...
تا سگان را وجوه پیدا نیست
مشفق و مهربان یکدگرند
لقمه ای در میانشان انداز
که تهیگاه یکدگر بدرند.
چه خوب شد «نازی عظیما» همکاری با ساواک گورکنها را نپذیرفت، در غیر اینصورت بعضیها ممکن بود فکر کنند ایشان هم در «قیام پرشکوه مردمی»، در اعتراض به آبگیری سد سیوند سهمی و نقشی دارند! هر چند که تخصص خانم عظیما در هنر و معماری نیست و با «منشیگری» بهتر آشنایند، ولی خوب گورکنها را چه به این حرفها؟! بله، رادیو فردا که رهبری قیام باشکوه مردمی اخیر را عهدهدار شده، از تجمع «دانشجویان» و علاقمندان به تاریخ و میراث فرهنگی در اعتراض به آبگیری سد سیوند گزارش میدهد. ولی، «بیبیسی» در این مورد سکوت اختیار کرده، چون همانطور که گفته شد، امور مربوط به ایران باستان را آنگلوساکسونهای آنسوی آتلانتیک اداره میکنند، با برنامههای تلویزیونی «فقر فرهنگی» و پخش انواع شایعه و بهرهبرداری از سادهلوحی خلقالله! از سوی دیگر، سایت رعایای الیزابت دوم، به دلیل رهبری جنجال رسانهای جهت تبدیل آن «دجال معروف» به «رهبر کبیر»، ایجاد نفرت فراوان کرده، و فعلاً سیاست دیگری به کار گرفته، که کارآئیهائی به مراتب بیشتر از طبل زدن خواهد داشت! سیاست سکوت!
سکوت در مورد اینکه، تصمیم جهت احداث سد، همچون تصمیم جهت احداث خطوط راهآهن و جادههای ارتباطی، اصولاً در حیطة اختیارات گورکنها نیست. به زبان سادهتر، حاکمیت «استقلال، آزادی، حکومت دلالی»، بدون اجازة ارباب از این غلطها نمیکند! میبینیم که چگونه «سکوت» حلال مشکلات است! اکنون بپردازیم به فواید «سکوت»!
«سکوت»، همانطور که میدانیم، علامت رضا است ـ با رضاپهلوی اشتباه نشود! و حتی در زبان فرانسه هم همین تعبیر را دارد! درضمن، سکوت همان تاثیر «هیاهو» را میتواند داشته باشد. به همین دلیل یکی از شکنجههای کارساز، قرار دادن زندانی در سکوت مطلق است. در شرایط سکوت مطلق، حتی صدای تنفس زندانی به غرش رعد شباهت پیدا میکند. چرا که در حالت عادی، هیچ انسانی نمیتواند در سکوت مطلق زندگی کند، و محیط طبیعی همیشه لبریز از صداهائی گوناگون است، که سکوت را فرو میشکنند. به زبان سادهتر، فردی که در سکوت مطلق قرار گیرد، از نظر فیزیکی، در وضعیتی شبیه به فضانوردان در سفینهها قرار گرفته: در خلاء. ولی رسانهها ایرانیان را در سکوت نسبی قرار دادهاند. «رادیو فردا» طبل میزند، و «رعایا» سکوت کردهاند، تا امواج جنجال «رادیو فردا» را در ابعاد دیگری منعکس کنند. این شیوة جنجال رسانهای، تابع قوانین فیزیک در مورد نور و صدا است.
امواج نور، اگر به مانع برخورد کنند، منعکس میشوند. مگر اینکه مانع مذکور مانند حفرهای سیاه، نور را تماماً ببلعد. مورد استفادة قوانین فیزیکی حاکم بر نور، به مورد آینههای موازی میماند. میدانیم که اگر جسمی را بین دو آینة موازی قرار دهیم، تعداد تصاویر بینهایت خواهد بود. حال، توضیح مختصری هم در مورد صدا!
میدانیم که صدا به صورت موج پخش شده و مانند هر موج دیگری از فرکانس ویژة خود برخوردار است، و اگر به مانعی برخورد کند، با زاویة 45 درجه به حرکت خود ادامه میدهد. به عبارت دیگر درصورت برخورد با مانع، از مسیر دیگری حرکت خود را دنبال خواهد کرد. مگر آنکه «مانع»، عایقی صوتی باشد، و صدا را تماماً در خود محبوس کند. حال اگر فرکانس صدای مذکور، با فرکانس صدای دیگری هماهنگ باشد، این هماهنگی باعث «تشدید» صدا خواهد شد. استفاده از قوانین نور و صدا، جهت تبلیغات رسانهای همین صحنهای است که در مورد سد سیوند مشاهده میکنیم. تصاویر «احتمال و حدس و گمان» به بینهایت رسیده، و صداها پیوسته تشدید میشوند. چرا که هر رسانهای در هماهنگی با رسانههای دیگر در مورد سد سیوند مینویسد، و میگوید. و هیچ رسانهای مشخصات واقعی از موقعیت سد در ارتباط با آرامگاه کوروش را منتشر نمیکند، به عبارت دیگر مردم در برابر آینههای موازی «حدس» و «گمان» و «احتمال» قرار گرفتهاند. در چنین شرایطی است که فرد در برابر رسانهها گیج و مبهوت شده، امکان تفکر منطقی را از دست میدهد. حال بازگردیم به «قیام پرشکوه» مردم ایران در «رادیو فردا»!
خانم «عظیما»، همچنان که مشاهده کردیم، برای گورکنها «خوشقدم» بودند! در «توپ مرواری» هم به «خوشقدم باجی» اشاراتی شده! چون در «توپ مرواری» هم مثل قرآن، تمام وقایع حال و آینده و گذشته در تمام جهان و در تمام زمان وجود دارد! و جهت وبلاگ امروز لازم است بدانیم که ساواک گورکنها، فیلم 300 و سد سیوند را به عنوان ابزار قیام پرشکوه به دست «ازما بهتران» داده. 30 سال پیش، یک بیت شعر سعدی از دهان جیمی کارتر و یک مقاله در روزینامه سناتور «مسعودیها»، جهت آفرینش بتی به نام اسلام ناب محمدی «کفایت» کرد، حال تلاش استعمار بر آفرینش بت «ایران باستان» متمرکز شده. همانطور که پیشتر اشاره شد، منظور این است که بتی در کار باشد و گروهی در جهت پرستش آن «قیام» کنند! پایة اصلی استعمار و سلطه بر رهبر، بت یا خداوند تکیه دارد. دیروز خداوندگار «اسلام» بود، امروز همین خداوندگار، «ایران» شده. زیرا آنچه اهمیت دارد این است که ایرانی از اسارت خداوندی به اسارت خداوند دیگر فرو افتد، تا هرگز از بندگی خداوندان ساخته و پرداختة استعمار آزاد نشود. دیروز طلاب قم عربدهجوئی میکردند، امروز گروهی «دانشجو»! مسلماً اگر تصاویر را به دقت بنگرید خواهید دید که از قضای روزگار برخی از این «دانشجویان» در همه نوع تظاهرات شرکت فعال دارند. دیروز در مقابل سفارت غصبی انگلیس نفسکش میطلبیدند، یا انرژی هستهای را «حق مسلمشان» میدانستند، و امروز برای سد سیوند سینه زنی به راه انداختهاند، و «ریاست پاسخگو» حق مسلمشان شده! در هر حال، «حق مسلم»، مانند مزة مشروب جزو الزامات است! و تجمع بعضیها حتی اگر غیر مجاز باشد، با تساهل و تسامح گورکنها روبرو میشود! به ویژه اگر تجمع سیاسی نباشد!!! چنین گفت رادیو فردا:
«شرکت کنندهگان در این میتینگ[...] شعار میدادند ای ملت با غیرت! حمایت، حمایت. در لحظاتی نیز سرودهای ای ایران و یار دبستانی [...] همخوانی شد که برگزارکنندهگان اصلی میتینگ از مردم خواستند سرود دوم را نخوانند چرا که اعتقاد داشتند این تجمع برنامهای سیاسی نیست و نباید به حرکت های سیاسی تعبیر شود ...»
عجب! چه کسی میتواند ادعا کند که این حرکت سیاسی بوده؟! وقتی در قلب پایتخت حکومتی سرکوبگر، یک تجمع غیرمجاز دو ساعت ادامه مییابد، و طی این دو ساعت، نیروهای انتظامی تنها نقش تماشاچی به عهده دارند که این تجمع سیاسی نیست، این تجمعی است استعماری! تجمعی که با حمایت سفارتخانههای خارجی بر پا شده، و نیروهای انتظامی هم «به فرموده»، حق دخالت ندارند. تظاهرات زمان پهلوی دوم را هنوز فراموش نکردهایم. در یک حاکمیت استعماری، و بنابر تعریف، خود برانداز، نیروهای انتظامی فقط در دو حالت دخالت میکنند: هنگامی که حاکمیت باید دوام یابد، چون منافع استعمار را تأمین میکند، و هنگامی که حاکمیت میباید سرنگون شود، چون حاکمیت بعدی منافع استعمار را بهتر تأمین میکند. در اینصورت، نیروهای انتظامی تا زمانی که شرایط سرنگونی تأمین نشده، در صحنه حضور دارند، و سپس یکباره غیب میشوند، تا هرج و مرج به غارت انبار اسلحه و آزاد شدن جنایتکاران، سارقین و ... از زندانها بیانجامد. باز هم تکرار کنیم، تظاهرات دورة پهلوی دوم فراموش نشده. حال بپردازیم به سد سیوند؟!
بنا به گفتة رسانهها در ایران و حتی آنچه در سایت رعایای الیزابت دوم مطرح شده، سد سیوند در شمال شیراز بر روی رودخانه پلوار، در مکانی به نام تنگه بلاغی ـ جهت آبرسانی به 10 هزار هکتار زمین و تأمین آب آشامیدنی برای مردم منطقه ـ احداث شده. ارتفاع سد 57 متر و حجم مفید مخزن آن 150 میلیون متر مکعب برآورد میشود. وسعت دریاچه سد 15 کیلومتر مربع است. فاصله سد تا تختجمشید 50 کیلومتر و فاصلة دریاچه سد تا آرامگاه کوروش 5 کیلومتر است. حال ببینیم مخالفان آبگیری سد در سایت رعایای الیزابت دوم چه میگویند؟ اینان با آبگیری سد مخالفند چون آرامگاه کوروش در منطقهای «سیلخیز» قرار دارد و گویا در سال 1377 به دلیل جاری شدن سیل در این منطقه، تا پلة دوم آرامگاه کوروش به زیر آب رفته! البته با در نظر گرفتن ارتفاع پلههای آرامگاه کوروش، نویسندة این وبلاگ مبهوت و متحیر است که این چه سیلی بوده؟! چرا که بنا بر ادعای مخالفان، اگر سد آبگیری شود، آرامگاه کوروش 40 متر از سطح آب بالاتر قرار میگیرد! پس اگر دریاچه سد لبریز شود، آب، جهت رسیدن به آرامگاه کوروش، باید سربالا برود! و میدانیم «آب که سربالا برود، قورباغه ابوعطا میخواند» و...
و به فرض که آب سربالا برود ـ فرض محال که محال نیست، اگر بخواهد تا آرامگاه کوروش برسد، باید از دریاچه خارج شده در تمام اراضی اطراف که مساحتاش مشخص نیست، دریاچهای به عمق 40 متر ایجاد شود! حال به دلیل اینکه مختصات کامل هندسی آرامگاه نسبت به دریاچه در دست نیست، فرض میکنیم که به فاصله 5 کیلومتری از سد دیواری قرار دارد و یک مربع کامل به اضلاع 5 کیلومتر، فاصله سد از آرامگاه کوروش است. بنابراین اگر قرار شود آب به آرامگاه کوروش برسد، باید مکعبی به ارتفاع 40 متر و پایهای به مساحت 25 کیلومتر مربع (25 میلیون متر مربع) را پر کند. جهت محاسبه حجم مکعب، باید این عدد را در ارتفاع آن (40 متر) ضرب کنیم. حاصلضرب برابر خواهد بود با یک میلیارد متر مکعب! به عبارت دیگر بیش از 6 برابر آب موجود در مخزن سد! اگر چنین سیلی به راه افتد، نه تنها آرامگاه کوروش، که شهر شیراز هم به زیر آب خواهد رفت! و البته یادآور شویم که از ایتالیا، فرانسه، آلمان، ژاپن، لهستان و آمریکا جهت همکاری با میراث فرهنگی افرادی به ایران آمده، و گزارش بررسیهای خود را در همایشی ارائه کردهاند. و از آنجا که قرار دادن مردم در سکوت کارساز استعمار است، گورکنها نمیباید این گزارشها را منتشر کنند، تا «رادیو فردا» و شرکاء بتوانند به شایعات مطلوب استعمار دامن بزنند!
از این گذشته، اگر منطقهای که درآن آرامگاه کوروش قرار گرفته سیلخیز است، چرا از سال 1377 تا به امروز، فدائیان کوروش بزرگ «آریائینژاد»، تقاضای احداث یک مسیل جهت حفاظت از آرامگاه کوروش را نکردهاند؟! آسوده خوابیده بودند، چون اربابشان بیدار بود؟! و امروز که سد سیوند ممکن است دردی از دردهای مردم این منطقه را دوا کند، ناگهان مجاهدین انقلاب اسلامی، شیرین عبادی، و دیگر فعلههای محافل استعمار، از احداث سد سیوند بر آشفته شدهاند؟ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، یک سازمان خرابکار، سرکوبگر و تروریست است، و بجز بمبگذاری، سرکوب و تخریب و چپاول در ایران عملی صورت نداده. در ضمن مجاهدت در راه اسلام، از هر نوع، در تخالف کامل با هر آنچه نام ایران و ایرانی بر خود دارد قرار میگیرد، پس بهزاد نبوی و اعضای طایفهاش بهتر است بجای ابراز نگرانی از احتمال تخریب آرامگاه کوروش، فهرستی از چپاولها و تخریبهای سازمان خود در 28 سال اخیر را به ملت ایران ارائه دهند، تا مشخص شود آب سد سیوند است که آرامگاه کوروش را تهدید میکند، یا سازمان مزدوری چون سازمان مجاهدین تهدید واقعی برای ملت ایران است؟
جهت اطلاع دیگر دلسوختگان، یادآوری میشود که جهت بالا آمدن آب دریاچة سد سیوند تا ارتفاع 40 متر در سطحی که فقط یکی از ابعادش 5 کیلومتر و ابعاد دیگرش نامشخص است، فقط دارو دسته شیرین عبادی میتوانند جنجال به راه اندازند. چرا که چنین امر بعیدی را تنها شیرین عبادی، به فرمان محفل نوبل میتواند «مشاهده» کند، همانطور که پیشتر، دموکراسی را نیز در توافق کامل با اسلام مشاهده فرموده بود! و چنین جنجالی را هم تنها رادیو «خوشقدم باجی» میتواند به راه اندازد. رشتة منشیگری، هندسه ندارد! و بنا به فرمودة «توپ مرواری»، خوشقدم باجی، مردم خوشقدمآباد را بس هالو پنداشته بود! ظاهراً «رادیو فردا» پنداشته ملت ایران هنوز در دوران خوشقدم باجی سیر میکنند:
«خوشقدم باجی که دید زمینه برای خر کردن مردم فراهم است [...] دستور داد سر تا سر ممالک خوشقدم آباد را تریاک ناب کاشتند و به دستور غلام سفارت، تریاکهای زرین عالی و مواد مخدره را میان پیروان خود به رایگان پخش میکرد. و برای تبلیغ آن حتی دستور داد که در ماه مبارک رمضان، موقع اذان سحر به مردم توصیه میکردند: که آب است و تریاک. مردم ساده لوح هم گمان کردند که اگر در موقع سحر تریاک بخورند، از زجر گرسنگی آنها کاسته میشود. خلاصه بازار دعانویس و جنگیر و شاخ حسینی و جیگرکی و محلل رونقی به سزا گرفت. متخصصین روضه و گریه تمام لذات این دنیا را حواله به دنیای دیگر میکردند و مردم را وادار به زوزه و روزه و گریه و چسناله مینمودند و خودشان دائماً در عیش و نوش مشغول اندوختن مال و منال بودند و میخواندند: گریه بر هر درد بی درمان دواست [...]»
ص. 111
مشفق و مهربان یکدگرند
لقمه ای در میانشان انداز
که تهیگاه یکدگر بدرند.
چه خوب شد «نازی عظیما» همکاری با ساواک گورکنها را نپذیرفت، در غیر اینصورت بعضیها ممکن بود فکر کنند ایشان هم در «قیام پرشکوه مردمی»، در اعتراض به آبگیری سد سیوند سهمی و نقشی دارند! هر چند که تخصص خانم عظیما در هنر و معماری نیست و با «منشیگری» بهتر آشنایند، ولی خوب گورکنها را چه به این حرفها؟! بله، رادیو فردا که رهبری قیام باشکوه مردمی اخیر را عهدهدار شده، از تجمع «دانشجویان» و علاقمندان به تاریخ و میراث فرهنگی در اعتراض به آبگیری سد سیوند گزارش میدهد. ولی، «بیبیسی» در این مورد سکوت اختیار کرده، چون همانطور که گفته شد، امور مربوط به ایران باستان را آنگلوساکسونهای آنسوی آتلانتیک اداره میکنند، با برنامههای تلویزیونی «فقر فرهنگی» و پخش انواع شایعه و بهرهبرداری از سادهلوحی خلقالله! از سوی دیگر، سایت رعایای الیزابت دوم، به دلیل رهبری جنجال رسانهای جهت تبدیل آن «دجال معروف» به «رهبر کبیر»، ایجاد نفرت فراوان کرده، و فعلاً سیاست دیگری به کار گرفته، که کارآئیهائی به مراتب بیشتر از طبل زدن خواهد داشت! سیاست سکوت!
سکوت در مورد اینکه، تصمیم جهت احداث سد، همچون تصمیم جهت احداث خطوط راهآهن و جادههای ارتباطی، اصولاً در حیطة اختیارات گورکنها نیست. به زبان سادهتر، حاکمیت «استقلال، آزادی، حکومت دلالی»، بدون اجازة ارباب از این غلطها نمیکند! میبینیم که چگونه «سکوت» حلال مشکلات است! اکنون بپردازیم به فواید «سکوت»!
«سکوت»، همانطور که میدانیم، علامت رضا است ـ با رضاپهلوی اشتباه نشود! و حتی در زبان فرانسه هم همین تعبیر را دارد! درضمن، سکوت همان تاثیر «هیاهو» را میتواند داشته باشد. به همین دلیل یکی از شکنجههای کارساز، قرار دادن زندانی در سکوت مطلق است. در شرایط سکوت مطلق، حتی صدای تنفس زندانی به غرش رعد شباهت پیدا میکند. چرا که در حالت عادی، هیچ انسانی نمیتواند در سکوت مطلق زندگی کند، و محیط طبیعی همیشه لبریز از صداهائی گوناگون است، که سکوت را فرو میشکنند. به زبان سادهتر، فردی که در سکوت مطلق قرار گیرد، از نظر فیزیکی، در وضعیتی شبیه به فضانوردان در سفینهها قرار گرفته: در خلاء. ولی رسانهها ایرانیان را در سکوت نسبی قرار دادهاند. «رادیو فردا» طبل میزند، و «رعایا» سکوت کردهاند، تا امواج جنجال «رادیو فردا» را در ابعاد دیگری منعکس کنند. این شیوة جنجال رسانهای، تابع قوانین فیزیک در مورد نور و صدا است.
امواج نور، اگر به مانع برخورد کنند، منعکس میشوند. مگر اینکه مانع مذکور مانند حفرهای سیاه، نور را تماماً ببلعد. مورد استفادة قوانین فیزیکی حاکم بر نور، به مورد آینههای موازی میماند. میدانیم که اگر جسمی را بین دو آینة موازی قرار دهیم، تعداد تصاویر بینهایت خواهد بود. حال، توضیح مختصری هم در مورد صدا!
میدانیم که صدا به صورت موج پخش شده و مانند هر موج دیگری از فرکانس ویژة خود برخوردار است، و اگر به مانعی برخورد کند، با زاویة 45 درجه به حرکت خود ادامه میدهد. به عبارت دیگر درصورت برخورد با مانع، از مسیر دیگری حرکت خود را دنبال خواهد کرد. مگر آنکه «مانع»، عایقی صوتی باشد، و صدا را تماماً در خود محبوس کند. حال اگر فرکانس صدای مذکور، با فرکانس صدای دیگری هماهنگ باشد، این هماهنگی باعث «تشدید» صدا خواهد شد. استفاده از قوانین نور و صدا، جهت تبلیغات رسانهای همین صحنهای است که در مورد سد سیوند مشاهده میکنیم. تصاویر «احتمال و حدس و گمان» به بینهایت رسیده، و صداها پیوسته تشدید میشوند. چرا که هر رسانهای در هماهنگی با رسانههای دیگر در مورد سد سیوند مینویسد، و میگوید. و هیچ رسانهای مشخصات واقعی از موقعیت سد در ارتباط با آرامگاه کوروش را منتشر نمیکند، به عبارت دیگر مردم در برابر آینههای موازی «حدس» و «گمان» و «احتمال» قرار گرفتهاند. در چنین شرایطی است که فرد در برابر رسانهها گیج و مبهوت شده، امکان تفکر منطقی را از دست میدهد. حال بازگردیم به «قیام پرشکوه» مردم ایران در «رادیو فردا»!
خانم «عظیما»، همچنان که مشاهده کردیم، برای گورکنها «خوشقدم» بودند! در «توپ مرواری» هم به «خوشقدم باجی» اشاراتی شده! چون در «توپ مرواری» هم مثل قرآن، تمام وقایع حال و آینده و گذشته در تمام جهان و در تمام زمان وجود دارد! و جهت وبلاگ امروز لازم است بدانیم که ساواک گورکنها، فیلم 300 و سد سیوند را به عنوان ابزار قیام پرشکوه به دست «ازما بهتران» داده. 30 سال پیش، یک بیت شعر سعدی از دهان جیمی کارتر و یک مقاله در روزینامه سناتور «مسعودیها»، جهت آفرینش بتی به نام اسلام ناب محمدی «کفایت» کرد، حال تلاش استعمار بر آفرینش بت «ایران باستان» متمرکز شده. همانطور که پیشتر اشاره شد، منظور این است که بتی در کار باشد و گروهی در جهت پرستش آن «قیام» کنند! پایة اصلی استعمار و سلطه بر رهبر، بت یا خداوند تکیه دارد. دیروز خداوندگار «اسلام» بود، امروز همین خداوندگار، «ایران» شده. زیرا آنچه اهمیت دارد این است که ایرانی از اسارت خداوندی به اسارت خداوند دیگر فرو افتد، تا هرگز از بندگی خداوندان ساخته و پرداختة استعمار آزاد نشود. دیروز طلاب قم عربدهجوئی میکردند، امروز گروهی «دانشجو»! مسلماً اگر تصاویر را به دقت بنگرید خواهید دید که از قضای روزگار برخی از این «دانشجویان» در همه نوع تظاهرات شرکت فعال دارند. دیروز در مقابل سفارت غصبی انگلیس نفسکش میطلبیدند، یا انرژی هستهای را «حق مسلمشان» میدانستند، و امروز برای سد سیوند سینه زنی به راه انداختهاند، و «ریاست پاسخگو» حق مسلمشان شده! در هر حال، «حق مسلم»، مانند مزة مشروب جزو الزامات است! و تجمع بعضیها حتی اگر غیر مجاز باشد، با تساهل و تسامح گورکنها روبرو میشود! به ویژه اگر تجمع سیاسی نباشد!!! چنین گفت رادیو فردا:
«شرکت کنندهگان در این میتینگ[...] شعار میدادند ای ملت با غیرت! حمایت، حمایت. در لحظاتی نیز سرودهای ای ایران و یار دبستانی [...] همخوانی شد که برگزارکنندهگان اصلی میتینگ از مردم خواستند سرود دوم را نخوانند چرا که اعتقاد داشتند این تجمع برنامهای سیاسی نیست و نباید به حرکت های سیاسی تعبیر شود ...»
عجب! چه کسی میتواند ادعا کند که این حرکت سیاسی بوده؟! وقتی در قلب پایتخت حکومتی سرکوبگر، یک تجمع غیرمجاز دو ساعت ادامه مییابد، و طی این دو ساعت، نیروهای انتظامی تنها نقش تماشاچی به عهده دارند که این تجمع سیاسی نیست، این تجمعی است استعماری! تجمعی که با حمایت سفارتخانههای خارجی بر پا شده، و نیروهای انتظامی هم «به فرموده»، حق دخالت ندارند. تظاهرات زمان پهلوی دوم را هنوز فراموش نکردهایم. در یک حاکمیت استعماری، و بنابر تعریف، خود برانداز، نیروهای انتظامی فقط در دو حالت دخالت میکنند: هنگامی که حاکمیت باید دوام یابد، چون منافع استعمار را تأمین میکند، و هنگامی که حاکمیت میباید سرنگون شود، چون حاکمیت بعدی منافع استعمار را بهتر تأمین میکند. در اینصورت، نیروهای انتظامی تا زمانی که شرایط سرنگونی تأمین نشده، در صحنه حضور دارند، و سپس یکباره غیب میشوند، تا هرج و مرج به غارت انبار اسلحه و آزاد شدن جنایتکاران، سارقین و ... از زندانها بیانجامد. باز هم تکرار کنیم، تظاهرات دورة پهلوی دوم فراموش نشده. حال بپردازیم به سد سیوند؟!
بنا به گفتة رسانهها در ایران و حتی آنچه در سایت رعایای الیزابت دوم مطرح شده، سد سیوند در شمال شیراز بر روی رودخانه پلوار، در مکانی به نام تنگه بلاغی ـ جهت آبرسانی به 10 هزار هکتار زمین و تأمین آب آشامیدنی برای مردم منطقه ـ احداث شده. ارتفاع سد 57 متر و حجم مفید مخزن آن 150 میلیون متر مکعب برآورد میشود. وسعت دریاچه سد 15 کیلومتر مربع است. فاصله سد تا تختجمشید 50 کیلومتر و فاصلة دریاچه سد تا آرامگاه کوروش 5 کیلومتر است. حال ببینیم مخالفان آبگیری سد در سایت رعایای الیزابت دوم چه میگویند؟ اینان با آبگیری سد مخالفند چون آرامگاه کوروش در منطقهای «سیلخیز» قرار دارد و گویا در سال 1377 به دلیل جاری شدن سیل در این منطقه، تا پلة دوم آرامگاه کوروش به زیر آب رفته! البته با در نظر گرفتن ارتفاع پلههای آرامگاه کوروش، نویسندة این وبلاگ مبهوت و متحیر است که این چه سیلی بوده؟! چرا که بنا بر ادعای مخالفان، اگر سد آبگیری شود، آرامگاه کوروش 40 متر از سطح آب بالاتر قرار میگیرد! پس اگر دریاچه سد لبریز شود، آب، جهت رسیدن به آرامگاه کوروش، باید سربالا برود! و میدانیم «آب که سربالا برود، قورباغه ابوعطا میخواند» و...
و به فرض که آب سربالا برود ـ فرض محال که محال نیست، اگر بخواهد تا آرامگاه کوروش برسد، باید از دریاچه خارج شده در تمام اراضی اطراف که مساحتاش مشخص نیست، دریاچهای به عمق 40 متر ایجاد شود! حال به دلیل اینکه مختصات کامل هندسی آرامگاه نسبت به دریاچه در دست نیست، فرض میکنیم که به فاصله 5 کیلومتری از سد دیواری قرار دارد و یک مربع کامل به اضلاع 5 کیلومتر، فاصله سد از آرامگاه کوروش است. بنابراین اگر قرار شود آب به آرامگاه کوروش برسد، باید مکعبی به ارتفاع 40 متر و پایهای به مساحت 25 کیلومتر مربع (25 میلیون متر مربع) را پر کند. جهت محاسبه حجم مکعب، باید این عدد را در ارتفاع آن (40 متر) ضرب کنیم. حاصلضرب برابر خواهد بود با یک میلیارد متر مکعب! به عبارت دیگر بیش از 6 برابر آب موجود در مخزن سد! اگر چنین سیلی به راه افتد، نه تنها آرامگاه کوروش، که شهر شیراز هم به زیر آب خواهد رفت! و البته یادآور شویم که از ایتالیا، فرانسه، آلمان، ژاپن، لهستان و آمریکا جهت همکاری با میراث فرهنگی افرادی به ایران آمده، و گزارش بررسیهای خود را در همایشی ارائه کردهاند. و از آنجا که قرار دادن مردم در سکوت کارساز استعمار است، گورکنها نمیباید این گزارشها را منتشر کنند، تا «رادیو فردا» و شرکاء بتوانند به شایعات مطلوب استعمار دامن بزنند!
از این گذشته، اگر منطقهای که درآن آرامگاه کوروش قرار گرفته سیلخیز است، چرا از سال 1377 تا به امروز، فدائیان کوروش بزرگ «آریائینژاد»، تقاضای احداث یک مسیل جهت حفاظت از آرامگاه کوروش را نکردهاند؟! آسوده خوابیده بودند، چون اربابشان بیدار بود؟! و امروز که سد سیوند ممکن است دردی از دردهای مردم این منطقه را دوا کند، ناگهان مجاهدین انقلاب اسلامی، شیرین عبادی، و دیگر فعلههای محافل استعمار، از احداث سد سیوند بر آشفته شدهاند؟ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، یک سازمان خرابکار، سرکوبگر و تروریست است، و بجز بمبگذاری، سرکوب و تخریب و چپاول در ایران عملی صورت نداده. در ضمن مجاهدت در راه اسلام، از هر نوع، در تخالف کامل با هر آنچه نام ایران و ایرانی بر خود دارد قرار میگیرد، پس بهزاد نبوی و اعضای طایفهاش بهتر است بجای ابراز نگرانی از احتمال تخریب آرامگاه کوروش، فهرستی از چپاولها و تخریبهای سازمان خود در 28 سال اخیر را به ملت ایران ارائه دهند، تا مشخص شود آب سد سیوند است که آرامگاه کوروش را تهدید میکند، یا سازمان مزدوری چون سازمان مجاهدین تهدید واقعی برای ملت ایران است؟
جهت اطلاع دیگر دلسوختگان، یادآوری میشود که جهت بالا آمدن آب دریاچة سد سیوند تا ارتفاع 40 متر در سطحی که فقط یکی از ابعادش 5 کیلومتر و ابعاد دیگرش نامشخص است، فقط دارو دسته شیرین عبادی میتوانند جنجال به راه اندازند. چرا که چنین امر بعیدی را تنها شیرین عبادی، به فرمان محفل نوبل میتواند «مشاهده» کند، همانطور که پیشتر، دموکراسی را نیز در توافق کامل با اسلام مشاهده فرموده بود! و چنین جنجالی را هم تنها رادیو «خوشقدم باجی» میتواند به راه اندازد. رشتة منشیگری، هندسه ندارد! و بنا به فرمودة «توپ مرواری»، خوشقدم باجی، مردم خوشقدمآباد را بس هالو پنداشته بود! ظاهراً «رادیو فردا» پنداشته ملت ایران هنوز در دوران خوشقدم باجی سیر میکنند:
«خوشقدم باجی که دید زمینه برای خر کردن مردم فراهم است [...] دستور داد سر تا سر ممالک خوشقدم آباد را تریاک ناب کاشتند و به دستور غلام سفارت، تریاکهای زرین عالی و مواد مخدره را میان پیروان خود به رایگان پخش میکرد. و برای تبلیغ آن حتی دستور داد که در ماه مبارک رمضان، موقع اذان سحر به مردم توصیه میکردند: که آب است و تریاک. مردم ساده لوح هم گمان کردند که اگر در موقع سحر تریاک بخورند، از زجر گرسنگی آنها کاسته میشود. خلاصه بازار دعانویس و جنگیر و شاخ حسینی و جیگرکی و محلل رونقی به سزا گرفت. متخصصین روضه و گریه تمام لذات این دنیا را حواله به دنیای دیگر میکردند و مردم را وادار به زوزه و روزه و گریه و چسناله مینمودند و خودشان دائماً در عیش و نوش مشغول اندوختن مال و منال بودند و میخواندند: گریه بر هر درد بی درمان دواست [...]»
ص. 111
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت