...
در رابطه با تکثر نامهای فعلة استعمار در ایران، لازم به یادآوری است که تکثر نام فواید فراوان دارد. به این ترتیب که میتوان حسابهای بانکی متعددی برای یک فرد واحد، با نامهای مختلف افتتاح کرد! از سوی دیگر پادوهای استعمار باید بینام و نشان باقی بمانند، چرا که در واقع نام همگیشان «جیرهخوار استعمار» است. در اینمورد، سایت فرانسه زبان «ایران رزیست» مقالهای منتشر کرده که قسمتی از آنرا در این وبلاگ میخوانیم.
«ایران رزیست» مورخ 22 ماه مه 2007، در رابطه با پرداخت رشوه به خانوادة رفسنجانی از سوی شرکت «توتال»، مینویسد که، سازمان «سیا» و سازمان امنیت و اطلاعات فرانسه (د.ژ.اس.او) موفق شدند حلقة رابط میان ایران و بسیاری از گروههای اروپائی از جمله «توتال»، «وئولیا»، و «ا.آ.د.اس» را بیابند. به گفتة سازمان اطلاعات فرانسه، حلقة مذکور، یک شرکت سوئیسی است به نام «نیکو» ـ که زدوبندهای مالی مربوط به قرارداد گاز حوزة پارس جنوبی، بین ایران و شرکت توتال را عهدهدار شده.
این شرکت، در واقع شعبة یک شرکت «آفشور» است، که در «جرسی» به ثبت رسیده، و در ارتباط با شرکت نفت ملی ایران قرار دارد. و از ماه نوامبر 2005، مدیر این شرکت فردی است به نام «محمود آستانه». در تحقیقات وزارت اطلاعات فرانسه، همچنین به نام «شاهپری کشوقی» همسر ایرانی عدنان کشوقی، دلال اسلحه، اشاره شده. عدنان کشوقی، تبعة عربستان، طی جنگ «ایران ـ عراق»، و افتضاح «ایران گیت»، ثروت سرشاری از تجارت اسلحه به دست آورد. و همسر وی شاهپری کشوقی، در واقع دختر پری زنگنه، خواننده معروف اپرا و از اقوام بیژن نامدار زنگنه، وزیر پیشین نفت ایران است؛ و نام کامل ایشان «اعظم نامدار زنگنه». یکی دیگر از اعضای این خانواده، «لیلا» اعظم زنگنه، خبرنگاری است که با بسیاری از رسانههای فرانسه همکاری دارد. و از او به عنوان رابط جهت شناساندن طرفداران «گفتگوی ملتها» استفاده میشود. در مورد وسعت این شبکه لازم است بدانیم که خواهر عدنان کشوقی، همسر ثروتمند معروف مصری، «الفاید» است، که پسرش، «دودی الفاید» به همراه «دیانا» در«حادثة اتومبیل» در پاریس به قتل رسیدند. به عبارت دیگر، رأس هرم مالی «القاعده»، را «ایران»، «مصر» و «عربستان» تشکیل میدهند. در ضمن یادآور شویم که «گفتگوی ملتها»، زیرمجموعة محفل «گفتگوی تمدنها» است، ولی در ردة پائینتر و گستردهتر از آن. حال بازگردیم به «لیلا» اعظم زنگنه.
وی اخیراً از طریق «برنار هانری لوی»، همکاری با یک مجلة فرانسه زبان را آغاز کرده که ترجمة نام آن به فارسی «قاعدة بازی» است! وی این مجله را به بلندگوی شبه مخالفان حاکمیت ملایان تبدیل نموده. در این مجله مطالبی در مورد همه چیز منتشر میشود، بجز آنچه زیانی متوجه حاکمیت دستاربندان کند. نقش لیلا اعظم زنگنه، همانقدر اهمیت دارد که نقش شاهپری و مادرش پری زنگنه. «لیلا»، از سوی حاکمیت، مامور پخش اطلاعات گمراه کننده است. و با استفاده از حمایت همه جانبة «هانری لوی» واقعیتهای جامعه ایران را تحریف کرده، بحث را به بیراهه میکشاند. «برنار هانری لوی»، مانند «فینکلکرات، گلوکسمان، آدلر و کوشنر»، از روشنفکران حکومتی در فرانسه به شمار میآید، که پیشتر به نقش مخرب آنان در رسانههای فرانسه اشاره شده. حال بازگردیم به نامهای زنگنه، نامدار زنگنه، و دیگر اعضای خانواده!
همانطور که میدانیم نامها در حاکمیت گورکنها اهمیت چندانی ندارد! چرا که به این ترتیب میتوان به شارلاتانیسم وسعت بیشتری داد. به عنوان نمونه اعضای خانواده رفسنجانی با نامهای هاشمی، بهرمانی و یا رفسنجانی میتوانند حق و حساب دریافت کنند. نمونة دیگر نام لاریجانیهاست. که نام پدرشان هاشمی آملی بوده، و رسانهها از آنان به نام لاریجانی نام میبرند. و در واقع میتوان نام آنها را فراموش کرد، چرا که آنچه در مورد پادوهای استعمار اهمیت دارد نقشی است که بر عهده دارند. و از آنجا که این نقش بر حسب نیازهای استعمار متغیر است، «نام» نیز اهمیت خود را از دست میدهد. همانطور که آب حوضی و لحافدوز را هم به نام خانوادگیشان نمیخوانیم ـ البته مقایسة لاریجانیها و رفسنجانیها با «آب حوضی»، توهینی است به «آبحوضی»، از اینرو از «آبحوضیهای» جهان پوزش میطلبیم، که گفتهاند، «در مثل مناقشه نیست!» حال بپردازیم به «لیلا» زنگنه که اغلب اوقات با مرجان ساتراپی دیده میشود! یا بهتر بگوئیم مرجان ساتراپی که اخیراً دور و بر «لیلا» زنگنه «طواف» میدهد!
ساتراپی، رهبر جدید انقلاب گورکنها، که دیروز از «حکمت» مادر، مادربزرگ و عمة مادربزرگش برایمان میگفت، در همان مصاحبة کذا، با ایندیپندنت عنوان کرده بود که، شما باید زنان ایرانی را ببینید! که چه قدرتی دارند! و دیروز نه تنها یکی از این «آزادزنان ایرانی»، به نام «فریبا داودی مهاجر» را در سایت سردار اکبر دیدیم، که قلمفرسائیشان را هم مطالعه کردیم! ایشان مانند عبادی، مهرانگیزکار و ... از کنیزکان «ستون نظام» به شمار میروند. و طبیعی است که باید مواظب باشند ستون فروریختة نظام اسلامی از گزند باد و باران محفوظ بماند! در این راستا، حاجیه فریبا، روز 9 خردادماه سالجاری، مقالة شیوائی در دفاع از «شهروندان» مدینهالنبی و جمهوری عدالت عصرحجر به رشته تحریر در آورده، که به خواندنش واقعاً میارزد، چرا که مانند دیگر مقالات روزینامه نگاران مؤنث حکومتی کم مضحک نیست.
فریبا داودی مهاجر که در ایران «شهروند» کشف کرده، مینویسد، بدرفتاری با «شهروندان ایرانی» به زیان اسلام است! میبینیم که این تنها خمینی دجال نبود، که اسلام، اسلام میکرد، تا اسلام خدشه دار نشود، هنوز همة جیره خواران استعمار نگران اسلاماند! نه نگران دین اسلام، که نگران چهرة کریهاش! در واقع، اینان میخواهند از توحشی به نام اسلام، یک تصویر دلپذیر به جهانیان و به ویژه به اربابان خود ارائه دهند! مهم این است که اسلام در غرب، بر حسب اینکه مرد باشید یا زن، شبیه جوانیهای ویرنالیزی یا مارلون براندو باشد! همانطور که ساتراپی هم گفته بود، سوءتفاهم غرب نسبت به جهنم گورکنها را میباید بر طرف کنیم، در داخل هرچه اتفاق بیافتد مهم نیست! چرا که بر طبق فرمایشات «مادربزرگ» رهبر نوین انقلاب، که به 4 زبان مسلط است ـ خمینی 7 زبان میدانست ـ قوانین را برای ابلهان ساختهاند! مهم این است که هر کس، هر وقت، هر کاری دلش خواست انجام دهد! و به این میگویند، «آزادی!»
و همین نوع آزادی است که به امثال داودی مهاجر امکان میدهد، هر وقت هر جا دلش خواست هرچه میخواهد بگوید! بله، «عمهجان» تنها نیستند! «فریباجان» هم در خیمة «هرج و مرج » نشستهاند. و در این خیمه هر جور دوست داشته باشند، «تاریخ» را مینویسند! فواید خیمة «هرجومرج» این است که از درون آن میتوان قصههای «بیبیگوزک» را به عنوان واقعیتهای تاریخی منتشر کرد! فریبا داودی مهاجر هم، با ورود به چنین خیمة سحرآمیزی، فیلم مستند اسلام علی را مشاهده کرده، مینویسد:
«وای بر ما[...] که فاصلة اسلاممان با اسلام علی از زمین تا ثریا است [ منظورشان حتماً از ثری تا به ثریا بوده!] [...] در کدام برهه از تاریخ صدر اسلام برای با حجاب نمودن زنان از مشت و لگد و بازداشت استفاده شده؟[...]»
واقعاً، در کدام برهه از تاریخ صدر اسلام، به زور کاری انجام شده؟ در صدر اسلام زنها بیکینی میپوشیدند، و پس از پذیرفتن دین مبین با آغوش باز، حجاب را با کمال میل رعایت کردند! اگر کسی لباس صحرانشینان امروز را دیده باشد میداند که زن و مرد اگر پوشش کامل و ضخیم نداشته باشند، سریعا دچار گرمازدگی خواهند شد! در ضمن طبق سنت اقوام سامی، زنان میبایست سر خود را میپوشاندند. و امروز نیز زنان ارتدوکس یهودی، موهای خود را میپوشانند. درست مانند فریبا داودی مهاجر که امروز به عنوان شاهد زندة «برهههای تاریخی صدر اسلام» قلم میفرساید!
بله، در صدر اسلام، تنها کاری که با زور انجام شد، مسلمان شدن ثروتمندان به زور شمشیر بود! برای حفظ اموالشان، و اسلام آوردن فقرای ساده لوح که میپنداشتند محمد جیب ثروتمندان را خالی میکند و هرچه به غنیمت گرفته بین فقرا تقسیم میکند! مانند همانها که در ایران هنوز منتظراند پول نفت را «استات اویل» بیاورد به در خانهشان! بله، همانطور که بارها در این وبلاگ گفته شد، از قدیم گفتهاند تا ابله در جهان هست مفلس در نمیماند. ولی امثال داودی مهاجرها هر نوع مفلسی نیستند! اینان مفلسانیاند که دیگران را «ابله» میپندارند. و میپندارند که مردم به فراموشی دچار شدهاند!
داودی مهاجر، پس از 28 سال، امروز ناگهان متوجه شده حجاب به زور اسلحه «ارزش» ندارد! و با این ترهات، نه تنها تلویحاً بر حجاب به عنوان «ارزش» مهر تأئید میگذارد، که فرمان اجرای دیگر مجازاتهای قرآنی را هم صادر میکند:
«تمام قوانین و قواعد اسلامی به تمامی پیاده شده است[...]تنها قانون معطل مانده در کل قرآن مجید حجاب است؟»
نه! هنوز ملت ایران مزة اسلام واقعی استعمار را نچشیده، و داودی مهاجرها با بیصبری در انتظار اتحاد جماهیر اسلامی «موعود» ثانیه شماری میکنند. اتحاد جماهیر توحشی که حداد عادل قوانین «حقوقیاش»را میستاید، و تدوین حقوق بشر در آن بر عهده محمد جواد لاریجانی است!
محمد جواد لاریجانی، برادر آن یک لاریجانی، در حاکمیت گورکنها، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه است! و میخواهد در حقوق بشر جائی هم برای «تفکر» اسلامی بیابد! چون به زعم پادوهای روتاری کلاب لندن، اسلام گویا یک «تفکر» است! مانند فلسفة افلاطون یا ارسطو! و در این راستا محمد هم «فیلسوف» میشود! و بنابراین جای تعجب نیست که لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر باشد! چرا که نه خودش بشر است، و نه دین اسلام، حقوق بشر را به رسمیت میشناسد. بنابراین خطوط کلی «حقوق بشر اسلامی»، از هم اکنون مشخص است: اعدام، سنگسار و قصاص از حقوق حقة بشر اسلامی خواهد بود! و «برهان قاطع» لاریجانی این است:
«هیچوقت اسلام را فدای پاسخ نمیکنیم»
منبع: مهرنیوز، مورخ 9 خردادماه 1386
شاید این «کلمات قصار» و بیمعنا هم از عمة مادربزرگ پیامبر اسلام باشد. ایشان هم گویا هر وقت «هرکاری» دلشان میخواست انجام میدادند. گویا لاریجانی هم، مانند دیگر نخبگان گورکنها، به عمة مادربزرگ پیامبر اقتداء کرده. ولی به ایشان یادآور شویم که در اسلام استفاده از کلوخ را هم واجب شرعی دانستهاند، به ویژه پس از چنین افاضاتی.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت