نیروگاه لیلی!
....
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، مژدة بزرگی برای دوستداران «شاهارضا» دارم: عکس «ژولیت» در انتهای همین وبلاگ تقدیم حضور مشتاقان خواهد شد. حال بپردازیم به وبلاگ امروز.
در پی تهدید جبهة ناتو به رهبری ایالات متحد در اروپا و خاورمیانه، جهت حفظ فضای تنش با روسیه، ابتدا گورکنها و مقتدیصدر به عنوان پیشقراولان ارباب به پارس کردن پرداختند، سپس ایالات متحد، به بهانة واهی تهدیدی که از سوی ایران متوجه اروپاست، چنین فرمود که، جهت حفظ امنیت اروپا قصد نصب سپرهای دفاعی در کشورها عضو ناتو را دارد! امروز، مقتدیصدر که دو ماه است نقش امام غایب را ایفا میکند اعلام داشت، از ائتلاف دولت عراق خارج میشود، و در این گیرودار «نیویورک تایمز» مورخ 15 آوریل 2007، به نقل از «فیاضبخش»، نوشت که ایران قصد دارد دو نیروگاه تولید انرژی هستهای در بوشهر احداث کند! البته با کمک اروپائیها، و اگر لطف الهی بکند کار خویش، به کمک ایالات متحد!
«فیاض بخش»، مدیر عامل شرکت تولید و توسعة انرژی اتمی ایران است. شرکتی که در واقع کاری جز دلالی و حق و حساب گرفتن ندارد. چون تولید و توسعه انرژی اتمی در ایران فقط با «کشک» میتواند ترادف داشته باشد. و دلیل آنکه «فیاض بخش»، که از مدیران «باتجربة» گورکنهاست، در رأس این «شرکت» قرار گرفته، همان «کشکی» بودن شرکت است. این مدیر «باتجربه» که شرایط را، البته به خطا، گویا مناسب تشخیص داده، در پاسخ به خبرنگاران به تهدید تلویحی هم روسیه پرداخته!
به یاد داریم که در پی تهدیدهای رسانهای ناتو در مورد تهاجم نظامی به ایران، رمالان تهران هم از پرداخت مخارج نیروگاه بوشهر خودداری کردند، تا کار نیروگاه به پایان نرسد! به این دلیل که نیروگاه بوشهر میباید تحت نظارت دائم روسها فعالیت داشته باشد و حتی حفاظت نیروگاه از «تهاجم نظامی» نیز به عهدة روسیه است. به زبان سادهتر نیروگاه بوشهر قسمتی از خاک روسیه است، و به معنای حضور نظامی دائم روسیه در جنوب ایران. و این امر اصلاً به مذاق گورکنهای آمریکاپرست و بسیار «ضدآمریکائی» خوش نمیآید، نه اینکه گورکنها از خود ارادهای داشته باشند، نه! اصل مطلب اینجاست که در واقع غرب از حضور روسیه در جنوب ایران نگران است!
و در این راستا، «حنا زرچوبه»، به عنوان رسانة پیشگام استعمار در ایران، در ابراز نارضایتی پیشقدم شده، و روز 27 اسفند ماه سال 1385، در مقالهای تحت عنوان «روسیه شریکی نامطمئن» مینویسد:
«در خاطرة تاریخی ایرانیان [منظور حافظه تاریخی است!] روسها خوش ندرخشیدهاند به ویژه که دولتمردان روس اعم از دوران تزاری، کمونیستی و سوسیال دموکراسی همواره با منفعت بینی یکجانبه به تعامل با ایرانیان پرداختهاند.»
و خوشبختانه در حافظه تاریخی ایرانیان در سدة اخیر، استعمارآنگلوساکسونها، بسیار بسیار خوش درخشیده! و دولتمردان آنگلوساکسون در دو سوی آتلانتیک، با در نظر گرفتن منافع ملت ایران، اقدام به چپاول، سرکوب، اشغال نظامی، کودتا، کشتار، براندازی و جنگ افروزی کردهاند! به عنوان مثال، ایجاد سازمان فدائیان اسلام یکی از همین موارد خیرخواهانه بود، که با در نظر گرفتن منافع دو جانبة «ایران ـ استعمار» صورت پذیرفت! و منافعش کاملاً محسوس و ملموس است. یا به طور مثال، ایجاد سازمانهای «استعماری ـ امنیتی» همچون نظمیة رضامیرپنج، شهربانی و ساواک نیز در چارچوب همان منافع «دوجانبه» صورت گرفته! و اصلاً چرا راه دور برویم؟ براندازی بهمن 57 و حمایت همه جانبة غرب از گورکنها نیز از جمله همین منافع دو جانبه است که قلم به مزدهای «حنا زرچوبه» از مزایای آن همه روزه بهرهمند میشوند، ولی چه کنیم که ملت ایران را چشم بصیرت نیست، تا اینهمه منافع دوجانبه را ببینند! بله، اگر بر دیده مجنون نشینی، بجز «منافع» لیلی نبینی! و رسانة رسمی حاکمیت گورکنها هم که بجز منافع ارباب هیچ نمیبیند، در ادامة مهملات خود میافزاید:
«[...] روسها در تاریخ روابط خود با ایرانیان همواره ملاحظاتی را در نظر داشتهاند که فراتر از ملاحظات منطقهای، تابع منافع آنها در سهم خواهی از مطالبات جهانی بوده، همین امر سبب شده است تا در هیچ مقطعی ایرانیان نتوانند به توافقهای خود با مسکو اعتماد کامل داشته باشند.»
فراموش نکنیم که از عمر این مقالة گستاخانه حتی 2 ماه هم نمیگذرد! این مقاله زمانی انتشار یافته که شیپورهای استعمار در داخل و خارج ماهها بود که با تهدید ملت ایران به «تهاجم نظامی»، به فراهم آوردن زمینة سرکوب هر چه بیشتر مردم کشور مشغول بودند تا حاکمیت احمدی نژادها، رفسنجانیها و خاتمیها برقرار باشد! بله، در چنین شرایطی است که مزدوران استعمار اینچنین گستاخانه به شعور ملت ایران توهین میکنند. گویا توطئه براندازی دموکراتهای ایران ستیز، نشست گوادالوپ و کودتای هویزر در کشورهای عضو پیمان سنتو: ایران، ترکیه و پاکستان، را مردم فراموش کردهاند! گویا تشکیل حکومت طالبان در افغانستان از خاطرهها زدوده شده! و گویا ارگان رسمی حاکمیت مزدور، ملت ایران را نیز به کیش خود پنداشته که اینچنین گزافه میگوید! قلم به مزد استعمار، سپس وکیل مدافع دیگر کشورها شده، مینویسد، بدبینی ایران به روسها کشورهای آسیای میانه، قفقاز و حتی اروپا را نیز شامل میشود:
«اصلی ترین متحدان این کشور[...] هرگز نتوانستهاند[...] به استمرار روابط سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی با مسکو ادامه دهند.»
چرا که به زعم رسانة حکومتی و طبق فرمایشات اکید ساواک، روسیه، خارج از چارچوبهای ایدئولوژیک، همواره به منافع خود میاندیشد. و این امر با منافع استعمار غرب در تضاد قرار دارد. جبهه تبلیغاتی ناتو، که دهههاست به شیوة نعل وارونه، به ستایش و تقدیس ایدئولوژی پرداخته، تا حاکمیت استبدادی را تقویت کند و به گسترش تنشها دامن زند، از اینکه قید اسارت ایدئولوژی توسط روسیه شکسته شود، گویا اصلاً خشنود نیست. چرا که ایدئولوژی و حاکمیت ایدئولوژیک، ابزار آفرینش دشمنان «فرضی» و افزایش بودجههای نظامی است. در چنین شرایطی است که صاحبان صنایع نظامی، یا سیاستگزاران واقعی در ایالات متحد، میتوانند به بهانة گسترش دموکراسی، و دفاع از حقوق بشر، به کشتار و چپاول ادامه دهند! فقر و خشونت را حتی در داخل خاک خود گسترش دهند تا بتوانند سربازان بیشتری بسیج کنند! سربازانی که پس از مصدوم شدن، مانند وسائل یکبار مصرف، به دور انداخته میشوند! چون دیگر نمیتوانند اسلحه به دست گیرند. چنین توحشی، با دفاع از حقوق بشر و حمایت از دموکراسی در جهان، به ویژه در عراق و افغانستان، تضادی ندارد! ولی اگر روسیه جهت حفظ منافع خود تلاش کند، جنایت بسیار بزرگی مرتکب شده، چرا که بر خلاف ایدئولوژی اقدام کرده:
«مهمترین خصلت سیاسی روسیه[...] فرصت طلبی پراگماتیستی بدون هرگونه استدلال منطقی برخاسته از نگاه ایدئولوژیک آن بوده است. روسها در هر مقطع از تاریخ و زمان که تشخیص بدهند، میتوانند به راحتی در مواضعگاه [حتماً مقصودشان مواضع بوده!] ایدئولوژیک خود تجدید نظر کرده و رفتاری خلاف ادعاهایشان بروز دهند.»
بله! فدا کردن منافع ملی در راه ایدئولوژی بسیار کار خوبی است! به ویژه اگر این ایدئولوژی استعماری هم باشد، که در آن صورت منافعش به مراتب بیشتر است. چرا که به این ترتیب میتوان انواع کشتار و سرکوب و جنگ را توجیه کرد. همانطور که 28 سال است، غرب خاک ایران را، در راه ایدئولوژی فاشیسم اسلامی، به توبره کشیده. آنهم فاشیسم استعماری! و گورکنها با شعار استعماری «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد»، به مردم ثابت کردهاند که در راه حفظ منافع اربابان خود، همانطور که طی جنگ با عراق شاهد بودیم، حاضرند ملت ایران را هم به نابودی بکشانند. ولی دولت روسیه، مانند حکومت مفلوک اسلامی دست نشاندة غرب نیست، در نتیجه کاملاً طبیعی است که از منافع ملی خود به هر قیمتی دفاع کند، بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که واکنش یک حاکمیت مستقل، مانند دولت روسیه، به واکنش فرمایشی یک حکومت سرسپرده، همچون «شبه حکومت» ملایان تهران، شباهت داشته باشدا
اشکال اینجاست که نویسندة مقاله، علیرغم ادعاهای فراوان، خصوصاً در زمینة تاریخ، تفاوت «استقلال» و «مزدوری» را اصلاً نمیشناسد، با این وصف، اشاراتی هم به جهتگیریهای تاریخی روسیه در گذشتهها دارد. ولی از حق نگذریم که «علم» تاریخ را هم در دفتر استعمار آموخته! هنگامی که به ماجرای خلیج خوکها در کوبا اشاره میکند، مشاهده میکنیم که به کلی «شوت و پرت» است:
« در سال 1961، [...] فقط 24 ساعت زمان نیاز بود تا روسهای کمونیست [...] مصالحه با قدرتهای بزرگتر را جایگزین حمایت از متحد کلیدی خود کنند.»
نویسندة «حنا زرچوبه»، البته نمیداند که «روسهای کمونیست» هنگامی موشکها را از نیمه راه کوبا فراخواندند، که ناتو ناچار شد پایگاههای موشکی خود را در ترکیه برچیند! و امروز هم که شاهد «پارس» کردن مهرورزی در استان فارس هستیم، به یاد داشته باشیم که روسیه نمیپذیرد، دست نشاندگان ناتو، در مرزهایش به سلاح هستهای مجهز شوند. نویسندة مقاله در ادامه به بررسی نتایج سیاست روسیه در «درازمدت» و «کوتاه مدت» پرداخته، راه صلاح و فلاح را نیز به اتحادیة اروپا «نشان» میدهد، و پس از تکرار سخنان مهمل «دیک چنی»، به اروپائیها میگوید که این روسها قابل اعتماد نیستند! در بوشهر هم به تعهداتشان عمل نمیکنند! سپس با اقتداء به مطالب بیانیه نویس سازمان سیا در مورد سیاست روسیه در جهان، مقاله وزین «حنا زرچوبه» را اینچنین به پایان میبرد:
«روسها به تنها چیزی که تعهد ندارند توافقها و قراردادهاست. فرصتطلبی لنینیستی همچنان سایة سنگین خود را بر رفتار دولتمردان روس حفظ کرده.»
به نظر میرسد که این شعار بر سنگ مزار «مک کارتی» فقید حک شده، و فرهیختگان حاکمیت گورکنها، که در کپیبرداری بدون ذکر منبع، استاداند آنرا در مقاله کلیدی ساواک «نقل» کردهاند! بگذریم! مطلب مهمتر این است که ساعت 10 و 58 دقیقه، «آفتاب نیوز»، مورخ سهشنبه، 23 آبان 1385، در مطلبی تحت عنوان «نقض کنندة قرارداد هستهای پاداش گرفت»، مینویسد:
«قرار داد ساخت لوکوموتیوهای مسافری به ارزش 450 میلیون یورو با شرکت زیمنس منعقد شد!»
آفتاب نیوز در ادامه به سابقة «درخشان» زیمنس در ایران اشاره کرده، میافزاید همین شرکت در دهه 80 با کارشکنیهای خود مانع از احداث نیروگاه بوشهر شده بود:
«زیمنس [...] حتی شرکتهای مرتبط با خود[...] را نیز از همکاری در جهت تکمیل نیروگاه بوشهر باز میداشت. این شرکت در دهه هشتاد به بهانة جنگ تحمیلی و پس از توقف جنگ با بهانه واهی عدم استقرار صلح به صورت رسمی از انجام تعهدات[اش] خودداری کرده و در نهایت باعث شد تا[...] ایران با متحمل شدن خسارات هنگفت[...] عملیات تکمیل نیروگاه را به روسیه بسپارد.»
بله، و نویسنده «حنا زرچوبه» که دکترای ویژة جهان سوم را در تاریخ روسیه و علوم سیاسی دریافت کرده، هنگام تکرار تبلیغات سازمان سیا، از سیاست شرکت دموکراسی پرور زیمنس بیخبر بوده! به همین دلیل است که «فیاض بخشها» دوباره دست به دامن ارباب شدهاند که برایشان نیروگاه بسازد! اینان میپندارند ایالات متحد و اتحادیة اروپا همانگونه که با دست نشاندگانشان در منطقه برخورد میکنند، میتوانند با روسیه نیز برخورد کنند! هارت و پورتهای «فیاضبخش» در مورد «قرارداد» از همین سهل انگاری مختصر ناشی میشود:
« فیاضبخش[...] اضافه کرد در هر قرارداد بین کارفرما و پیمانکار منشوری وجود دارد که دو طرف باید بر اساسآن عمل کنند[...] قراردادی که در مورد نیروگاه بوشهر با شرکت اتم استروی اکسپورت به امضا رسید[...] از هر لحاظ تابع قوانین جمهوری اسلامی است [...]»
لازم به یادآوری است که اخیراً روسیه خواستار تنظیم انجام روابط مالی و بانکی بر مبنای قوانین بینالمللی شده بود، چون گورکنها با اشارة اربابان از پرداخت منظم خودداری میکردند! بله، قراردادها وقتی با شرکت زیمنس منعقد میشوند «قرارداد» نیستند! وقتی زیمنس برخلاف قرارداد عمل میکند، حاکمیت عزت و اقتدار «انسجام اسلامی» هم با «سعة صدر اسلامی» برخورد میکند، و نه تنها از زیمنس خسارت نمیگیرد، که قرارداد خرید لوکوموتیو را هم با همین شرکت «قابل اعتماد» منعقد میکند. چرا که برخلاف روسها، که به زعم «حنا زرچوبه»، به تنها چیزی که تعهد ندارند توافقها و قراردادهاست، و فرصتطلبی لنینیستی همچنان سایة سنگین خود را بر رفتارشان حفظ کرده، دولت آلمان فدرال، به توافقها و قراردادهایش تعهد دارد، چرا که اخلاقیات و ایدئولوژی فاشیسم همچنان بر رفتارش «نورافشانی» میکند. نیروگاه بوشهر، هم شاهدی است بر همین مدعا!
به گورکنها یاد آوری میشود، بهتر است از لیسیدن پای ارباب بپرهیزند، جنگ سرد به پایان رسیده، و پای ارباب هم دیگر زخم شد!
در پی تهدید جبهة ناتو به رهبری ایالات متحد در اروپا و خاورمیانه، جهت حفظ فضای تنش با روسیه، ابتدا گورکنها و مقتدیصدر به عنوان پیشقراولان ارباب به پارس کردن پرداختند، سپس ایالات متحد، به بهانة واهی تهدیدی که از سوی ایران متوجه اروپاست، چنین فرمود که، جهت حفظ امنیت اروپا قصد نصب سپرهای دفاعی در کشورها عضو ناتو را دارد! امروز، مقتدیصدر که دو ماه است نقش امام غایب را ایفا میکند اعلام داشت، از ائتلاف دولت عراق خارج میشود، و در این گیرودار «نیویورک تایمز» مورخ 15 آوریل 2007، به نقل از «فیاضبخش»، نوشت که ایران قصد دارد دو نیروگاه تولید انرژی هستهای در بوشهر احداث کند! البته با کمک اروپائیها، و اگر لطف الهی بکند کار خویش، به کمک ایالات متحد!
«فیاض بخش»، مدیر عامل شرکت تولید و توسعة انرژی اتمی ایران است. شرکتی که در واقع کاری جز دلالی و حق و حساب گرفتن ندارد. چون تولید و توسعه انرژی اتمی در ایران فقط با «کشک» میتواند ترادف داشته باشد. و دلیل آنکه «فیاض بخش»، که از مدیران «باتجربة» گورکنهاست، در رأس این «شرکت» قرار گرفته، همان «کشکی» بودن شرکت است. این مدیر «باتجربه» که شرایط را، البته به خطا، گویا مناسب تشخیص داده، در پاسخ به خبرنگاران به تهدید تلویحی هم روسیه پرداخته!
به یاد داریم که در پی تهدیدهای رسانهای ناتو در مورد تهاجم نظامی به ایران، رمالان تهران هم از پرداخت مخارج نیروگاه بوشهر خودداری کردند، تا کار نیروگاه به پایان نرسد! به این دلیل که نیروگاه بوشهر میباید تحت نظارت دائم روسها فعالیت داشته باشد و حتی حفاظت نیروگاه از «تهاجم نظامی» نیز به عهدة روسیه است. به زبان سادهتر نیروگاه بوشهر قسمتی از خاک روسیه است، و به معنای حضور نظامی دائم روسیه در جنوب ایران. و این امر اصلاً به مذاق گورکنهای آمریکاپرست و بسیار «ضدآمریکائی» خوش نمیآید، نه اینکه گورکنها از خود ارادهای داشته باشند، نه! اصل مطلب اینجاست که در واقع غرب از حضور روسیه در جنوب ایران نگران است!
و در این راستا، «حنا زرچوبه»، به عنوان رسانة پیشگام استعمار در ایران، در ابراز نارضایتی پیشقدم شده، و روز 27 اسفند ماه سال 1385، در مقالهای تحت عنوان «روسیه شریکی نامطمئن» مینویسد:
«در خاطرة تاریخی ایرانیان [منظور حافظه تاریخی است!] روسها خوش ندرخشیدهاند به ویژه که دولتمردان روس اعم از دوران تزاری، کمونیستی و سوسیال دموکراسی همواره با منفعت بینی یکجانبه به تعامل با ایرانیان پرداختهاند.»
و خوشبختانه در حافظه تاریخی ایرانیان در سدة اخیر، استعمارآنگلوساکسونها، بسیار بسیار خوش درخشیده! و دولتمردان آنگلوساکسون در دو سوی آتلانتیک، با در نظر گرفتن منافع ملت ایران، اقدام به چپاول، سرکوب، اشغال نظامی، کودتا، کشتار، براندازی و جنگ افروزی کردهاند! به عنوان مثال، ایجاد سازمان فدائیان اسلام یکی از همین موارد خیرخواهانه بود، که با در نظر گرفتن منافع دو جانبة «ایران ـ استعمار» صورت پذیرفت! و منافعش کاملاً محسوس و ملموس است. یا به طور مثال، ایجاد سازمانهای «استعماری ـ امنیتی» همچون نظمیة رضامیرپنج، شهربانی و ساواک نیز در چارچوب همان منافع «دوجانبه» صورت گرفته! و اصلاً چرا راه دور برویم؟ براندازی بهمن 57 و حمایت همه جانبة غرب از گورکنها نیز از جمله همین منافع دو جانبه است که قلم به مزدهای «حنا زرچوبه» از مزایای آن همه روزه بهرهمند میشوند، ولی چه کنیم که ملت ایران را چشم بصیرت نیست، تا اینهمه منافع دوجانبه را ببینند! بله، اگر بر دیده مجنون نشینی، بجز «منافع» لیلی نبینی! و رسانة رسمی حاکمیت گورکنها هم که بجز منافع ارباب هیچ نمیبیند، در ادامة مهملات خود میافزاید:
«[...] روسها در تاریخ روابط خود با ایرانیان همواره ملاحظاتی را در نظر داشتهاند که فراتر از ملاحظات منطقهای، تابع منافع آنها در سهم خواهی از مطالبات جهانی بوده، همین امر سبب شده است تا در هیچ مقطعی ایرانیان نتوانند به توافقهای خود با مسکو اعتماد کامل داشته باشند.»
فراموش نکنیم که از عمر این مقالة گستاخانه حتی 2 ماه هم نمیگذرد! این مقاله زمانی انتشار یافته که شیپورهای استعمار در داخل و خارج ماهها بود که با تهدید ملت ایران به «تهاجم نظامی»، به فراهم آوردن زمینة سرکوب هر چه بیشتر مردم کشور مشغول بودند تا حاکمیت احمدی نژادها، رفسنجانیها و خاتمیها برقرار باشد! بله، در چنین شرایطی است که مزدوران استعمار اینچنین گستاخانه به شعور ملت ایران توهین میکنند. گویا توطئه براندازی دموکراتهای ایران ستیز، نشست گوادالوپ و کودتای هویزر در کشورهای عضو پیمان سنتو: ایران، ترکیه و پاکستان، را مردم فراموش کردهاند! گویا تشکیل حکومت طالبان در افغانستان از خاطرهها زدوده شده! و گویا ارگان رسمی حاکمیت مزدور، ملت ایران را نیز به کیش خود پنداشته که اینچنین گزافه میگوید! قلم به مزد استعمار، سپس وکیل مدافع دیگر کشورها شده، مینویسد، بدبینی ایران به روسها کشورهای آسیای میانه، قفقاز و حتی اروپا را نیز شامل میشود:
«اصلی ترین متحدان این کشور[...] هرگز نتوانستهاند[...] به استمرار روابط سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی با مسکو ادامه دهند.»
چرا که به زعم رسانة حکومتی و طبق فرمایشات اکید ساواک، روسیه، خارج از چارچوبهای ایدئولوژیک، همواره به منافع خود میاندیشد. و این امر با منافع استعمار غرب در تضاد قرار دارد. جبهه تبلیغاتی ناتو، که دهههاست به شیوة نعل وارونه، به ستایش و تقدیس ایدئولوژی پرداخته، تا حاکمیت استبدادی را تقویت کند و به گسترش تنشها دامن زند، از اینکه قید اسارت ایدئولوژی توسط روسیه شکسته شود، گویا اصلاً خشنود نیست. چرا که ایدئولوژی و حاکمیت ایدئولوژیک، ابزار آفرینش دشمنان «فرضی» و افزایش بودجههای نظامی است. در چنین شرایطی است که صاحبان صنایع نظامی، یا سیاستگزاران واقعی در ایالات متحد، میتوانند به بهانة گسترش دموکراسی، و دفاع از حقوق بشر، به کشتار و چپاول ادامه دهند! فقر و خشونت را حتی در داخل خاک خود گسترش دهند تا بتوانند سربازان بیشتری بسیج کنند! سربازانی که پس از مصدوم شدن، مانند وسائل یکبار مصرف، به دور انداخته میشوند! چون دیگر نمیتوانند اسلحه به دست گیرند. چنین توحشی، با دفاع از حقوق بشر و حمایت از دموکراسی در جهان، به ویژه در عراق و افغانستان، تضادی ندارد! ولی اگر روسیه جهت حفظ منافع خود تلاش کند، جنایت بسیار بزرگی مرتکب شده، چرا که بر خلاف ایدئولوژی اقدام کرده:
«مهمترین خصلت سیاسی روسیه[...] فرصت طلبی پراگماتیستی بدون هرگونه استدلال منطقی برخاسته از نگاه ایدئولوژیک آن بوده است. روسها در هر مقطع از تاریخ و زمان که تشخیص بدهند، میتوانند به راحتی در مواضعگاه [حتماً مقصودشان مواضع بوده!] ایدئولوژیک خود تجدید نظر کرده و رفتاری خلاف ادعاهایشان بروز دهند.»
بله! فدا کردن منافع ملی در راه ایدئولوژی بسیار کار خوبی است! به ویژه اگر این ایدئولوژی استعماری هم باشد، که در آن صورت منافعش به مراتب بیشتر است. چرا که به این ترتیب میتوان انواع کشتار و سرکوب و جنگ را توجیه کرد. همانطور که 28 سال است، غرب خاک ایران را، در راه ایدئولوژی فاشیسم اسلامی، به توبره کشیده. آنهم فاشیسم استعماری! و گورکنها با شعار استعماری «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد»، به مردم ثابت کردهاند که در راه حفظ منافع اربابان خود، همانطور که طی جنگ با عراق شاهد بودیم، حاضرند ملت ایران را هم به نابودی بکشانند. ولی دولت روسیه، مانند حکومت مفلوک اسلامی دست نشاندة غرب نیست، در نتیجه کاملاً طبیعی است که از منافع ملی خود به هر قیمتی دفاع کند، بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که واکنش یک حاکمیت مستقل، مانند دولت روسیه، به واکنش فرمایشی یک حکومت سرسپرده، همچون «شبه حکومت» ملایان تهران، شباهت داشته باشدا
اشکال اینجاست که نویسندة مقاله، علیرغم ادعاهای فراوان، خصوصاً در زمینة تاریخ، تفاوت «استقلال» و «مزدوری» را اصلاً نمیشناسد، با این وصف، اشاراتی هم به جهتگیریهای تاریخی روسیه در گذشتهها دارد. ولی از حق نگذریم که «علم» تاریخ را هم در دفتر استعمار آموخته! هنگامی که به ماجرای خلیج خوکها در کوبا اشاره میکند، مشاهده میکنیم که به کلی «شوت و پرت» است:
« در سال 1961، [...] فقط 24 ساعت زمان نیاز بود تا روسهای کمونیست [...] مصالحه با قدرتهای بزرگتر را جایگزین حمایت از متحد کلیدی خود کنند.»
نویسندة «حنا زرچوبه»، البته نمیداند که «روسهای کمونیست» هنگامی موشکها را از نیمه راه کوبا فراخواندند، که ناتو ناچار شد پایگاههای موشکی خود را در ترکیه برچیند! و امروز هم که شاهد «پارس» کردن مهرورزی در استان فارس هستیم، به یاد داشته باشیم که روسیه نمیپذیرد، دست نشاندگان ناتو، در مرزهایش به سلاح هستهای مجهز شوند. نویسندة مقاله در ادامه به بررسی نتایج سیاست روسیه در «درازمدت» و «کوتاه مدت» پرداخته، راه صلاح و فلاح را نیز به اتحادیة اروپا «نشان» میدهد، و پس از تکرار سخنان مهمل «دیک چنی»، به اروپائیها میگوید که این روسها قابل اعتماد نیستند! در بوشهر هم به تعهداتشان عمل نمیکنند! سپس با اقتداء به مطالب بیانیه نویس سازمان سیا در مورد سیاست روسیه در جهان، مقاله وزین «حنا زرچوبه» را اینچنین به پایان میبرد:
«روسها به تنها چیزی که تعهد ندارند توافقها و قراردادهاست. فرصتطلبی لنینیستی همچنان سایة سنگین خود را بر رفتار دولتمردان روس حفظ کرده.»
به نظر میرسد که این شعار بر سنگ مزار «مک کارتی» فقید حک شده، و فرهیختگان حاکمیت گورکنها، که در کپیبرداری بدون ذکر منبع، استاداند آنرا در مقاله کلیدی ساواک «نقل» کردهاند! بگذریم! مطلب مهمتر این است که ساعت 10 و 58 دقیقه، «آفتاب نیوز»، مورخ سهشنبه، 23 آبان 1385، در مطلبی تحت عنوان «نقض کنندة قرارداد هستهای پاداش گرفت»، مینویسد:
«قرار داد ساخت لوکوموتیوهای مسافری به ارزش 450 میلیون یورو با شرکت زیمنس منعقد شد!»
آفتاب نیوز در ادامه به سابقة «درخشان» زیمنس در ایران اشاره کرده، میافزاید همین شرکت در دهه 80 با کارشکنیهای خود مانع از احداث نیروگاه بوشهر شده بود:
«زیمنس [...] حتی شرکتهای مرتبط با خود[...] را نیز از همکاری در جهت تکمیل نیروگاه بوشهر باز میداشت. این شرکت در دهه هشتاد به بهانة جنگ تحمیلی و پس از توقف جنگ با بهانه واهی عدم استقرار صلح به صورت رسمی از انجام تعهدات[اش] خودداری کرده و در نهایت باعث شد تا[...] ایران با متحمل شدن خسارات هنگفت[...] عملیات تکمیل نیروگاه را به روسیه بسپارد.»
بله، و نویسنده «حنا زرچوبه» که دکترای ویژة جهان سوم را در تاریخ روسیه و علوم سیاسی دریافت کرده، هنگام تکرار تبلیغات سازمان سیا، از سیاست شرکت دموکراسی پرور زیمنس بیخبر بوده! به همین دلیل است که «فیاض بخشها» دوباره دست به دامن ارباب شدهاند که برایشان نیروگاه بسازد! اینان میپندارند ایالات متحد و اتحادیة اروپا همانگونه که با دست نشاندگانشان در منطقه برخورد میکنند، میتوانند با روسیه نیز برخورد کنند! هارت و پورتهای «فیاضبخش» در مورد «قرارداد» از همین سهل انگاری مختصر ناشی میشود:
« فیاضبخش[...] اضافه کرد در هر قرارداد بین کارفرما و پیمانکار منشوری وجود دارد که دو طرف باید بر اساسآن عمل کنند[...] قراردادی که در مورد نیروگاه بوشهر با شرکت اتم استروی اکسپورت به امضا رسید[...] از هر لحاظ تابع قوانین جمهوری اسلامی است [...]»
لازم به یادآوری است که اخیراً روسیه خواستار تنظیم انجام روابط مالی و بانکی بر مبنای قوانین بینالمللی شده بود، چون گورکنها با اشارة اربابان از پرداخت منظم خودداری میکردند! بله، قراردادها وقتی با شرکت زیمنس منعقد میشوند «قرارداد» نیستند! وقتی زیمنس برخلاف قرارداد عمل میکند، حاکمیت عزت و اقتدار «انسجام اسلامی» هم با «سعة صدر اسلامی» برخورد میکند، و نه تنها از زیمنس خسارت نمیگیرد، که قرارداد خرید لوکوموتیو را هم با همین شرکت «قابل اعتماد» منعقد میکند. چرا که برخلاف روسها، که به زعم «حنا زرچوبه»، به تنها چیزی که تعهد ندارند توافقها و قراردادهاست، و فرصتطلبی لنینیستی همچنان سایة سنگین خود را بر رفتارشان حفظ کرده، دولت آلمان فدرال، به توافقها و قراردادهایش تعهد دارد، چرا که اخلاقیات و ایدئولوژی فاشیسم همچنان بر رفتارش «نورافشانی» میکند. نیروگاه بوشهر، هم شاهدی است بر همین مدعا!
به گورکنها یاد آوری میشود، بهتر است از لیسیدن پای ارباب بپرهیزند، جنگ سرد به پایان رسیده، و پای ارباب هم دیگر زخم شد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت