...
نوآم چامسکی در کتاب «چتر قدرت آمریکا» مینویسد، ایالات متحد برای پایمال کردن «حقوق بشر» نظریهای را ترویج میکند که ویژگی «جهانی» بودن این حقوق را نادیده انگارد. به این ترتیب دست حکومتهای سرسپرده خود را جهت پایمال کردن حقوق بشر باز میگذارد. و آنچه امروز در ایران میگذرد دقیقاً صحت نظریات چامسکی را به اثبات میرساند. امروز حاکمیت ایران مدعی است که، «حقوق بشر اسلامی» را اعمال میکند. به زبان سادهتر، توحش اسلامی، تحت عنوان «حقوق بشر» بر ملت ایران تحمیل میشود. این شیوه را گورکنها نیز بخوبی آموختهاند که هر چه در جهت تأمین منافع ملت ایران بوده و منافع اربابان را به خطر اندازد، پدیدهای «غربی» بنامند! صفت «غربی» همان ویژگی جادوئی صفت «اسلامی» را دارد، رجالههای سفارتخانههای استعمار در ایران، هر چه را «غربی» به شمار آورند، ممنوع و مذموم هم میشود! و هرچه را «اسلامی» بخوانند، مقبول! از آنجمله است «سکولاریسم»! که حداد عادل آنرا «غربی» به شمار آورده!
ساعت سیزده و یک دقیقة امروز، 13 اردیبهشتماه 1386، سایت «مهر نیوز» سخنرانی پدر عروس خامنهای را در «چهارمین گردهمآئی اتحاد دانشگاههای جهان اسلام» منتشر کرده. حداد عادل که پیشتر ریاست فرهنگستان فقرفرهنگی گورکنها را عهدهدار بود، همان کسی است که تمدن اسلامی را «تمدن عرب» مینامد و مشکلات امروز روستاهای ایران را نیز ناشی از بیتوجهی پادشاهان هخامنشی میداند! پیشتر در مورد درک عمیق، شعور و شناخت حداد عادل وبلاگی نوشتم و تکرار مکرارت است که بگویم، این مردک نیز مانند دیگر «نخبگان» گورکنها از مرغوبترین محصولات کارخانة رجالهپروری است. ولی اخیراً، حداد عادل به کشف بزرگی نائل آمده، و آن اینکه سکولاریسم متعلق به فرهنگ غرب بوده، و محور جدال جهان اسلام و جهان غرب است! بر اساس چنین منطقی، هخامنشیان نیز غربی بودهاند! چرا که دین دولتی نداشتند و سیاستشان عین دیانتشان نبود! همچنین، براساس براهین «علمی ـ کشکی» حداد، جنگ و کشتار و چپاولی که دهههاست در کشورهای جهان سوم، و به ویژه در خاورمیانه ادامه دارد، جهت محروم کردن ملتها از اسلام «انسانساز» باید باشد! و هیچ ارتباطی به غارت منابع انرژی و کنترل راههای ارتباطی ندارد! لازم است پیش از ادامة مطلب، اشاره کوچکی به «دانشگاههای جهان اسلام» داشته باشیم.
دانشگاههای جهان اسلام، از جنبة اقتصادی، مراکز تولید نیروی کار ارزان قیمت در ایالات متحد و اروپا به شمار میروند. گذشته از دانشجویانی که، به دلیل شرایط ایجاد شده توسط حاکمیت، ناچار به ترک «میهن اسلامی» خود میشوند، حاکمیت نیز وظیفه دارد گروهی را، با اعطای بورس تحصیلی در مقاطع مختلف، از دانشگاههای «میهن اسلامی» روانه دانشگاههای غرب نماید. همانطور که پیشتر اشاره شد، تأمین هزینة آکادمیهای «معروف» غرب بر عهدة جهان سوم است، از طریق اعزام دانشجو! در مقابل، آکادمیهای غرب، زبالههای مرغوب را در همین آکادمیها دست چین کرده و جهت سرکوب و مزدوری آموزش میدهند، تا امثال ابراهیم یزدی، لاریجانی، ولایتی، سروش و سعید امامی، در جهان اسلام به مبارزه با غرب بپردازند! بله، این است وظیفة اصلی «دانشگاههای جهان اسلام»! ولی در داخل نیز این دانشگاهها از مبارزه با غرب غافل نمیشوند. سرکوب، در کشورهای استعمارزده از درون خانوادهها آغاز میشود، در دبستان و دبیرستان ادامه مییابد، و در دانشگاه با حضور اعضای ساواک، در قالب دانشجویان ناراضی و مخالف، به اوج خود میرسد. به همین دلیل مکان ایدهآل برای ایجاد بحران در کشورهائی چون ایران همیشه دانشگاهها بودهاند. و به همین دلیل، در دانشگاههای ایران گروهی پیش از آغاز نبرد دستها را به علامت تسلیم بالا میبرند! بسیاری از دختران دانشجو، که نه ارتباطی با اسلام و نه آشنائی با مارکس و لنین داشتند، نخستین کسانی بودند که حجاب را رعایت کردند، حال آنکه هنوز رعایت حجاب اجباری هم نبود. اگر بخواهیم بیپرده سخن بگوئیم، اکثر زنان به دلیل شرایطی که جامعه بر آنان تحمیل میکند، شخصیت منسجمی ندارند و به سرعت جذب جریان حاکم میشوند. همچنان که در آغاز بلواها شاهد بودیم، نخستین کسانی که حجاب را رعایت کردند، «هما ناطقها» بودند، که امروز هم در پاریس متخصص ادبیات زبان فارسی شدهاند! بله، جهان اسلام چنین جهانی است! و جهان استعمار نیز جهان اسلام را اینچنین میخواهد: سفله پرور! و در چنین جهانی است که حداد عادلها باید در رأس هرم قدرت قرار گیرند، نه به دلیل خویشاوندی با «رهبر فرزانه»، که به دلیل کسب رتبة ممتاز در رجالگی. و امروز همین حداد عادل است که میگوید:
«نزاع امروز جهان اسلام با دنیای غرب نزاع بر سر سکولاریسم است [...] دنیای غرب جهان اسلام را بصورتی میخواهد که اسلام در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت نکند[...] امروز مسلمانان میخواهند جامعه خود را بر اساس اعتقادات احکام و فرهنگ اسلامی اداره کنند [...] »
کد مطلب: 480173
رئیس سابق فرهنگستان فقر فرهنگی، چنان از مرحله پرت است که نمیداند به برکت حضور ارتش ناتو در عراق و افغانستان، قانون اساسی این دو کشور مانند قانون اساسی گورکنها، بر اساس اسلام تدوین شده: در توافق کامل با احکام قرآن! اگر غرب حامی سکولاریسم است، چرا ارتش ناتو حکومت اسلامی به عراق و افغانستان تحمیل میکند؟! مگر ارتش ناتو با جهان اسلام در نزاع نیست، پس چرا مبلغ اسلام شده؟ مسلم است که ناتو با اسلام مشکلی ندارد، مشکل ناتو و رجالههایش، ملتهایند! ملتهائی که دیگر نمیتوان در قالب متحجر توحش اسلامی به اسارتشان کشید. بله ملتها! و همین امر، امروز اسلام را به خطر انداخته! امروز که با تصویر رزمناوهای آمریکا در خلیج فارس نمیتوان ملتی را در وحشت تهاجم نظامی نگاهداشت، ابراهیم نبوی نیز خطر را حس کرده و بجای اشاره به اصل مطلب، یقة احمدی نژاد را گرفته!
طنزنویس حوزه، چنان سخن میگوید، گویا مردم ایران دوران وحشت محمد خاتمی، اکبرهاشمی و خامنهای را فراموش کردهاند! آنروزها که کمیته به رهبری شهربانی نظم و امنیت برقرار میکرد، آنروزها که پاسداران مانند گاو حاج میرزا آغاسی به هر جا میخواستند «سر میزدند» و هر چه میخواستند میبردند. چه دوران پر شکوهی بود آن روزها که جوانان از خانه بیرون میرفتند و دیگر هرگز باز نمیگشتند! آن روزها که ساواک مسافران تاکسیها را هم دستگیر میکرد و روانه اوین، تا 24 ساعت بعد تیرباران شوند! بله، روزهای احترام به ملت ایران، و احترام به شهروندان بود! همان روزهائی بود که همه اتومبیلها را در جستجوی «ضدانقلاب» میگشتند و اگرنمییافتند، خانهها را زیرورو میکردند. روزهائی که چوبداران ساواک، سوار بر موتورسیکلت، با شعار «مرگ بر بیحجاب»، به زدن مرد و زن در خیابان میپرداختند، و مبارزه را گاه تا درون مطب پزشکان ادامه میدادند! چنین روزهائی چه شأن و منزلتی داشت «حاکمیت» ایران! آنروزها که سرداراکبر، خطبة ادامه جنگ میخواند، و پاسداراکبر شخصاً به مبارزه با بدحجابان در خیابانها مشغول بود؛ روزهائی که تیغکشهای آیات عظام به هنرمند تبدیل میشدند، و جنایتکاران طنزنویسی میکردند! اینچنین روزهائی را سید ابراهیم نبوی فراموش کرده، که ما فراموش نکردهایم! و مشکلات زنان ایران را نیز فراموش کرده. ولی این «سید»، ترکمانچای و گلستان را خوب به یاد دارد! آن یک تکه پارچه را نیز مانند ترکمانچای و گلستان از خاطر نبرده! آنتکه پارچة جادوئی، که اگر حذف شود، شادی و سرخوشی برای زنان ایران به ارمغان خواهد آورد. دیروز سید ابراهیم نبوی، پس از سرزنش مامورانی که باید «ارزشهای اسلام» را بر جامعه حاکم کنند، دست به دامان آیات عظام شده که گویا دیگر مانند مخملباف مشکلی با حجاب ندارند:
«آقایان ملت ایران نمیتواند موضوعی به نام حجاب اجباری را بپذیرد [...] گروهی که نمیتوانند این وضع را رعایت [تحمل] کنند، حداقل نیمی از جامعه ایراناند [...] تو چه میگوئی رئیس [...] تو که دست دختر مردم را میگیری[...] پرتش میکنی گوشه سلول که پدر و مادرش بیایند [...] و پدر با خودش قسم خورده که اگر کلیهاش را هم بفروشد، دخترش را از این جهنم [...] میفرستد فرنگ [...] اگر روزی دخترت از تو بپرسد که پول لباسی را که برایش خریدی از کجا آوردی، رویت میشود بگوئی از کتک زدن دختران و مادران و زنانی که هیچ جرمی نداشتند، پول درآوردی [...] نمیفهمم این آقای موسوی اردبیلی [...] این آقای جوادی آملی [...] و خاتمی و کدیور و اشکوری چه میکنند؟ [...] جز اینکه عرض دین را بردید[...] جز اینکه مانند محسن مخملباف و مسعود دهنمکی [...] اصلاً مشکلی با حجاب ندارید. مشکل مردم چیست که شما همه چیز را با تاخیر میفهمید؟»
«سید»، حق دارد! این چه اسلامی است؟! اسلام خوب را حاکم کنید! همان اسلام عدل علی را! بله، میبینیم که مشکل ما با اسلام تمام نشده! تازه جناب سید ابراهیم نبوی، اسلام «امام معصوم» تجویز میکنند:
«امام معصوم میگوید که اگر کسی ببیند دارند خلخال [...] از پای زنی میکشند و از غصه نمیرد، مسلمان نیست. شما چه مسلمانی هستید که میبینید دختری را به خاطر لباسش میزنند [...] و عین خیالتان نیست. شما چه مجتهدی هستید؟ چه فایدهای دارید؟»
گویا فعالیت انتخاباتی جهت «انتصاب» رئیس جمهور آیندة گورکنها باید بر محور همان تکه پارچه جادوئی متمرکز شود! پیشتر روزینامه گاردین نیز محور اصلی «انتخابات» را بر همین تکه پارچة جادوئی متمرکز کرده، و همة حقوق شهروندی، آزادیهای اجتماعی و مطالبات ملت ایران را هم در همان تکه پارچه محو و نابود کرده بود. و امروز نوبت «سید» است که با دفاع از اسلام «امام معصوم» بر طبل جنجال رسانهای گاردین بکوبد! آیات عظام را سرزنش کند، که چرا فتوی نمیدهند زنان در انتخاب حجاب آزادند؟! تا بتوان همة مطالبات ملت ایران را با جنجال پیرامون آزادی زنان در بیحجابی لگدمال کرد؟! آیات عظام منتظر چه هستید؟ امروز که جنگی در برنامه نیست، چرا امام معصوم را فراموش کردهاید؟! مگر نمیبینید که «اقتصاد اسلامساز» در خطر است؟! فردا باید دوربینهای تلویزیونهای غرب بر سر و صورت زنان شمالشهر تهران متمرکز شود، تا غربیها ببینند اسلام با دموکراسی هیچ تضادی ندارد! بله، بر سر و صورت همین زنان شمال شهر تهران است که غربیها دموکراسی را مشاهده خواهند کرد، مطالبات اینان با مطالبات زنان جنوب شهر تهران زمین تا آسمان فاصله دارد. امکانات مالی دارند، و ناچار به کار کردن نیستند، تحصیلات دانشگاهی دارند، چون «مد» است، ولی ماندن در خانه را ترجیح میدهند، دموکراسی از فرق سر تا نوک پایشان تراوش میکند، روسری هرمس، جواهرات بولگاری و ... تمام مطالبات کارگران، معلمان و پرستاران را با هجوم همین قماش رأی دهندگان به حوزههای رأیگیری میتوان ماستمالی کرد! بشتابید آیات عظام! که وقت تنگ است، و قلم طلائی «سید» خشمگین شده! و از آنجا که احساسات چشم عقل کور میکند، البته اگر عقلی وجود داشته باشد، «قلم طلائی» هم از شدت خشم به هتاکی و ناسزاگوئی به دهاتیها پرداخته! نخبگان فقر فرهنگی، دیواری کوتاهتر از دیوار روستائیان در این مملکت نمییابند، دیروز نوبت مرضیه مرتاضی در نشست «ام.آی.تی» بود، و امروز سید ابراهیم نبوی متولد آستارا، افسار گسیخته، و دهانش را به اندازه شعورش باز کرده:
«آقای احمدی نژاد! [...] یک مشت دهاتی عوضی آدم ندیده را از پشت کوه برداشتید آوردید به شهر، هنوز بوی پهن ماچه خر همسایه زیر دماغش مانده، طبیعی است که بوی عطر زنانه آنان را عصبی و روانی میکند[...]»
نه جناب سید ابراهیم! مدافع حقوق زنان شمال شهر تهران! این دهاتیها نیستند که به مردم حمله میکنند! این اراذل و اوباش شهریاند که چنین نقشی را عهدهدار میشوند. این دهاتیها نیستند که چوبدار استعمار شدهاند. این لات و اوباش، مخملبافها، حجاریانها، اصغرزادهها، گنجیها و عبدیهای فردای ایراناند! هیچیک از اینها دهاتی نیست. و همانطور که پیشتر حضور خانم مرتاضی عرض شد، دهاتی با «ماچه خر» همسایه کاری ندارد، آنکه به ماچه خر همسایه مشغول است، مرجع تقلید شما، ناصر مکارم و دیگر اصحاب حوزهاند.
دیروز ماموران «وظیفه شناس»، کارگران افغان را از ساختمانی که در آن کار میکردند به پائین پرتاب کردند. یک جوان افغان بر اثر ضرب و شتم ماموران حکومت اسلامی جان سپرد. جوانی که باید ایران را ترک میکرد تا حکومت رجالههای استعمار، در تبلیغاتاش «فرصت شغلی» برای ایرانیان ایجاد کند! فرصت بیگاری! شاید آن جوان افغان هم عطر زده بود! ولی نه، آقای نبوی! آن جوان «معطر» نبود، مأموران انتظامی ایران، همان توحشی را اعمال میکنند که 28 سال است به نام اسلام و حکومت عدل علی اعمال میشود. و چه خوب شد که شما ندیدید، که بمیرید! آقای سید ابراهیم نبوی! آنکه روانی و عصبی شده، آن دهاتی نیست. دیوانه و عصبی کسی است که هنوز بوی خوش 28 سال چپاول و شارلاتانیسم زیر دماغش مانده، و از بیم «ترکمانچای» و «گلستان»، تعادل روانیاش بر هم خورده!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت