جمعه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۶

وقاحت و نزاکت!
...

محافل فاشیست غرب، برای جایگزین کردن علوم انسانی با «دین»، اخیراً با توسل به بیماری ایدز، «اخلاق» را هدف گرفته‌اند، و با کمک «دانشمندان و پژوهشگران جیره‌خوار» به اکتشافات و اختراعات چشمگیری در این زمینه نیز نائل شده‌ا‌ند. آخرین اکتشاف دانشمندان «دین‌پرست» آنگلوساکسون که در «مهر نیوز» منتشر شده، این است که افراد مبتلا به ویروس ایدز، اگر اعتقاد دینی داشته باشند، «در راه خدا»، مراقب‌اند که دیگران را مبتلا نکنند:

«[کسانی] که دین بخش مهمی از زندگی آنان را تشکیل می‌دهد [...] نسبت به مبتلایانی که اعتقادات دینی ضعیف دارند،‌ کمتر ناقل ویروس ایدز هستند.»


دلیل ارائه شده هم این است که احساسات بشردوستانه و دینی، و دیگر عقاید «بی‌بی‌گوزکانه» از این قبیل، باعث می‌شود که این افراد ارتباطات خود را محدود کرده، دیگران را مبتلا ننمایند! و آقای «دیوید کانوس» که در این پژوهش‌های علمی به عنوان رفتارشناس شرکت فعال داشته‌اند می‌گویند:

«مبتلایانی که اعتقادات اخلاقی قوی دارند احساسات نوع دوستانه پر رنگی داشته [...] و ترویج این احساسات می‌تواند یکی از مولفه‌های جلوگیری از گسترش "اچ آی وی" باشد.»


می‌بینیم که با اقتداء به سیدحسین نصر که سعی دارد همه چیز را در ترادف با دین قرار دهد، «دیوید کانوس» هم «اخلاق» را در ترادف با دین قرار داده! و جهت امکانپذیر جلوه دادن چنین ترادفی، دست به دامان بیماری ایدز شده! ولی اینان نمی‌دانند که یک راه حل کلی برای جلوگیری از انتقال این بیماری وجود دارد که فقط حاکم گیلان در دورة شاه عباس صفوی از آن اطلاع داشته! و البته این راه حل، هم اکنون قسمتی از «میراث فرهنگی» ما به شمار می‌آید.

همانطور که در وبلاگ «صفویه و اقتصاد» اشاره شد، حکمران گیلان به غلام‌بچة خود تجاوز می‌کند. غلام به اصفهان نزد شاه عباس رفته ماجرا باز می‌گوید، و شاه عباس که در امر قضاوت نیز صاحب‌نظر بوده، ‌ یک صاحب‌منصب را همراه غلام به گیلان می‌فرستد تا سر حکمران را برایش بیاورد! در ضمن همان غلام را به حکمرانی گیلان منصوب می‌کند! ولی ماجرا به اینجا خاتمه نیافت! «سارو تقی»، حکمران گیلان، که از شکایت غلام نزد شاه آگاه شده بود، تنها راهی که برای پیشگیری از خشم ذات اقدس ملوکانه به ذهنش خطور کرد این بود که «مجرم اصلی»، یعنی ابزار تجاوز را در سینی طلا تقدیم حضور شاه عباس کند! ادامة این ماجرا چنین نقل شده:

«ساروتقی [...] آلتی را که با آن مرتکب این کار شده بود تماماً قطع نمود و با همان حال خراب بر تخت روانی نشسته از بیراهه روانة اصفهان شد. و به محض ورود به پایتخت شاه عباس صفوی، وارد دربار شده و پس از کسب اجازه، آلت گناهکار خود را با عریضة درخواست عفو در سینی طلائی گذارده به حضور شاه رفت! شاه عباس چون دید او خود را این چنین تنبیه کرده از تقصیر او در گذشت. و سارو تقی مجدداً در جایگاه حکمران گیلان ابقاء شد!»


بله، یکی از راه‌های مطمئن پیشگیری از انتقال ویروس بیماری ایدز به دیگران همین است. از سوی دیگر، چنین تدبیری می‌تواند باعث حفظ مدیران باتجربه در پست ریاست شود! چرا که محسن آرمین، بازجوی ساواک و سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در گفتگو با «مهر نیوز» از تغییر «مدیران با تجربه» ابراز نگرانی کرده! عضو سازمان خرابکاران ایالات متحد در ایران، تغییر گسترده در سطح مدیریت را یکی از مشکلات اساسی «کشور ما» ذکر کرده‌اند.

البته برای کسانی که می‌دانند «مدیران حکومت» گورکن‌ها چه «تجربیات» وسیعی دارند، نگرانی امثال آرمین کاملاً قابل درک است. خلاصه بگوئیم، مدیر و وزیر در جمکران اصولاً مسئولیتی ندارد. حضورش در محل کار هم الزامی نیست. یک رئیس دفتر یا یک معاون دارد، که از سوی مدیر یا وزیر مربوطه رشوه‌ها را دریافت می‌کند. طبق قوانین استعمار، درصدی از رشوه به مدیر با تجربه تعلق می‌گیرد، باقیمانده هم میان دیگر مسئولان تقسیم می‌شود. سپس جناب وزیر حق و حساب کسی که ایشان را در این جایگاه قرار داده پرداخت می‌کنند. 28 سال پیش، در دوران «صدارت» میرحسین موسوی، که بهزاد نبوی وزیر صنایع بود، رئیس دفترش جهت صدور مجوز 30 هزار تومان ناقابل دریافت می‌کرد. آنروزها جنگ بود و جناب وزیر هم زن و بچه داشتند! بله، وقتی سخن از مدیران با تجربه به میان می‌آید، هم حکایت تجربة بهزاد نبوی تداعی می‌شود، و هم حکایت حکمران گیلان که جهت حفظ جایگاه خود، همانطور که دیدیم، ناچار به فداکاری و از جان گذشتگی فراوان شد!

در ضمن به یاد داشته ‌باشیم که یکی از مدیران نخبة دستگاه گورکن‌ها، علاوه بر مجتهدزاده، سروش و پاسدار اکبر، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی در لندن است که سلمان صفوی نام دارد و برادر پاسدار رحیم صفوی است! این مدیر با «تجربه»، همزمان ریاست مؤسسه تحقیقات استراتژیک اسلامی در تهران را نیز بر عهده دارد! فراموش نکنیم که «استراتژی اسلامی»، باید همان استراتژی پیامبر در صدر اسلام باشد!‌ یعنی فرار یا (هجرت) در هنگام ضعف، و قتل و غارت و زورگوئی در روزگار قدرت. و حضور اخوی رحیم‌صفوی در رأس آکادمی مطالعات ایرانی در لندن و مؤسسة تحقیقات استراتژیک اسلامی در تهران نشانگر اهمیت این‌دو سازمان است! از آنجا که در ساعت 18 و 49 دقیقة روز پنجشنبه 12 آوریل، سایت «بی‌بی‌سی» نیز با سلمان‌صفوی مصاحبه‌ای ترتیب داده، باید بدانیم که او نیز از رجاله‌های دستگاه استعمار است. البته همین رجالة محترم پیشتر در «مهرنیوز» در باب فلسفه نیز «مهملاتی» ایراد کرده بودند، ولی هنوز آوازة شهرت‌شان به سایت «بی‌بی‌سی» نرسیده بود! اینطور که به نظر می‌رسد،‌ رحیم‌صفوی، که پلکان رجالگی را یکی پس از دیگری طی می‌کند، «حق مصاحبه» به کفایت پرداخته، تا نامش در سایت رعایای الیزابت دوم «جاودان» شود! چرا که هر دم از این سایت بری می‌رسد، تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد! امروز در بی‌بی‌سی، سخن از رعایت نزاکت در وبلاگ‌ها، ‌جهت مبارزه با بی‌بندوباری رفته بود:

«رشد وبلاگ‌ها[...] راه را بر رواج مطالبی باز کرده که می‌تواند برای برخی از مخاطبان آزار دهنده باشد. رواج چنین محتوایی است که اکنون بعضی از پیشگامان ارتباطات اینترنتی را نگران کرده[...] تا[...] برای جلوگیری از آنچه گاهی بی‌بندو باری و بی‌قیدی تلقی می‌شود هشدار دهند.»


بله، همانطور که خمینی دجال می‌گفت، «قلم‌ها خودشان را اصلاح کنند»، وبلاگ‌ها و وبلاگ نویس‌ها هم می‌باید خودشان را اصلاح کنند! چون اسلام در خطر است. محافل فاشیسم آزادی بیان را بر نمی‌تابند! و قرار دادن «آزادی» در ترادف با «بی‌بندوباری»، شیوة شناخته شده‌ای است. به این ترتیب، می‌توانند آزادی را سرکوب کنند، چرا که «بی‌بندوباری»، همانطور که می‌دانیم در تمام ادیان محکوم است!

امروز «جیمی ولز»، یکی از بنیانگزاران «ویکی‌پدیا»، به بی‌بی‌سی فرموده‌اند، توهین کار بسیار بدی است! و چنین استدلال کرده‌اند:

«آیا ما اجازه می‌دهیم مردم از وبلاگ ما برای[...] توهین‌های شخصی و آزاردهنده استفاده کنند؟[...] برای آنکه رک و صریح اللهجه باشید لازم نیست به مردم توهین کنید[...]»

نگرانی امثال «ولز» از رشد فضای آزاد وبلاگ‌ها کاملاً قابل درک است. اینان می‌خواهند همه کس را تحت کنترل داشته باشند. انسان‌ها برای سلطه‌گران خداپرست، به منزله شیئ یا گلة گمشده‌اند. به همین دلیل سازمان‌های امنیتی مکالمات تلفنی را کنترل می‌کنند، و دوربین‌های مخفی در اماکن عمومی، مانند خداوند دروغین‌شان، همة افراد بشر را زیر نظر دارند، تا همه نزاکت را رعایت کنند. با این تفاوت که اگر خداوند «جیمی ولزها» کاذب است، وجود پلید خودشان واقعی است و قادرند بر روی زمین، به نام خدا، مجازات‌های الهی را بر گناهکارانی که رعایت نزاکت را نکرده‌اند، اعمال کنند. بله! نزاکت را رعایت کنید! حال که امثال «ولز»، الگوهای نزاکت را در عراق و افغانستان، در ایران و در تمامی جهان در برابر‌مان قرار داده‌اند! نزاکت را در مورد کسانی رعایت کنید که موجودیت‌شان توهین به بشریت است، ‌ که زندگی‌شان توهین به زندگان است، و مرگشان توهین به زمینی که در آن دفن خواهند شد.

نزاکت را چه کسی باید رعایت کند؟ وبلاگ‌نویسی که به دلیل تهاجم تفنگ فروش‌ها و نزول‌خوارهای آنگلوساکسون،‌ ناچار به ترک میهن شده،‌ می‌باید در تبعید، «نزاکت» را در مورد عاملان آوارگی و مصائب زندگی خود و میلیون‌ها انسان بی‌دفاع دیگر ـ که امکان دفاع از خود را حتی در حد نوشتن یک وبلاگ ندارند ـ رعایت کند؟ و اینهمه، تا «جیمی ولز»، یکی از بنیانگزاران ویکی‌پدیا، آسوده خاطر باشد؟! همان «ویکی‌پدیا»‌ که وابسته به بنیاد خیریة «ویکی‌مدیا» است؟ همان «ویکی‌پدیا» که مطالب‌اش در مورد ایران،‌ به سه زبان فرانسه، انگلیسی و ایتالیائی، یک بی‌نزاکتی استحماری بیش نیست؟! کافی است به «تاریخ معاصر ایران» در «ویکی‌پدیا» مراجعه کنیم تا معنای بی‌نزاکتی و گستاخی استحمارگران را نیک دریابیم!

فروید می‌گوید کلام واکنش انسان به جهان اطراف است. و موجود زنده به اطراف واکنش نشان می‌دهد. امروز، با امکانات نوینی که پس از پایان جنگ سرد در اختیار افراد قرار گرفته، بسیاری از طریق وبلاگ‌ها به جهان اطراف واکنش نشان می‌دهند. به عبارت دیگر، هر وبلاگ بازتاب واکنش یک انسان به جهان است. در بند کشیدن وبلاگ‌ها به بهانه «رعایت نزاکت» تهدید مستقیم آزادی بیان است! و تهدید آزادی بیان، به تنهائی بالاترین توهین به انسان‌هاست.‌


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت