سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۶

فستیوال ممسنی!
...

یکی دو ماه که از آغاز بهار می‌گذرد، بازار دو نوع فعالیت گرم می‌شود: بازار سیاست و بازار شهرفرنگ! منظور از شهرفرنگ مجموعه فعالیت‌هائی است که عوام را سرگرم می‌کند: سیرک، فستیوال، کنسرت و غیره ... به عنوان مثال فستیوال «کن» در فرانسه، یک یا دو فیلم قابل توجه را همراه با چندین و چند فیلم صدمن‌یک‌قاز به خورد «اهالی فرهنگ» می‌دهد، و بر حسب الزامات سیاسی و منافع اقتصادی حاکمیت، جوایز را «پخش» می‌کند،‌ مانند همة فستیوال‌های دیگر! در وبلاگ دیروز به سرکوب فرهنگی در ایران اشاره شد. یکی از مهم‌ترین اهرم‌های سرکوب فرهنگی، همین فستیوال‌های «دهان‌پرکن» مانند فستیوال کن، ونیز و برلن‌اند. بله، این فستیوال‌ها توانائی آن را دارند تا با بسیج رسانه‌ها و دیگر امکانات آشکار و نهان، همانطور که حاکمیت‌شان برای ما «رهبرکبیر» و رئیس جمهور «فرهیخته» تعیین می‌کند، اینان نیز برایمان «هنرمند» و «روشنفکر» و «نویسنده» تأمین کنند! مخملباف‌ها، گنجی‌ها،‌ خاتمی‌ها و شارلاتان‌هائی چون ابراهیم نبوی از این‌طریق به ما ملت حقنه می‌شوند.


شیوة فستیوال‌ها و انجمن‌های «پخش جوایز هنری و فرهنگی»، جهت سرکوب فرهنگی ملت‌های جهان سوم، همان شیوة سفله پروری حاکمیت‌های فاشیستی است. بی‌دلیل نیست که سایت حکومتی «هفتان» و سایت «رادیو زمانه» چنین «پیوند» دوستانه‌ای با یکدیگر پیدا کرده‌اند! چرا که هر دو مبلغ ابتذال‌اند. و البته در چنین مسیری اینان دست تنها نیستند! اگر مدتی به مطالعة مطالب سایت‌های ابتذال بپردازیم، خواهیم دید که چنین ابتذالی در تمامی سطوح رایج شده. «روشنفکرانی» که مقالات بی سرو ته و پر غلط می‌نویسند، مترجمین کم‌سواد که به ترجمة کتب فلسفه می‌پردازند و مشتاقان فرهنگ ایران زمین که در واقع نقش عامل تخریب فرهنگ را ایفا می‌کنند. به عنوان نمونه می‌توان به همه سایت‌های فارسی زبان در داخل و خارج مراجعه کرد! خواهیم دید که گزینه‌های فراوان در برابر ملت ایران قرار دارد!

امروز سایت هفتان به مطلبی لینک داده بود که به بهانة روضه‌خوانی برای کیومرث صابری، با همان زبان ابتذال نخبگان «فقر فرهنگی» از مخالفان تهاجم نظامی به عراق انتقاد کرده بود،‌ گویا چنین تهاجم وحشیانه‌ای حق عراقی‌ها بوده:

«کیومرث صابری[...] روزگاری دست به قلم برد که خندیدن جرم بود[...] و در میدان جنگ و حملة همین عراقی‌هائی که الان عزیز شده‌اند و در جنگی نابرابر، مثل نقل قبل از شب زفاف بمب روی سر ما می‌ریختند و موشک‌های 9 متری و مرگ و شهادت به ما هدیه می‌دادند، یادمان انداخت که در چنین کارزارهائی محتاج خنده‌ایم[...]»


بله، واقعا اگر روزی‌نامه مسعودی‌ها «دو کلمه حرف حساب» را از کیومرث صابری منتشر نمی‌کرد، نویسندة چند سطر فوق شهامت خندیدن هم پیدا نمی‌کرد! چون آن‌روزها، گریه «مدروز» بود و از آنجا که در ایران بسیارند آنان که به پیروی از مد اعتیاد دارند، در اوج مد شدن گریه، خندیدن را فراموش کرده بودند! همچنان که امروز وقاحت مد روز شده و گورکن‌ها روز جهانی کارگر را با اخراج افغان‌ها از ایران گرامی می‌دارند! و هیچیک از دستاربندان محصول کارخانه رجاله پروری، که به همه کار دخالت و فضولی می‌کنند، از «خداوند بخشنده و مهربان‌شان» یادی نمی‌کند، و به غرغرة «اسلام دین عطوفت» نمی‌پردازد! بله، در چنین فصلی است که سیرک سیار پاسداراکبر، فعالیت‌های فرهنگی را دوباره از سر گرفته! و پاسدار «فرهیخته» با یکی از همان قلم‌های طلائی‌که از ارباب ترویج ابتذال جایزه گرفته، قلمفرسائی مفصلی در باب «نظام‌های خودکامه!» کرده، که در واقع شامل حال خودش هم می‌شود، چرا که اگر چنین نظام‌های خودکامه‌ای نبودند، امثال پاسداراکبر باید ور دست پدرش کار می‌کرد! به زعم پاسدار سابق، و البته به قلم نویسندة همیشگی مقالات گنجی:

«نظام‌های خودکامه از دروغ تغذیه می‌کنند و با دروغ دوام می‌یابند و ... این نوع رژیم‌ها برای بقا یک دشمن خارجی می‌سازند[...] و مخالفانی در داخل وجود دارند که با دشمن در این جهت همکاری می‌کنند[...]»


بله، همانطور که می‌بینیم، پاسداراکبر هم موجودیت خود را مدیون یکی از بزرگترین دروغ‌های همین «نظام» است. ولی «بر شاخ نشسته و شاخ بن می‌برد!» و کسی هم به این «ولتر جمکران» نمی‌گوید، اگر حاکمیت گورکن‌ها چنین ویژگی‌هائی نداشت که امثال تو و ابراهیم نبوی را به نویسنده و مخالف تبدیل نمی‌کرد! بله، «نظام‌های خودکامه» مانند شبه مخالفان‌شان از دروغ تغذیه می‌کنند! همین نظام‌ها مخالفان دروغین هم می‌سازند، و مخالفان دروغین نیز به نوبة خود با توسل به دروغ خود را مخالف نظام جلوه می‌دهند! بهتر است نخبگان «اتاق فکرساواک»، پیش از انتشار چنین مهملاتی از زبان پاسداراکبر، در معانی تراوشات ذهن علیل خود بیشتر تامل و تعمق کنند، تا به تناقض‌گوئی دچار نشوند! با توجه به چنین شرایطی، جهت خندیدن هرگز نیازی به طنزنویس نخواهیم داشت، چون روزی‌نامه «گاردین» خودش به تنهائی با همة طنزنویس‌ها برابری می‌کند.

روز دوشنبه دهم اردیبهشت‌ماه، سایت رعایای الیزابت دوم، «نگاه گاردین به جنبش زنان» را منتشر کرده‌ می‌نویسد، حق و حقوق مردان در زندان از زنان بیشتر است! زندانیان مرد هر وقت دلشان می‌خواهد چای می‌خورند، سیگار می‌کشند و در هوای آزاد ورزش می‌کنند، در صورتیکه به زنان فقط 2 سیگار و 2 لیوان چای و 15 دقیقه حق استفاده از فضای آزاد داده می‌شود! بله، می‌بینید که شعارهای عوامفریبانه «تساوی حقوق،‌ برابری‌ و ...» از کجا سرچشمه می‌گیرد: از نگاه گاردین به جنبش زنان! دیروز هم فرستادة گاردین پدیده‌های نامرئی فراوانی در ایران مشاهده کرده بود، ازجمله «آزادی‌های فردی» پیش از مهرورزی! به قول «مش‌قاسم»، «این انگلیسی‌های چش چپ» چه چیزها که نمی‌بینند! حتی در زندان گورکن‌ها، چنان تابلوئی از آزادی‌های مردان ترسیم می‌کنند، که انسان دلش می‌خواهد بجای پاریس در زندان اوین باشد!

«ولتر» در نامه‌ای به «روسو» نوشته بود، چنان از نکوئی‌های جهان چارپایان می‌نویسید، که انسان هوس می‌کند چار دست و پا راه برود و علف بخورد! واقعاً نویسنده این وبلاگ هم خواهان تساوی حقوق با مردان زندانی در ایران است! چرا که حتی در بلاد فرنگ، و در آزادی هم نمی‌تواند «هر وقت»، «هر کار» دلش می‌خواهد انجام دهد! آنکه هر وقت، هر کار بخواهد انجام می‌دهد، انسان نیست و در جامعه هم زندگی نمی‌کند، یک حیوان وحشی است! حیوانی که اربابان گاردین مایل‌اند در «واقعیت» مردم ایران را به آن تبدیل کنند. و البته باید اذعان داشت که در مورد حاکمیت ایران، ‌ نخبگان حکومتی و شبه مخالفان‌اش موفقیت صددرصد داشته‌اند. ولی آنچه در مورد گورکن‌ها امکانپذیر است، در مورد ملت ایران نخواهد بود. گورکن‌ها بازتاب خواسته‌های استعماراند، و ملت ایران بازتاب فرهنگ ایران. و هیچ پدیده‌ای قادر به تبدیل فرهنگ به توحش نخواهد بود. اربابان گاردین بهتر است بدانند که اگر حاکمیت ایران را تعیین می‌کنند، ملت ایران را تعیین نمی‌کنند! ملت‌ها همواره در مسیر آزادی گام بر می‌دارند، ‌حتی در زنجیر اسارت استعمار:

گر قضا افکند ما را در عذاب
کی رود آن طبع و خوی مستطاب

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت