...
امروز هفتم آبانماه، روز بزرگداشت کوروش کبیر است. امسال حکومت ایران هم در این بزرگداشت شریک شده، چرا که، کوروش را نیز مانند حقوق بشر، دموکراسی و انتخابات آزاد در قرآن پیدا کردهاند! البته کوروش مورد نظر حکومت اسلامی نامشاش «ذوالقرنین» است! و هیچ ارتباطی به کوروش هخامنشی ندارد. و معلوم نیست بعضی متخصصین «کشف منظور»، بر اساس کدام شواهد به چنین اکتشافاتی نائل شده، و دریافتهاند کوروش همان ذوالقرنین باید باشد؟! ولی اگر هدف «کاشفان منظور» در جمکران مشخص نیست، این امر کاملاً مشخص است که چرا سایت «بیبیسی»، تحت عنوان «بزرگداشت کوروش از سوی دولت ایران»، داستاناش را با خطر به زیر آب رفتن آرامگاه کوروش و آبگیری سد سیوند آغاز کرده! بله، همانطور که گفتیم هدف پروپاگاند تحریک احساسات و به حاشیه راندن عقل سلیم و منطق متعارف است. بنابراین رعایای الیزابت دوم باید کوروش کبیر را با «خطر تخریب» آرامگاهش در پاسارگاد مرتبط کنند، و همانطور که روحالله، روز4 آبانماه 1343، از زبان اینان برای استقلال مملکت «اعلام خطر» میکرد، «بیبیسی» هم در مورد آرامگاه کوروش «اعلام خطر» کند! دلیل «خطر» همان است که بارها اشاره کردهایم: ایجاد ساختارهای زیربنائی در ایران، منافع یهودستیزان غرب را تهدید میکند. همچنان که نیروگاه بوشهر را نیز شرکت زیمنس نیمهکاره رها کرد، و اکنون نیز با تجهیز گورکنها به فناوری غنیسازی، از یکسو تحریم اقتصادی بر ما ملت تحمیل میکند، و از سوی دیگر مانع به پایان رساندن نیروگاه توسط روسیه میشود.
سایت رعایای الیزابت دوم، پس از «اعلام خطر»، ادعا میکند، اهمیت کوروش هخامنشی، از جشنهای 2500 ساله آغاز شده! بله، در «تفکرات» رعایای ملکه، پیش ازجشنهای 2500 ساله، کسی به اهمیت کوروش هخامنشی پی نبرده بود! و به زعم «بیبیسی»، اگر امروز در ایران مراسم بزرگداشت کوروش کبیر بر پا میشود، به این دلیل نیست که ایرانیان به ارتباط «تاریخ» با «هویت» خویش پی بردهاند، و به ایجاد گسست در تاریخ خود واکنش نشان میدهند، بلکه به این دلیل است که رجالههای ساخته و پرداخته آنگلوساکسونها، «تضعیف» شدهاند! به این ترتیب باید بپذیریم که رعایای الیزابت دوم این خیال خام را در سر میپرورانند، که در آینده روحالله دیگری از زبالههای بازیافتی بیرون کشیده، و یک «انقلاب ضدامپریالیستی» دیگر سازمان دهند! در راستای چنین حسابهای کورکورانهای است که کوروش کبیر در سایت «بیبیسی» تبدیل میشود به یک جنگ افروز که سیسال پادشاهی کرده:
«کوروش (یا کوروش کبیر) بنیانگذار امپراتوری هخامنشی بود که در دوران سی ساله پادشاهی خود در قرن ششم پیش از میلاد فتوحات زیادی به نام خود ثبت کرد[...]»
این است تعریف آنگلوساکسونها از کوروش کبیر! به این ترتیب کوروش کبیر، که به عنوان بنیانگزار نظریة «امپراطوری» در تاریخ بشر، افتخار صدور نخستین اعلامیة حقوق بشر را نیز به نام خود ثبت کرده، تبدیل میشود به یک پادشاه کشورگشا! چون پادوهای حاکمیت انگلستان مصلحت نمیدانند از اعلامیة حقوق بشر در ایران باستان سخنی به میان آورند! خصوصاً که نظامیان «امپراطوری» انگلستان که 4 سال است در عراق لنگر انداخته، و جز کشتار، چپاول و خرید و فروش «برده»، در کارنامة درخشان خود هیچ ندارند، خود از مدعیان رعایت «حقوق بشر» به شمار میروند! از اینرو بهتر است، این حقوق بشر را در انحصار حاکمیت کشوری قرار دهیم که افتخار حمایت همه جانبه از جنایات موسولینی، هیتلر، فرانکو و طالبان را در کارنامة معاصر خود محفوظ دارد!
ولی اگر رعایای الیزابت دوم به تخریب چهرة کوروش کبیر پرداختهاند، نوکران ضدامپریالیستشان در جمکران، با زدن نعل وارونه، و با توسل به تبلیغات مضحک روزنامة کیهان، همدستی با شاهنشاهی حومة واشنگتن را «مخالفت با سلطنت» جلوه میدهند! و برای چنین خیمهشببازی مبتذلی چه کسی مناسب تر از آخوند ابطحی، که 28 سال است، آداب بندگی، ذلت و لیسیدن چکمة عموسام را در مکتب نوکرصفتی محمد خاتمی آموخته؟
آخوند ابطحی، به بهانة مخالف جلوه دادن محمد خاتمی با دارودستة رضا پهلوی، پاچة پاسدار شریعتمداری را به دندان گرفته و میکشد! و امروز چه کسی منفورتر از سرپرست کیهان، که مانند سرپرست اطلاعات، ریزهخوار محفل آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک است؟ ابطحی که خود از غلامبچگان «حرم» محمد خاتمی است، به شریعتمداری میگوید، چرا مینویسید داریوش شایگان «گفتگویتمدنها» را مطرح کرده، و این افتخار را از محمد خاتمی دریغ میکنید؟ در ادامه، ابطحی که گویا فراموش کرده، ساواک محمد خاتمی را به آلمان اعزام کرده میگوید، این داریوش شایگان عضو دفتر فرح پهلوی بوده، و «ضد انقلاب» است! بله، امروز کار اصلاح طلبان کشکی و اصولگرایان شکمی به همانجائی رسیده که میباید برسد: «جنگ زرگری»، جهت تبلیغ غیرمستقیم برای سلطنت «کودتائی»! چرا که دستاربندان مزدور میپندارند باز هم مانند سال 1921، دست غیبی از آستین برون آمده، و دستاربندان را در پناه خود حفظ خواهد کرد! از این روست که ابطحی، ابلهانه تلاش میکند تا خاتمی را از طیف سلطنت طلب «متمایز» کند! همچنانکه پاسدار اکبر تلاش دارد شدیداً با سلطنت به مخالفت دروغین برخیزد! هرچند که هر دو کور خواندهاند، چون دیگران را کور پنداشتهاند. برای ندیدن «اتحادسنتی» سلطنتطلبها با حاکمیت جمکران، از اصولگرا، تا شبه اصلاحطلب، انسان فقط باید کور و کر و احمق مادرزاد باشد! درست مانند خردهپاهای ساواک جمکران! به ویژه مانند آخوند ابطحی که فریاد برآورده، ای کیهان! چرا محمد خاتمی را به پای «فرح پهلوی» قربانی میکنی؟ مگر نمیدانی محمد خاتمی طرح گفتگوی تمدنها را خودش ابداع کرده؟ و مگر نمیدانی که اگر جهانیان به رهنمودهای «خردمندانه» این «حکیم بزرگوار» گوش فرا داده بودند، امروز صلح و آرامش در سراسر جهان بر قرار بود؟
ولی مگر این حرفهای «منطقی» به گوش پاسدار شریعتمداری فرو میرود؟ خیر! پس ابطحی باید فریاد برآورد که پاسدار شریعتمداری مخالف خاتمی و طرفدار سلطنت است! و سایت مبتذل مشارکتچیها هم این ترهات را بازتاب دهد، چرا که اربابان حکومت جمکران، علیرغم خوشرقصیهای «رهبر فرزانه» و شرکاء، جهت فراهم آوردن زمینة تهاجم نظامی به کشورمان، کارشان گره خورده! و اگر بحران و تنش پایان گیرد، مرگ جمکرانیان فرا خواهد رسید! و «اشغال طلبان»، از همین آرامش و صلح است که به هراس افتاده، هذیان میگویند! ابطحی، تنها نیست! محسن میردامادی هم، در جمکران به کشفیات بزرگی نائل آمده!
میردامادی، با تکرار طوطیوار مهملات مسعود بهنود، مهرورزی را «پوپولیست» خوانده! سپس ادعا میکند، «پوپولیستها» دمکراسی را به خطر میاندازند! حتماً دمکراسی مورد نظر میردامادی و پوپولیسم احمدی نژاد، در چاه جمکران قابل رویت است! چرا که در حکومت اسلامی، همانقدر پوپولیسم وجود دارد، که دمکراسی! جریان اصلاح طلبی چنان مفلوک و مندرس است که پریشانگوئیهای مسعود بهنود را، به عنوان تعاریف دقیق و علمی از پدیدههای سیاسی به شمار میآورد! بله، و زمانی که ابراهیم نبوی، یا بهنود و دیگر پادوهای ساواک، به «تعریف» پدیدههای سیاسی بنشینند، مسلم است که در حکومت اسلامی یک دمکراسی هم مییابند که از سوی احمدی نژاد مورد تهدید قرار میگیرد! البته نباید فراموش کنیم که دمکراسی اهالی «روزآنلاین»، همان حکومت اکبر رفسنجانی است!
اگر اکبر رفسنجانی را با دمکراسی در ترادف قرار دادهاند، از اینروست که دستاربند است، ولی بیریش! در نتیجه، در چشمان شهلای بهنود و نبوی، عین دمکراسی خواهد بود! چون اینان حتماً در هزارة سوم، نوع ویژهای از دمکراسی را اختراع، و سپس کشف کردهاند، که با ریش در تضاد قرار میگیرد، ولی با جماعت دستاربند هرگز! و اگر دقت کنیم میبینیم فدائیان سرداراکبر از شیرین عبادی و مهرانگیز کار گرفته، تا محمدرضا خاتمی، همه به آخوند صانعی هم ارادت میورزند، البته نه به عنوان «دمکراسی»، بلکه به عنوان آخوند «پیشرو»! چون جناب صانعی کمی تا اندکی «ریش» دارند، و از این جهت نمیتوانند کاملاً «دمکراسی» باشند!
بله آقای صانعی، مانند جناب منتظری، تفسیرهای بسیار «مترقی» از اسلام و قران ارائه دادهاند، که امپریالیسم آمریکا، به دلیل دشمنی با اسلام از انتشار آنها جلوگیری کرده، و امروز که عموسام در عراق و افغانستان زمینگیر شده، تفسیرهای «مدرن» حضرت آیتالله صانعی را در تمامی سایتهای فعلة فاشیسم میتوانیم بخوانیم! و فراموش نکنیم که به محض بهبود اوضاع عمو سام، این تفسیرهای مدرن باز هم «ناپدید» خواهند شد، و باز ما میمانیم و آخوندهای مرتجع! و بازهم محسن میردامادی، محسن آرمین، و همة محسنهای آزادیخواه و دمکراسی پرور کشور، دود میشوند و به هوا میروند! و باز هم ما میمانیم، و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، که برای حفظ اسلام به جنگ صلیبی با مجاهدین خلق خواهد پرداخت، و یا محمدرضا خاتمی که، با تکیه بر «فلسفة حکومتی امامعلی» میخواهد به حساب خود دمکراسی هم بر پا کند! شاید محمد خاتمی هم دست به کار شود، و همراه با معصومه ابتکار که جهت «کارآموزی» به کیهان آورده بود، یک «دمکراسی» به پا کند! از مطلب دور افتادیم باز گردیم به ترهات میردامادی!
میردامادی، پس از 28 سال همکاری صمیمانه در سرکوب و چپاول، مانند محمد هاشمی، و بهزاد نبوی، ناگهان امروز از خواب غفلت بیدار شده، میگوید چه «افتضاحی» به راه افتاده! چرا همه دروغ میگویند، شرف و وجدان کجاست؟ دیگر امیدی به آینده نیست:
«از نظر یکدستی، جریان حاکم بر تمامی امور کشور در تاریخ پس از انقلاب بینظیر است [...] آنچه امروز کشور ما با آن روبرو است، با کمال تأسف زوال اخلاقی جامعه، رواج دروغ و ظاهرسازی و بیانصافی، اضمحلال سرمایههای اجتماعی، تخریب بنیانهای اقتصادی، انزوای ایران در جامعه جهانی [...] و به دور از شاخصهای امید به آینده است.»
از این «بیانات» میباید نتیجه گرفت که، تا پیش از احمدی نژاد، اوضاع گویا بر وفق مراد امثال میردامادی بوده! نه دروغ وجود داشت، نه زوال اخلاقی، نه ظاهرسازی، نه انزوای جهانی! به ویژه در دوران ریاست اکبر رفسنجانی و محمد خاتمی، که اوضاع مملکت واقعاً عالی بود! به محض اینکه احمدی نژاد به ریاست جمهوری جمکران رسید، این شرایط «غیرانسانی» حاکم شد! و در نتیجه استخر فاشیسمی که میردامادی و شرکاء 28 سال در آن شناور بودند، تبدیل شد به دمکراسی! و نه تنها اسلام، که حتی کل مملکت نیز در خطر افتاده! البته اگر دقت کنیم خواهیم دید میردامادی اغراق نمیکند، هر آنچه در مورد اوضاع اسفبار جامعه میگوید، در وجود خودش متجلی است، به همین دلیل وقتی عنوان میکند، اگر دستی از غیب برون نیاید بیچاره خواهیم شد، اوضاع و احوال شخص خود را مد نظر دارد:
«اگر فکری برای این بحرانها نشود شاهد سوختن خشک و تر، اصلاحطلب و محافظهکار، راست و چپ، اسلامگرا و ملیگرا، مذهبی و سکولار و نخبه و عامه خواهیم بود.»
بله، یک قطره باران بر مورچهای فرو افتاده، و «حضرت» مورچه فریاد برآورده که دنیا را آب برد! مورچهای که در سطور بالا، نگران همة گروهها بود، ناگهان به خط و نشان کشیدن برای چپها میپردازد و میگوید، ایمان مردم بر باد رفت! و ما متوجه میشویم نگرانی اصلی میردامادی، برای «ایمان مردم» است، همان مسئلهای که به ایشان و حزب مشارکت هیچ ارتباطی ندارد! زمانی که فعلة فاشیسم دور بر میدارد، و بجای این آخوند و آن دستاربند، مونتسکیو را مرجع تقلیدش میکند، شاید خودش نداند، ولی خیلی به موسولینی شباهت پیدا میکند! که گفتهاند «خلق را تقلیدشان بر باد داد!» پس موسولینی جمکران را رها میکنیم، ترهات «ژان پیر پرن» در روزینامة «لیبراسیون» را هم بررسی نمیکنیم، چون نعل وارونه است، و میپردازیم به سخنان «بهروز علیجانی» در باب روشنفکری! که در رادیو زمانة خودمان «منعکس» شده!
بهروز علیجانی در واقع سخنان رامین احمدی را گویا «نقد» کرده! هر چند که رامین احمدی، حرفی نزده که ارزش نقد کردن داشته باشد! سخنان رامین جان بیشتر به سخنان روشنفکران «فاست فودها» و «مکدونالدهای» مخروبه آمریکا شباهت دارد! روشنفکران «فاست فود»، کسانی هستند که ایالات متحد جهت تشکیل «اوپوزیسیون» حکومت جمکران، از «مقامات» پیشخدمتی بیرون میکشد، درست مانند روحالله و شرکاء، که مستقیماً از مراکز بازیافت زباله استخراج شدهاند. بالاخره آن حکومت، با آن «یدوبیضا»، این اوپوزیسیون را هم لازم دارد! که از دوران افراسیاب گفتهاند، «بیله دیگ، بیله چغندر!»
و بر اساس همین ضربالمثل باستانی، بهروز علیجانی به ما میگوید، «رادیو زمانه اهداف دموکراتیک دارد!» و ما هم باور میکنیم! به ویژه وقتی لجنپراکنیهای پارسی پور را در مورد صادق هدایت و فروغ فرخزاد خواندیم، در نیت «پاک» و اهداف دمکراتیک اهالی «زمانه» شک نکردیم! بهروز علیجانی سپس به ما میگوید، اگر پس از جنبش مشروطه در ایران کودتا شد، نه به دلیل دخالت استعمار، که به دلیل نبود سنت پارلمانی است! بله کلنل رضاخان با حمایت استعمار انگلیس کودتا نکرد! ایشان پس از اینکه مشاهده کردند «سنت» پارلمانی ما ضعیف است، گفتند بد نیست کودتائی هم بکنیم! و به این ترتیب هر جا سنت پارلمانی ضعیف باشد، «رضامیرپنج» کودتا میکند! این همان نمونهای است که بهروز علیجانی به ما ارائه میدهد، تا متوجه شویم در ایران، همان اشکالی وجود دارد، که در کشور فرانسه وجود داشت! بله، رامین احمدی، جمکران را با اتحاد جماهیر شوروی مقایسه کرده بود، بهروز علیجانی، به بهانة «نقد» ترهات وی، فرانسه را با کشور استعمارزدة ایران به قیاس میکشد! و انقلاب کبیر فرانسه را هم با براندازیهای استعماری در کشورمان در ترادف قرار میدهد! بدون اینکه بداند، ما میدانیم که فرانسه یک قدرت استعماری بوده، و ما یک کشور استعمار زده! باید دید «روشنفکر» بعدی که با توسل بر اصل مقدس «ترادف کلی»، به «نقد» بیانات شیوای علیجانی خواهد پرداخت، پس از تأکید بر نقش دمکراسیپرور «رادیو زمانه»، و عشق جاودان «بنیاد بیلدربرگ» به دمکراسی، چه ترهاتی را به خورد مخاطب خواهد داد! و باید دید، سال آینده، با توجه به جنایات ارتش انگلستان در عراق، کوروش کبیر را چگونه معرفی خواهند کرد؟ امروز، روز بزرگداشت کوروش کبیر، بنیانگذار امپراطوری هخامنشی و نقطة آغاز تاریخ ما ایرانیان است. کوروش، که پیامآور آزادی ملتها از زنجیر اسارت بود:
«منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ[...]، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشة جهان[...] آنگاه که بدون جنگ و پيکار به بابل وارد شدم، مردمان مرا با شادمانی پذیرا شدند[...] نگذاشتم سربازانم رنج و آزاری به مردم اين دیار وارد آورند[...] من برای صلح کوشيدم [...] من بردهداری را بر انداختم[...] فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند [...] من همه شهرهايی را که ويران شده بود از نو ساختم [...] همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، بازگرداندم [...] خانههای ويران آنها را آباد کردم [...] باشد که دلها شاد گردد [...] تا خدايانی که به جايگاههای مقدس نخستين بازشانگرداندم، هر روز در پيشگاه خدای بزرگ، زندگانی دراز برایم آرزو کنند [...] من صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت