شنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۶

سنگ و دیوانه!
...

برنامة پخش جوایز میان مبلغین اسلام راستین و «انسان‌ساز» همچنان در غرب ادامه دارد! به عبارت دیگر، استعمار «سنگر اسلام» را رها نمی‌کند! منظور از «سنگر»، «سنگ انداز» است! و این واژه ساخته و پرداختة نویسنده همین وبلاگ! در این چارچوب، سنگر اسلام، کسی است که سنگ اسلام می‌اندازد. نخستین سنگ اسلام را پیامبر انداخت. سنگی که پس از 14 سده هنوز کسی نتوانسته از دست‌اش خلاص شود. اصولاً داستان اسلام و مسلمین همانطور که می‌دانیم با سنگ آغاز شد و با سنگ عجین ماند. در عروسی و عزا، در سنگسار و در مکان تخلی، سنگ عنصر زیربنائی اسلام است. در مراسم حج، با شادی و خوشی شیطان بینوا را سنگسار می‌کنند، برای اجرای بعضی احکام قضائی آدم‌ها را سنگسار می‌کنند، پس از« قضای حاجت»، سنگ به کار می‌برند، همچنان که خواهران هم، برای پیشگیری از تحریک برادران، موظف‌اند سنگی در دهان بگذارند. و بالاخره، برای خوش خدمتی به استعمار، ‌بعضی‌ها سنگ در چاه می‌اندازند!
از اینجاست که «سنگر اسلام»، اینچنین نزد استعمار عزیز است! یک نوبل به جهان سومی‌های مبلغ اسلام، چندین و چند قلم و دوات و پاکن و تراش به نویسندگان و فیلم‌سازان حکومت اسلامی، یک جایزه به غربی‌های اسلام پرست و ایرانیان «هنرمند» ‌مقیم فرنگ، که میانة خوبی با فعلة سرداراکبر داشته و «مخالف همین رژیم سفاک» هم باشند، که گویا اسلام را این‌گونه خدشه‌دار کرده، و ... این معرکه ادامه خواهد یافت، تا مگر شانس یاری کند، سنگی آسمانی، به ابعاد حجرالاسود، بزند و کیسة جایزه‌دان اسلام و مسلمین را بترکاند!

ولی هنوز چنین دولتی دست نداده! چرا که در روز 11 اردیبهشت‌ماه سالجاری، یک کانادائی ساکن آمریکا برندة جایزه 1.5 میلیون دلاری «تمپلتون» شد! و به گزارش «مهرنیوز» و به نقل از «رویتر»، جایزة «تمپلتون»،‌ یکی از معتبرترین جوایز «دینی» است! و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! برندة خوشبخت این جایزه آقای «چارلز تیلور»، به دلیل پیشرفت شایان توجه در تحقیق پیرامون هیچ و پوچ، یا همان «حقایق معنوی»‌، شایستة دریافت این «جایزه» تشخیص داده شده‌اند! بله، بی‌جهت نیست که عرفای ما در چندین و چند سده پیش گفته‌اند، «جهان و جمله در آن، هیچ در هیچ است!» و البته «هیچ» جایزه‌ای هم دریافت نکردند! آنوقت‌ها امپریالیسم هنوز به خشتک اسلام و معنویات دخیل نمی‌بست! امپریالیسم هم، امپریالیسم جهان باستان!

اگر سد سیوند را آبگیری نکرده بودند، به همة جهانیان ثابت می‌شد که کوروش کبیر، جد بزرگ شیرین عبادی، هرگز نیاز نداشت به یک حاج‌خانم اهل «لیدی» جایزه بدهد، که «لیدی» را فتح کند! نه، کوروش، شاه ‌شاهان، انسان شریفی بود و نیازی به برپائی فستیوال فیلم و به راه انداختن خیمه شب بازی «آکادمیک» نداشت. چون هیچ خدائی را بنده نبود. اگرچه مأموریت‌های اهورامزدا را همیشه با موفقیت به انجام رساند، بندة اهورامزدا هم نبود. این سنگ نبشته‌ها که امروز به جان بعضی‌ها بسته شده، نوعی فرمالیته اداری‌ بود، ‌ و رعایت‌شان الزامی! آن روزها هم همة پیروزی‌ها به نام اهورامزدا نوشته می‌شد. ولی کوروش نیک می‌دانست که نیازمند خداوند نیست. به همین دلیل هیچ جنگی به نام اهورامزدا به راه نیانداخت. کوروش نیک می‌دانست که خداوند محتاج به رسمیت شناخته شدن از سوی انسان‌ها است. کوروش نیک می‌دانست آنکه خداوند دارد، «بنده» است. پس لیدی را بدون اهورامزدا فتح کرد، طلاهای این‌کشور را هم به همراه پادشاه آورد به پایتخت خودش. به این می‌گویند شاه شاهان! و افسوس که این مسائل پیش از آبگیری سد سیوند هم مطرح شد، ولی گوش شنوائی وجود نداشت. تا آنکه «گاردین»،‌ حدود سه سال پیش، ناگهان شنوائی خود را بازیافت! و از آن تاریخ تا به امروز، همه روزه به درجة شنوائی گاردین افزوده می‌شود!

به ویژه در مورد مبارزات با بدحجابی، گوش گاردین از همه بیشتر می‌شنود! البته گوش سیدطنز نویس هم خوب شنیده! و هر چه شنید، خوب نوشت! نوشت که پدران حاضرند برای رهائی دختران خود از این جهنم [کشور ایران] حتی کلیة خود را نیز بفروشند! پیشتر فکر می‌کردم مردم به دلیل فقر ناچار به فروش کلیه خود می‌شوند، نگو بعضی‌ها فکر می‌کنند، آن‌ها می‌خواهند دخترانشان را بفرستند به فرنگ! نویسندة این وبلاگ از نرخ خرید و فروش کلیه آگاهی ندارد، شاید دارو دستة سرداراکبر که در همه نوع تجارت استاد‌اند، قیمت کلیه را به دلار آزاد در اختیارمان بگذارند! ولی اگر با فروش یک کلیة بی‌مقدار، امکان رهائی از جهنم می‌بود،‌ نویسندة این وبلاگ نخستین کسی بود که کلیة خود را به رایگان تقدیم می‌کرد، تا از جهنمی که یک سر در ایران دارد و سر دیگرش در ایالات متحد است،‌ از جهنمی که آتش افروزانش اربابان جرج بوش‌ها و کلینتون‌ها و کارترها‌ی‌اند، رها شود. جهنم دین و معنویت، جهنم دموکراسی صلیبی، جهنم حماقت و همه جهنم‌هائی که مشتی جنایتکار و ابله در این جهان به پا کرده‌اند! به ویژه جهنم جنگ جهان سومی‌ها! اینان وقتی با غربی‌ها هم می‌جنگ‌اند، در همان برهة تاریخی عقب افتادگی فرهنگی گیر کرده‌اند. سربازان اشغالگر را بجای آنکه زخمی کنند، می‌کشند! واقعاً این جهان سومی‌ها با این مبارزات‌شان! مبارزان محترم! سرباز را زخمی کنید، نکشید! به چند دلیل. نخست اینکه اگر در جبهه جنگ باشید، یک یا دو سرباز دیگر ناچارند برای کمک به هم رزم خود بشتابند. دیگر اینکه سرباز زخمی، هم از دور خارج می‌شود، و هم مخارج معالجه‌اش روی دست دشمن می‌ماند. به عنوان مثال آن سرباز انگلیسی که چند روز پیش در بصره کشتید، با یک سرباز دیگر جایگزین می‌شود. ولی اگر زخمی شده‌ بود، نه تنها رعایای الیزابت دوم یک سرباز دیگر به جایش می‌فرستادند،‌ که متحمل خرج و مخارج معالجه و بیمه‌های اجتماعی سرباز مجروح هم می‌شدند، و از نظر اقتصادی بیشتر زیان می‌دیدند. و مقداری از آتش جهنم را خودشان نوش جان می‌کردند! چون جهنم برای اینان فقط همان «خسارت مادی» است و بس. جهنمی که آتش بیار معرکه‌اش گروه گاردین و تایمز و دیگر رسانه‌های آزاد، در این جهنم آزادگان‌اند.

امروز بازهم تایمز و گاردین به نوادة کوروش و کتاب‌شان پرداخته‌اند! و گاردین که از سه سال پیش در ابراز عشق به پاسارگاد پیشقدم شده‌ بود، از روزی که نوادة کوروش را شناخته یک دل نه صد دل عاشق اسلام شده! ولی از تایمز بگوئیم که اسلام شیرین عبادی را چارة همه دردهای جهان دیده! سایت رعایای الیزابت دوم مورخ پنجم ماه مه 2007، می‌نویسد:

«روزنامه گاردین خانم عبادی را[...] حقوقدان مسلمانی که اعتقاد تزلزل ناپذیر به خدا دارد توصیف کرده، و روزنامه تایمز، نظر خانم عبادی را در مورد تفسیری از اسلام که با ایده برابری و دموکراسی هماهنگی دارد [...] نقل کرده و نوشته است اگر چنین چیزی واقعیت داشته باشد، آشکارا برای دنیای پر مخاطره ما مفید خواهد بود.»

بله، با این صحبت‌های گاردین، ‌ اگر روزی روزگاری «نوادة کوروش» بگوید اعتقادی به خدا ندارد کسی باور نخواهد کرد! مگر می‌شود مطالب گاردین را به زیر سوال برد؟! پس سلاح‌های کشتار جمعی عراق هم دروغ بوده؟! هرگز! شاهدش هم «ترز دلپش»! ولی گاردین در لاف و گزاف در مورد شیرین عبادی هرگز به گرد تایمز هم نخواهد رسید! تایمز «چارچنگولی» به تفسیر شیرین عبادی از اسلام چسبیده! می‌دانیم که خانم عبادی هم مانند دیگر نخبگان گورکن‌ها، ‌ در همة امور صاحب نظراند از جمله در امور اسلامی، دموکراسی، و تعیین «قهرمان» برای جهان پر مخاطرة ما! و با اینکار کلی هم خرج «اسب و قبا» روی دست سیمین بهبهانی گذاشتند، ‌چون قهرمان خانم عبادی همراه با چند قلم طلائی طی طریق می‌کردند! حال بهتر است بازگردیم به تایمز که با مطالعة تفسیر خانم عبادی از اسلام، نور امیدی به دلش تابیده، و راه دیگری برای تداوم چپاول اربابانش پیدا کرده!

تایمز از هماهنگی «اسلام و دموکراسی»، البته دموکراسی‌ای که عبادی‌ها می‌شناسند، بسیار ابراز خوشوقتی کرده. جای بسی خوشوقتی نیز هست! از قدیم گفته‌اند یک دیوانه سنگی در چاه می‌اندازد که صد عاقل از در آوردنش عاجز است. این هم سنگی است که عبادی، به فرمان اهالی نوبل در چاه انداخت و ... و اربابان تایمز اطمینان دارند که هیچ عاقلی قادر به در آوردن آن نخواهد بود. ولی این روزها شیوه‌های نوینی برای جبران خوش‌خدمتی امثال عبادی پیدا کرده‌ایم. بجای اینکه عاقلان به جبران دیوانگی جاهلان بپردازند، می‌توان دیوانه را جهت خارج کردن سنگی که خود به چاه انداخته، فرستاد توی همان چاه. یا سنگ را در می‌آورد، یا خودش هم در کنار سنگ‌اش می‌ماند!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت