....
در خطبههای نماز جمعه که هر هفته توسط نخبگان ساواک به رشتة تحریر در میآید، گاه به مفاهیم عجیبی برخورد میکنیم. به عنوان مثال این هفته با «دموکراسیترین حرف» آشنا شدیم! بله، در مورد دموکراسی «حرف» فراوان است! به ویژه در رسانههای جیرهخواران فاشیسم، که سعی بر تحریف مفهوم دموکراسی دارند.
سایت اکبر رفسنجانی در هجرت، روزآنلاین، مورخ 24 ماه مه 2007، مطلبی در مورد ساتراپی، «هنرمند» متعهد به «احترام به ادیان» انتشار داده. با مطالعة این مطلب متوجه خواهیم شد که ساتراپی به هنرمند بودن و «همراهی» با «لیلا زنگنه»، اکتفا نکرده، و همانطور که در سی سالگی از دریچة چشم یک دختر 8 ساله مسائل ایران را میبیند، در سی و چند سالگی هم دموکراسی را از همان دریچه دیده. مرجان ساتراپی، دموکراسی را در تقابل با پدرسالاری میشناسد! از این پس باید بدانیم که حتماً در جوامع مادرسالار دموکراسی حاکم بوده، و همچنین دموکراسیهای کنونی در اروپای غربی، به شیوة مادرسالارانه اداره میشوند! و شاید اگر چندین سده به عقب بازگردیم در آتن نیز رد پای حاکمیت مادرسالارانه بیابیم! البته به شرط آنکه در آتن سد سیوند نساخته باشند! بله، ساتراپی در مورد دموکراسی به مطالب مهم و ضدونقیضی اشاره کرده، که گاه به سخنان عمیق فلاسفة «فقرفرهنگی» میماند، و با شنیدن چنین مطالبی، خواننده میپندارد ساتراپی، از آثار سیدحسین نصر و سروش کمک گرفته! و البته مطالبی که ساتراپی مطرح کرده، تاکنون از چشم تیزبین صاحبنظران پنهان مانده بود:
«من عمیقا معتقدم که بزرگترین دشمن دموکراسی فرهنگ پدرسالارانه است.[...] دیکتاتورها[...] قادر به مهار امواج دموکراسی نیستند[...] فرهنگهای سنتی[...] باعث سرکوب و از بین رفتن دموکراسی میشوند. در اینگونه کشورها[ منظورش در اینگونه فرهنگها است] نیمی از جامعه، نیم دیگر جامعه را سرکوب مینمایند[...]»
این نخستین بار است که چنین تعریف جامع و کاملی از دموکراسی ارائه میشود! تعریفی که سعی بر پنهان داشتن نقش استعمار در حاکمیت سرکوبگری چون حکومت اسلامی هم دارد. به عکس، چنین تعریفی از دموکراسی هرچند سراپا «علمی ـ الکی»، «فرهنگ سنتی» را به زیر سوال میبرد، ولی نه «استبداد استعماری» را! به عبارت دیگر ساتراپی، با همین ترهات، مستقیماً نقش استعمار را نادیده گرفته، و حضور زنان در اجتماع و استقلال اقتصادی آنها را دلیل بر دموکراسی میشمارد. به زبان سادهتر، «هنرمند» ما همان چرندیاتی را تکرار میکند که پیشتر «رادیو فردا» جویده و در دهان محمد خاتمی، سیمین بهبهانی و شیرینعبادی گذارده بود، تا راحتتر بجوند. ساتراپی البته حین ایراد چنین سخنانی موفق به کشف بزرگی در زمینه دموکراسی هم شده:
«دموکراسی یک فرایند رو به جلو است. اکنون در ایران زنان از نیمی از حقوق قانونی مردان برخوردارند و در عین حال 70 در صد دانشجویان ایرانی را نیز زنان و دختران تشکیل میدهند.»
بله نتیجه زندگی در سایة ریزهخواران فاشیسم همین است! انجماد ذهنی! پیشتر گفتیم که ساتراپی در مرحلة هشت سالگی متوقف شده، ولی با تفاوتی که میان «زنان» و «دختران!» میبیند، باید بگوئیم که ساتراپی 8 ساله، از نظر تاریخی هم در قرون وسطی گیر کرده! و متأسفانه، از این قماش «زنان» و «دختران» در بین ایرانیان فراواناند. اینان لباس زنان غرب در هزارة سوم برتن دارند و ذهنشان در زنجیر هزارة اول میلادی ایستا شده! و ساتراپی، تنها مشتی است نمونة خروار! «آزاد زنان» ایران را دستکم نگیریم. آنها که مانند «هما ناطق» با چادر سیاه در تهران تظاهرات میکردند، وارداتی نبودند! آنها که آزادی و استقلال خود را در تحجر اسلام یافته بودند، امروز بدون حجاب، در همان مرحلة تاریخی ایستادهاند. و اکنون میگویند، دین اسلام این توحشی نیست که در برابر ما قرار گرفته، اسلام دین خوبی است، آخوندها خرابش کردهاند! در این راستا است که فدائیان اسلام در به در به دنبال کشف حقوق بشر در قرآن برآمدهاند! دیروز ابوالحسن بنیصدر مفاهیم مدرن را در قرآن یافته بود، و روز اول خردادماه سالجاری، کیهان، به نقل از فرشته محیطی، «حقوق بشر» در قرآن کشف کرده! البته شاید چون آکادمیهای ویژه توسعة فاشیسم در سوئد از بنی صدر دعوت به عمل آوردند، دیگران هم به طمع افتاده باشند! ولی اگر در قرآن «مفاهیم حقوق بشر» وجود ندارد، هر «بشری» که موفق به چنین اکتشافات ذیقیمتی شود، «حقوق» خوبی دریافت خواهد کرد! اگر برپایة «منطق» بیاساس و کشکی یابندگان حقوق بشر در قرآن به مطالعه قصههای کتب مقدس ادیان ابراهیمی بپردازیم، جیمزباند و زیردریائی هم در آنها پیدا خواهیم کرد.
تنها تفاوت «جیمزباند و زیردریائی دینی»، با جیمزباند و زیردریائی مدرن، اربابشان است. جیمزباند و زیردریائی دینی، به جای دستور گرفتن از «ام» و سازمان «امآی6»، از «یهوه» یا «الله» دستور میگرفتهاند. و قصة بیبیگوزک «یونس» شاهدی است بر همین مدعا! این قصة «علمی ـ کشکی» ثابت میکند، که در آنزمان زیردریائی هم وجود داشته! حکایت یونس، یا «ژوناس» در کتاب مقدس، این است که «یهوه» به ایشان ماموریت میدهد که راهی شهر «نینوا» شده و به مردم آنجا بگوید، «یهوه» از بدیهایشان آگاه است! و یونس بجای اطاعت از فرمان یهوه، یک کشتی سوار میشود تا به شهر دیگری فرار کند! ظاهراً یونس از یهوه حقوق و مزایا دریافت نمیکرده! و دلیلی برای اطاعت از اوامر قادر متعال نداشته! ولی اشتباه یونس همین بود! قادر متعال، بر همه کارها قادر است! بنابراین وقتی یونس سوار کشتی کذا میشود، قادر متعال، دریا را توفانی میکند، و مسافران و خدمه کشتی سخت به هراس افتاده، در توهمات «عقلانی» خود فرو میروند، تا ببینند کدام مسافر گناهی مرتکب شده که چنین توفانی به راه افتاده! و سخن کوتاه، یونس جریان فرار و سرپیچی از فرمان یهوه را به آنها اعتراف کرده، میگوید اگر مرا به دریا بیفکنید توفان تمام خواهد شد. و مسافران به ناچار یونس را به امواج دریا میسپارند. و نه تنها دریا آرام میشود، که یهوه یک زیردریائی به شکل «ماهی» یا «نهنگ» میفرستد، تا یونس را ببلعد! سه روز و سه شب، یونس در این «زیردریائی دینی» به دعا و ثنا و توبه و کارهای دیگر مشغول بوده، تا هنگامی که زیردریائی الهی به ساحل مورد نظر میرسد، و به فرمان یهوه، یونس را در ساحل «تف» میکند! و یونس هم که فهمیده بود از دست یهوه رهائی نخواهد داشت، پای پیاده عازم شهر «نینوا» میشود. و با اینکه برای رسیدن به شهر، یونس میبایست 4 روز راهپیمائی میکرد، قادر متعال وسیلهای در اختیارش قرار میدهد که این مسیر را در یک روز طی کند! مسلماً یا یونس «مرد شش میلیون دلاری دینی» بوده، یا یهوه یک جاگوار 12 سیلندر «دینی» داشته، که در کتاب مقدس نام آن پنهان مانده، تا اسرار صنایع و فناوری الهی به دست نااهل نیفتد! بله، وقتی یونس به شهر کذا میرسد، پادشاه و مردم از ترس خداوند بخشنده مهربان به چنان ترس و وحشتی دچار میشوند که قبل از اینکه یونس دهان باز کند، و عذاب الهی را وعده دهد، سریعاً همگی به راه راست هدایت میشوند. و یونس در حالی که از شهر خارج میشود و زیر لب ناسزا میگوید، از یهوه میپرسد پس دلیل فرستادن من به این شهر چه بود؟! و اینجاست که یهوه بازهم عصبانی میشود و حال جیمزباند دینی را حسابی جا میآورد، تا بفهمد که همهکارهای خداوند حکمتی دارد! و تا زمانی که پدرسالاری حاکم است، استثمار و سرکوب یونس توسط یهوه ادامه خواهد داشت. با تکیه بر چنین حکمتی است که ساواک خطبههای نماز جمعه این هفته در دانشگاه سابق تهران را جهت روخوانی به سیداحمد خاتمی داده.
میدانیم که گورکنها ناچار شدهاند دست از «تقیه» برداشته و با اربابان خود باب مذاکره را باز کنند. در واقع ایالات متحد و گورکنها ناچار شدهاند به مذاکرات آشکار تن در دهند. و به زبان سادهتر، این امر برای پایان دادن به معرکة «ضدامپریالیسم ریش و نعلین» و تعطیل دکان آمریکا است. چرا که همه میدانند، حل مشکل ایالات متحد و شرکاء در عراق، از طریق یک کارمند دونپایه وزارت امورخارجه آمریکا مسلماً امکانپذیر نخواهد بود. این واقعیت را ایالات متحد نیک میداند، اما ساواک میپندارد که ملت ایران نمیداند! به همین دلیل، ابتدا علیخامنهای، و سپس سیداحمد خاتمی به هیاهو پرداختند، که هیچ مذاکرهای در کار نیست! سیداحمد خاتمی در نماز جمعه این هفته، یک گام از علی خامنهای هم پیشی گرفت، و در نقش «حقوقدان» ظاهر شد! آنهم نه حقوق توحش اسلامی، حقوق بینالملل! بله سید احمد خاتمی اعلام داشت که هیچ مذاکرهای در کار نیست، ما میخواهیم به آمریکا بگوئیم به عنوان اشغالگر، در عراق مسئولیت دارد! ظاهراً ساواک هم، با خواندن وبلاگهای ناهید رکسان، کشف کرده حفظ امنیت در عراق بر عهده اشغالگران است! و گورکنها جهت مطلع کردن ارباب از این امر، تن به مذاکره دادهاند! مذاکره جهت آموزش قوانین بینالمللی به کسانی که خود این قوانین را وضع کردهاند! همانطور که میگویند، هیچ مذاکرهای در کار نیست!
«حنا زرچوبه»، مورخ 4 خردادماه 1386، در مطلبی تحت عنوان «هر کسی از مذاکره با آمریکا دم بزند از آرمانهای امام عدول کرده»، از قول احمد خاتمی مینویسد:
«مذاکرهای نیست، فقط این است که بنشینند و مسئولین ایرانی به اینها بگویند هر کشوری به اشغال کشور دیگری درمیآید قانوناً طبق قوانین بینالمللی همة مسائل مربوط به آنکشور به عهدة اشغالگران است. بنابراین هر آدمی که در عراق کشته میشود مسئول اولش اشغالگراناند. اینرا انشاالله مسئولین ایرانی ما در نشستی که با آمریکائیها خواهند داشت به صراحت به آنها تفهیم خواهند کرد. سخن از مذاکره نیست[...]»
بله، چون غربیها از قوانین بینالمللی بیاطلاعند، لازم است چند گورکن که عمری را در مبارزات بازار و حوزه گذراندهاند، و تنها قانونی که میشناسند، قوانین چرتکه و قمه است، به غربیها «قوانین» را تفهیم کنند! همان قوانینی که خودشان پایهگذاری کردهاند! مسلم است که مذاکره نیست! مغازله است! آنهم به درخواست مسئولین عراقی، که موجودیت خود را مدیون تهاجم نظامی ایالات متحداند!
ساواک در پایان خطبههای نماز جمعه، باز هم آمریکا را تهدید کرده، که تودهنی میزنیم! و همه گزینههای ممکن برای تودهنی هم موجود است! با شنیدن همین خطبهها بود، که اکبر رفسنجانی و اصلاح طلبان، جیرهخواران خود در نیروهای انتظامی را راهی خیابان کردند، تا مردم قدر کفن دزد اولی را بدانند، و بازهم شمال شهریهای دموکراسی پرور، با صورتهای جراحی شده به «دلفین مینوئی» لبخند ملیح بزنند، و فیگارو هم «استقبال گستردة» ایرانیان از انتخابات را برایمان بنویسد!
و با شنیدن همین خطبهها بود که روزینامة کیهان، ارگان کوکلوکسکلانهای آنسوی آتلانتیک، پا به پای اربابانش در ایالات متحد، یک «کودتای رسانهای» را سازماندهی کرد! یک جاسوس چهارجانبه یافت، و «واشنگتنپست» هم، در عالم همکاری، جهت کمک رسانی به مزدوران در ایران، بیانیة «اوپن سوسایتی» را منتشر کرد! در پی انتشار همین مهملات از سوی «واشنگتن پست»، کیهان، از اصولگرا و اصلاحطلب، و هر که در زمینه فرهنگ فعالیت داشته، همه را به جاسوسی برای اسرائیل متهم کرد! و از این پس هر که فعالیتی فرهنگی داشته باشد، جاسوس اسرائیل است! البته بجز جاسوسان واقعی! تنها فعالیت فرهنگی مجاز برای مردم ایران، سینهزنی، روضهخوانی و تماشای سنگسار و اعدام خواهد بود. و اینرا میگویند دموکراسی! احمد خاتمی هم همین دموکراسی را تعریف کرده! نوع ویژهای از دموکراسی است، که فقط «حرف» را شامل میشود! به زبان سادهتر، نوعی دموکراسی «زبانی» است. همانطور که هم «مذاکره» انجام میشود، هم مذاکرهای در کار نخواهد بود، دموکراسی هم میتواند وجود داشته باشد، ولی به صورت «حرفی»! به عبارت دیگر، «دموکراسیترین حرف» وجود دارد:
«وی تصریح کرد اگر طرفدار دموکراسی هستید، این دموکراسیترین حرف ممکن است.»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت