...
در وبلاگ مورخ 12 آوریل به نقل از فریدون آدمیت در «امیر کبیر و ایران»، آورده بودم که:
«تناسب مستقیمی بین بیحیثیت بودن و حد پشتیبانی سفارت انگلیس وجود داشت. [...] سفارت انگلیس همیشه کارخانة رجاله پروری بوده است.»
ص. 698
در واقع رجاله پروری سفارت استعمار به امثال میرزا آقاخان نوری محدود نمیشد و نشده. رجاله پروری شامل تمامی گروههای اجتماعی میشود. «مخالفنما»، «روشنفکر»، «نویسنده»، «هنرمند» و هنرپرورانی که با حمایتهای «ناخدا کلمب»، آفریده و پرورده میشدند. هنوز در بر پاشنة سابق میچرخد! با این تفاوت که امروز، ردة نوینی به رجالههای دست ساز «ناخدا کلمب» افزوده شده: ائمة جمعه!
همانطور که دیروز اشاره شد، اینان وظیفه دارند هر هفته پیام استعمار را به ملت ایران «ابلاغ» کنند و نویسنده پیام هم، همان بیانیه نویس ساواک است، که سبک نگارش دبستانی نامههای پاسداراکبر و بیانیههای فعالان سیاسی و ... و بسیاری از گروههای مخالفنمای گورکنها را مدیون انشای ایشان بوده و هستیم! ولی در پس پردة این شیوة نگارش مبتدی، اهداف مشخصی دنبال میشود. دفن زمان حال در صدر اسلام، از طریق نبش قبر صدراسلام در زمان حال! اهمیت چنین شیوهای، تزلزل مفاهیم مدرن جامعهشناسی مانند «دموکراسی» و «آزادیهای اجتماعی» است. اگر به یاد داشته باشیم، چندی پیش بنیصدر در قرآن حقوق بشر کشف کرده بود، و جهت اختراع چنین دروغ بزرگی به آکادمیهای علمی سوئد هم دعوت شد و شاید جایزهای هم گرفت! بله، «کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر میخواهد و مرد کهن!» هر کسی نمیتواند در قصههای «بیبیگوزک» قرآنی و توراتی «دموکراسی» و «حقوق بشر» و «تاریخ» پیدا کند! فقط حقوقدانی چون عبادی، اقتصاددانی چون بنیصدر و مورخان برجستهای چون «پورپیرار» و «سلیمی نمین»، از عهدة چنین مهمی بر میآیند و بس! در سایت حکومتی هفتان، مطلبی تحت عنوان «من گورکنها را صدا میکنم» منتشر شده، که به زندگی شاعران سوررئالیست فرانسه اختصاص دارد. شاید بتوان گفتگوی جنبش زنان کمونیست کارگری، با حاکمیت اسلامی را نیز تحت همین عنوان بررسی کرد!
از آنجا که اخیرًا از سوی «ناخدا کلمب»، امام ششم شیعیمسلکان، به وزارت امور فرهنگی گورکنها منصوب شده! و حزب کمونیست کارگری، مدافع آزادی زنان در امور «انقلاب عوامفریبی» است، ابتدا «حزب کمونیست کارگری» سخنرانی میکند، سپس ساواک خطبههای نماز جمعه را به صورت عکس مطالبات همین «حزب» تنظیم کرده، خدمت خطیب نماز جمعه تقدیم میدارد.
و همانگونه که جنگ زرگری تمدنها و گفتگوی مضحک همین تمدنها، توسط «هانتینگتون» و «گارودی» بر پا شده بود، تا «دین» بجای «تمدن» بنشیند و «اسطوره» بجای «تاریخ»، نوعی «گفتگوی تقلبها» هم میان دستاربندان و زنان به اصطلاح «کمونیست» به راه افتاده، تا حجاب زنان بجای آزادیهای اجتماعی و حقوق شهروندی بنشیند، و زنان بیحجاب اندرونیها، جایگزین اجتماع، در مقام مکان حضور مختلط کلیة شهروندان شوند.
دیروز امام جمعه گورکنها در دانشگاه تهران، طی روخوانی بولتن استعمار، ضمن ابراز مخالفت «ناخدا کلمب» با طرح صلح اعراب و اسرائیل، به طرح امنیت اجتماعی پرداخته و آمار استعمار را نیز به این شرح ارائه میدهد، که 87 درصد مردم خواهان پیگیری طرح «دینی و ملی» تأمین امنیت اجتماعی شدهاند! و هر کس با این طرح مخالفت کند هم در برابر خواست اکثریت مردم ایستاده هم در برابر مطالبات دینی آنان! همانطور که میبینیم ناخدا کلمب «سنگر دین» را رها نمیکند! چون هر چه تا حال چپاول کرده از برکت همین سنگر بوده. در نتیجه آمار موثقی هم به ساواک ارائه داده که بر خلاف گذشته، صددرصد مردم را شامل نمیشود. گویا امروز، تنها 13 درصد از مردم ایران خواهان اجرای طرح سرکوب استعماری نیستند! پیشتر ناخدا کلمب از 99 درصد یک قدم پائینتر نمیآمد! و اگر امروز به 87 درصد رضایت داده، حتماً به دلیل وساطت شخص امام صادق است! احمد خاتمی، که نقش بلندگوی استعمار را این هفته در چمن دانشگاه سابق تهران بر عهده داشت، به لبادة امام صادق متوسل شده، و رهنمودهای آن بزرگوار را در باب مبارزه با مفاسد اجتماعی چنان نقل میکند، تو گوئی امام صادقی وجود خارجی داشته و اجتماع دوران این امام، با اجتماع امروز ایران شباهتی داشته، و مسائل و مشکلات نیز یکسان بوده:
« امام صادق میفرمایند در مبارزه با مفاسد اجتماعی باید کار فرهنگی و اجتماعی با هم صورت بگیرد و اگر کسی بگوید فقط کار فرهنگی بکنیم مخالف فرمایش امام صادق صحبت کرده[...]»
بله، مفاسد دوران امام صادق هم حتماً همان ماهواره، برنامة تلویزیون، موسیقی رپ، قرص کراک، مانتوهای کوتاه، بدحجابی و تهاجمات «نظامی ـ فرهنگی» غرب به ایران امروز بوده! چرا که امام صادق مسائل چندین سده پس از خود را نیز میشناختند، و در مورد آنها رهنمودهای لازم را همان موقع ارائه داده بودند. ولی این رهنمودها را تا پیش از ظهور خمینی دجال، در گاو صندوق سفارت غصبی انگلیس پنهان میداشتند، تا ملت ایران در «مفاسد اجتماعی» باقی بماند! خوشبختانه کارخانه رجاله پروری، یک سر «رهبرکبیر انقلاب» به ملت ایران اهداء کرد تا امام صادق به احمد خاتمی بگویند چگونه میتوان با مفاسد اجتماعی مبارزه کرده، راه چپاول بر استعمار بگشایند. مجری طرح سرکوب و چپاول هم، شاهرودی، نمونة نعلین پوش «امیر عباس هویدا» است، که ناگهان از زبالهدانی استعمار در عراق بیرون میکشند و در رأس قوه قضائیه ایران قرار میدهند. اگر زبان فارسی نمیفهمد، مهم نیست، همان نقشی را بر عهده گرفته که پیشتر هویدا مجری آن بود: دفاع از منافع استعمار! به همین دلیل هم «ناخدا کلمب» وی را جهت اجرای طرح امنیت برگزیده:
«خطیب این هفته نماز جمعه تهران[...] گفت دستگاه قضائی در اجرائی کردن این امر نقش اساسی دارد [...]»
وی در ادامه، طرح امنیتی را تشریح کرده و وانمود میکند که این طرح، طرح مبارزه با اراذل و اوباش، باندهای قاچاق مواد مخدر و تجارت زنان و کودکان و جهت دفاع از حریم خصوصی زندگی مردم است! مخاطب، با شنیدن چنین مطالبی، میپندارد گورکنها قصد خودکشی دارند! چرا که اگر چنین طرحی اجرا شود، دیگر حاکمیت اسلامی وجود نخواهد داشت! 28 سال است که پایه و اساس این حاکمیت بر تجارت برده و قاچاق مواد مخدر و سلب امنیت از مردم استوار شده. ولی در انتهای سخنان امام جمعه معلوم میشود، کل این مسائل در رابطة مستقیم با «نوامیس مردم» و «بدحجابی» است که باعث بیبندوباری بوده، و همین بیبندوباری هم سبب سقوط آندلس شده:
«این طرح، طرح برخورد با باندهای تجاوز به عنف است، با باندهائی که دختران مردم را میدزدند [...] برخورد با باندهای مشروبات الکلی، قرصهای روان گردان و جنایتکارانی که یک نسل را به تباهی میکشانند. وظیفة این طرح برخورد با اراذل و اوباش و مزاحمین نوامیس مردم است. هدف از اجرای این طرح مبارزه با کسانی است که وارد زندگی خصوصی مردم میشوند و فیلم زندگی خصوصی مردم را پخش میکنند[...] همه باید کمک کنیم این طرح اجرائی شود. تذکر به بدحجابها و بیحجابها در راستای ایجاد امنیت است.»
بله اگر همة راهها به رم ختم میشود، همة راه حلهای حاکمیت گورکنها به یک تکه پارچه میرسد! این تکه پارچه از «هرزگی» که به زعم دستاربندان، موجودیت زن است، جلوگیری کرده و شاید آندلس را هم به مسلمانان بازگرداند! «ناخدا کلمب» در بولتن نماز جمعه این هفته، جهت توجیه مهملاتی که ارائه میدهد، به کنفرانسی در دانشگاه «تلآویو» استناد میکند، همانگونه که «سلیمی نمین» و «پورپیرار» جهت نفی تاریخ ایران دست به دامان تورات شده بودند! بله، حتی در دانشگاه «تلآویو» هم بیحجابی را با بیبندوباری در ترداف قرار داده، و گفتهاند جهت سرنگونی حاکمیت گورکنها باید بیحجابی و بیبندوباری را گسترش داد، ولی استعمار تا امروز با این امر مخالفت کرده! و اجازه نداده ما را بردة بیگانگان کنند:
«چه کسی است که منکر این مساله باشد که یکی از عوامل سستی بنیان خانواده و گسترش طلاقها همین مساله است[...] اجرای این طرح به نفع هنجارشکنها نیز هست. با اجرای این طرح آنها به زندگی سالم بر میگردند[...] خانمی که پاک زندگی و ازدواج کند، خیلی بهتر از این است که هرزه بگردد و هر نااهلی با چشم آلوده به آن نگاه کند. [...] در آندولوس با رواج بیبندوباری این سرزمین که در اختیار مسلمانان بود سقوط کرد. در کشور ما رضاخان قلدر و پسر خائنش با ترویج فساد و بی بند و باری سعی کردند که ما را برده بیگانگان کنند و در دیماه 1363[...] در کنفرانسی که در دانشگاه تلآویو برگزار شده بود عنوان شد یکی از راههای مبارزه با انقلاب اسلام گسترش بیحجابی و بی بندو باری در جامعه است.[...]»
البته این پریشانگوئیهای «ناخدا کلمب» را باید به این ترتیب بررسی کنیم که جهت سقوط گورکنها کافی است با حجاب مبارزه کنیم! چرا که پیوند زدن «سقوط آندلس» به بدحجابی تلویحاً راه را برای دارودستة امثال آذر ماجدی، که در توهماتشان روز هشتم مارس 1357 در راهپیمائی زنان شرکت داشتند، باز میکند! و مطالبات ملت ایران را در زنجیر مبارزه با حجاب محبوس! به عبارت دیگر، خطبههای نماز جمعة هفتم اردیبهشتماه، تائید آشکار سخنان خانم آذردرخشان بود، که 4 اردیبهشت ماه سالجاری تحت عنوان «سرکوب زنان و غنی سازی اورانیوم» در پیک ایران منتشر شده بود. کد مطلب: 10759
در این مقاله خانم درخشان کل آزادیهای اجتماعی را نادیده گرفته به مسئلة حجاب متمرکز شده میگوید:
«چرا زنان اصلاح طلب حکومتی و غیرحکومتی تلاش دارند خواست لغو حجاب اجباری را به عنوان یکی از شاه کلیدهای جنبش برابری طلب و رهائی زنان دور بزنند؟ چون حجاب عصب حساس نظام اسلامی است. عصبی که هر فشاری روی آن به معنای به مصاف طلبیدن رژیم جمهوری اسلامی است. به همین دلیل سرپیچی و مقاومت در مقابل حجاب اجباری[...] به معنی به مخاطره انداختن امنیت ملی و تضعیف حاکمیت مرتجعین حاکم است»
البته در اینکه مطالبات «اصلاح طلبان» حکومتی پوچ و عوامفریبانه است، تردیدی نیست، ولی چند نکته را باید به خانم درخشان و هم مسلکان ایشان یادآور شویم، نخست آنکه آزادیهای اجتماعی حق انتخاب پوشش را در بر میگیرد و گروههای سیاسی که قصد عوامفریبی ندارند، کل را مطالبه میکنند نه جزء را! چرا که اگر آزادیهای اجتماعی تأمین شود، به خودی خود حق انتخاب پوشش برای شهروندان نیز تأمین خواهد شد. خانم درخشان با مغلطه یا سفسطه، از اجتماع سخنی به میان نمیآورد، از فضائی سخن میگوید که گویا «زنانه» است! نوعی اندرونی «حاجی آقا»، که در آن زنها موظف به رعایت حجاب نیستند! و گورکنها نیز در همین فضای زنانه حجاب را اجباری کردهاند. و شاهدیم که نخستین پارک زنانة افغانستان نیز همین هفته در کابل افتتاح شد!
عجیب است که هرچه خانم درخشان میگوید، به صورت واژگونه در بولتن ساواک و به عنوان خطبه نماز جمعه پخش میشود! آذر درخشان اصل را بر مبارزه با حجاب اجباری گذارده، خطبه ساواک هم با استناد به توصیههای دانشگاه تلآویو میگوید که اصل، مبارزه با بدحجابی است، چون آندلس هم به همین دلیل از دست مسلمانان خارج شد! راه حلی که خانم درخشان برای مبارزات زنان ارائه میدهند، در واقع واکنشی است به یک سیاست مزورانه استعماری که هدفش به انحراف کشاندن مطالبات ملت ایران و تمرکز این مطالبات بر حجاب زنان است. بنا بر استدلال خانم درخشان، چون حاکمیت به حفظ حجاب حساسیت نشان میدهد، پس باید با حجاب به مبارزه برخیزیم! ولی ایشان گویا فراموش کردهاند، که حساسیت اصلی حاکمیت، که از آن هیچ سخنی به میان نمیآورد، پایمال کردن حقوق شهروندی و آزادیهای اجتماعی است! و به دلیل عدم تأمین حقوق شهروندی است که حاکمیت میتواند بر زن و مرد پوشش را نیز تحمیل کند! و عکس قضیه در اینمورد صادق نیست، به عبارت دیگر، با حذف حجاب زنان، حقوق شهروندی تأمین نخواهد شد! برخلاف ادعای خانم درخشان، حاکمیت ایران حق انتخاب در مورد حجاب زنان و غنی کردن اورانیوم را ندارد. حاکمیت ایران یک حاکمیت دست نشانده بیش نیست، و تصمیمات چنین حاکمیتی نیز از خارج به آن دیکته میشود. و اگر خانم درخشان میگویند:
«هر زنی که امروز میخواهد علیه قوانین زن ستیز گام بردارد باید در ابتدا این سئوال را مطرح کند که چرا اولین حمله رژیم برای تثبیت نظام اسلامی اجباری کردن حجاب بود؟»
باید به ایشان یادآور شویم، آنچه به تثبیت نظام انجامید، حمایت همه جانبة ناتو از حاکمیت اسلامی بود که با همکاری ساواک امکانپذیر شد، و نه اجباری شدن حجاب! نهایت امر میباید به خانم درخشان یادآور شویم که طرحهای ارتجاعی اخیر حاکمیت ایران، طرحهائی است که 28 است در حال اجراست و به هیچ عنوان «جدید» نیست. و آنچه حاکمیت ارتجاع را به زباله دان تاریخ خواهد سپرد، مبارزه با حجاب نخواهد بود! مبارزه با عوامفریبی گروههائی است که مبارزات ملت ایران را به بیراهه میکشند. نویسنده این وبلاگ با خانم درخشان موافق است آنجا که میگویند:
«برای ساختن جهان نو باید از روی لاشه جمهوری اسلامی گذشت[...]»
ولی آنجا که خانم درخشان «جدائی دین از دولت» را مطرح میکنند، باید گفت این یک شعار عوامفریبانه بیش نیست. جدائی دین از دولت، هرگز به این معنا نخواهد بود که دین نمیتواند وارد سیاست شود! این شعار، فقط یک «شیادی» است و در برنامة اخیر خانم مریم رجوی نیز دقیقاً به همین طریق مطرح شده بود! آنچه اهمیت دارد، پایان دادن به دخالت روحانیت و بنیاد مذهب در امر سیاست است. و این همان است که هیچ گروه سیاسی در ایران شهامت مطرح کردن آنرا ندارد، به ویژه «کمونیستهای» ایران!
کمونیستهائی که 28 سال حامیان بیقید و شرط نعلین و دستار بودهاند، و آزادی را کالای لوکس غرب مینامیدند. و میبینیم که امروز نیز مارکسیستهای جیرهخوار لندن اهل مسجد و منبر خاتمی شیاد شده، و گویا علیرغم فروپاشی استالینیسم، هنوز نسیم آزادی بر کمونیستهای ایران نوزیده! در مورد جنبش زنان کمونیست باید گفت، با حجاب، یا بدون حجاب، زنان اندرون نیز گورکنها را صدا میزنند، و با آزادی کاملاً بیگانهاند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت