...
روزینامه«شرق»، مورخ 3 خردادماه 1386، مقالة منتشر نشدهای از مهدی بازرگان، به چاپ رسانده که از تاریخ نگارش آن حدوداً نیم قرن میگذرد، و قسمتهائی از آنرا نیز حذف کرده! در این مقاله که به روال مرسوم اهالی بازار و حوزه، «دموکراسی» از نوع اسلامی و قرآنی را توصیه میکند، مهدی بازرگان به جنبش مشروطیت و ملیشدن نفت اشاره کرده است. هدف این وبلاگ تحلیل مقالة مهدی بازرگان نیست، چرا که بارها تکرار کردهایم، مفاهیم مدرن را در قرآن نمیتوان یافت. و اگر دموکراسی کنونی غرب از دموکراسی آتن در دوران باستان ملهم شده، هنجارهای آتن در دوران باستان را به هزارة سوم منتقل نکرده! و گذشته از این، همچنان که بارها و بارها در این وبلاگ تکرار شد، اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی را به دموکراسی نمیتوان پیوند زد. ولی ظاهراً «نرود میخ آهنین در سنگ»، به ویژه اگر این سنگ، رسانة شرق باشد که خود جیرهخوار چندملیتیها است. بنیادهائی که دموکراسی در کشورهائی چون ایران، نانشان را آجر خواهد کرد! این سئوال مطرح میشود که، چگونه میتوان در ایران از دموکراسی دفاع کرد، و از طریق قرادادهای «بای بک» نفت را به غارت برد؟! اکنون که مهدی بازرگان دیگر در قید حیات نیست، مسلماً جانشین وی ابراهیم یزدی، نوعی دموکراسی در توافق کامل با غارت و چپاول استعماری در احکام قرآن برایمان خواهد یافت! همانطور که امروز اکبر رفسنجانی، آیة شریفة «مذاکره با آمریکا» را در قرآن یافت و «حنا زرچوبه» نیز اکتشاف بزرگ رفسنجانی را سریعاً منعکس کرد! حال بازگردیم به روزینامة شرق!
به گفتة «ایران رزیست»، مورخ 12 ماه مه 2006، روزی نامة شرق، که اخیراً دوباره با نویسندگان نخبه و توانای فقرفرهنگی، از قماش صادق خرازی، لیلاز و ... فعالیت خود را از سر گرفته، در ارتباط مستقیم با «دفتر وکالت آتیه بهار» است. از مشتریان این دفتر وکالت میتوان از شرکتهای چند ملیتی غربی نام برد که در زمینة نفت، مواد غذائی و ... انحصارهائی در اختیار دارند. هدف مذاکرات تروئیکای اروپا با ایران، که در زمان خاتمی مزدور آغاز شد، این بود که جهت حمایت از رژیم ملایان، ایران به یگانه منبع تأمین کنندة نفت اروپا و ژاپن تبدیل شود، البته از طریق قراردادهای «بای بک»! این قراردادها که برخلاف منافع ملت ایران منعقد شده و میشوند، بهای نفت ایران را به نسبت بهای نفت در بازار جهانی بین 8 تا 15 دلار کاهش داده هرگونه رقابتی را در این زمینه نابود میکنند!
در واقع شرکتهای «استات اویل»، «شل» و «توتال»، مشتریان دفتر وکالت «آتیهبهار»، مستقیماً نفت ایران را استخراج میکنند، بهای آنرا نیز خود تعیین کرده به فروش میرسانند! و البته میدانیم که ارز حاصل از فروش نفت هم متعلق به ایران نخواهد بود. به زبان ساده تر، این شرکتها، خود نفت ایران را میفروشند و درصدی از قیمت فروش را به عنوان حق و حساب به حاکمیت ایران پرداخت میکنند! این است واقعیت قرارداد خفتبار «بای بک»! واقعیتی که نه در روزینامه شرق و نه در هیچیک از روزینامههای شبه اصلاحطلبان هرگز به زیر سئوال نخواهد رفت! به ویژه در «شرق» که هنوز از جسد مصدق، به عنوان منبع «تغذیة روحانی» فراوان بهره میگیرد!
روزینامه نگاران «اصلاحطلب»، که در شرق و روزینامههای مشابه قلم میزده و میزنند، ریشه در سازمانهای سرکوب متفاوتی دارند. برخی مانند پاسداراکبر و سازگارا، از ساواک سپاه پاسداران پای به صحنه گذاشتهاند و یکشبه تبدیل به روزنامه نگار مخالف خشونت شدهاند. برخی مانند ابراهیم نبوی، ظاهراً سیاسی نیستند، ولی به نفع اکبر رفسنجانی فعالیت میکنند، و پروندة افتخارآمیزشان در وزارت کشور گورکنها هنوز شامل افشاگریهای پاسدار شریعتمداری نشده! چرا که بعضیها گویا هنوز چشم به «خدمات» ایشان دارند و ... و فهرست پادوهای گورکنها طولانی است، و ملت ایران آنها را نیک میشناسد. به همین دلیل کسی برای زندانیان دروغین اوین به خیابانها نمیآید. ولی سیرک کفتارهائی چون گنجی، نبوی، فخرآرا و دیگران باعث شده تا مخالفان واقعی مزدوران غرب، به آسانی سر به نیست شوند. و در سایت جیرهخواران رفسنجانی در غرب هیچ نامی از آنان برده نشود. حال بازگردیم به شرکت خصوصی «آتیه بهار» و ارتباطش با هفته نامة «اکسپرس»!
هفته نامة اکسپرس همانطور که پیشتر اشاره شد، متعلق به قبیلة شرایبرها، دلالان بینالمللی اسلحه است. و روزگار را به برکت جنگ و جنگافروزی سپری میکند. سال گذشته، همین هفته نامه، عکس روی جلد خود را به احمدی نژاد اختصاص داده، جهانیان را از این موجود خطرناک به شدت ترسانده بود! ولی همانطور که میبینیم اهالی اکسپرس هنوز به آرزوی خود نرسیدهاند. بله، همین هفته نامة دلالان اسلحه، «ایرانمانیا» و «پیوند»، دو سایت اینترنتی «آتیه بهار» را به عنوان منابع واقعی آزادی بیان مخالفان حاکمیت ایران معرفی میکند! این دو سایت از سوی «آتیه بهار» و مشتریان چند ملیتیاش تأمین بودجه میشوند، و مأموریت دارند تا تصویر دلپذیری از حاکمیت گورکنها به جهانیان ارائه دهند! و «اکسپرس» این دو سایت را به عنوان تنها «منابع موثق»، برای شناخت اوضاع در ایران معرفی کرده! جای تعجب نیست که این دو سایت نیز، به نوبة خود، تنها حزب قابل اعتماد ایران را «حزب توده» معرفی میکنند! هدف از تبلیغات «آتیه بهار» و اربابان این است که دسترستی کاربران اینترنت به منابع مستقل از لابی نفت را غیر ممکن سازند.
«ایران رزیست» با اشاره به مقالات انتقادی رسانههای فرانسه از «هالیبرتون» مینویسد، عجیب است که این رسانهها همیشه برای اتمام مقالات خود با کمبود مرکب روبرو میشوند، و نمیتوانند شل، توتال، و استات اویل را در همین زمینه سرزنش کنند! به ویژه که «استات اویل» عضو کمیتة نوبل است، و لطف و مرحمت محفل نوبل به شیرین عبادی را همه به یاد دارند!
«ایران رزیست» دستگیری نمایشی جهانبگلو را نیز در ارتباط با شبکة «آتیه بهار» بررسی و تحلیل میکند. بیژن خواجهپور، یکی از بنیانگزاران «آتیه بهار»، از نزدیکان جهانبگلو است. در بطن این مافیای «روشنفکران»، «رامین پرهام» از اعضای اوپوزیسون ایران نیز فعالیت دارد! به گفتة «ایران رزیست»، رامین پرهام، گاه شیمیدان، گاه اقتصاددان و گاهی هم شاعر است! و گویا به دلیل لطافت طبع شاعرانه، جهت آزادی جهانبگلو، به جمع آوری امضاء هم پرداخته!
مأموریت رامین پرهام، نزدیک شدن به روشنفکران یهودی فرانسه عنوان شده، تا هرگونه تردید در مورد یهودستیز بودن حاکمیت ایران برطرف شود! و جای هیچگونه تعجبی نیست که این روشنفکران، همان «روشنفکران رسانهای» باشند که نویسندة این وبلاگ، در مقالة «روشنفکران فرانسه و اشک تمساح برای بهائیان ایران» آنان را معرفی کرده! از جمله خودفروختهترین آنها، «آندره گلوکسمان» و «برنار هانریلوی» را میتوان نام برد که، از مدافعان بیقیدوشرط تهاجم نظامی آمریکا به شمار میروند. این دو نفر، در بسیاری از تبلیغات رسانهای به دفاع از «اصلاحطلبان در بند» فعالانه شرکت داشتهاند. و البته نیازی به توضیح نیست که، بودجة یقه دریدنهای امثال «هانری لوی» و شرکاء از جیب ملت ایران تأمین میشود. همچنان که هزینة درافشانیهای شیرین عبادی در رسانههای فرانسه! متأسفانه سایت «ایران رزیست» به نرخ دفاع از «اصلاح طلبان» و روزنامهنگاران جیره خوار رفسنجانی در رسانههای فرانسه اشاره نکرده، ولی مسلماً بازارگرمی برای دارودستة اکبر رفسنجانی جنایتکار برای ملت ایران بسیار گران تمام میشود. حال بازگردیم به مقالة مهدی بازرگان که میگوید:
«غالب مردم صرفه[...] را در تظاهر به نفهمیدن میبینند، تا عذری برای بندگی کردن بتراشند [...] در ایران دزد سرگردنه میآمده[...] خلق کثیری را بیمال و بیجان میکرده[...] عدة قلیلی را به لفتو لیس میرسانده[...] آنها که میماندند غلام و رعیت و خدمتگزار او میشدند.»
میبینیم که مهدی بازرگان نه تنها دموکراسی را نمیشناخته، که ملت ایران را نیز مشتی کاسبکارو بازاری و بنده پنداشته. شاهدیم که علیرغم دزدهای سرگردنهای که یکی پس از دیگری آمدند، کشتند و غارت کردند، به ویژه علیرغم جنایات دزدان سرگردنة سه دهة اخیر، آنها که غلام و رعیت شدهاند همانها بودند که زندگی را در کاسبی و دلالی و بندگی دیده و میبینند. افسوس که ایشان دیگر در قید حیات نیستند، وگرنه جوابشان را مینوشتیم که بخوانند، «ملت ایران نه کاسب است، نه دلال و نه بنده.»
روزینامه«شرق»، مورخ 3 خردادماه 1386، مقالة منتشر نشدهای از مهدی بازرگان، به چاپ رسانده که از تاریخ نگارش آن حدوداً نیم قرن میگذرد، و قسمتهائی از آنرا نیز حذف کرده! در این مقاله که به روال مرسوم اهالی بازار و حوزه، «دموکراسی» از نوع اسلامی و قرآنی را توصیه میکند، مهدی بازرگان به جنبش مشروطیت و ملیشدن نفت اشاره کرده است. هدف این وبلاگ تحلیل مقالة مهدی بازرگان نیست، چرا که بارها تکرار کردهایم، مفاهیم مدرن را در قرآن نمیتوان یافت. و اگر دموکراسی کنونی غرب از دموکراسی آتن در دوران باستان ملهم شده، هنجارهای آتن در دوران باستان را به هزارة سوم منتقل نکرده! و گذشته از این، همچنان که بارها و بارها در این وبلاگ تکرار شد، اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی را به دموکراسی نمیتوان پیوند زد. ولی ظاهراً «نرود میخ آهنین در سنگ»، به ویژه اگر این سنگ، رسانة شرق باشد که خود جیرهخوار چندملیتیها است. بنیادهائی که دموکراسی در کشورهائی چون ایران، نانشان را آجر خواهد کرد! این سئوال مطرح میشود که، چگونه میتوان در ایران از دموکراسی دفاع کرد، و از طریق قرادادهای «بای بک» نفت را به غارت برد؟! اکنون که مهدی بازرگان دیگر در قید حیات نیست، مسلماً جانشین وی ابراهیم یزدی، نوعی دموکراسی در توافق کامل با غارت و چپاول استعماری در احکام قرآن برایمان خواهد یافت! همانطور که امروز اکبر رفسنجانی، آیة شریفة «مذاکره با آمریکا» را در قرآن یافت و «حنا زرچوبه» نیز اکتشاف بزرگ رفسنجانی را سریعاً منعکس کرد! حال بازگردیم به روزینامة شرق!
به گفتة «ایران رزیست»، مورخ 12 ماه مه 2006، روزی نامة شرق، که اخیراً دوباره با نویسندگان نخبه و توانای فقرفرهنگی، از قماش صادق خرازی، لیلاز و ... فعالیت خود را از سر گرفته، در ارتباط مستقیم با «دفتر وکالت آتیه بهار» است. از مشتریان این دفتر وکالت میتوان از شرکتهای چند ملیتی غربی نام برد که در زمینة نفت، مواد غذائی و ... انحصارهائی در اختیار دارند. هدف مذاکرات تروئیکای اروپا با ایران، که در زمان خاتمی مزدور آغاز شد، این بود که جهت حمایت از رژیم ملایان، ایران به یگانه منبع تأمین کنندة نفت اروپا و ژاپن تبدیل شود، البته از طریق قراردادهای «بای بک»! این قراردادها که برخلاف منافع ملت ایران منعقد شده و میشوند، بهای نفت ایران را به نسبت بهای نفت در بازار جهانی بین 8 تا 15 دلار کاهش داده هرگونه رقابتی را در این زمینه نابود میکنند!
در واقع شرکتهای «استات اویل»، «شل» و «توتال»، مشتریان دفتر وکالت «آتیهبهار»، مستقیماً نفت ایران را استخراج میکنند، بهای آنرا نیز خود تعیین کرده به فروش میرسانند! و البته میدانیم که ارز حاصل از فروش نفت هم متعلق به ایران نخواهد بود. به زبان ساده تر، این شرکتها، خود نفت ایران را میفروشند و درصدی از قیمت فروش را به عنوان حق و حساب به حاکمیت ایران پرداخت میکنند! این است واقعیت قرارداد خفتبار «بای بک»! واقعیتی که نه در روزینامه شرق و نه در هیچیک از روزینامههای شبه اصلاحطلبان هرگز به زیر سئوال نخواهد رفت! به ویژه در «شرق» که هنوز از جسد مصدق، به عنوان منبع «تغذیة روحانی» فراوان بهره میگیرد!
روزینامه نگاران «اصلاحطلب»، که در شرق و روزینامههای مشابه قلم میزده و میزنند، ریشه در سازمانهای سرکوب متفاوتی دارند. برخی مانند پاسداراکبر و سازگارا، از ساواک سپاه پاسداران پای به صحنه گذاشتهاند و یکشبه تبدیل به روزنامه نگار مخالف خشونت شدهاند. برخی مانند ابراهیم نبوی، ظاهراً سیاسی نیستند، ولی به نفع اکبر رفسنجانی فعالیت میکنند، و پروندة افتخارآمیزشان در وزارت کشور گورکنها هنوز شامل افشاگریهای پاسدار شریعتمداری نشده! چرا که بعضیها گویا هنوز چشم به «خدمات» ایشان دارند و ... و فهرست پادوهای گورکنها طولانی است، و ملت ایران آنها را نیک میشناسد. به همین دلیل کسی برای زندانیان دروغین اوین به خیابانها نمیآید. ولی سیرک کفتارهائی چون گنجی، نبوی، فخرآرا و دیگران باعث شده تا مخالفان واقعی مزدوران غرب، به آسانی سر به نیست شوند. و در سایت جیرهخواران رفسنجانی در غرب هیچ نامی از آنان برده نشود. حال بازگردیم به شرکت خصوصی «آتیه بهار» و ارتباطش با هفته نامة «اکسپرس»!
هفته نامة اکسپرس همانطور که پیشتر اشاره شد، متعلق به قبیلة شرایبرها، دلالان بینالمللی اسلحه است. و روزگار را به برکت جنگ و جنگافروزی سپری میکند. سال گذشته، همین هفته نامه، عکس روی جلد خود را به احمدی نژاد اختصاص داده، جهانیان را از این موجود خطرناک به شدت ترسانده بود! ولی همانطور که میبینیم اهالی اکسپرس هنوز به آرزوی خود نرسیدهاند. بله، همین هفته نامة دلالان اسلحه، «ایرانمانیا» و «پیوند»، دو سایت اینترنتی «آتیه بهار» را به عنوان منابع واقعی آزادی بیان مخالفان حاکمیت ایران معرفی میکند! این دو سایت از سوی «آتیه بهار» و مشتریان چند ملیتیاش تأمین بودجه میشوند، و مأموریت دارند تا تصویر دلپذیری از حاکمیت گورکنها به جهانیان ارائه دهند! و «اکسپرس» این دو سایت را به عنوان تنها «منابع موثق»، برای شناخت اوضاع در ایران معرفی کرده! جای تعجب نیست که این دو سایت نیز، به نوبة خود، تنها حزب قابل اعتماد ایران را «حزب توده» معرفی میکنند! هدف از تبلیغات «آتیه بهار» و اربابان این است که دسترستی کاربران اینترنت به منابع مستقل از لابی نفت را غیر ممکن سازند.
«ایران رزیست» با اشاره به مقالات انتقادی رسانههای فرانسه از «هالیبرتون» مینویسد، عجیب است که این رسانهها همیشه برای اتمام مقالات خود با کمبود مرکب روبرو میشوند، و نمیتوانند شل، توتال، و استات اویل را در همین زمینه سرزنش کنند! به ویژه که «استات اویل» عضو کمیتة نوبل است، و لطف و مرحمت محفل نوبل به شیرین عبادی را همه به یاد دارند!
«ایران رزیست» دستگیری نمایشی جهانبگلو را نیز در ارتباط با شبکة «آتیه بهار» بررسی و تحلیل میکند. بیژن خواجهپور، یکی از بنیانگزاران «آتیه بهار»، از نزدیکان جهانبگلو است. در بطن این مافیای «روشنفکران»، «رامین پرهام» از اعضای اوپوزیسون ایران نیز فعالیت دارد! به گفتة «ایران رزیست»، رامین پرهام، گاه شیمیدان، گاه اقتصاددان و گاهی هم شاعر است! و گویا به دلیل لطافت طبع شاعرانه، جهت آزادی جهانبگلو، به جمع آوری امضاء هم پرداخته!
مأموریت رامین پرهام، نزدیک شدن به روشنفکران یهودی فرانسه عنوان شده، تا هرگونه تردید در مورد یهودستیز بودن حاکمیت ایران برطرف شود! و جای هیچگونه تعجبی نیست که این روشنفکران، همان «روشنفکران رسانهای» باشند که نویسندة این وبلاگ، در مقالة «روشنفکران فرانسه و اشک تمساح برای بهائیان ایران» آنان را معرفی کرده! از جمله خودفروختهترین آنها، «آندره گلوکسمان» و «برنار هانریلوی» را میتوان نام برد که، از مدافعان بیقیدوشرط تهاجم نظامی آمریکا به شمار میروند. این دو نفر، در بسیاری از تبلیغات رسانهای به دفاع از «اصلاحطلبان در بند» فعالانه شرکت داشتهاند. و البته نیازی به توضیح نیست که، بودجة یقه دریدنهای امثال «هانری لوی» و شرکاء از جیب ملت ایران تأمین میشود. همچنان که هزینة درافشانیهای شیرین عبادی در رسانههای فرانسه! متأسفانه سایت «ایران رزیست» به نرخ دفاع از «اصلاح طلبان» و روزنامهنگاران جیره خوار رفسنجانی در رسانههای فرانسه اشاره نکرده، ولی مسلماً بازارگرمی برای دارودستة اکبر رفسنجانی جنایتکار برای ملت ایران بسیار گران تمام میشود. حال بازگردیم به مقالة مهدی بازرگان که میگوید:
«غالب مردم صرفه[...] را در تظاهر به نفهمیدن میبینند، تا عذری برای بندگی کردن بتراشند [...] در ایران دزد سرگردنه میآمده[...] خلق کثیری را بیمال و بیجان میکرده[...] عدة قلیلی را به لفتو لیس میرسانده[...] آنها که میماندند غلام و رعیت و خدمتگزار او میشدند.»
میبینیم که مهدی بازرگان نه تنها دموکراسی را نمیشناخته، که ملت ایران را نیز مشتی کاسبکارو بازاری و بنده پنداشته. شاهدیم که علیرغم دزدهای سرگردنهای که یکی پس از دیگری آمدند، کشتند و غارت کردند، به ویژه علیرغم جنایات دزدان سرگردنة سه دهة اخیر، آنها که غلام و رعیت شدهاند همانها بودند که زندگی را در کاسبی و دلالی و بندگی دیده و میبینند. افسوس که ایشان دیگر در قید حیات نیستند، وگرنه جوابشان را مینوشتیم که بخوانند، «ملت ایران نه کاسب است، نه دلال و نه بنده.»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت