...
بنگاه سخنپراکنی «بیبیسی»، دروغ میگوید! و با این دروغگوئی کمر همت به اشاعة «زبان ابتذال» بسته. بر خلاف ادعای این سایت، در نشست سران «ایبرو آمریکا»، پادشاه اسپانیا خطاب به «هوگو چاوز» میگوید: «پورکه. نو. ته. کالاس». در زبان اسپانیائی، «پورکه» به معنای «چرا»، «نو»، علامت نفی، «ته»، ضمیر متصل مفعولی دوم شخص مفرد، و «کالاس»، دوم شخص مفرد، از مصدر فعل «کالار»، به معنای ساکت شدن، یا حرف نزدن است. با این جمله، پادشاه اسپانیا، خطاب به هوگو چاوز میگوید، «چرا ساکت نمیشوی؟»
اما «بیبیسی»، در راستای سیاستهای ابتذالپرور سازمان سیا، ترجمة «مناسب» و «مطلوب» از سخنان خوان کارلوس را به مخاطبان فارسی زبان ارائه داده. بر اساس اظهارات «بیبیسی»، پادشاه اسپانیا در یک مجمع از سران کشورها خطاب به هوگو چاوز میگوید: «خفهشو!» بیبیسی با اینکار سعی دارد تا در حد امکان، «هنجار» گفتگو در نشستهای رسمی را به ابتذال رایج در حکومت اسلامی نزدیک کند، و به این ترتیب، زبان رفسنجانیها، خامنهایها و احمدی نژادها را الگوئی جهت «تبادل» و «گفتگو» در سطوح مختلف جهانی معرفی کند. اما پیش از ادامة این مطلب، لازم است ابتدا یک پرانتز باز کنیم، و از اهداف دراز مدت سازمان سیا در منطقه و نقاط مشترک «هوگو چاوز» و «صاحبمنصبان» حکومت اسلامی چند کلامی بگوئیم.
سازمان سیا، برای به بیراهه کشاندن جنبشهای آمریکای لاتین، به همان شیوهای متوسل شده که پیشتر در ایران از موفقیت آن اطمینان حاصل کرده بود: تبدیل «نوکر» به «قهرمان!» و این حرکتاستعماری را از کشوری آغاز کرده، که مانند ایران، منابع وسیع و شناختهشدهای از انرژی در اختیار دارد: از ونزوئلا. ظهور یک کودتاچی به نام «هوگو چاوز»، ریشه در همین سیاست دارد. همانطور که شاهد بودیم، سالها پیش روحالله خمینی نیز مانند ملاعمر، با شعار مرگ بر آمریکا، مبارزات ملتهای منطقه را به ابتذال کشید، و اینبار هوگو چاوز گویا وظیفه دارد تفکر غنی و قدرتمند «سوسیالیسم» آمریکای لاتین را به نوبة خود به ابتذال فاشیسم سازمان سیا بیالاید.
هوگو چاوز، مانند دستاربندان حکومتی ایران، از نورچشمان گروه برژینسکی است، و میباید جهت تأمین منافع اربابان خود، دستاندرکار ایجاد بحران و «انسداد»، نه تنها در ونزوئلا، که در کل کشورهای آمریکای لاتین باشد. عجیب است که هر جا نفت وجود دارد، سازمان سیا، یک «روحالله» بر آن ملت حاکم میکند. ویژگی امثال روحالله این است که مانند «پیچ هرز»، در همه مهرهها میپیچد، بدون آنکه هرگز «جا» بیافتد. به عبارت دیگر، «پیچ هرز»، همان پیچی است که باید به دور انداخته شود، چون فقط «ظاهر» پیچ را دارد، ولی فاقد «عملکرد» پیچ است.
فعلة فاشیسم، به ویژه در کشور استعمارزدهای چون ایران، تمامی خصوصیتهای «پیچ هرز» را دارند. در هیچ جایگاهی «استقرار» نمییابند، ولی در هر جایگاهی میتوانند «قرار» گیرند، بدون آنکه مفید به کوچکترین فایدهای باشند. به همین دلیل است که آیتاللههای حکومتی و «اصلاح طلبان»، اینچنین به مذاق سازمان سیا خوش آمدهاند. گروه اول، نه شناخت و سواد «آیتالله» را دارد، نه از امور غیرحوزوی آگاه است، گروه دوم نیز، نه اصلاح طلب است و نه دستاربند! در نتیجه، این «معجون استعماری» از تعصب، کم سوادی، فرصتطلبی و ادعای پوچ، به بهترین گزینة استعمار برای حاکمیت در ایران تبدیل شده.
در وبلاگ دیروز، ضمن اشاره به قوانین «دزدپرور» حکومت اسلامی، گفتیم که سفرای کشورهای «دموکراسی پرور» اروپا با شیخ یوسف صانعی ملاقات کردهاند، و حضرت آیتالله، که در این 28 سال در رأس نهادهای قدرت قرار داشته، و از «مراجع» محبوب مشارکتچیها، شیرین عبادی و محفل نوبل به شمار میروند، درباب «حقوق بشر» سخنان «شیوا»، «شیرین» و دلچسبی بر زبان راندهاند. و به همین دلیل هم، در سایت «رسالت»، یکی از دستاربندان حوزة «جهل و تعصب»، شیخ یوسف صانعی را «سکولار» خوانده! بله، برای «حفظ وضع موجود»، و تداوم حکومت تحجر اسلامی تحت عناوین «دهانپرکن»، لازم است شیرین عبادی، در جایگاه «مدافع دمکراسی» و «حقوق زنان» قرار گیرد، تا بتوان شیخ یوسف صانعی را هم «سکولار» معرفی کرد! پیشتر گفتیم که زندگی حاکمیت فاشیستی در ایران به زندگی انگلی آمیب شباهت دارد. آمیبها از طریق «خودتقسیمی» تکثیر میشوند، و فاشیستهای حاکمیت ایران نیز با پیروی از الگوی تکثیر آمیبها، روز به روز بر تعداد تقسیماتشان میافزایند.
بر اساس همین عملکرد «آمیبی»، امروز در ظاهر، در قلب حاکمیت اسلامی از چپ افراطی تا راست افراطی را میتوان یافت! و این شرایط در حکومتی ایجاد شده، که بر اساس قانون اساسی خود، اصولاً موجودیتی جز حاکمیت شیعی مسلکان به رسمیت نمیشناسد! با اینهمه، شاهدیم که همه روزه، از درون خود، «مدافع حقوق بشر»، «مدافع دموکراسی»، و «مدافع حقوق زنان» استخراج میکند! مدافعینی که مانند خاتمی، عبادی و مشارکتچیها، بیش از دو دهه است زیر علم ابتذال روحاالله سینه میزنند! و از آنجا که الگوی حکومت اسلامی برای سازمان سیا منافع فراوان داشته، و با تکیه بر مبارزات بیامان خمینی، ایالات متحد توانسته، عراق و افغانستان را نیز به «حکومت اسلامی» آلوده کند، به این فکر افتاده تا در آمریکای لاتین نیز «اوباش» دست پروردة «سیا» را با نقاب «ضدامپریالیست» و «آمریکاستیز» به حاکمیت برساند. از این جهت در کشور نفتخیز ونزوئلا یک «شبهروحالله» را به حاکمیت رساندهاند، تا شخص فیدل کاسترو به الگوی سوسیالیسم تبدیل نشود. چرا که ابتذال مطلوب سازمان سیا، در فیدل کاسترو وجود ندارد.
چون برخلاف «پیچهای هرز» و مورد علاقة عموسام، فیدل کاسترو، از هنجارهای متعارف بینالمللی خارج نمیشود. حال ببینیم هنجارهای متعارف بینالمللی چیست؟ این هنجارها در چارچوب عرف دیپلماتیک و پروتکلهای تشریفاتی، بر «حقوق مدنی» و «زبان دموکراتیک» تکیه دارند. به عنوان مثال، زمانی که احمدینژاد برای نخستینبار در نشست شانگهای شرکت کرده بود، بعضی از نانخورهای رفسنجانی، عکسهائی از او انتشار دادند، تا بگویند احمدی نژاد، پشت سر اعضای اصلی پیمان شانگهای راه میرفته، پس کسی او را تحویل نگرفته! حال آنکه احمدی نژاد به عنوان عضو ناظر پیمان شانگهای، نمیتواند در ردة اعضای اصلی قرار گیرد. اعضای اصلی، بر ناظران تقدم دارند، همچنانکه میزبان بر همة میهمانان. اگر به تصاویر مسافرت ولادیمیر پوتین در تهران نگاه کنیم خواهیم دید که احمدینژاد، کمی جلوتر از رئیس جمهور روسیه راه میرود. چون احمدی نژاد میزبان است. بله، در عرف بینالمللی هر کس جایگاه خاصی دارد، و زبانی که به کار میرود نیز، نمیتواند پای فراتر از «زبان دموکراتیک» بگذارد. پیشتر گفتیم که «زبان دموکراتیک» در حد فاصل زبان ابتذال الهی و تمایلات غریزی قرار میگیرد. این «هنجار»، معمول و متداول است. هر چند که رجائی و علیخامنهای در سازمان ملل بیگانگی خود را با چنین هنجاری به جهانیان ثابت کرده باشند. رجائی منفور، پاهایاش را جهت تماشا به جهانیان عرضه کرد، و علی خامنهای، جهت توجیه ادامة جنگ، و پرکردن جیب ارباباناش، با توسل به ترهات دین، در سازمان ملل به شهادت طلبی و مهملگوئی مشغول شده بود. چون حکومت اسلامی، مانند همان پیچ هرز، «جایگاه ویژه» نمیشناسد. و هوگو چاوز هم دقیقاً در همین مرحله قرار گرفته.
پیشتر در مورد سوابق پر افتخار این کودتاچی ضدامپریالیست در همین وبلاگ گفتهایم، پس بهتر است بپردازیم به سخنرانی اخیر وی در نشست «ایبروآمریکا» در سانتیاگو، پایتخت شیلی، که روز 10 نوامبر به پایان رسید.
در این نشست که پادشاه اسپانیا، همسرش ملکه سوفی، و نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا نیز حضور داشتند. هوگو چاوز ضمن سخنرانی، «آزنار»، نخست وزیر پیشین اسپانیا را فاشیست خواند و افزود فاشیستها انسان نیستند. در این هنگام نخست وزیر فعلی اسپانیا که سوسیالیست است، با آرامش به هوگو چاوز میگوید، «نخست وزیر قبلی با آراء مردم انتخاب شده، من از شخص دفاع نمیکنم، از جایگاه نخست وزیر در یک کشور دموکراتیک دفاع میکنم.» ولی «پیچ هرز» جایگاه نمیشناسد. و هوگو چاوز با لبخند به سخناناش ادامه داد و ضمن توهین به سرمایهگذاران اسپانیائی، دوباره «آزنار» را فاشیست خواند! در این هنگام بود که خوان کارلوس، به هوگو چاوز گفت، «چرا ساکت نمیشوی؟» و جناب سرهنگ، پاسخی برای این پرسش نیافت! پیش از پایان جلسه، دانیل اورتگا، جهت وساطت بین جناب سرهنگ و خوان کارلوس، چند لحظه از وقت سخنرانی خود را در اختیار چاوز قرار داد. و اینجا بود که هوگو چاوز فرمودند، من قصد توهین نداشتم، «حقیقت» را گفتم!
بله، «حقیقت» کذا نه تنها در حکومت اسلامی، که در ونزوئلا نیز خریدار پیدا کرده. چون تولیدکننده و فروشندة «حقیقت» همان سران سازمان سیا هستند! به همین دلیل، در یک نشست اقتصادی، امثال هوگو چاوز به یاد «حقیقت» میافتند! اینچنین است که پادوهای گروه برژینسکی، از خزر تا سانتیاگو، همگی به «حقیقت» ارادت دارند! چرا که بدون «حقیقت» نمیتوان فاشیسم را حاکم کرد. حال ببینیم اگر هوگو چاوز واقعاً قصد انتقاد از نخست وزیر سابق اسپانیا را داشت، در یک نشست اقتصادی، چه میتوانست بگوید؟
«هوگو چاوز» میتوانست با ارائة اعداد و ارقام، و توضیح سیاست یا عملکرد «آزنار» چنین نتیجه گیری کند که دولت سابق اسپانیا، در آمریکای لاتین، از امکانات خود سوءاستفاده کرده؛ به طور مثال، حقوق کافی نپرداخته، به تعهداتاش عمل نکرده، و ... ولی هدف هوگو چاوز از سخنرانی، شعار دادن به شیوة روحالله بوده. کادر «نخبگان» ریاست جمهوری ونزوئلا در حدی نیست که بتواند یک آمار دقیق از عملکرد سرمایهگذاران اسپانیا در آمریکای لاتین ارائه دهد. در نتیجه «هوگو چاوز» برای آنکه حرفی برای گفتن داشته باشد، نهایت امر به هتاکی مشغول میشود، تا در صورت امکان، دست سرمایه داری اروپا نه تنها از ونزوئلا، که از آمریکای لاتین هم کوتاه شود، و اگر بخت جناب سرهنگ یاری کند، منطقه در انحصار سرمایه داران ایالات متحد قرار گیرد. سرمایهدارانی که در هنگام ورود «خواهر» هیلاری کلینتون، و یا «برادر» اوباما به کاخ سفید، قدمشان برروی چشم جناب سرهنگ خواهد بود!
هوگو چاوز، نمیتواند با برچسب زدن به نخست وزیر پیشین اسپانیا، در واقع جایگاه نخست وزیر را در این کشور به زیر سوال ببرد! چون «آزنار»، به عنوان نخست وزیر یک کشور دموکراتیک، «مشروعیت» دارد. زمانی که همین فرد، به همراه خوان کارلوس و ملکه سوفی به کوبا رفته بود، فیدل کاسترو، بدون توهین و برچسب زدن به او، پس از خوشامدگوئی رسمی، به شوخی با پادشاه اسپانیا پرداخت تا از همصحبتی با «آزنار» خود را معاف کند. در واقع ملاقاتهای رسمی برای پرداختن به «حقیقت» انجام نمیگیرد! سران کشورها با یکدیگر ملاقات میکنند، تا کاری به پیش برند، و یا به اهدافی دست یابند، و یا در برابر سیاستی موضع گیری کنند؛ دید و بازدیدهای سیاسی عرصة واقعیتهاست، «حقیقت» در سیاست جائی ندارد. مگر اینکه، گروه برژینسکی، جهت اعمال «سیاست انسداد»، باز هم نیازمند «حقیقت» شده باشد.
منابع:
لوموند، فیگارو، الپائیس، یوتوب، مورخ 11 نوامبر 2007، و سایت فارسی «بیبیسی».
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت