«حدس» و فرمایش!
...
از آنجا که برنامة جنگ افروزی در ایران با شکست روبرو شده! جهت تداوم ارعاب ملت ایران از تهاجم نظامی، «لاتبازی دموکراتیک» شیوهای است که حزب دموکرات ایالات متحد در پیش گرفته. امروز سایت خبررسانی «رعایای الیزابت دوم» گزارش داد:
«مجلس آمریکا دو پیشنهاد را که میتوانست حملة احتمالی آمریکا به ایران را تنها در صورت تائید این مجلس امکانپذیر سازد، رد کرد و در مقابل طرحی به منظور اعمال فشار اقتصادی بیشتر به ایران در دستور کار خود قرار داد.»
11،55 گرینویچ ـ پنج شنبه 17 مه 2007 ـ 27 اردیبهشت1386
و جالب است بدانیم که هر دو پیشنهاد از سوی نمایندگان حزب دموکرات، به مجلس ارائه شده بود:
«رابرت اندروز»، از نیوجرسی و «پیتر دفازیو» از ایالت اورگان! پیشتر اشاره شد که «دموکراتها» به مراتب از جمهوریخواهان، ایرانستیزترند، و از هم اکنون خود را جهت ایجاد تنش در منطقه و فشار بیشتر به ایرانیان آماده میکنند. و به همین دلیل است که محمد خاتمی، و دیگر اعضای خیمة رفسنجانی این چنین به دموکراتهای آمریکا ارادت میورزند. هرچه بحران افزایش یابد، راه چپاول و سرکوب بازتر میشود و دستاربندان منفور نیز آزادی عمل بیشتری مییابند! دلیل آزادیخواه شدن سعید حجاریان نیز همین است. این جنایتکار باسابقة عضو ساواک، پرچم آزادیخواهی برافراشته میگوید، هرگز زیربار استبداد نخواهد رفت! گویا از 22 بهمن 57 تا آمدن احمدی نژاد، در ایران دموکراسی حاکم بوده، که حجاریانها خفقان گرفته بودند!
اصولاً از وقتی احمدی نژاد آمده، همة گورکنها آزادیخواه شدهاند! میزان آزادیخواهی اینان نسبت مستقیم با جنایاتشان دارد. هر چه دیروز بیشتر جنایت کرده باشند، امروز آزادیخواهتراند! به عنوان مثال جلائی پور، جلاد مهاباد، که امروز پس از طی مدارج جنایت و سرکوب با کسب رتبة ممتاز به استادی دانشگاه در رشتة جامعهشناسی «منصوب» شده، کشف بزرگی کرده که در «روزآنلاین»، سایت رفسنجانی در فرنگ، مورخ 27 اردیبهشتماه 1386منعکس شده!
جلائیپور در دومین روز از «همایش دولت مدرن»، به حدس وگمانهزنی در مورد آیندة ایران پرداخته! به احتمال زیاد «ترز دلپش» هم در این همایش، فال قهوه میگرفته، تا ببینند «ایران به کجا میرود؟» اتفاقاً موضوع سخنرانی جلائیپور هم همین بوده. این استاد فرهیختة «فقرفرهنگی» که در همایشهای ویژة جهان سوم در دانشگاه لندن، به عنوان پامنبری سروش، نقش قاری قرآن به عهده دارد، اظهار داشته، در مورد آیندة جوامع، با جامعهشناسی نمیتوان حدس قطعی زد! تا به حال نمیدانستم که «حدس قطعی» هم وجود خارجی دارد! فقط استاد جلائیپور میتوانند «قطعیت» را در «حدس» ببینند! چرا که اگر «قطعیت» وجود داشته باشد، «حدس» تبدیل به «یقین» خواهد شد! و تا بحال نمیدانستم که علمی وجود دارد که با آن بتوان «حدس قطعی» زد! ولی جلائیپور را دستکم نگیریم، تخصص خود را در نوع ویژهای از جامعهشناسی گرفته: «جامعهشناسی عملی» در مهاباد! این جامعهشناسی را آخوند «ملاحسنی» تدریس میکرد. در مهاباد «حدس قطعی» زده میشد که اگر کشتار صورت نگیرد، مردم مهاباد را نمیتوان تحت انقیاد حاکمیت استعماری در آورد. بنابراین اکثر جوانان، «محارب» و «کمونیست» و «ضدانقلاب» تشخیص داده شدند، و جلائیپور پس از تحمل سالها رنج و مرارت در مکتب استاد «ملاحسنی»، دکترای جامعه شناسی از دانشگاه لندن دریافت کرد! پس بهتر است «ملاحسنی» را هم دستکم نگیریم! بله، بازگردیم به سخنان جلائیپور در مورد آیندة ایران! استاد حمیدرضا جلائیپور میفرمایند:
«با جامعه شناسی نمیتوان حدس قطعی در مورد آیندة جوامع زد اما میتوان حدس زد که این جوامع در آینده ممکن است به کجا بروند[...]»
شیوه حدس زدن را هم خود ایشان با تکیه بر زبان «علمی» و نامفهوم چنین تشریح میکنند:
«مثلاً در مورد ایران نگاه کنیم که جامعه ما دارای چه ویژگی های اصلی؛ سپس از بالا به این کشور نگاه کرد و بعد از بررسی دید که این جامعه با جوامع دیگر چه مشترکاتی دارد و بر اساس این مشترکات حدس زد که به کدامیک از کشورها در آینده شبیهتر خواهد شد.»
بله به این ترتیب است که جلائیپورها «حدس» میزنند! به شیوه گنگ و نامفهوم، با مفاهیم پوچ و توخالی: ویژگیهای اصلی، نگاهی از بالا، وجوه مشترک با جوامع دیگر و ... بر اساس این «مبهمات» است که استاد جلائی پور «حدس» میزنند! و از قضای روزگار نتیجة حدس استاد هم همان است که باید باشد: نامربوط! چرا که با چنین شیوههائی است که دکتر جلائیپور، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، نتیجه میگیرد، کشور ایران به کوبا شباهت خواهد یافت! البته نوع خاصی از کوبا، که مقداری کره جنوبی هم در خود دارد!
براهین مستدل و علمی چنین «حدس» استادانهای، این است که ایران همسایة آمریکا شده! چون آمریکا عراق را اشغال نظامی کرده! دلیل علمی دوم این است که ایران هم مانند کوبا مظهر مبارزات ضدامپریالیستی است! اگر ژنرال هویزر بشنود که حاکمیت دست نشاندة ناتو با کوبا مقایسه میشود، صدای قهقههاش دیوارهای جمکران را به لرزه خواهد انداخت! ولی نویسندة این وبلاگ معتقد است، با چنین نخبگانی، جامعه ایران فقط میتواند به جامعة ایران شباهت داشته باشد، با فقری همه جانبه: فرهنگی و اقتصادی! استاد جلائیپور نمیداند که در کوبا، بیسواد وجود ندارد، خدمات پزشکی برای عموم رایگان است، و «چه گوارا»، نخستین مرحلة تقسیم اراضی را از زمینهای شخص فیدل کاسترو آغاز کرد! و از همه مهمتر استاد فقر فرهنگی نمیداند که کوبا از پیشرفتهترین کشورها در زمینة پزشکی و بیوتکنولوژی است، نه در آمریکای لاتین که در سطح جهانی! و اینکه فرزندان فیدل کاسترو هیچ پست و مقامی در دولت ندارند. و بر اساس همین نادانستهها است که جلائیپور «حدس» میزند:
« ایران مثل کوبا از ناحیة عراق، آبها، ناحیه شرق و به نوعی شمال همسایه آمریکا شده[...] ایران مظهر مبارزه در منطقه است که محرومان مسلمان از این سیاست استقبال میکنند [...]»
بله، ایران عاقبت به افتخار همسایگی با ارباب واقعی حکومت اسلامی نائل شد! و به همین دلیل ایران مظهر مبارزه در منطقه است، البته مانند ارباب، مظهر مبارزه با آزادی و انسانیت! محرومان مسلمان نیز از این سیاست استقبال فراوان میکنند، به ویژه آنها که از تجارت مواد مخدر و فروش زن و کودکان و کلیههای دیگران سرمایهدار شده، کارت عضویت در «داووس» هم به دست آوردهاند. بنابراین، آنها که در کارتن شب را به روز میرسانند، حتماً «تقیه» میکنند. استاد جلائیپور مثل اینکه نمیداند، کشورها را نمیتوان با یکدیگر مقایسه کرد، به ویژه کوبا را به هیچ عنوان نمیتوان با ایران مقایسه کرد. خارج از روند تاریخی متفاوت، در کوبا انقلاب شده و در ایران کودتا! به احتمال زیاد استاد «حدس» زدهاند که در ایران هم «انقلاب دینی» شده:
«کوبا با گذشت پنجاه سال از انقلاب به جامعة مدرن بد قوارهای دست پیدا کرده. در ایران نیز وضعیت میتواند به اینگونه باشد. کوبا در توسعه روستائی، صنایع نیشکر و بهداشت و درمان یکی از کشورهای مترقی آمریکای لاتین است [...] جامعه ما هم در صنایع نظامی، آموزش عالی، و در زمینه بهداشت و درمان در خاورمیانه حرف اول را میزند[...]»
به نظر میرسد استاد جلائیپور جهت «حدس» زدن، خیلی «از بالا» نگاه میکنند، که چنین ترهاتی بهم میبافند! چرا که در ایران دیگر روستائی نمانده! و همه به افتخار «شهروندی دینی» یا همان بردگی در شهر نائل آمدهاند. و مانند اکثر شهروندان ایالات متحد، که در مرکز سرمایه سالاری جهانی کار میکنند و مالیات هم میپردازند، از امکانات آموزشی، بهداشتی و درمانی یک کوبائی بهرهمند نیستند. چرا راه دور برویم! توفان کاترینا که لوئیزیانا را در نوردید، و توحش حاکمیت ایالات متحد را در داخل مرزهایش به جهانیان شناساند، در کوبا، مشابه فراوان دارد. ولی هر بار، دولت چند صد هزار نفر را پیش از وقوع توفان به جای امن منتقل میکند. و اگر نمیتواند مانع تخریب خانههای مردم شود، آنها را به امان «خداوند بخشنده مهربان» رها نمیکند. چون به وجود چنین خداوندی اعتقاد ندارد. دکتر جلائیپور بهتر است کمی از «پایین» نگاه کنند، و قبل صدور فتوی، سری به شهر زلزله زدة «بم» بزند! تا ببیند حاکمیت ایران و نخبگانش در تنها زمینهای که حرف اول را می زنند، در توحش، نادانی و ادعای بیمورد است و بس!
البته دکتر جلائیپور، از آنجا که کار اصلیاشان «روضهخوانی» است، و روضهخوانها هم همیشه در پایان کار جهت بهبود شرایط یقة خداوندشان را میگیرند، ایشان هم در پایان سخناناش دستها را به سوی آسمان بلند کرده از درگاه ارباب استمداد میطلبند که:
«پرونده هسته ای و رابطه با آمریکا درست شود، طبقات مختلف را به جان یکدیگر نیندازند. ایجاد دموکراسی و انتخابات آزاد [...] انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی...»
از دیروز که مقام معظم رهبری ناچار شد مذاکره با آمریکا را بپذیرد، ولی در تیتر رسانهها همچنان بگوید که، «با آمریکا مذاکره نمیکنیم»، نور امید به دل جیرهخواران سفرة فاشیسم در ایران تابیده! و «حدس» زدهاند که شروع مذاکرات آشکار، بهبود روابط است! چه باید گفت؟ حماقت توانگر کند مرد را! وقتی گورکنها پس از 28 سال تقیه، ناچار شدهاند صورتک مبارزه با آمریکا را هم کنار بزنند، نشان از این دارد که معرکة مبارزه با امپریالیسم به پایان خود نزدیک است! ولی دکتر جلائیپور چون خیلی از «بالا» نگاه میکنند، وخامت اوضاع را مشاهده نمیفرمایند! در نتیجه پس از ذکر التماس دعا در «همایش دولت مدرن»، به همراه حاضران، اشکهای تمساحشان را پاک کرده، آماده صرف چلوکباب نذری دفتر «تشخیص مصلحت نظام» شدهاند! که در منطقه، حرف اول مزدوری و جنایت از اوست.
...
از آنجا که برنامة جنگ افروزی در ایران با شکست روبرو شده! جهت تداوم ارعاب ملت ایران از تهاجم نظامی، «لاتبازی دموکراتیک» شیوهای است که حزب دموکرات ایالات متحد در پیش گرفته. امروز سایت خبررسانی «رعایای الیزابت دوم» گزارش داد:
«مجلس آمریکا دو پیشنهاد را که میتوانست حملة احتمالی آمریکا به ایران را تنها در صورت تائید این مجلس امکانپذیر سازد، رد کرد و در مقابل طرحی به منظور اعمال فشار اقتصادی بیشتر به ایران در دستور کار خود قرار داد.»
11،55 گرینویچ ـ پنج شنبه 17 مه 2007 ـ 27 اردیبهشت1386
و جالب است بدانیم که هر دو پیشنهاد از سوی نمایندگان حزب دموکرات، به مجلس ارائه شده بود:
«رابرت اندروز»، از نیوجرسی و «پیتر دفازیو» از ایالت اورگان! پیشتر اشاره شد که «دموکراتها» به مراتب از جمهوریخواهان، ایرانستیزترند، و از هم اکنون خود را جهت ایجاد تنش در منطقه و فشار بیشتر به ایرانیان آماده میکنند. و به همین دلیل است که محمد خاتمی، و دیگر اعضای خیمة رفسنجانی این چنین به دموکراتهای آمریکا ارادت میورزند. هرچه بحران افزایش یابد، راه چپاول و سرکوب بازتر میشود و دستاربندان منفور نیز آزادی عمل بیشتری مییابند! دلیل آزادیخواه شدن سعید حجاریان نیز همین است. این جنایتکار باسابقة عضو ساواک، پرچم آزادیخواهی برافراشته میگوید، هرگز زیربار استبداد نخواهد رفت! گویا از 22 بهمن 57 تا آمدن احمدی نژاد، در ایران دموکراسی حاکم بوده، که حجاریانها خفقان گرفته بودند!
اصولاً از وقتی احمدی نژاد آمده، همة گورکنها آزادیخواه شدهاند! میزان آزادیخواهی اینان نسبت مستقیم با جنایاتشان دارد. هر چه دیروز بیشتر جنایت کرده باشند، امروز آزادیخواهتراند! به عنوان مثال جلائی پور، جلاد مهاباد، که امروز پس از طی مدارج جنایت و سرکوب با کسب رتبة ممتاز به استادی دانشگاه در رشتة جامعهشناسی «منصوب» شده، کشف بزرگی کرده که در «روزآنلاین»، سایت رفسنجانی در فرنگ، مورخ 27 اردیبهشتماه 1386منعکس شده!
جلائیپور در دومین روز از «همایش دولت مدرن»، به حدس وگمانهزنی در مورد آیندة ایران پرداخته! به احتمال زیاد «ترز دلپش» هم در این همایش، فال قهوه میگرفته، تا ببینند «ایران به کجا میرود؟» اتفاقاً موضوع سخنرانی جلائیپور هم همین بوده. این استاد فرهیختة «فقرفرهنگی» که در همایشهای ویژة جهان سوم در دانشگاه لندن، به عنوان پامنبری سروش، نقش قاری قرآن به عهده دارد، اظهار داشته، در مورد آیندة جوامع، با جامعهشناسی نمیتوان حدس قطعی زد! تا به حال نمیدانستم که «حدس قطعی» هم وجود خارجی دارد! فقط استاد جلائیپور میتوانند «قطعیت» را در «حدس» ببینند! چرا که اگر «قطعیت» وجود داشته باشد، «حدس» تبدیل به «یقین» خواهد شد! و تا بحال نمیدانستم که علمی وجود دارد که با آن بتوان «حدس قطعی» زد! ولی جلائیپور را دستکم نگیریم، تخصص خود را در نوع ویژهای از جامعهشناسی گرفته: «جامعهشناسی عملی» در مهاباد! این جامعهشناسی را آخوند «ملاحسنی» تدریس میکرد. در مهاباد «حدس قطعی» زده میشد که اگر کشتار صورت نگیرد، مردم مهاباد را نمیتوان تحت انقیاد حاکمیت استعماری در آورد. بنابراین اکثر جوانان، «محارب» و «کمونیست» و «ضدانقلاب» تشخیص داده شدند، و جلائیپور پس از تحمل سالها رنج و مرارت در مکتب استاد «ملاحسنی»، دکترای جامعه شناسی از دانشگاه لندن دریافت کرد! پس بهتر است «ملاحسنی» را هم دستکم نگیریم! بله، بازگردیم به سخنان جلائیپور در مورد آیندة ایران! استاد حمیدرضا جلائیپور میفرمایند:
«با جامعه شناسی نمیتوان حدس قطعی در مورد آیندة جوامع زد اما میتوان حدس زد که این جوامع در آینده ممکن است به کجا بروند[...]»
شیوه حدس زدن را هم خود ایشان با تکیه بر زبان «علمی» و نامفهوم چنین تشریح میکنند:
«مثلاً در مورد ایران نگاه کنیم که جامعه ما دارای چه ویژگی های اصلی؛ سپس از بالا به این کشور نگاه کرد و بعد از بررسی دید که این جامعه با جوامع دیگر چه مشترکاتی دارد و بر اساس این مشترکات حدس زد که به کدامیک از کشورها در آینده شبیهتر خواهد شد.»
بله به این ترتیب است که جلائیپورها «حدس» میزنند! به شیوه گنگ و نامفهوم، با مفاهیم پوچ و توخالی: ویژگیهای اصلی، نگاهی از بالا، وجوه مشترک با جوامع دیگر و ... بر اساس این «مبهمات» است که استاد جلائی پور «حدس» میزنند! و از قضای روزگار نتیجة حدس استاد هم همان است که باید باشد: نامربوط! چرا که با چنین شیوههائی است که دکتر جلائیپور، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، نتیجه میگیرد، کشور ایران به کوبا شباهت خواهد یافت! البته نوع خاصی از کوبا، که مقداری کره جنوبی هم در خود دارد!
براهین مستدل و علمی چنین «حدس» استادانهای، این است که ایران همسایة آمریکا شده! چون آمریکا عراق را اشغال نظامی کرده! دلیل علمی دوم این است که ایران هم مانند کوبا مظهر مبارزات ضدامپریالیستی است! اگر ژنرال هویزر بشنود که حاکمیت دست نشاندة ناتو با کوبا مقایسه میشود، صدای قهقههاش دیوارهای جمکران را به لرزه خواهد انداخت! ولی نویسندة این وبلاگ معتقد است، با چنین نخبگانی، جامعه ایران فقط میتواند به جامعة ایران شباهت داشته باشد، با فقری همه جانبه: فرهنگی و اقتصادی! استاد جلائیپور نمیداند که در کوبا، بیسواد وجود ندارد، خدمات پزشکی برای عموم رایگان است، و «چه گوارا»، نخستین مرحلة تقسیم اراضی را از زمینهای شخص فیدل کاسترو آغاز کرد! و از همه مهمتر استاد فقر فرهنگی نمیداند که کوبا از پیشرفتهترین کشورها در زمینة پزشکی و بیوتکنولوژی است، نه در آمریکای لاتین که در سطح جهانی! و اینکه فرزندان فیدل کاسترو هیچ پست و مقامی در دولت ندارند. و بر اساس همین نادانستهها است که جلائیپور «حدس» میزند:
« ایران مثل کوبا از ناحیة عراق، آبها، ناحیه شرق و به نوعی شمال همسایه آمریکا شده[...] ایران مظهر مبارزه در منطقه است که محرومان مسلمان از این سیاست استقبال میکنند [...]»
بله، ایران عاقبت به افتخار همسایگی با ارباب واقعی حکومت اسلامی نائل شد! و به همین دلیل ایران مظهر مبارزه در منطقه است، البته مانند ارباب، مظهر مبارزه با آزادی و انسانیت! محرومان مسلمان نیز از این سیاست استقبال فراوان میکنند، به ویژه آنها که از تجارت مواد مخدر و فروش زن و کودکان و کلیههای دیگران سرمایهدار شده، کارت عضویت در «داووس» هم به دست آوردهاند. بنابراین، آنها که در کارتن شب را به روز میرسانند، حتماً «تقیه» میکنند. استاد جلائیپور مثل اینکه نمیداند، کشورها را نمیتوان با یکدیگر مقایسه کرد، به ویژه کوبا را به هیچ عنوان نمیتوان با ایران مقایسه کرد. خارج از روند تاریخی متفاوت، در کوبا انقلاب شده و در ایران کودتا! به احتمال زیاد استاد «حدس» زدهاند که در ایران هم «انقلاب دینی» شده:
«کوبا با گذشت پنجاه سال از انقلاب به جامعة مدرن بد قوارهای دست پیدا کرده. در ایران نیز وضعیت میتواند به اینگونه باشد. کوبا در توسعه روستائی، صنایع نیشکر و بهداشت و درمان یکی از کشورهای مترقی آمریکای لاتین است [...] جامعه ما هم در صنایع نظامی، آموزش عالی، و در زمینه بهداشت و درمان در خاورمیانه حرف اول را میزند[...]»
به نظر میرسد استاد جلائیپور جهت «حدس» زدن، خیلی «از بالا» نگاه میکنند، که چنین ترهاتی بهم میبافند! چرا که در ایران دیگر روستائی نمانده! و همه به افتخار «شهروندی دینی» یا همان بردگی در شهر نائل آمدهاند. و مانند اکثر شهروندان ایالات متحد، که در مرکز سرمایه سالاری جهانی کار میکنند و مالیات هم میپردازند، از امکانات آموزشی، بهداشتی و درمانی یک کوبائی بهرهمند نیستند. چرا راه دور برویم! توفان کاترینا که لوئیزیانا را در نوردید، و توحش حاکمیت ایالات متحد را در داخل مرزهایش به جهانیان شناساند، در کوبا، مشابه فراوان دارد. ولی هر بار، دولت چند صد هزار نفر را پیش از وقوع توفان به جای امن منتقل میکند. و اگر نمیتواند مانع تخریب خانههای مردم شود، آنها را به امان «خداوند بخشنده مهربان» رها نمیکند. چون به وجود چنین خداوندی اعتقاد ندارد. دکتر جلائیپور بهتر است کمی از «پایین» نگاه کنند، و قبل صدور فتوی، سری به شهر زلزله زدة «بم» بزند! تا ببیند حاکمیت ایران و نخبگانش در تنها زمینهای که حرف اول را می زنند، در توحش، نادانی و ادعای بیمورد است و بس!
البته دکتر جلائیپور، از آنجا که کار اصلیاشان «روضهخوانی» است، و روضهخوانها هم همیشه در پایان کار جهت بهبود شرایط یقة خداوندشان را میگیرند، ایشان هم در پایان سخناناش دستها را به سوی آسمان بلند کرده از درگاه ارباب استمداد میطلبند که:
«پرونده هسته ای و رابطه با آمریکا درست شود، طبقات مختلف را به جان یکدیگر نیندازند. ایجاد دموکراسی و انتخابات آزاد [...] انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی...»
از دیروز که مقام معظم رهبری ناچار شد مذاکره با آمریکا را بپذیرد، ولی در تیتر رسانهها همچنان بگوید که، «با آمریکا مذاکره نمیکنیم»، نور امید به دل جیرهخواران سفرة فاشیسم در ایران تابیده! و «حدس» زدهاند که شروع مذاکرات آشکار، بهبود روابط است! چه باید گفت؟ حماقت توانگر کند مرد را! وقتی گورکنها پس از 28 سال تقیه، ناچار شدهاند صورتک مبارزه با آمریکا را هم کنار بزنند، نشان از این دارد که معرکة مبارزه با امپریالیسم به پایان خود نزدیک است! ولی دکتر جلائیپور چون خیلی از «بالا» نگاه میکنند، وخامت اوضاع را مشاهده نمیفرمایند! در نتیجه پس از ذکر التماس دعا در «همایش دولت مدرن»، به همراه حاضران، اشکهای تمساحشان را پاک کرده، آماده صرف چلوکباب نذری دفتر «تشخیص مصلحت نظام» شدهاند! که در منطقه، حرف اول مزدوری و جنایت از اوست.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت