حاکمیت آشوب!
...
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، لازم است اشارة مختصری به وسعت پروپاگاند سازمان سیا جهت ارائة «تصویر دلآزار» از کشور روسیه داشته باشیم، پروپاگاندی که حتی تا «هنگ کنگ» هم رسیده! بله، سایت اینترنتی «آسیا تایمز»، که به زبان انگلیسی و چینی منتشر میشود، اکتشافات بزرگی کرده و مینویسد، پوتین یک «پیام ویژه» به ایران داده! به ادعای «آسیا تایمز»، این پیام ویژه همان قرارداد «کهنسالی» است که، به موجب آن از چندین دهه پیش، تهاجم نظامی به کشور ایران، تهاجم به امپراتوری تزارها، و سپس به اتحاد جماهیر شوروی محسوب میشد! بله، در دوران شیرین «جنگ سرد»، بر اساس توافقی میان شورویها، آمریکا و انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی هرگونه حمله نظامی به کشور ایران را حمله به خاک خود محسوب میکرد، و با به ارزش گذاشتن این «قرارداد»، که ریشههایش عملاً به دوران قاجار باز میگردد، در چنین شرایطی برای خود حق واکنش نظامی نیز محفوظ میداشت. این «قرارداد» ریشه در راهبردی دارد که هر کشور قدرتمندی آنرا «عمق استراتژیک» میخواند، و در شرایط «عادی» این «عمق استراتژیک» معمولاً در خاک کشورهای همسایه قرار میگیرد. در همین راستا، کشور ایران نیز، به دلیل همسایگی با اتحادجماهیر شوروی در این چارچوب قرار گرفته بود، و امروز نیز به دلیل اینکه کشور ما با روسیه مرز مشترک دارد، بدیهی است که نوعی «عمقاستراتژیک» در مورد ایران هنوز از جانب روسیه رعایت میشود. بنابراین «آسیا تایمز» عزیز، بهتر است پروپاگاند دست دوم سازمان سیا را برای کسانی نقل کند که از توافقهای جهانی بیخبراند. حال بپردازیم به وبلاگ امروز.
پیشتر گفتیم که، «پروپاگاند جنگ»، محور اصلی پروپاگاند سازمان سیا در کشورمان را تشکیل میدهد، ولی «جنگ» چیست؟ «جنگ»، همچون «شورش»، نوعی «مرز شکنی» است. با این تفاوت که «شورش»، مرزهای درون یا چارچوبهای «قوانین» رایج یک جامعه را مورد تهدید قرار میدهد، حال آنکه «جنگ»، تجاوز به مرزهای شناخته شده از سوی جوامع بینالمللی است. اما برخلاف «پروپاگاند جنگ»، که به صورت برههای و آشکارا در دیالوگ ایالات متحد و دستاربندان جمکران مشاهده میکنیم، ویژگی پروپاگاند شورش، «تداوم» و پیوستگی آن است. پیش از براندازی بهمن 1357، «پروپاگاند شورش» به حوزههای علمیه و دانشگاه محدود میشد. اما پس از استقرار حکومت اسلامی، پروپاگاند شورش فراگیر شد، و حتی به عرصة حاکمیت گام نهاد. جهت بررسی چگونگی فراگیر شدن «پروپاگاند شورش»، ابتدا میپردازیم به بررسی «نشانههای شورش» در سخنان مقام معظم رهبری و دیگر عوامل حکومت اسلامی، تا در گام بعدی، همین نشانهها را در سخنرانی معروف روحالله خمینی نشان دهیم.
همانطور که گفتیم، غرب، به سرکردگی آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک، جهت تداوم و گسترش منافع استعماری خود، زمینهساز «تداوم سرکوب» در ایران میشود. و هر گاه که، ابزار سرکوب فرسوده شود، استعمار، یک براندازی سازماندهی میکند، تا حاکمیت فرسوده را، با حاکمیتی به مراتب وابستهتر، ولی «تازهنفس» جایگزین کند. آخرین براندازی استعمار در ایران، در بهمنماه 1357 سازمان یافت، و امروز پس از گذشت 28 سال از استقرار حکومت اسلامی، به صراحت میبینیم که براندازی سلطنت پهلوی، در واقع به دلیل مقابلة مستقیم با اتحاد جماهیر شوروی صورت نگرفت، بلکه جهت استقرار نوعی فضای سیاسی بود که، بعدها آنرا «اتحاد جماهیر اسلامی» نامیدند، بهترین شاهد این مدعا، تهاجم نظامی غرب به کشور عراق، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.
حال میباید به ویژگیهای «اتحاد جماهیر اسلامی»، یا همان «آرمان والای» سازمان سیا، نگاهی بیاندازیم. مهمترین ویژگی این «فضای آرمانی»، حاکمیت پیوستة عامل «هرج و مرج» در جوامع مسلمان است، همانطور که امروز در جمکران، عراق، افغانستان، پاکستان، و ترکیه به صراحت مشاهده میکنیم. این نوع «هرج و مرج»، توسط حاکمیتها و با تکیه بر ساختارهای «امنیتی استعماریای» ایجاد میشود، که خود دستنشاندة غرباند، و از این راه، زمینة «سرکوب عمومی» همیشه برای غرب امکانپذیر میشود! جهت سازمان دادن به این سرکوبها ابتدا لازم است که نوعی «شورش» سازماندهی شود. به زبان سادهتر، لازم است حاکمیت، از سوی افراد و گروهها، خارج از هرگونه چارچوب قانونی، پیوسته به چالش کشیده شود، تا بتواند «سرکوب» را به جامعه اعمال کند. لازم به تذکر است، در مورد ایران، ابزار «شورش» از اهمیتی دو چندان برخوردار میشود، همانطور که پیشتر گفتیم، اگر غرب به دلیل «قراردادهای» چند جانبه نمیتواند به ایران حملة نظامی صورت دهد، پس بهترین راه، جهت مخدوش کردن «عمق استراتژیک» روسیه در خاک ایران، همان بهرهبرداری از «ابزار شورش» خواهد بود! شورشی که «عمق استراتژیک» را دچار از هم گسیختگی میکند، و پیوسته از سوی غرب حمایت میشود.
پیش از ادامة مطلب، تعریف مختصری نیز از «شورش» و «قانون» ارائه میدهیم، تا درک موضوع بحث کمی سادهتر شود. «شورش»، بنابرتعریف، عبارت است از حرکت فردی، یا گروهی، که با شکستن عمدی مرزهای قانون در ملاءعام، و جهت به چالش کشاندن حاکمیت صورت میپذیرد. «قانون»، در کشورهائی که «سه قوه»، از یکدیگر متمایزاند، یک «هنجار حقوقی» است، و این مجموعه از سوی «قوة مقننه» به تصویب میرسد، تا قوة مجریه، ملزم به اجرای آن باشد. امروز در کشورهائی که «حقوق مدنی» را به رسمیت میشناسند، «قانون»، تنها منشاء اصلی حق و حقوق انسانها است.
بر این اساس، برای بهرهمندی از هر نوع «آزادی»، الزاماتی وجود دارد که عبارتند از «وظیفه»، «رعایت محدودهها»، «قبول مسئولیت» و پاسخگوئی. چرا که قانون به خودی خود معیار «حق» نیست. قانون، جهت برقراری «نظم اجتماعی» وضع شده، نه برای دستیابی به «آرمان والای عدالت»! «آرمانهای عدالتطلبانه» در عرصة مسئولیت قوة قضائیه قرار میگیرد، و از طریق این «قوه»، «حقوقدان» وظیفه دارد، با هدف «احقاق حق»، یا آنچه برخی دستیابی به «آرمانهای والای عدالت» مینامند، قوانین را «تفسیر» کند. و جهت چنینکاری است که «قوانین حقوقی» در اختیار وی قرار میگیرد. حال بازگردیم به اصل مطلب.
در وبلاگ «تشویق و تخریب» گفتیم که استعمار، به بهانة ایجاد «دمکراسی» و «اصلاحات»، زمینة شورش و آشوب ایجاد میکند، تا بتواند به این ترتیب، دمکراسی و اصلاحات را به حاشیه رانده، به سرکوب همه جانبه بپردازد. نمونة آشوبهای دوران ریاست جمهوری کندی را در ایران به یاد داریم و میدانیم که آشوبها ریشه در «تحولات» استعماری در حوزة علمیه و دانشگاه داشت. اکنون میتوانیم نگاهی داشته باشیم به دوران ریاست جمهوری کلینتون، که همان سناریوی دوران ریاست جمهوری کندی تکرار میشود. به این ترتیب که مشتی فرصت طلب حرفهای که از آغاز براندازی 57 در جنایات و سرکوب حکومت اسلامی پیشقراول بودهاند، از قبیل بهزاد نبوی، محمد خاتمی، خوئینیها، مهاجرانی، و ... با شعار اصلاحات، صحنهای سیاسی به نام «اصلاحطلبی» را اشغال کرده، همزمان اراذل و اوباش ساواک را به عنوان «اصولگرا» و «تندرو» به خیابانها میکشاندند، تا همانند سالهای 40، عملاً اصلاحات و فضای باز سیاسی را از پایه به «تعطیل» بکشانند. همانطور که میتوان حدس زد در چنین شرایطی راه برای سرکوب گشوده خواهد شد. سرکوبی که منطقاً ـ منطق جنگ سرد ـ میبایست به براندازی هم بیانجامد.
دوران محمد خاتمی را به یاد داریم، و فراموش نکردهایم که یکی از شاهکارهای ریاست جمهوری وی طراحی شورش در دانشگاه بود! بر اساس این طرح، قرار بود که با تکیه بر «بحران» دانشگاه، یک براندازی نیز سازمان داده شود، ولی همانطور که پیشتر نیز گفتیم، سیاستهای دوران «جنگ سرد» را، مشکل میتوان در دوران «پسا جنگ سرد» اعمال کرد. و از آنجا که فاشیسم سفلهپرور است، نزد عملة فاشیسم، جز حماقت، بلاهت، بزدلی و چپاولگری، هیچ نخواهیم دید. و به همین دلیل، پروژة براندازی از طریق آشوبهای دانشگاه، به صورتی کاملاً مفتضحانه به شکست انجامید. حال بپردازیم به نشانههای شورش در سخنان پادوهای ساواک در حاکمیت جمکران.
این بررسی را با سخنان «معصومه ابتکار» آغاز میکنیم. «ابتکار» از جمله اوباشی است که در اشغال سفارت آمریکا نیز نقش عمدهای داشته. و امروز عضو شورای شهر تهران است. پدر ایشان، همانند چمران، از سوی سازمان امنیت ایران به ایالات متحد اعزام شده بود، و معصومه ابتکار صرفاً به دلیل سه سال «اقامت» در ایالات متحد، از جمله نخبگان حکومت جمکران به شمار میرود! ولی «ابتکار»، در دوران جنگ با عراق، فرستادة ویژة خمینی در روزینامه کیهان بوده، و میتوان حدس زد که، از همان زمان به عنوان «کنیزک سوگلی» دستگاه شیادی و مزدوری محمد خاتمی از موقعیتی استثنائی برخوردار شده است. «مهر نیوز»، مورخ 5 آبانماه سالجاری از زبان «ابتکار»، به ما میگوید، شورای شهر، تحت نظارت دولت قرار ندارد! بله، معلوم نیست، «معصومه ابتکار» که چند دیپلم ریز و درشت هم به لچک خود «سنجاق» کرده، تا همچون محسن رضائی و اللهکرم به مقام «دکترا» ارتقاء درجه یابد، چنین ادعای ابلهانهای را از کجا آورده:
«دولت اصلاً حق ندارد در مورد احداث مونوریل دخالت کند[...] تصمیم گیری در این باره به این بر میگردد که چقدر به قانون و رأی مردم اعتقاد داریم[...]»
بله، در این «زبان شورش»، معصومه ابتکار، مانند دیگر ریزهخواران سفرة سازمان سیا، «کل» را تابع «جزء» به شمار آورده، در نتیجه اختیارات یک نهاد مدنی را که میباید تابع قوانین قوة مجریه باشد، فراتر از اختیارات دولت میخواهد! بر اساس اظهارات ابتکار، میباید استنتاج کرد که، «شهر تهران»، مشمول قوانین «وزارت کشور» نخواهد شد! و دولت که حق نظارت عالیه بر شهرداریها دارد، میباید از حق و حقوق قانونی خود محروم شود! چرا که، معصومه ابتکار مانند پدرشان افتخار پادوئی ساواک را دارند!
در همین راستا، آخوند ناطق نوری نیز، در رابطه با حوزههای علمیه عنوان میکند که، این حوزهها نباید تحت نظارت دولت باشند! البته ایشان حتماً مقصودشان این است که، حوزههای علمیه باید مانند دوران قاجار و پهلوی، تحت نظارت مستقیم کارخانة رجاله پروری قرار گیرند، تا هر گاه منافع استعمار ایجاب کرد، اینان «احساس تکلیف» کرده، مثل روحالله خمینی و محتشمیپور فتوی صادر کنند!
اما در سخنان آخوند مکارم شیرازی، نشانة «شورش»، در مقام «جایگزین کردن قانون» با «اعتقادات مذهبی» خود را نشان میدهد. چرا که، حضرتآیتالله گویا برای دانشجویان «پیامی» فرستادهاند! بر اساس ترهات مکارم شیرازی، مسلمانان هیچ کاری با قانون ندارند! برای مسلمین تکیه بر اسلام کافی است! چون در برابر «مسلمان»، همواره «دشمن» وجود دارد، و جهت «پیروزی» بر دشمن باید به «اسلام» تکیه کرد! مکارم شیرازی جهت به کرسی نشاندن ترهاتاش روضهای نیز در بارة جنگ 33 روزة لبنان خوانده! چرا که، این تنها جنگی است، که در آن جبهة ناتو وادار به عقب نشینی شد. ولی میدانیم که، در عمل، بدون سلاحهای پیشرفته، و کادرهای آزموده، امکان عقب نشاندن ارتش اسرائیل وجود نداشت! و این امر هیچ ارتباطی با اسلام و امام زمان نمیتواند داشته باشد:
«اگر در مسايل ديگري از اين دست روي اصول مسلم اسلام تكيه كنيم همواره موفق خواهيم شد»
به زعم آخوند مکارم، شکست مفتضحانة ارتش اسرائیل، پیروزی اسلام بوده! و حتماً اگر دانشجویان ایران «خیلی» مسلمان باشند، ارتش اسرائیل را باز هم شکست میدهند، تا مکارم و شرکاء، مانند دوران «نعمت الهی»، بازهم «موفق شوند»، جیبشان را از حق دلالی در بازارسیاه حسابی پر کنند! اما در بررسی «پیام شورش»، مهمتر از ترهات مکارم، همان پیام علیخامنهای به دانشجویان ایران است.
در این پیام، رهبر جمکران دانشجویان را آشکارا به «شورش» و گام برداشتن ورای قوانین حقوقی فرا میخواند! و البته جای هیچ تعجبی نیز وجود ندارد، همانطور که بارها گفتیم، حاکمیت استعماری، «خودبرانداز» است و به همین جهت شورش را تشویق میکند. در تاریخ ششم آبانماه سال 1381، علیخامنهای، در پیام خود، از دانشجویان میخواهد که، جهت استقرار عدالت در جامعه کوشا باشند؛ بجای دولت به مبارزه با فساد برخیزند؛ از قوه قضائیه بخواهند با فساد مالی مبارزه کند! میبینیم که دانشجو در جمکران به دانشگاه میرود، تا وظایف دولت، نیروهای انتظامی، و ضابطین قوة قضائیه را انجام دهد! دانشجو به دانشگاه نمیرود که تحصیل کند! دانشگاه، محلی است برای «قانون شکنی»، و پیام این قانون شکنی را نیز شخص رهبر جمکران صادر میکند. البته ما میدانیم که، این پیامها تحت نظارت سازمان امنیت جمکران تهیه میشود، و در راستای منافع استعمار قرار میگیرد:
«هر جوان معتقد به عدل اسلامي، [...] از كساني كه مظنون به چنين تخلفاتي شناخته ميشوند، پاسخ ميطلبد و همچنين [...] از دولت و مجلس و دستگاه قضايي، عملكرد قاطعانه براي ريشه كن كردن اين فسادها را مطالبه ميكند. امروز اين مهمترين و مطرحترين مساله كشور ماست و نسل جوان دانشجوي متعهد و مؤمن نميتواند نسبت به آن بيتفاوت بماند.»
آنزمان، چون ارتش ایالات متحد، جهت «مبارزه فرضی» با طالبان در افغانستان لنگر انداخته بود، رهبر فرزانه، موقع را مغتنم شمرده، جهت براندازی، پیشبینیهای لازم را صورت داده بودند، تا اگر بخت یاری کرد، ارتش آمریکا سری هم به تهران بزند! ولی سازمان سیا و نوکراناش، هر دو کور خوانده بودند! در نتیجه، امروز که ایالات متحد بازهم نوکراناش را متهم به تروریسم کرده، همین پیام را دوباره «فارس نیوز» انتشار داده، تا آنرا «بازخوانی» کنیم، شاید «فرجی» شود! البته فارسنیوز، پیشتر نیز «تخصص» خود را در زمینة تکرار «پروپاگاند» به مرحلة اجرا گذارده بود. اگر به یاد داشته باشیم مصاحبة «جنجالی» روزینامه شرق را نیز همین «خبرگزاری» از نو منتشر کرد، تا به همپالکیهایش در شرق بگوید، به چه دلیل دکان برژینسکی تعطیل شده! و امروز هم، پیام 5 سال پیش «رهبر فرزانه» را همین «خبرگزاری» از نو منتشر میکند!
طبق درخواست رهبر معظم، دانشجویان ایران وظیفه دارند با فسادی که ناشی از وجود حکومت اسلامی است، مبارزه کنند! البته خامنهای نمیگوید، دانشجو با کدام اختیار قانونی میتواند چنین «اقداماتی» صورت دهد؟ و اگر دانشجو میباید «عدالت» را برقرار کند، پس فلسفة وجودی «دولت»، قوة مقننه، و قوة قضائیه در جمکران چیست؟ پاسخ این است که فلسفة وجودی این به اصطلاح «سهقوه» فقط دامن زدن به آتش خشم عمومی است، تا شورش بر پا شود! و الحق که حکومت جمکران، در این زمینه بسیار موفق بوده، ولی افسوس که جنگ سرد به پایان رسیده، و پروپاگاندهای فرسوده دیگر به کار نیاید! آن زمان که ساواک برای روحالله سخنرانی تهیه میکرد، و 15 خرداد به راه میانداخت، گذشت! سخنرانی روحالله در چهارم آبانماه سال 1343، رسماً بر «نفی قوانین» تکیه داشت. مشتی ریش و یک جفت نعلین، با پشتیبانی کارخانهرجاله پروری، جهت گرم کردن تنور شورش، در مقابل دستگاه سرکوب سازمان سیا نفسکش میطلبید، ضمن تشویق نمایندگان مجلس به «کتککاری»، با الحاق ایران به «پیمان وین» نیز مخالفت میکرد. خمینی، این دیوانة قدرت، به جای آنکه به آسایشگاه روانی اعزام شود، به «زندان سیاسی» رفت، تا در درازمدت در جایگاه «رهبر انقلاب» قرار گیرد!
با این وجود میباید اذعان داشت که، بیشترین نشانههای «قانون شکنی» و «شورش» در سخنرانیهای خمینی به چشم میخورد! و عجیب است که روحالله خمینی که روز 11 فوریه سال 1979، تفاوت مجلس شورا و به قول خودش «ثنا» را نمیدانست! و اگر آخوند مفتح نبود، خودش «مجلس ثنا» تعیین میکرد، در سال 1343، هم مجلس سنا میشناخت، هم مجلس شورا و هم قانون اساسی مشروطه را از بر بود! و با اتکا به همین قانون، سفسطه میکرد و میگفت امروز نظارت شیوخ بر قوانین وجود ندارد! بله، امروز که سخنرانی «امام زمان» را مطالعه میکنیم متوجه میشویم که این سخنرانی مستقیماً از طرف ساواک به روحالله داده شده بود، تا روخوانی شود:
«از اول مشروطه تا حالا به حسب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را كه قبول دارند، بهحسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نكنند در مجلس، قانون هیچی نیست. [...] اگر یك ملا توی این مجلس بود، تو دهن اینها میزد! [...] من به آنهایی كه مخالفت كردند، این حرف را دارم، به آنها، كه چرا خاك به سرت نریختی؟ چرا پا نشدی یقهی این مردكه را بگیری؟ همین، من مخالفم! [...] مخالفت این است؟! باید هیاهو كنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم بپرید كه نگذرد این مطلب. به صرف اینكه من مخالفم درست میشود؟! [...] باید نگذارید یك همچو مجلسی وجود پیدا كند. از مجلس ببریدشان بیرون [...] ما این قانونی كه گذراندند، به اصطلاح خودشان، قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. [...]»
بله، این نشانههای آشکار شکستن چارچوبههای قانون در گفتار براندازانه بود، که پس از استقرار حکومت اسلامی نیز در ایران عملاً فراگیر شد. امروز مجلس مضحک جمکران، همان مجلسی است که روحالله در سال 43 خواستار تشکیل آن بوده. مجلسی متشکل از مشتی لات و اوباش که بجای بحث در مورد طرح و یا لوایح پیشنهادی دولت کتککاری میکنند، به روی یکدیگر اسلحه میکشند، و مجلس را عملاً به میدان بارفروشان تبدیل کردهاند! از سوی دیگر، نفی قانون و نفی دولت، همین شرایطی است که امروز بر جامعة ایران حاکم شده. به عبارت دیگر، در شرایط فعلی، این حاکمیت، «زبان شورش» در سال 1343 را، بر کل جامعه حاکم کرده. و تنها به دلیل پایان «جنگ سرد» است که، فراگیر شدن این «زبان» به براندازی منجر نمیشود. ولی فراگیر شدن هر پدیدهای، صرفاً نشانهای است از رسیدن آن به «نقطة اوج». و از آنجا که، طبق قوانین فیزیک، حاکم بر جهان واقعیات، پیامد رسیدن به نقطه اوج، آغاز سقوط خواهد بود، فراگیر شدن «زبان شورش» را میباید به فال نیک گرفت. پایان حکومت مزدوران دور نیست.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت