«نهادهای» ناخداکلمب!
...
در وبلاگ «جموکراسی» اشاره شد که جبهة «ناخدا کلمب» در منطقه در حال عقب نشینی است. ولی همانطور که میدانیم، ویژگی استعمار زالوصفتی آن است، و تا زمانی که به طعمه چسبیده و جان در بدن دارد، به مکیدن خون ادامه میدهد. بنابراین حال که جهت جنگ افروزی در ایران نتیجة مطلوب حاصل نشده، «ناخدا کلمب» دوباره به ضعیفترین نقطة منطقه، یعنی لبنان هجوم آورده. و قصد دارد «سمیر جعجع»، متحد اسرائیل و رهبر فالانژها را به عنوان نامزد ریاست جمهوری بر ملت لبنان تحمیل کند. «سمیر جعجع»، نمونة مسیحی «بهزاد نبوی» خودمان است: جنایتکار، فاشیست و مزدور استعمار. در پروندة «سمیر جعجع» خدمات ویژهای از قبیل، به قتل رساندن رشید کرامی نخست وزیر لبنان، بمبگذاری و دامن زدن به جنگ داخلی و همکاری با اسرائیل میتوان یافت. «سمیر جعجع» از نزدیکان ژنرال آعون نیز به شمار میرود. ولی «ژنرال»، پس از بازگشت از فرانسه توبه کرده، و گویا با «حزبالله» باب دوستی گشوده! در واقع، فرانسه جیرهخوارانش را در دو گروه متفاوت پراکنده کرده که هر گروه برنده شد، فرانسه بتواند در مزایای پیروزی شریک باشد. ولی اینکه فرانسه بتواند از تلاشهایش نتیجهای بگیرد، جای تردید فراوان وجود دارد! چرا که جهت تحقق آرزوهای اعضای ناتو، حمایت کامل ایالات متحد لازم است، و چنین حمایتی در حال حاضر موجود نیست!
امروز، یک گروه ویژة «روسیه ـ آمریکا» جهت بررسی افقهای آینده تشکیل شد که پریماکوف و کیسینجر اعضای اصلی آنرا تشکیل میدهند، و همزمان با تشکیل این گروه ویژه، ولادیمیر پوتین اعضای ناتو را تهدید کرد که، توافقنامة مهار نیروهای نظامی در اروپا را به تعلیق در خواهد آورد. این توافقنامه در سال 1990، بین فدراسیون روسیه و ناتو به امضا رسیده بود. پس از تهدیدهای رئیس جمهور فدراسیون روسیه، محمد ذوالقدر، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور به آمریکا هشدار داد که، در صورت حمله به ایران حتی اسرائیل نیز به عنوان پشت جبهة آمریکا هدف حملة موشکهای دوربرد ایران قرار خواهد گرفت. سایت رعایای الیزابت دوم، که این سخنان را منتشر نموده، حتی فراموش کرده تاریخ به روز شدن آنرا مشخص کند! نویسندة این وبلاگ امیدوار است که، این سخنان مانند منبع مورد استناد «طنزنویس حوزه»، متعلق به سال گذشته نباشد! آنچه در سخنان آقای ذوالقدر اهمیت دارد، این است که وی به نقش مخرب سازمانهای غیردولتی اشاره دارد، که در واقع ابزار ایجاد آشوب در داخل کشور شدهاند.
میدانیم که «سازمانهای غیردولتی» در هر کشوری از ویژگیهای همان کشور برخوردار میشوند. در کشورهای مستقل، این سازمانها با دریافت کمکهای مالی غیرمستقیم از دولت، از حمایت دولتی برخوردارند. ولی در ایران، این سازمانها عملاً ابزار سرکوب مردم شدهاند، چرا که، در ایران اینان از حمایت غیرمستقیم دولتی برخوردار میشوند که دولتی است سرکوبگر! به عنوان مثال، سازمانهای زنان و دیگر نهادهای مدنی، همگی دستساز «شبهاصلاح طلباناند»، و بجز فراهم آوردن زمینة سرکوب عمومی، هیچ نقش دیگری بر عهده ندارند. و مشاهده میکنیم که نقش خود را نیز بخوبی ایفا میکنند. هدف از تشکیل «نهادهای مدنی حکومتی» در ایران، این است که مانع از سازمانیابی واقعی مردم در بطن نهادهای مدنی شوند. سازمانهای حکومتی مدنی، با ایجاد آشوب و هیاهو بر سر هیچ، از جمله نابودی آرامگاه کوروش، افکار عمومی را به بیراهه میکشانند و مردم را از مسائل اساسی و پایهای جامعه دور و دورتر میکنند. به عنوان نمونه، هنگامی که مطالبات کارگران و معلمان مطرح میشود، نخست گروهی تحت عنوان معلم، در این تجمعات تقاضاهای «شرعی» مطرح میکنند، و هنگامی که معلمان با اینگونه تقاضاها مخالفت میکنند، ناگهان جنجال حجاب و سدسیوند به راه میافتد، تا مطالبات واقعی مردم در سایة جنجال و آشوب دارودستة عبادی و «روز آنلاین» به سکوت کشیده شود. به یاد داریم که طی دورة ریاست جمهوری خاتمی، مسائل مملکت به جنگ زرگری با اصولگرایان و جنجال پاسداراکبر محدود شد. در این مدت، مهمترین مسئلة ملت ایران، مهملاتی بود که ساواک به قلم پاسدارگنجی منتشر میکرد! و پس از آنهم سیرک سیار پاسداراکبر مرکز «توجهات» شبه اوپوزیسیونی شد که در آرزوی تهاجم نظامی ایالات متحد به ایران دقیقه شماری میکرد، و همگان را در جریان روز و ساعت حملة نظامی قرار میداد! حال بازگردیم به سخنان محمد ذوالقدر در همایش «نقش امنیت در توسعه کردستان»!
میدانیم که استان کردستان از مناطق محروم ایران است و از اینرو زمینة ایجاد آشوب در این منطقه بسیار مساعد است. و میدانیم که هر چه دامنة آشوب گستردهتر شود، دامنة سرکوب نیز وسعت بیشتری خواهد یافت. و در واقع یکی از اهداف اصلی استعمار گسترش سرکوب ملت ایران است. و از آنجا که آنگلوساکسونها در عراق و افغانستان هممرز ایران شدهاند، طبیعی است که مراکز آشوب به مرز ایران با عراق و افغانستان کشیده شود. و کردستان، یکی از همین مناطق است. ولی پس از سفر چند روزة ذوالقدر به مسکو، میبینیم که همایش تأمین امنیت میباید در سنندج تشکیل شود، تا از این طریق بتوان از نفوذ عوامل آمریکا به کردستان جلوگیری به عمل آورد! این سیاست نوینی است که حاکمیت گورکنها ناچار به اجرای آن شده. و انتصاب حسینیان به سمت معاون امنیتی احمدینژاد را در این راستا میتوان بررسی کرد، چون پایان دورة هرجومرج شبه اصلاح طلبان حکومتی، میتواند با سرکوب شدید این محافل همراه شود. چرا که عقب نشینی استعمار از مواضع سنتیاش هرگز با صلح و آرامش صورت نپذیرفته.
امروز، یک گروه ویژة «روسیه ـ آمریکا» جهت بررسی افقهای آینده تشکیل شد که پریماکوف و کیسینجر اعضای اصلی آنرا تشکیل میدهند، و همزمان با تشکیل این گروه ویژه، ولادیمیر پوتین اعضای ناتو را تهدید کرد که، توافقنامة مهار نیروهای نظامی در اروپا را به تعلیق در خواهد آورد. این توافقنامه در سال 1990، بین فدراسیون روسیه و ناتو به امضا رسیده بود. پس از تهدیدهای رئیس جمهور فدراسیون روسیه، محمد ذوالقدر، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور به آمریکا هشدار داد که، در صورت حمله به ایران حتی اسرائیل نیز به عنوان پشت جبهة آمریکا هدف حملة موشکهای دوربرد ایران قرار خواهد گرفت. سایت رعایای الیزابت دوم، که این سخنان را منتشر نموده، حتی فراموش کرده تاریخ به روز شدن آنرا مشخص کند! نویسندة این وبلاگ امیدوار است که، این سخنان مانند منبع مورد استناد «طنزنویس حوزه»، متعلق به سال گذشته نباشد! آنچه در سخنان آقای ذوالقدر اهمیت دارد، این است که وی به نقش مخرب سازمانهای غیردولتی اشاره دارد، که در واقع ابزار ایجاد آشوب در داخل کشور شدهاند.
میدانیم که «سازمانهای غیردولتی» در هر کشوری از ویژگیهای همان کشور برخوردار میشوند. در کشورهای مستقل، این سازمانها با دریافت کمکهای مالی غیرمستقیم از دولت، از حمایت دولتی برخوردارند. ولی در ایران، این سازمانها عملاً ابزار سرکوب مردم شدهاند، چرا که، در ایران اینان از حمایت غیرمستقیم دولتی برخوردار میشوند که دولتی است سرکوبگر! به عنوان مثال، سازمانهای زنان و دیگر نهادهای مدنی، همگی دستساز «شبهاصلاح طلباناند»، و بجز فراهم آوردن زمینة سرکوب عمومی، هیچ نقش دیگری بر عهده ندارند. و مشاهده میکنیم که نقش خود را نیز بخوبی ایفا میکنند. هدف از تشکیل «نهادهای مدنی حکومتی» در ایران، این است که مانع از سازمانیابی واقعی مردم در بطن نهادهای مدنی شوند. سازمانهای حکومتی مدنی، با ایجاد آشوب و هیاهو بر سر هیچ، از جمله نابودی آرامگاه کوروش، افکار عمومی را به بیراهه میکشانند و مردم را از مسائل اساسی و پایهای جامعه دور و دورتر میکنند. به عنوان نمونه، هنگامی که مطالبات کارگران و معلمان مطرح میشود، نخست گروهی تحت عنوان معلم، در این تجمعات تقاضاهای «شرعی» مطرح میکنند، و هنگامی که معلمان با اینگونه تقاضاها مخالفت میکنند، ناگهان جنجال حجاب و سدسیوند به راه میافتد، تا مطالبات واقعی مردم در سایة جنجال و آشوب دارودستة عبادی و «روز آنلاین» به سکوت کشیده شود. به یاد داریم که طی دورة ریاست جمهوری خاتمی، مسائل مملکت به جنگ زرگری با اصولگرایان و جنجال پاسداراکبر محدود شد. در این مدت، مهمترین مسئلة ملت ایران، مهملاتی بود که ساواک به قلم پاسدارگنجی منتشر میکرد! و پس از آنهم سیرک سیار پاسداراکبر مرکز «توجهات» شبه اوپوزیسیونی شد که در آرزوی تهاجم نظامی ایالات متحد به ایران دقیقه شماری میکرد، و همگان را در جریان روز و ساعت حملة نظامی قرار میداد! حال بازگردیم به سخنان محمد ذوالقدر در همایش «نقش امنیت در توسعه کردستان»!
میدانیم که استان کردستان از مناطق محروم ایران است و از اینرو زمینة ایجاد آشوب در این منطقه بسیار مساعد است. و میدانیم که هر چه دامنة آشوب گستردهتر شود، دامنة سرکوب نیز وسعت بیشتری خواهد یافت. و در واقع یکی از اهداف اصلی استعمار گسترش سرکوب ملت ایران است. و از آنجا که آنگلوساکسونها در عراق و افغانستان هممرز ایران شدهاند، طبیعی است که مراکز آشوب به مرز ایران با عراق و افغانستان کشیده شود. و کردستان، یکی از همین مناطق است. ولی پس از سفر چند روزة ذوالقدر به مسکو، میبینیم که همایش تأمین امنیت میباید در سنندج تشکیل شود، تا از این طریق بتوان از نفوذ عوامل آمریکا به کردستان جلوگیری به عمل آورد! این سیاست نوینی است که حاکمیت گورکنها ناچار به اجرای آن شده. و انتصاب حسینیان به سمت معاون امنیتی احمدینژاد را در این راستا میتوان بررسی کرد، چون پایان دورة هرجومرج شبه اصلاح طلبان حکومتی، میتواند با سرکوب شدید این محافل همراه شود. چرا که عقب نشینی استعمار از مواضع سنتیاش هرگز با صلح و آرامش صورت نپذیرفته.
امروز به دلیل شرایط سیاسی نوین، حاکمیت ایران ناچار است امنیت مرزهای خود را تأمین کند، نه به دلیل آنکه خواستار تأمین چنین امنیتی است، بلکه به این دلیل که از سوی روسیه تحت فشار قرار گرفته! طی مدتی که ایالات متحد به تهدید نظامی ملت ایران مشغول بود، گورکنها به پذیرائی از انواع و اقسام جیمزباندهای ناتو در ایران مشغول بودند، و زمینة حضور ناتو در سواحل دریای خزر را آماده میکردند. و در این راه، از احداث خط آهن «قزوین ـ رشت» نیز شانه خالی کردند! سایت نووستی، مورخ پنجم اردیبهشتماه سالجاری، به نقل از «یوری شدرین»، نمایندة بازرگانی روسیه در آذربایجان اعلام کرد:
«طرف روسی در انتظار[...] تحقق پروژة کریدور شمال جنوب است.[...] امروز نوبت ایران است که باید مسئله ساخت 138 کیلومتر راه آهن قزوین ـ رشت را حل کند.[...] اجرای این پروژه سودی هنگفت از ترانزیت کالا از شمال اروپا به اقیانوس هند برای طرفین شرکت کننده در بر خواهد داشت»
و از آنجا که احداث کریدور «شمال ـ جنوب» بر ضد منافع «ناخدا کلمب» است، گورکنها جهت پرهیز از چنین جسارتی به درگاه ارباب، با صید چند جاشو در خلیج فارس، رویای تحقق سناریوئی مشابه اشغال سفارت آمریکا در ذهن علیلشان میپروراندند، و شکمشان را برای تهاجم نظامی صابون مفصلی زده بودند! ولی نشد! و نه تنها «رابین هود» نارمک ناچار شد جاشوها را بازگرداند، که ناگهان محمد ذوالقدر از روسیه سر در آورد!
در پی اقامت هفت روزة محمد ذوالقدر در روسیه، گویا تحولات فراوانی رخ داد. نخست آنکه گورکنها ناچار شدند برای تأمین هزینة نیروگاه بوشهر به تعهدات خود «عمل» کنند. از سوی دیگر مذاکرات سولانا با لاریجانی در کشور ترکیه صورت پذیرفت، نه آنجا که طرفهای مذاکره میخواستند، یعنی در اروپای غربی! و از همه مهمتر اینکه در سخنرانی محمد ذوالقدر در سنندج به پدیدهای به نام «تهدید نرم» اشاره شده:
«وی در توضیح آنچه تهدید نرم میخواند گفت که آمریکا این سیاست را از طریق ایجاد بیثباتی و بحرانسازی در داخل ایران و دامن زدن به گسستهای قومی و مذهبی پیش میبرد و از مطبوعات و تشکلهای مدنی در این راستا بهره میگیرد.»
سایت رعایای الیزابت دوم، جهت رد گم کردن، با تفسیر سخنان ذوالقدر، به نقل قول از وزارت اطلاعات ایران پرداخته تا وانمود کند مطلب واحدی عنوان شده:
«پیشتر وزارت اطلاعات ایران نیز[...] روزنامه نگاران و فعالان مدنی را به اجرای سیاستهای آمریکا در ایران متهم کرده و گفته بود که این افراد[...] به خارج از ایران سفر میکنند و در آنجا برنامههائی برای اجرای سیاست براندازی نرم دریافت میکنند.»
میدانیم که وزارت اطلاعات ایران، توسط سازمان سیا بنیانگزاری شده و تاکنون مجری فرامین استعمار غرب بوده. ولی امروز که استعمار غرب در منطقه تضعیف شده، حاکمیت ایران به همراه وزارت اطلاعاتاش ناچار است با اربابان سنتی وداع کرده، بجای هرجومرج و سرکوب استعماری، و سازمانهای مدنی حکومتی و آشوب پرور، نظم و امنیتی را که حدود یک سده است در ایران وجود نداشته ایجاد کند. و این امر برای ملت ایران مسلماً گامی به پیش خواهد بود. شاید همین امر موجب درهم ریختن نظم رایج در سایت رعایای الیزابت دوم شده.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت