جنگ و جوراب!
...
پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، جبهة ناتو از طریق جنجال رسانهای همچنان تلاش میکند یک استالین در روسیه داشته باشد تا از یکسو، فضای تنش جنگ سرد را به شیوة دیگری حفظ کرده و بودجة نظامی را افزایش دهد، و از سوی دیگر، در راه استقرار یک نظام دموکراتیک در روسیه مانعی ایجاد کند. میدانیم که گذار از یک نظام استبدادی به دموکراسی، زمان میطلبد و امروز هر چند حاکمیت روسیه با دوران وحشت استالین فاصلة فراوان دارد، هنوز مردم روسیه نتوانستهاند تداوم یک نظام دموکراتیک را تجربه کنند، و هنوز آنگونه که دموکراسی ایجاب میکند، اوپوزیسیون، حداقل طی دو دوره، به حاکمیت نرسیده. علت این است که نظام حاکم در روسیه با همکاری «صمیمانة» غرب مانع از تشکیل یک اوپوزیسیون غیرحکومتی میشود. چرا که موجودیت یک نظام دموکراتیک در روسیه میتواند باعث سرایت ویروس خطرناک دموکراسی به کشورهای همسایه شود. به ویژه کشورهائی مانند ایران که بیش از یکصد و پنجاه سال است چپاولگاه ویژة استعمار شدهاند. بله! و اگر روزی روزگاری در کشور ایران حاکمیتی استقرار یابد که مستقیماً دست نشاندة غرب نباشد، و ملت ایران از افتخار داشتن رهبران «تحتالحمایه» همان سفارتخانة رجالهپرور «محروم» شود، بعضیها در دو سوی آتلانتیک باید «ساندویچ ذغالسنگ» میل کنند. در این چارچوب است که میتوان دریافت چرا ناگهان شخصیت شناختهشده و رسوائی چون «بوریس برهزوفسکی»، در مصاحبه با خبرنگاران، از لندن فرمان سرنگونی دولت روسیه را صادر کرده!
و در همین چارچوب است که جهت اختراع اوپوزیسیون برای حاکمیت مفلوک گورکنها، چندین و چند جبهه در داخل و خارج تشکیل شده، و سران آن همگی در تلاش معاش و جهت حفظ جایگاه خود در برابر ذات اقدس ارباب، ناچار به اقتداء به همان «ساروتقی» حکمران گیلان شدهاند! چرا که همگی مانند او پروندهای «درخشان» دارند. البته حاکمیت روسیه کجا، گورکنها کجا؟!
امروز حسن شریعتمداری، عضو ساواک و سرپرست کیهان، به تبلیغ برای کروبی منفور و دارودستهاش پرداخته، و آنان را «دشمنان امام و انقلاب» نامیده، به این امید که «شوت و پرتها» گوشه چشمی به تشکیلات مضحک حکومتی «اعتماد ملی» نشان دهند! همچنین مجاهدین انقلاب اسلامی، که اخیراً خود را «مجاهدین انقلاب» میخوانند، تا بیش از این باعث نفرت نشوند، مدافع آزادی و انتقاد از حاکمیت شدهاند! اینان پیشنهاد کردهاند جهت حفظ «انسجام اسلامی»، سنی مذهبان نیز به سمتهای دولتی راه یابند! «انسجام اسلامی»، از فرمانهای استعمار بود که بیانیه نویس ساواک به انشائی دبستانی نوشت و علی خامنهای هم طبق معمول آنرا «روخوانی» کرد! و اکنون نوبت به دارو دسته بهزاد نبوی، یا بمبگذاران ایالات متحد در ایران رسیده، تا به عنوان پامنبری، «رهنمودهای» استعماری ارائه کنند! گویا در ایران بجز شیعه و سنی، آنهم از نوع حکومتی کسی وجود ندارد! بله، امروز که جبهة بحران هستهای تا حدودی آرام شده، گورکنها ناچارند اصلاحاتی در امور گورکنی انجام دهند! و اوپوزیسیون نیز دو باره بر پا خاسته! البته روی سایتها و بطور کاملاً مجازی! این حضرات 28 سال است بودجة مبارزه دریافت میکنند، تا مانع سازمانیابی اوپوزیسیون شوند، و اینبار هم، مانند همیشه، به قول معروف «خوابیده پارس میکنند»! ما که مانند همسایه شمالیمان، «بوریس برهزوفسکی» در شهر لندن نداریم! ما حتی پادشاه کشورمان، ناصرالدینمیرزا هم تحتالحمایه انگلیس بود! نشان «کذا» را هم از ملکه انگلیس دریافت کرده بود! بله، شرایط ما با دیگران نمیتواند مقایسه شود، ما ناچاریم با «چپحسینی»، «لیبرال فاشیسم» کارگزاران، و «سوسیال فاشیسم» بمبگزاران، آخوند دعائی، پاسدار حسن شریعتمداری و کمکهای بلاعوض «کارخانة رجالهپروری»، گاری شکستة گورکنها را به سر منزل مقصود برسانیم! اصلاً به این نتیجه رسیدم که بزرگترین مشکل ما ملت، از زمان حملة اسکندر مقدونی تا امروز، نداشتن فرهیختگانی چون «بوریس برهزوفسکی» است!
«بوریس برهزوفسکی»، از اعضای شریف مافیای دوره حاکمیت «بوریس یلتسین» است که مانند همة فعلة فاشیسم، یک شبه ره صد ساله رفت و از طریق جنایت، اختلاس و دیگر شیوههای «رعایت نزاکت»، ناگهان میلیاردر شد! بنابراین انگلستان، مهد «ادب و نزاکت و تمدن» جهانی را نیز جهت اقامت برگزید. البته ایشان به عنوان پناهندة سیاسی در کشور انگلیس اقامت دارند و طبق قانون، در کشور رعایای الیزابت دوم حق فعالیت سیاسی بر ضد روسیه را ندارند، چه رسد به اینکه رسماً فرمان سرنگونی حاکمیت روسیه را صادر کنند! ولی میبینیم که یک روز پیش از تظاهرات مخالفان ـ که کاسپاروف و کاسیانوف خود را در صفوف آنها جا زدهاند، سخنان «بوریس با نزاکت»، به شیوة یورش رسانهای، در تمامی رسانههای غرب منعکس میشود، حتی در سایت روسی نووستی! و هنوز سخنان «برهزوفسکی» به پایان نرسیده، که وزارت امورخارجه آنگلوساکسونها در دو سوی آتلانتیک، در حالی که با دمشان گردو میشکنند، «نگرانی» عمیق خود را از این موضعگیری اعلام میدارند! سپس مخالفان به همراه «کاسپاروف» و «کاسیانوف» تظاهرات غیرمجاز میکنند، کاسپاروف چند ساعتی دستگیر شده، سپس آزاد میشود، و همزمان طرفداران کلنل پوتین در میدان پوشکین تظاهرات به راه میاندازند!
بر پا کردن چنین خیمهشببازیهائی در مسکو، فواید بسیار دارد. نخست آنکه کارساز تبلیغات جبهه تبلیغاتی ناتو است، و در «شوت و پرتهای» ساکن اروپا، که چشم بسته و چهارنعل به سوی فاشیسم میتازند، این توهم را ایجاد میکند که شهر امن و امان است و دموکراسی حاکم! حال آنکه هر روز دستگاه «جرمن شپرد» از واتیکان چنگ و دندان نشان میدهد، و همه را به راه راست کلیسای کاتولیک «هدایت» میکند! هر روز دامنه آزادیها محدودتر میشود، و «اسکار لافونتن» نخستین «حزب کمونیست دینی» را هم اخیراً در آلمان تشکیل داده! برندة دیگر چنین شرایطی، همان حاکمیت روسیه است. امروز همه مخالفین واقعی حاکمیت روسیه را میتوان به عنوان همدستی با جنایتکار رسوائی چون «برهزوفسکی» دستگیر و روانه زندان کرد، و راه مخالفت را تنها بر کاسپاروفها و کاسیانوفها گشود! به عبارت دیگر، از یکسو میتوان تصفیههای، کمی تا قسمتی، استالینی را در داخل روسیه توجیه نمود، و از سوی دیگر، میتوان یک اوپوزیسیون کاذب هم سازماندهی کرد. این است قسمت ناچیزی از فواید سخنان گهربار «بوریس برهزوفسکی» فرهیخته! که در کمال تعجب در «فیگارو» و «لوموند»، همزمان با ماجرای «پل ولفوویتز» ریاست با «نزاکت» بانک جهانی انتشار یافت!
دیشب سایت فیگارو عکس «شاهارضا» را نیز در کنار ولفوویتز گذارده، و نوشته بود: مونتاژ! ولی حدود نیمساعت بعد، خوشبختانه ناچار شد «مونتاژ» را حذف کرده، و فقط تصویر رویماه «پل ولفوویتز» را در معرض دید کاربران قرار دهد. میگویم خوشبختانه، چون چهره معشوقة 50 ساله جناب ولفوویتز بیشباهت به خود ایشان نبود! به زبان سادهتر، میبایست ابتدا یک لیف صابون مفصل به صورت مبارکشان میزدیم که زیبائیهای نهفته را دریابیم! البته آنها که همه را «شوت و پرت» میانگارند، کور خواندهاند! پل ولفوویتز یا باید کور باشد یا دیوانه، که یک زن 50 ساله، آنهم با مشخصات «شاهارضا» را به معشوقگی برگزیند! پل ولفوویتز، معاون رامسفلد، پس از اینکه به ریاست بانک جهانی منصوب شد ـ بانک جهانی یکی از پایههای هشتپای خونخوار سرمایه سالاری آمریکا است ـ یک گله از همپالکیهایش را به بانک جهانی منتقل کرد. و در آنجا بود که، بنا بر حکایت نقل شده، یک دل، نه صد دل عاشق یک زن 50 ساله شد! البته این از همان قصههای «بیبیگوزکانه» است که روزنامههای «ایندیپندنت»، «گاردین» و شرکاء برای خوانندگان میگویند تا خوابشان ببرد! خانم شاها، متولد تونس و بزرگ شدة عربستان سعودیاند! هیچکس به شغل پدر ایشان اشاره نکرده! «شاها» پس از تولد از عربستان سر در آورده و پس از تحصیل در مدرسة اقتصاد لندن، از آکسفورد، در امور بینالملل فارغ التحصیل میشود! گفته میشود ایشان «فمینیست» هستند، و در بانک جهانی، در زمینة خاورمیانه و آفریقای شمالی فعالیت دارند! گویا در این بانک، به دفاع از دموکراسی و حقوق زنان هم میپردازند! همسر سابق شاها، یک ترک قبرسی به نام «علیرضا» بوده! در سال 2004، روزینامة «نیویورکر» که همه آنرا میشناسیم، چنین گفته، که خانم شاها نفوذ فراوانی در پل ولفوویتز دارد! البته نوع این «نفوذ» مشخص نشده بود! ولی بعضیها ادعا کردهاند، شاها به پلولفوویتز گفته به عراق حمله کند، تا زنان عراق آزاد شوند! البته همه میدانند که عراق تنها کشور لائیک در منطقه بود! و از اینجا میتوان نتیجه گرفت، کسی که چنین مهملاتی را سر هم کرده، اصلاً نمیداند که تصمیم تهاجم نظامی را پل ولفوویتز و رامسفلد نمیگیرند. در ضمن میتوان دریافت که ایشان از لائیک بودن حاکمیت عراق هم بیاطلاع بودهاند. و در پایان میتوان اذعان داشت که نویسنده بکلی از مرحله پرت بوده.
سایت روشنگری مینویسد، در اوایل سال 2007، عکسی از پل ولفوویتز هنگام ورود به مسجدی در ترکیه منتشر شد که دو سوراخ بزرگ را در یکی از جورابهایش نمایش میداد. چون همانطور که میدانیم با کفش و کلاه میتوان وارد کنیسه شد، بدون کلاه، ولی با کفش میتوان وارد کلیسا شد، ولی خداوند اسلام و مسلمین، بندههایش را سر و پا برهنه میپسندد، و به همین دلیل ولفوویتز ناچار شده بود کفشهایش را در بیاورد! و اینجا بود که «واقعیت» وجودی او در برابر جهانیان افشا شد: مزور، پنهانکار و لاابالی! مسلماً اگر امکان ثبت و پخش رایحهها نیز وجود داشت، مردم ترکیه از بوی تعفن پای ولفوویتز مدهوش هم میشدند! از حق نگذریم، رئیس بانک جهانی، نکبت و کثافتش هم میباید جهانگیر باشد!
روشنگری به نقل از رسانههای غرب مینویسد، وقتی ولفوویتز به ریاست بانک جهانی منصوب شد «شاها» را به وزارت امور خارجه آمریکا منتقل کردند! و حقوق این «فمینیست مسلمان» را که از حقوق وزیر امور خارجه بیشتر بوده، از بانک جهانی پرداخت میکردند! و «ایندیپندنت» به این مورد فساد دولتی اعتراض کرده! عاقبت خانم «شاها» به بنیاد «آینده» منتقل میشود که هدفش مانند دیگر بنیادهای ریز و درشت غرب، هدفی است والا! بنیاد «آینده» هم هدفش پیشبرد دموکراسی در شمال آفریقا و خاورمیانه است! و آنچه در ایران، عراق، افغانستان و... میبینیم قسمتی از نتایج سحر است! باشیم، تا صبح دولتمان از بانک جهانی، از سوراخهای جوراب پل ولفوویتز بدمد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت