه جوجه مورخان دانشگاه لندن میتوانند تاریخ پهلوی برایمان بنویسند. حتی برای نویسنده این وبلاگ، زخمهای حاکمیت پهلوی هنوز التیام نیافته. تلخی خاطرات عصر طلائی «آزادی» هنوز باقی است. هنوز نگاه آن پسر بچه، که ساعت دو یا سه صبح، در چند قدمی در خروجی «کیکلاب»، از درون سایهها، با یک دسته گل کوچک در برابرم ظاهر میشد، و بدون اینکه کلامی به زبان بیاورد، دسته گل را به دستم میداد، فراموش نشده. هنوز فراموش نشده. و علیرغم فاجعهای که پس براندازی 22 بهمن بر ما گذشت، گذشتهها فراموش نخواهد شد. از هنگامی که «کیکلاب» جای خود را به «سالن غذاخوری جعفرآباد» سپرد، هر روز به آن پسرک کوچکی فکر میکنم که نیمه شبها گل میفروخت ...
میگویند وقتی سیدضیاء منفور با حمایت «ناخدا کلمب» نخست وزیر شد، همان لات بازی دوران خمینی به راه افتاد و همة «اشرار»، یعنی ملت ایران، به رعایت احکام اسلامی موظف شده بودند. کلاه مخملیهای لژ اسدآبادی بر علیه مشروبات الکلی هم اعلام جهاد فرموده، و «کیان اسلام» را از تهاجم «ناتوی فرهنگی» نجات دادند! بله پایههای «پل پیروزی» به دست «مبارزانی» چون سیدضیا طباطبائی و شرکاء ریخته شد، تا نفت هم ملی شود! سپس دورة خمینی دجال فرارسید. اینبار هم مسئله نفت بود. ولی کسی ملت ایران را، که امروز «اشرار» نامیده میشوند، در جریان اصل مطلب قرار نداد! تا براندازی پرشکوه 22 بهمن سازماندهی شود، تا «برادر ضیاالحق» در پاکستان کودتا کند، تا خط لولة صلح، همان خط لولهای که امروز «شوت و پرتها» حکایت آنرا میشنوند، نتواند احداث شود. بله، ایالات متحد از همان زمان با احداث این خط لوله مخالف بود چرا که این «خط لولة پلید» باعث افزایش روند رشد و توسعه در هند میشد! و کشور هند نه کمونیست بود، نه دولتش دست نشاندة استعمار! به این دلیل تمامی مسیرهای احداث خط لوله به هند: افغانستان، ایران و پاکستان تبدیل به مناطق جنگی شدند. در ترکیه هم نظامیان کودتا کردند، تا مبادا «دمکراسی» ترک، مانعی در راه آخوند بازی در ایران ایجاد کند!
امروز پس از گذشت حدود 3 دهه از کودتای منطقهای ناتو، جهت ممانعت از احداث این خط لوله، وزیر نفت هند اعلام داشت، مخالفتهای آمریکا دیگر نمیتواند مانع احداث خط لوله صلح شود. بله قریب 3 دهه ملتهای ایران، افغانستان و پاکستان در شرایط جنگی زندگی کردند، سرکوب و چپاول شدند، ایندیرا گاندی و پسرش، نخست وزیران هند ترور شدند، فاجعهای به نام طالبان در ایران، پاکستان و افغانستان به حاکمیت رسید، تا منافع اعضای دموکراسی پرور و عدالت گستر ناتو فراهم آید. و امروز پس از 3 دهه حاکمیت وحشت بر منطقه، به دلیل پایان جنگ سرد و مجهز شدن هند به سلاح هستهای است ـ البته نه مانند پاکستان، از دولت سر «ملی ـ مذهبیهای» ایالات متحد و دولت چین کمونیست! ـ که دولت هند میتواند به غرب اعلام کند:
«فشارهای واشنگتن هیچ تاثیری در روند احداث خط لوله نخواهد داشت [...] هیچ کشوری نمیتواند هند را از تصمیم خود مبنی بر اجرای این پروژه منصرف نماید [...] دهلی نو تحت هیچگونه فشار خارجی حاضر به لغو این قرارداد راهبردی نخواهد بود [...]»
سخنان «مورلی دئورا»، وزیر نفت هند، از شبکه بلومبرگ نیز پخش شد و مهرنیوز مورخ 13 فروردینماه سالجاری، در ساعت 11 و 39 دقیقه، به نقل از بلومبرگ آنرا بازتاب داده، و به تاریخچه خط لوله نیز اشاره میکند، البته به حساب خودش به نحوی «زیرکانه»، تا نقش حاکمیت سرسپردة ایران در این معرکه برکسی آشکار نشود:
«طرح ابتدائی خط لوله صلح [...] به سال 1979 باز میگردد. اما شروع بحث صادرات گاز ایران به هند در اوائل دهه 90 آغاز شد[...] و با کشف ذخائر عظیم پارس جنوبی در سال 1988 تلاشهای ایران نیز برای افزایش صادرات گاز [...] از طریق احداث خط لوله به اقصی نقاط جهان تشدید گردید.»
مهرنیوز سپس بدون اشاره به فجایعی که منطقه را از سال 1979 به کام خود کشیده، موذیانه میافزاید:
«[...] سه کشور ایران، پاکستان و هند تمایل زیادی به احداث این خط لوله دارند اما [...] فشارهای واشنگتن بر دهلی نو[...] مانع از اجرائی شدن آن شده است.»
مهرنیوز اشاره نمیکند که از جمله فشارهای واشنگتن، میباید از براندازی در ایران، پاکستان، ترکیه و افغانستان سخن به میان آورد. چون «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!» شاید امروز بعضیها از خواب خرگوشی بیدار شده و دلیل حضور «ژنرال هویزر» در ایران را آنطور که باید و شاید دریابند. حضوری که پیش از خروج محمدرضا پهلوی از ایران آغاز شد، و پنج هفته به طول انجامید! در تمام دوران حضور این گاوچران چهارستاره، علاوه بر جنجال بیبیسی، رسانه مسعودیها، و به ویژه روزینامه کیهان، طبل کودتا میزدند! و آنها که شاهد دوران مصدق نبودند، و تنها قصهای از 28 مرداد شنیده بودند، میپنداشتند یک زاهدی دیگر، با همکاری فدائیان اسلام و تساهل و تسامح نخست وزیر کودتا خواهد کرد! کشیشها میگویند «راههای خداوند بر همه پوشیده است»، و به همچنین است در مورد استعمار، یعنی همان خداوند واقعی که راههای کودتا را از همگان پنهان میدارد! و آن کودتاهائی که شکست میخورند، همچون «کودتای نوژه»، اصلاً کودتا نیستند، «ضد کودتا» نام دارند. این «ضدکودتاها» سازمان مییابد، تا افراد و گروههائی که آمادگی برای «کودتا» دارند، شناسائی و نابود شوند. بله، متأسفانه واقعیتها با آنچه در رسانهها به خورد «شوت و پرتها» داده میشود هیچ ارتباطی ندارد. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به خط لولة صلح که از سال براندازی باشکوه 22 بهمن در انتظار احداث شدن است.
امروز اگر ناگهان حاکمیتهای مزدور پاکستان و ایران خواهان احداث خط لوله صلح شدهاند، باید بدانیم که اربابان اینان دیگر قادر به ممانعت از احداث این خط لوله نیستند. به همین دلیل حاکمیت پاکستان و گورکنها باید ضعف قوای ارباب را، با ایجاد بحران بیشتر، جبران کنند. شاید بتوانند احداث خط لوله را تا آنجا که امکان دارد، به تأخیر اندازند.
امروز نیویورک تایمز، ارگان «ملی ـ مذهبیهای» آمریکا، خبر ظهور نسل جدید القاعده را اعلام کرد! میدانیم که دورة ریاست جمهوری دمکراتها نزدیک است، و کمیت دموکراتهای آمریکا بدون «تروریستم اسلامی» لنگ است. در پاکستان اعضای مونث «آیسیآی»، به بهانة مبارزه با فساد به خیابانها ریختهاند، ولی گویا زمینة ایجاد بحران مناسب نیست. چرا که «ملوانگیری» گورکنها نیز راه به جائی نبرد. تنها مفری که دموکراتها در برابر خود دارند تغییر حاکمیت ایران است، با هدف بازگشت به دوران پهلوی! از ابتذال اسلامی فعلی، به ابتذال فرنگینمائی!
پیشتر اشاره شد که به موازات نعل وارونه زدن فدائیان اسلام، جهت گرم نگاهداشتن تنور جبهه ملی، خبرپراکنی «حنا زرچوبه» نیز همزمان به شبه اوپوزیسیون سلطنت طلبان، «جبهه نجات» دخیل بسته، و خلاصة مطلب، تیغکشهای سفارت انگلیس در رسانههای حکومتی به ویژه در «حنا زرچوبه» به طواف گرد امامزاده استعمار پرداختهاند. و اینهمه به دلیل تضعیف اربابان سنتیشان: ایالات متحد و شرکاء! ولی «حنا زرچوبه» دیروز سنگ تمام گذاشت، و کار را از طواف و دخیل بستن گذرانده، رسماً به ستایش و نیایش موفقیت یک خوانندة عراقی، به عنوان نماد وحدت ملی عراق پرداخت! آنهم یک خواننده زن!
این خوانندة عراقی یک دختر خانم 26 ساله به نام «شذی حسون» است. پدرش عراقی و مادرش مراکشی است. و آنطور که «حنا زرچوبه» مورخ 12 فروردین ماه سالجاری میگوید، در برنامة «آکادمی استار» مقام نخست را به دست آورده! و همین امر از نظر «حنا زرچونه» باعث وحدت سیاسی در عراق است! ولی این عامل «وحدتبخش» تاکنون از چشم تیزبین متخصصین هدایت افکار عمومی در بلاد گاوچرانها پنهان مانده بود! بله، به دنبال برگزیده شدن «شذی» به مقام نخست، همه سلاحها را بر زمین گذاشته با خود گفتند، دنیا دو روزه، جنگ نکن، عشق بورز! آنهم میمونوار و به تقلید از غربیها! «حنا زرچوبه» این معجزة «هزاره سوم» را چنین شرح میدهد:
«پدیدة شذی حسون [...] که توانست[...] به نماد وحدت ملی در عراق تبدیل شود اعجاب سیاسیون و رسانههای ارتباط جمعی و افکار عمومی عراق را برانگیخته است. شذی[...] در جریان یک برنامة پر طرفدار تلویزیونی در جهان عرب توانست تمامی بافتهای مختلف اجتماعی و مذهبی مردم عراق را به وحدت ملی و همدلی بکشاند[...] شذی[...] در چهارمین مرحله برنامه "آکادمی استار" که تلویزیون "البیسی" لبنان هر ساله با مشارکت جوانان دختر و پسر از همة کشورهای عربی و به منظور شناسائی استعدادهای جوان در زمینة آواز برگزار میکند مقام نخست را به دست آورد[...]»
بله در این گزارش، که آنرا ویراست نمیکنم تا رایحه مهوع «حنا و زرچوبه» محفوظ بماند، «حنا زرچوبه» به ملت ایران وعده میدهد که پسران و دختران میتوانند برنامة مشابه «آکادمی استار» داشته باشند! به عبارت دیگر، بازگشت به دوران پهلوی دوم امکانپذیر مینماید! و اینبار وحدت کلمة تمامی بافتهای مختلف اجتماعی و مذهبی را میتوان بر محور ابتذال برنامههای تلویزیونی مشابه «آکادمی استار» متمرکز کرد! دورة ابتذال اسلامی سپری شده، اکنون نوبت ابتذال «آکادمیاستار» است! هر کسی پنج روزه نوبت اوست! فعلاً اسلام نیاز به «استراحت» دارد. وقتش که شد دوباره یکی از همان دجالهای حوزوی را از خم رنگرزی برایتان بیرون میکشیم. بحمدالله فراوان است، ملا! بله، این گزارش را دست کم نگیریم! پس از ابتذال اسلام نوبت ابتذال غرب خواهد رسید.
تاکنون جوانان باید الگوی شهادت برمیگزیدند، و هزار هزار با کفش کتانی در میدانهای مین میدویدند، تا منافع پنتاگون نشینها حفظ شود! و امروز جوانان ایران باید الگوی ابتذال و عوامالناس غرب را «انتخاب» کنند، که در یک کشور عرب هم با موفقیت پیاده شده! البته این امتیازات برای کسانی است که جهت زنده ماندن ناچار به فروش کلیه و یا پیوستن به نیروهای مبارزه با مواد مخدر نیستند. کسانی که هنوز به هروئین تولیدی ناتو معتاد نشدهاند، و کسانی که به جرم مخالفت با حاکمیت استعمار پشت میلههای زندان اوین ننشستهاند. این «فردای روشن» در انتظار کسانی است که تلویزیونهای غرب، ضحاکوار مغزشان را به غنیمت خواهد گرفت. تا از برنده شدن یک هم ولایتی در برنامة تلویزیونی پرچم ملی هوا کنند، حال آنکه اشغالگران خاک کشورشان را به توبره کشیدهاند:
در اربیل وقتی نام «شذی» [...] به عنوان ستارة آکادمی استار اعلام شد[...] مردم و جوانان به پایکوبی پرداخته و برای اولین بار پرچم ملی عراق بجای پرچم کردها در این شهر برافراشته شد[...] این در حالیست که شذی بیشتر ایام حیات خود را در خارج عراق سپری کرده[...] برخی کارشناسان بر این باورند که[...] مردم عراق[...] به دنبال هر نفسگاه تازهای هستند که بتوانند از طریق آن احساسات قلبی خود را به نمایش بگذارند[...]»
بله، و شرایط جوانان ایرانی هم بیشباهت به جوانان ستمدیدة عراقی نیست. اینان نیز مانند غریق به هر خار و خسی متوسل میشوند تا از فضای روضهخوانی، ابتذال و سرکوب فاصله گیرند. وقت جنجال و هیاهو برای ایجاد «نفسگاه» تازه فرا رسیده! «نفسگاه»، حتماً باید جائی باشد که روزینامه نویسهای جمکران در آن نفس تازه میکنند! ملت ایران نیازی به «نفسگاه» ندارد! این استعمار است که از نفس افتاده، نه ملت ایران! اربابان «حنا زرچوبه» کور خواندهاند اگر میپندارند، بازگشت به دوران پهلوی دوم امکانپذیراست! هنوز نسل ما نابود نشده، و هنوز نه جوجه کمونیستهای جیرهخوار استعمار میتوانند در صفوف هشت مارس 1979 جائی برای خود دست و پا کنند، و نه جوجه مورخان دانشگاه لندن میتوانند تاریخ پهلوی برایمان بنویسند. حتی برای نویسنده این وبلاگ، زخمهای حاکمیت پهلوی هنوز التیام نیافته. تلخی خاطرات عصر طلائی «آزادی» هنوز باقی است. هنوز نگاه آن پسر بچه، که ساعت دو یا سه صبح، در چند قدمی در خروجی «کیکلاب»، از درون سایهها، با یک دسته گل کوچک در برابرم ظاهر میشد، و بدون اینکه کلامی به زبان بیاورد، دسته گل را به دستم میداد، فراموش نشده. هنوز فراموش نشده. و علیرغم فاجعهای که پس براندازی 22 بهمن بر ما گذشت، گذشتهها فراموش نخواهد شد. از هنگامی که «کیکلاب» جای خود را به «سالن غذاخوری جعفرآباد» سپرد، هر روز به آن پسرک کوچکی فکر میکنم که نیمه شبها گل میفروخت ...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت