...
احمد کسروی، در مقالهای تحت عنوان «خردهگیری و موشکافی» مورخ 1307، مینویسد:
«بیشتر ایرانیان که با مطبوعات سرو کار دارند و کتاب میخوانند چنین باور کردهاند که مولفان و دانشمندان اروپا در هر رشته از علم و فن که کتابی تالیف کنند و در هر موضوعی که مقاله بنویسند بر مولفان و نویسندگان آسیائی پیشی و بیشی جویند. آری بسیاری از همگنان و همروزگاران ما [...] شاید هیچگاهی نیاندیشند که در بیشتری از آن نگارشها سهو و غلط فراوان توان یافت.»
منبع: مجموعه مقالات کسروی، ص. 98
و البته هنوز سخن از توطئه و نعل وارونه و جنجال رسانهای به میان نیامده بود. هنوز رسانهها گسترة کنونی را نداشت. امروز وسعت هیاهوی رسانهای تا بدانجا رسیده که «دیدهبان حقوق بشر»، کیهان، و حاکمیت سرسپردة دستاربندان در مسیری واحد، ولی به شیوههائی متفاوت، به تبلیغ برای «هاله اسفندیاری» میپردازند! به عبارت دیگر تمامی عوامل «شبکة استعمار» در داخل و خارج از ایران همزمان فعال شدهاند. شبکهای که «هاله اسفندیاری» خود از اجزای آن است!
میدانیم که اخیراً گورکنها به منظور تقویت مخالفان دروغین، چند سر از فمینیستهای اسلامی ـ یا همان حاجیههای شیفتة غرب ـ را با طبل و دهل دستگیر کردند و شیرین عبادی هم طبق معمول وکالتشان را بر عهده گرفت، تا جنجال افزایش یابد. و بهتر است بدانیم که در رسانههای فرانسه، قلم به مزدهای «خاج پرست»، نام اینان را در کنار نام زهرا کاظمی قرار دادند! زهرا کاظمی همان کسی است که در زندان مورد تجاوز قرار گرفت، و به قتل رسید، چون بر خلاف زینبهای زمان که اخیراً دستگیر شدهاند، «همکار» حاکمیت نبود! حاجیة شیرین عبادی نیز بلافاصله وکالت خانواده زهرا کاظمی را عهدهدار شد، نه برای ایجاد هیاهو، که جهت لوث کردن پرونده، و بیاعتبار کردن شهادت تجاوز و قتل در پرونده زهرا کاظمی. بله، اعطای نوبل صلح دلیل دارد! عبادی هم توانست با لوث کردن پروندة زهرا کاظمی، صلح را میان حاکمیت «چوببرهای کانادا» و گورکنها برقرار کرده، و سفیر «چوب برها» را راهی تهران کند. حال بازگردیم به شبکة خودمان!
این شبکه، همان شبکة دورة پهلوی دوم است. اعضایش یک پا در دفتر فرح پهلوی داشتند و امروز از بنیادهای نیکوکاری و پژوهش و غیره در ایالات متحد سر در آوردهاند. شخص هاله اسفندیاری هر سال دو بار به تهران میرفت، و روابط بسیار حسنهای با حاکمیت گورکنها داشت. هاله اسفندیاری، که پیشتر در دفتر فرح دیبا به انجام وظیفه مشغول بود، اکنون روابط بسیار خوبی با فائزه رفسنجانی دارد! و به انجام همان «وظایف» ادامه میدهد. هاله اسفندیاری، عباس میلانی، جهانبگلو و دارو دسته عبادی شبکهای را تشکیل میدهند که در داخل راه بر مطالبات ملت ایران سد میکند، و در خارج از ایران، به نفع اعضای خیمة رفسنجانی تبلیغات به راه میاندازد. بیجهت نیست که حسین موسویان و هاله اسفندیاری هر دو از مسیر رسانههای استعمار: «اطلاعات» و «کیهان» گذشتهاند!
کیهان مورخ 12 ماه مه 2007، در مقالهای تحت عنوان «گزارش مستند کیهان، هاله اسفندیاری کیست؟» مینویسد، همسر هاله اسفندیاری، «شائول بخاش»، سردبیر کیهان انگلیسی، از سال 1354، جهت آموزش به ایالات متحد اعزام میشود. و هاله اسفندیاری، سرپرست نمایندگی اروپائی کیهان و سپس معاونت سرویس خارجی همین رسانه را عهده دار بوده. کیهان همچنین به ارتباط اسفندیاری با داریوش همایون اشاره کرده، مینویسد، پس از توقیف آیندگان در مرداد 1358، هاله اسفندیاری به اسرائیل گریخت. البته دلیلی برای گریز خانم اسفندیاری نبود، چرا که ساواک، داریوش همایون را به سلامت به آنسوی مرزها رسانید! امروز در ویکیپدیا به زبان فرانسه یک قصه «بیبیگوزک» تمام عیار در مورد ساواک ایران منتشر شده بود!
به ادعای نویسنده، ساواک 15 هزار عضو داشته، که روح الله خمینی به محض در دست گرفتن قدرت آنها را پاکسازی میکند! و روسایساواک نیز به مجازات جنایات خود میرسند! و مسلما جبهه ناتو، امنیت پیمان سنتو در مرزهای اتحاد شوروی را با درایت نعلین خمینی، و صلابت ریش رفسنجانی تامین میکرده! بله، حضور نویسنده محترم که خود مسلماً از اعضای ساواک است، باید عرض شود، با ذکر عدد 15 هزار، چند صفر ناقابل را از قلم انداختهاند! در ضمن، بسیاری از اعضای ساواک که با ورود گورکنها خانه نشین شده بودند، نه تنها دوباره به خدمت فراخوانده شدند، که ارتقاء درجه هم گرفتند. دلیل هم آنکه ماهیت استعماری حاکمیت تغییر نکرده بود، و در 22 بهمن، استعمار صورتک پلید دیگری بر چهرة خود گذاشته بود. میتوانید از محسن سازگارا، لاریجانی، اکبر رفسنجانی، محمد خاتمی، و حتی پاسدار شریعتمداری سوال کنید!
پاسدار شریعتمداری همچنان که در مسیر افشا کردن «هاله اسفندیاری» و همسرش پیش میتازد، فراموش میکند که خود نیز از اعضای همین شبکه است! به عبارت دیگر، پاسدار شریعتمداری نیز مانند نویسندگان «رجا نیوز»، که در مورد موسویان افشاگری میکردند، فراموش کرده به زیر دمش نگاه کند. شبکهای که شریعتمداری آنرا مانند روتاری کلاب، «صهیونیستی» میخواند، شبکهای است استعماری که نه تنها کیهان، که اطلاعات را نیز شامل میشود، و گورکنهای به اصطلاح ضدامپریالیست درون همین شبکه لانه دارند. خصوصاً به پاسدار شریعتمداری میباید یادآور شویم که با صلاحدید روتاری کلاب لندن، محمد خاتمی، با 70 در صد آرا «انتخاب» شد، و اگر روتاری کلاب صهیونیستی است، لاریجانی در روتاری لندن با نیک براون چه میکرده؟ و مهمتر از این، چرا حاکمیت «استقلال» و «عزت» و «اقتدار» گورکنها در زمان خاتمی، استوارنامة نیکولاس براون را به عنوان سفیر انگلیس در ایران تائید کرد؟!
بله، از این پس، هنگام مطالعة افشاگریهای «روزینامههای» مستقل به یاد داشته باشیم که همگی درون یک شبکه قرار دارند. اگر چنین نبود، دارودستة ساواک دوران پهلوی دوم که یک پا در دفتر فرح پهلوی داشتند، امروز همکاران گورکنهای «میانهرو» و «اصلاحطلب» از آب درنمیآمدند. و فرح دیبا، بجای مصاحبههای مضحک و روضهخوانی برای ملت ایران، توضیح میداد، هاله اسفندیاری، ماریانوش انصاری، لیلی امیرارجمند، سیدحسین نصر و دیگر تحفههای برگزیده در واقع به چهکار مشغول بودهاند؟
حال بهتر است بپردازیم به ادامة افشاگریهای پاسدار شریعتمداری، که میگوید مشاغل هاله اسفندیاری به تأیید سناتور مصباح زاده میرسید. و طبق روایات حوزه، سناتور مصباحزاده بنیانگذار مؤسسه کیهان بودهاند! البته به همان ترتیب که مسعودیها موسسه اطلاعات را بنیانگذاری کردند! ولی این هاله اسفندیاری و همسرش چنان موذی بودند، که حتی در کیهان انگلیسی هم نفوذ کردند! خوب است کیهان انگلیسی از هاله اسفندیاری و شائول بخاش به جرم «اغفال» به شاهرودی شکایت کند! البته به زبان عربی! چون ایشان هنوز فارسی یاد نگرفتهاند! و البته در این میان فقط کیهان نیست که ملت ایران را ابله پنداشته!
سازمان دیدهبان حقوق بشر نیز، هاله اسفندیاری را مانند نازی عظیما و رامین جهانبگلو، از مخالفان حکومت ایران برشمرده، و سایت اخبار روز مورخ 12 ماه مه 2007، به نقل از همین سازمان مینویسد، روز هشتم ماه مه هاله اسفندیاری را برای بازجوئی احضار کردند و بدون حکم او را بازداشت کردند. در این گیرودار مرکز «وودرو ویلسون» هم که معلوم نیست چگونه در جریان اعترافات اسفندیاری قرار گرفته، اعلام کرده او را وادار کردهاند به فعالیتهائی اقرار کند که مؤسسه «وودرو ویلسون» در آن شرکت نداشته! البته در فعالیتهای «خیرخواهانه» مؤسسه «وودرو ویلسون»، «راند کورپریشن» و دیگر مؤسسات «بشردوست» غرب هیچ تردیدی نیست! ولی در سخنان «جو استورک»، معاون بخش خاورمیانه سازمان دیدهبان حقوق بشر، جای تردید فراوان است. این فرد، با قراردادن همکاران حاکمیت جنایتکار ایران در ردة منتقدان رژیم، هاله اسفندیاری، نازی عظیما، جهانبگلو و دیگر پادوهای استعمار را «منتقد» وانمود کرده، میگوید:
«محمود احمدی نژاد[...] تلاش میکند تا بسیاری از منتقدان دولتاش را به عنوان مهرههای آمریکائی بیاعتبار کند. هاله اسفندیاری به دلیل تلاش برای ترویج گفتگو بین محققان ایرانی و آمریکائی شهرت دارد و مقامات ایرانی[...] تلاش میکنند که از او اعترافات اجباری بگیرند تا نویسندگان و فعالان اجتماعی ایران را مرعوب کنند [...] تصمیم ایران برای افزایش فشار روی اسفندیاری[...] در زمانی اتفاق میافتد که مقامات ایرانی همچنین فشار را علیه کمپینهای فعالان حقوق زن و پیشروان دانشجوئی تشدید کردهاند.»
«جو استورک»، ضمن حمایت آشکار از فمینیستهای کاذب، که همان اهالی خیمه خرگاه سردار اکبراند، مشخص نکرده این «دانشجویان پیشرو» همان اعضای تحکیم وحدتاند یا «پیشروان» دیگری از لیفة تنبان محمدخاتمی بیرون کشیده شده؟ در ضمن معاون محترم سازمان کذا فراموش کردهاند که «مهرههای آمریکائی» مانند هاله اسفندیاری و جهانبگلو، به دلیل مهره آمریکائی بودنشان به سرنوشت زهرا کاظمی دچار نشدهاند! بنابراین بهتر است، ایشان هم مانند پاسدار شریعتمداری، زیاده از حد افشاگری نکند، که خودشان بیشتر افشا خواهند شد!
پاسدار شریعتمداری، درادامه پریشانگوئی پیرامون هاله اسفندیاری، سعی دارد وانمود کند این «صهیونیستها» به شدت دشمن حاکمیت مستقل اسلامیاند، و قصد براندازی آنرا دارند. به این ترتیب هرکه با گورکنها مخالفت کند، همکار صهیونیستها شناخته خواهد شد! البته به استثنای اعضای شبکه، از قبیل هاله اسفندیاری و شرکا! بله، به گفتة کیهان «شائول بخاش» رویای فروپاشی حکومت مستقل اسلامی را در سر میپرورانده! حال آنکه اگر به متن کیهان استناد کنیم خواهیم دید که در واقع «بخاش» با همکاری داریوش همایون زمینه ساز براندازی 22 بهمن بوده:
«در سالهای پایانی رژیم پهلوی، هاله به همراه همسرش توسط سرویس جاسوسی موساد به تیم داریوش همایون[...] معرفی شد[...]»
می دانیم که داریوش همایون نیز، به عنوان وزیر اطلاعات جمشید آموزگار، وظیفه داشت زمینه براندازی حاکمیت ایران را فراهم کند، و از آنجا که جناب وزیر در همه زمینهها از مرحله پرت بوده، از اربابان نیروی کمکی دریافت کرده. چه اشکالی دارد؟! اگر امثال همایون و بخاش نبودند، پاسدار شریعتمداری میباید، امروز کنار خیابان شاهرضا بساط دستفروشی پهن میکرد، تا به خبرچینی برای ساواک ادامه دهد. اصولاً این گورکنها و نخبگانشان نمک نشناساند، بجای تشکر از آمریکا و اسرائیل، 28 سال است به اینان ناسزا میگویند! هیچ فکر نمیکنند اگر کمکهای سازمان سیا و موساد نبود، اگر پهلوی دوم زودتر از همه «صدای انقلاب» نمیشنید، اکثر اینها امروز در نجف و کربلا به گدائی مشغول بودند. و همسر آن «والاحضرت سخاوتمند» هم میتوانست به تهران بازگردد، و پردههای خانهاش را به پاریس بیاورد! ولی افسوس که نشد! علیاحضرت به ایشان گفتند، بهتر است نیائید! هنوز شهریور 1357 به پایان نرسیده بود، ولی دربار پهلوی در جریان براندازی قرار داشت. تنها ملت ایران بود که نمیدانست! نمیدانست، جنجال رسانهها و حاکمیت «خودبرانداز» او را به سوی چه ورطة هولناکی سوق میدهد! و امروز نیز بعضیها میپندارند ملت ایران در همان برهة «بیخبری» قرار گرفته! از جمله روزینامه کیهان که در حماقت و بلاهت جنگ سرد در جهان سوم یخ زده! و سعی دارد اسرائیل را دشمن حاکمیت گورکنها جلوه دهد:
«دوران جنگ برای این خانواده صهیونیست روزگار گمانه زنیهای خواب آلود بود.[...] بخاش دلخوش به فروپاشی نظام اسلامی [...] کتابی را به مناسبت پایان پنجمین سال انقلاب اسلامی[...] سال 1362 چاپ کرد و وعده فروپاشی جمهوری اسلامی ایران را در آینده نزدیک داده[...] هاله اسفندیاری از اسرائیل به آمریکا بازگشته بود تا بخش ایران را در لابی رسمی اسرائیل در ایالات متحد تاسیس کند[...] هاله اسفندیاری را میتوان نخستین رئیس اتاق ایرانی در لابی آیپک محسوب کرد.»
«گمانه زنیهای خوابآلود» را خود شریعتمداری برایمان توضیح خواهد داد! برویم سراغ این «خانواده صهیونیست» که گویا نمیدانستند تداوم حاکمیت ایران و اسرائیل با تداوم جنگ و بحران و جنگ زرگری پیوند ازلی دارد، در نتیجه خیلی دلشان میخواست در حاکمیت اسلامی به قول فرهیختگان رژیم «فروپاشیگری» شود! چون در اینصورت رسانههای استعمار در ایران با استناد به کتاب شائول بخاش، نتیجه نمیگرفتند، هرکس مخالف حکومت گورکنها است، همدست بخاش بوده و صهیونیست است! هزاران جوان ایرانی، با استناد حاکمیت به تبلیغات تألیف امثال بخاش و شرکا، به خاک افتادند. و امروز نیز این همسر بخاش است که باید به عنوان «منتقد حاکمیت» به ملت ایران حقنه شود! آنهم با تبلیغات کیهان، اطلاعات، سازمان دیدهبان حقوق بشر و سایت رعایای الیزابت دوم. حد و مرز وقاحت و بیشرمی را نه تنها آنگلوساکسونها، که جیرهخوارانشان در ایران نیز نمیشناسند!
داستان این «خانوادة صهیونیست»، انسان را به یاد حکایت مرگ سلیمان میاندازد! اینهم یکی از همان قصههای «بیبیگوزک» کتب الهی است، و براهین و مستدلاتش جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد! آوردهاند که حضرت سلیمان علیهالسلام، وقتی معبد اورشلیم را میساختند، به عصای مبارکشان تکیه داده بودند و همانطور که کارگران به ساختن معبد مشغول بودند، حضرت سلیمان جان به جان آفرین تسلیم میفرمایند! ولی عصای مبارکشان مانع از افتادن حضرت بر زمین میشود، و کار ساخت و ساز معبد ادامه مییابد، و هیچکس نمیفهمد ایشان به جهان باقی شتافتهاند! تا اینکه موریانههای بدجنس عصای مبارک حضرت را میجوند و عصا خورد میشود و حضرت سلیمان نقش زمین میشوند! و همه میفهمند حضرت سلیمان دار فانی را وداع گفتهاند! شاید بهتر باشد سازمان سیا هم نگاهی به عصای شائول بخاش و هاله اسفندیاری بیاندازد، تا قبل از جویده شدن توسط موریانههای «سناریوی مهوع و تکراری»، از نقش زمین شدن سلیمان و بانو جلوگیری شود!
«بیشتر ایرانیان که با مطبوعات سرو کار دارند و کتاب میخوانند چنین باور کردهاند که مولفان و دانشمندان اروپا در هر رشته از علم و فن که کتابی تالیف کنند و در هر موضوعی که مقاله بنویسند بر مولفان و نویسندگان آسیائی پیشی و بیشی جویند. آری بسیاری از همگنان و همروزگاران ما [...] شاید هیچگاهی نیاندیشند که در بیشتری از آن نگارشها سهو و غلط فراوان توان یافت.»
منبع: مجموعه مقالات کسروی، ص. 98
و البته هنوز سخن از توطئه و نعل وارونه و جنجال رسانهای به میان نیامده بود. هنوز رسانهها گسترة کنونی را نداشت. امروز وسعت هیاهوی رسانهای تا بدانجا رسیده که «دیدهبان حقوق بشر»، کیهان، و حاکمیت سرسپردة دستاربندان در مسیری واحد، ولی به شیوههائی متفاوت، به تبلیغ برای «هاله اسفندیاری» میپردازند! به عبارت دیگر تمامی عوامل «شبکة استعمار» در داخل و خارج از ایران همزمان فعال شدهاند. شبکهای که «هاله اسفندیاری» خود از اجزای آن است!
میدانیم که اخیراً گورکنها به منظور تقویت مخالفان دروغین، چند سر از فمینیستهای اسلامی ـ یا همان حاجیههای شیفتة غرب ـ را با طبل و دهل دستگیر کردند و شیرین عبادی هم طبق معمول وکالتشان را بر عهده گرفت، تا جنجال افزایش یابد. و بهتر است بدانیم که در رسانههای فرانسه، قلم به مزدهای «خاج پرست»، نام اینان را در کنار نام زهرا کاظمی قرار دادند! زهرا کاظمی همان کسی است که در زندان مورد تجاوز قرار گرفت، و به قتل رسید، چون بر خلاف زینبهای زمان که اخیراً دستگیر شدهاند، «همکار» حاکمیت نبود! حاجیة شیرین عبادی نیز بلافاصله وکالت خانواده زهرا کاظمی را عهدهدار شد، نه برای ایجاد هیاهو، که جهت لوث کردن پرونده، و بیاعتبار کردن شهادت تجاوز و قتل در پرونده زهرا کاظمی. بله، اعطای نوبل صلح دلیل دارد! عبادی هم توانست با لوث کردن پروندة زهرا کاظمی، صلح را میان حاکمیت «چوببرهای کانادا» و گورکنها برقرار کرده، و سفیر «چوب برها» را راهی تهران کند. حال بازگردیم به شبکة خودمان!
این شبکه، همان شبکة دورة پهلوی دوم است. اعضایش یک پا در دفتر فرح پهلوی داشتند و امروز از بنیادهای نیکوکاری و پژوهش و غیره در ایالات متحد سر در آوردهاند. شخص هاله اسفندیاری هر سال دو بار به تهران میرفت، و روابط بسیار حسنهای با حاکمیت گورکنها داشت. هاله اسفندیاری، که پیشتر در دفتر فرح دیبا به انجام وظیفه مشغول بود، اکنون روابط بسیار خوبی با فائزه رفسنجانی دارد! و به انجام همان «وظایف» ادامه میدهد. هاله اسفندیاری، عباس میلانی، جهانبگلو و دارو دسته عبادی شبکهای را تشکیل میدهند که در داخل راه بر مطالبات ملت ایران سد میکند، و در خارج از ایران، به نفع اعضای خیمة رفسنجانی تبلیغات به راه میاندازد. بیجهت نیست که حسین موسویان و هاله اسفندیاری هر دو از مسیر رسانههای استعمار: «اطلاعات» و «کیهان» گذشتهاند!
کیهان مورخ 12 ماه مه 2007، در مقالهای تحت عنوان «گزارش مستند کیهان، هاله اسفندیاری کیست؟» مینویسد، همسر هاله اسفندیاری، «شائول بخاش»، سردبیر کیهان انگلیسی، از سال 1354، جهت آموزش به ایالات متحد اعزام میشود. و هاله اسفندیاری، سرپرست نمایندگی اروپائی کیهان و سپس معاونت سرویس خارجی همین رسانه را عهده دار بوده. کیهان همچنین به ارتباط اسفندیاری با داریوش همایون اشاره کرده، مینویسد، پس از توقیف آیندگان در مرداد 1358، هاله اسفندیاری به اسرائیل گریخت. البته دلیلی برای گریز خانم اسفندیاری نبود، چرا که ساواک، داریوش همایون را به سلامت به آنسوی مرزها رسانید! امروز در ویکیپدیا به زبان فرانسه یک قصه «بیبیگوزک» تمام عیار در مورد ساواک ایران منتشر شده بود!
به ادعای نویسنده، ساواک 15 هزار عضو داشته، که روح الله خمینی به محض در دست گرفتن قدرت آنها را پاکسازی میکند! و روسایساواک نیز به مجازات جنایات خود میرسند! و مسلما جبهه ناتو، امنیت پیمان سنتو در مرزهای اتحاد شوروی را با درایت نعلین خمینی، و صلابت ریش رفسنجانی تامین میکرده! بله، حضور نویسنده محترم که خود مسلماً از اعضای ساواک است، باید عرض شود، با ذکر عدد 15 هزار، چند صفر ناقابل را از قلم انداختهاند! در ضمن، بسیاری از اعضای ساواک که با ورود گورکنها خانه نشین شده بودند، نه تنها دوباره به خدمت فراخوانده شدند، که ارتقاء درجه هم گرفتند. دلیل هم آنکه ماهیت استعماری حاکمیت تغییر نکرده بود، و در 22 بهمن، استعمار صورتک پلید دیگری بر چهرة خود گذاشته بود. میتوانید از محسن سازگارا، لاریجانی، اکبر رفسنجانی، محمد خاتمی، و حتی پاسدار شریعتمداری سوال کنید!
پاسدار شریعتمداری همچنان که در مسیر افشا کردن «هاله اسفندیاری» و همسرش پیش میتازد، فراموش میکند که خود نیز از اعضای همین شبکه است! به عبارت دیگر، پاسدار شریعتمداری نیز مانند نویسندگان «رجا نیوز»، که در مورد موسویان افشاگری میکردند، فراموش کرده به زیر دمش نگاه کند. شبکهای که شریعتمداری آنرا مانند روتاری کلاب، «صهیونیستی» میخواند، شبکهای است استعماری که نه تنها کیهان، که اطلاعات را نیز شامل میشود، و گورکنهای به اصطلاح ضدامپریالیست درون همین شبکه لانه دارند. خصوصاً به پاسدار شریعتمداری میباید یادآور شویم که با صلاحدید روتاری کلاب لندن، محمد خاتمی، با 70 در صد آرا «انتخاب» شد، و اگر روتاری کلاب صهیونیستی است، لاریجانی در روتاری لندن با نیک براون چه میکرده؟ و مهمتر از این، چرا حاکمیت «استقلال» و «عزت» و «اقتدار» گورکنها در زمان خاتمی، استوارنامة نیکولاس براون را به عنوان سفیر انگلیس در ایران تائید کرد؟!
بله، از این پس، هنگام مطالعة افشاگریهای «روزینامههای» مستقل به یاد داشته باشیم که همگی درون یک شبکه قرار دارند. اگر چنین نبود، دارودستة ساواک دوران پهلوی دوم که یک پا در دفتر فرح پهلوی داشتند، امروز همکاران گورکنهای «میانهرو» و «اصلاحطلب» از آب درنمیآمدند. و فرح دیبا، بجای مصاحبههای مضحک و روضهخوانی برای ملت ایران، توضیح میداد، هاله اسفندیاری، ماریانوش انصاری، لیلی امیرارجمند، سیدحسین نصر و دیگر تحفههای برگزیده در واقع به چهکار مشغول بودهاند؟
حال بهتر است بپردازیم به ادامة افشاگریهای پاسدار شریعتمداری، که میگوید مشاغل هاله اسفندیاری به تأیید سناتور مصباح زاده میرسید. و طبق روایات حوزه، سناتور مصباحزاده بنیانگذار مؤسسه کیهان بودهاند! البته به همان ترتیب که مسعودیها موسسه اطلاعات را بنیانگذاری کردند! ولی این هاله اسفندیاری و همسرش چنان موذی بودند، که حتی در کیهان انگلیسی هم نفوذ کردند! خوب است کیهان انگلیسی از هاله اسفندیاری و شائول بخاش به جرم «اغفال» به شاهرودی شکایت کند! البته به زبان عربی! چون ایشان هنوز فارسی یاد نگرفتهاند! و البته در این میان فقط کیهان نیست که ملت ایران را ابله پنداشته!
سازمان دیدهبان حقوق بشر نیز، هاله اسفندیاری را مانند نازی عظیما و رامین جهانبگلو، از مخالفان حکومت ایران برشمرده، و سایت اخبار روز مورخ 12 ماه مه 2007، به نقل از همین سازمان مینویسد، روز هشتم ماه مه هاله اسفندیاری را برای بازجوئی احضار کردند و بدون حکم او را بازداشت کردند. در این گیرودار مرکز «وودرو ویلسون» هم که معلوم نیست چگونه در جریان اعترافات اسفندیاری قرار گرفته، اعلام کرده او را وادار کردهاند به فعالیتهائی اقرار کند که مؤسسه «وودرو ویلسون» در آن شرکت نداشته! البته در فعالیتهای «خیرخواهانه» مؤسسه «وودرو ویلسون»، «راند کورپریشن» و دیگر مؤسسات «بشردوست» غرب هیچ تردیدی نیست! ولی در سخنان «جو استورک»، معاون بخش خاورمیانه سازمان دیدهبان حقوق بشر، جای تردید فراوان است. این فرد، با قراردادن همکاران حاکمیت جنایتکار ایران در ردة منتقدان رژیم، هاله اسفندیاری، نازی عظیما، جهانبگلو و دیگر پادوهای استعمار را «منتقد» وانمود کرده، میگوید:
«محمود احمدی نژاد[...] تلاش میکند تا بسیاری از منتقدان دولتاش را به عنوان مهرههای آمریکائی بیاعتبار کند. هاله اسفندیاری به دلیل تلاش برای ترویج گفتگو بین محققان ایرانی و آمریکائی شهرت دارد و مقامات ایرانی[...] تلاش میکنند که از او اعترافات اجباری بگیرند تا نویسندگان و فعالان اجتماعی ایران را مرعوب کنند [...] تصمیم ایران برای افزایش فشار روی اسفندیاری[...] در زمانی اتفاق میافتد که مقامات ایرانی همچنین فشار را علیه کمپینهای فعالان حقوق زن و پیشروان دانشجوئی تشدید کردهاند.»
«جو استورک»، ضمن حمایت آشکار از فمینیستهای کاذب، که همان اهالی خیمه خرگاه سردار اکبراند، مشخص نکرده این «دانشجویان پیشرو» همان اعضای تحکیم وحدتاند یا «پیشروان» دیگری از لیفة تنبان محمدخاتمی بیرون کشیده شده؟ در ضمن معاون محترم سازمان کذا فراموش کردهاند که «مهرههای آمریکائی» مانند هاله اسفندیاری و جهانبگلو، به دلیل مهره آمریکائی بودنشان به سرنوشت زهرا کاظمی دچار نشدهاند! بنابراین بهتر است، ایشان هم مانند پاسدار شریعتمداری، زیاده از حد افشاگری نکند، که خودشان بیشتر افشا خواهند شد!
پاسدار شریعتمداری، درادامه پریشانگوئی پیرامون هاله اسفندیاری، سعی دارد وانمود کند این «صهیونیستها» به شدت دشمن حاکمیت مستقل اسلامیاند، و قصد براندازی آنرا دارند. به این ترتیب هرکه با گورکنها مخالفت کند، همکار صهیونیستها شناخته خواهد شد! البته به استثنای اعضای شبکه، از قبیل هاله اسفندیاری و شرکا! بله، به گفتة کیهان «شائول بخاش» رویای فروپاشی حکومت مستقل اسلامی را در سر میپرورانده! حال آنکه اگر به متن کیهان استناد کنیم خواهیم دید که در واقع «بخاش» با همکاری داریوش همایون زمینه ساز براندازی 22 بهمن بوده:
«در سالهای پایانی رژیم پهلوی، هاله به همراه همسرش توسط سرویس جاسوسی موساد به تیم داریوش همایون[...] معرفی شد[...]»
می دانیم که داریوش همایون نیز، به عنوان وزیر اطلاعات جمشید آموزگار، وظیفه داشت زمینه براندازی حاکمیت ایران را فراهم کند، و از آنجا که جناب وزیر در همه زمینهها از مرحله پرت بوده، از اربابان نیروی کمکی دریافت کرده. چه اشکالی دارد؟! اگر امثال همایون و بخاش نبودند، پاسدار شریعتمداری میباید، امروز کنار خیابان شاهرضا بساط دستفروشی پهن میکرد، تا به خبرچینی برای ساواک ادامه دهد. اصولاً این گورکنها و نخبگانشان نمک نشناساند، بجای تشکر از آمریکا و اسرائیل، 28 سال است به اینان ناسزا میگویند! هیچ فکر نمیکنند اگر کمکهای سازمان سیا و موساد نبود، اگر پهلوی دوم زودتر از همه «صدای انقلاب» نمیشنید، اکثر اینها امروز در نجف و کربلا به گدائی مشغول بودند. و همسر آن «والاحضرت سخاوتمند» هم میتوانست به تهران بازگردد، و پردههای خانهاش را به پاریس بیاورد! ولی افسوس که نشد! علیاحضرت به ایشان گفتند، بهتر است نیائید! هنوز شهریور 1357 به پایان نرسیده بود، ولی دربار پهلوی در جریان براندازی قرار داشت. تنها ملت ایران بود که نمیدانست! نمیدانست، جنجال رسانهها و حاکمیت «خودبرانداز» او را به سوی چه ورطة هولناکی سوق میدهد! و امروز نیز بعضیها میپندارند ملت ایران در همان برهة «بیخبری» قرار گرفته! از جمله روزینامه کیهان که در حماقت و بلاهت جنگ سرد در جهان سوم یخ زده! و سعی دارد اسرائیل را دشمن حاکمیت گورکنها جلوه دهد:
«دوران جنگ برای این خانواده صهیونیست روزگار گمانه زنیهای خواب آلود بود.[...] بخاش دلخوش به فروپاشی نظام اسلامی [...] کتابی را به مناسبت پایان پنجمین سال انقلاب اسلامی[...] سال 1362 چاپ کرد و وعده فروپاشی جمهوری اسلامی ایران را در آینده نزدیک داده[...] هاله اسفندیاری از اسرائیل به آمریکا بازگشته بود تا بخش ایران را در لابی رسمی اسرائیل در ایالات متحد تاسیس کند[...] هاله اسفندیاری را میتوان نخستین رئیس اتاق ایرانی در لابی آیپک محسوب کرد.»
«گمانه زنیهای خوابآلود» را خود شریعتمداری برایمان توضیح خواهد داد! برویم سراغ این «خانواده صهیونیست» که گویا نمیدانستند تداوم حاکمیت ایران و اسرائیل با تداوم جنگ و بحران و جنگ زرگری پیوند ازلی دارد، در نتیجه خیلی دلشان میخواست در حاکمیت اسلامی به قول فرهیختگان رژیم «فروپاشیگری» شود! چون در اینصورت رسانههای استعمار در ایران با استناد به کتاب شائول بخاش، نتیجه نمیگرفتند، هرکس مخالف حکومت گورکنها است، همدست بخاش بوده و صهیونیست است! هزاران جوان ایرانی، با استناد حاکمیت به تبلیغات تألیف امثال بخاش و شرکا، به خاک افتادند. و امروز نیز این همسر بخاش است که باید به عنوان «منتقد حاکمیت» به ملت ایران حقنه شود! آنهم با تبلیغات کیهان، اطلاعات، سازمان دیدهبان حقوق بشر و سایت رعایای الیزابت دوم. حد و مرز وقاحت و بیشرمی را نه تنها آنگلوساکسونها، که جیرهخوارانشان در ایران نیز نمیشناسند!
داستان این «خانوادة صهیونیست»، انسان را به یاد حکایت مرگ سلیمان میاندازد! اینهم یکی از همان قصههای «بیبیگوزک» کتب الهی است، و براهین و مستدلاتش جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد! آوردهاند که حضرت سلیمان علیهالسلام، وقتی معبد اورشلیم را میساختند، به عصای مبارکشان تکیه داده بودند و همانطور که کارگران به ساختن معبد مشغول بودند، حضرت سلیمان جان به جان آفرین تسلیم میفرمایند! ولی عصای مبارکشان مانع از افتادن حضرت بر زمین میشود، و کار ساخت و ساز معبد ادامه مییابد، و هیچکس نمیفهمد ایشان به جهان باقی شتافتهاند! تا اینکه موریانههای بدجنس عصای مبارک حضرت را میجوند و عصا خورد میشود و حضرت سلیمان نقش زمین میشوند! و همه میفهمند حضرت سلیمان دار فانی را وداع گفتهاند! شاید بهتر باشد سازمان سیا هم نگاهی به عصای شائول بخاش و هاله اسفندیاری بیاندازد، تا قبل از جویده شدن توسط موریانههای «سناریوی مهوع و تکراری»، از نقش زمین شدن سلیمان و بانو جلوگیری شود!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت