...
پیش از پرداختن به پیامدهای «دمکراتیک» حضور «جان نگروپونته» در پاکستان، بهتر است نخست سری به «استقلال» روضهخوانها و پروپاگاند نوکران آمریکا در جمکران بزنیم. بالاخره به مفهوم عمیق واژة «استقلال» در نظریة گورکنها دست یافتیم! و دلیل جوش و خروش اکبر رفسنجانی و آخوند شاهرودی برای «اصل 44» و «سند چشمانداز» معلوم شد! چون این «اصل»، در رابطهای تنگاتنگ با کسب همین نوع «استقلال» قرار میگیرد. بله، از طریق اصل 44، سهام شرکتهای دولتی را میتوان به بیگانگان فروخت! «مهرنیوز» مورخ 17 نوامبر، به نقل از فردی به نام آقا محمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت جمکران، این خبر بهجت اثر را برایمان منتشر کرده! آقا محمدی که از بیاناتشان معلوم بود با دمش گردو میشکند، اعلام داشته، خارجیها هم میتوانند با دولت در مالکیت نفت، گاز، مس و فولاد شریک شوند! و به این ترتیب «جابجائی قدرت» محقق خواهد شد! به، به! چه بهتر از این! به این ترتیب، اقتصاد کشورمان قانوناً تحت نظارت عالیة بیگانگان قرار میگیرد، تا ایران هم چون عربستان تبدیل به یک بازارچة مصرف کالاهای غربی شود. بله، حال که این «استقلال» تأمین شد، پروپاگاند ضدروسی نوکران آمریکا نیز شدت گرفته.
امروز سایت سیدصادق خرازی، به بهانة انتشار وصیتنامة پطرکبیر، تلویحاً به خواننده القاء میکند که، روسیه طبق این وصیتنامه، قصد اشغال نظامی ایران، ترکیه، اطریش و لهستان را دارد! بله در ذهن علیل دیپلماتهای بازار تهران، سیاست امروز کشور روسیه ارتباطی با مسائل امروز نمیتواند داشته باشد، و «منطبق» است بر وصیتنامة پطر کبیر در قرون گذشته! وقتی میگوئیم فعلة فاشیسم با واقعیت زمان و مکان بیگانه است، به چنین مواردی اشاره داریم. سیدصادق چون با حمایت محمد خاتمی، با یک دیپلم دبیرستان جایگاه دیگران را در خبرگزاری جمهوری اسلامی، سازمان ملل، سفارت ایران در فرانسه، و نهایت امر وزارت امورخارجه اشغال کرده، حتماً پیش خود میپندارد، روسیه هم با تکیه بر قدرت نظامی میتواند، طبق «وصیت» پطرکبیر، در عرصة جهانی مانند روحالله و شرکاء عربدهجوئی کند. برادرزادة کمال خرازی، که مانند دستاربندان جمکران، هنوز پای در صحرای کربلا دارد، و چشم امیدش هم به «دمکراسی» عبدالله گل در ترکیه دوخته شده، مانند دیگر فاشیستها، زمان و مکان را فراموش کرده. در نتیجه، زمان حال و واقعیتهای زمان را کنار گذاشته، به ورجه ورجه کردن در «باب» حسین مظلوم در کربلا، و پطرکبیر در مسکو مشغول است. بهتر است سیدصادق که به دلیل لنگر انداختن و مفتخوری در وزارت امور خارجة مضحک جمکران، علاقة فراوانی هم به «دیپلماسی» پیدا کرده، اسناد پیمان آتلانتیک شمالی را مطالعه کند، تا بفهمد عرصة سیاست جهانی با بازار تهران و وزارت امور خارجة گورکنها تفاوت بسیار دارد. در روابط جهانی، قانون و مقررات حاکم است، نه وصیتنامة پطرکبیر و امام زمان! روسیه در شرایط امروزی جهان، نه میتواند با تکیه بر وصیت نامة فرضی پطرکبیر، به کشورگشائی بپردازد، و نه اصولاً منافعی در چنین برخوردی دارد. از سوی دیگر، طبق قراردادهای روسیه با سازمان آتلانتیک شمالی، از 1990، حتی تمرکز نیروهای نظامی روسیه در درون مرزهای این کشور تحت نظارت کامل سازمان ناتو قرار دارد. حال بپردازیم به شیوة «مقدس» جنگزرگری.
زمینخواری قانونی در کشور ایران به دو طریق صورت میگیرد. نخست از طریق ادارة اوقاف که با همکاری دفاتر اسناد رسمی، سند جعلی درست کرده، «مدعی» مالکیت زمینهای مردم میشود. زمینهائی که پیشتر از سوی دولت به مردم فروخته شده! طریق دیگر زمینخواری قانونی، با توسل به شیوه جنگ زرگری انجام میشود. به این ترتیب که یک نفر «مدعی» مالکیت زمینی میشود که به او تعلق ندارد. سپس با پرداخت رشوه، شخص دیگری را به عنوان «مدعی» مالکیت همین زمین به دادگاه میبرند! قاضی هم با دریافت رشوه، نهایت امر به نفع یکی از طرفین، که معمولاً همان «سرمایهگذار» اصلی است، «حکم» صادر میکند! در این شرایط، فردی که به صورتی کاملاً غیرقانونی مدعی مالکیت شده، عملاً یک سند مالکیت قانونی هم به دست میآورد! دهها کیلومتر مربع از زمینهای مناطق کوهستانی اطراف تهران، از این طریق به تصرف زمینخواران در آمده. ولی فواید جنگ زرگری صرفاً به زمینخواری محدود نمیشود.
جنگ زرگری اخیراً پای به موضوع «انتخابات آزاد» در حکومت اسلامی هم گذاشته. انتخاباتی که حتی فدائیان مسجدنشین «خلق لندن» هم فهمیدهاند، آزاد نیست! و از همین رو شروع به دمیدن در تنور شیادی شیرین عبادی کردهاند. بله، دارودستة فرخ نگهدار، به حمایت از کمیتة مضحک شیرین عبادی برخاسته. و گروه دیگری به بهانة «انتقاد» از اینان، با تأکید بر این مهم که «انتخابات آزاد» تحت نظارت مطلقة ولی فقیه معنا ندارد، به سفسطه و مردمفریبی مشغول شده. در واقع، همانطور که گفتیم قانون اساسی حکومت اسلامی، خود فینفسه نقض هرگونه آزادی است. در نتیجه، مطرح کردن «انتخابات آزاد» در چارچوب حکومت اسلامی جز شیادی و مردمفریبی هیچ نیست.
اما بعضیها ضمن تأکید بر این واقعیت که در حکومت اسلامی در هرحال نمیتوان «انتخابات آزاد» داشت، مسئلة جدائی دین از دولت را هم مطرح کردهاند. به این افراد میباید یادآور شویم که، اگر قصد «آزادسازی» فضای سیاست ایران را دارند، میباید «دین» را از «سیاست» جدا کنند، نه از «دولت»! چرا که، جدائی دین از دولت، فقط به این معنا خواهد بود که مسجد به محل فعالیت سیاسی تبدیل شود. و به زبان سادهتر، مکان «عبادت» به «سیاست» اختصاص یابد، و هرجومرجی که بیش از یک سده است در ایران به راه افتاده، تداوم پیدا کند.
ولی ما در این وبلاگ گفتهایم، باز هم میگوئیم، که اگر دستاربندان علاقمند به فعالیت سیاسی هستند باید «حزب» تشکیل دهند، و از طریق حزب خود به فعالیت سیاسی بپردازند. فعالیت سیاسی از طریق حزب، به عنوان یک تشکل مدنی و قانونمند، دستاربندان را وادار خواهد کرد که پاسخگوی اعمال خود باشند، و مسئولیت بپذیرند. حال آنکه «جدائی دین از دولت»، به دستاربندان اجازه میدهد، بدون کوچکترین مسئولیتی، در برابر دولت موضعگیری کرده، با برخورداری از حمایت بیگانه، هرچه میخواهند بگویند، هرچه میخواهند انجام دهند، و اعمال خلاف قانون خود را نیز تحت عنوان «دستورات دین مبین» و «تکلیف شرعی» بر دولت و جامعه تحمیل کنند. به عبارت دیگر، «جدایی دین از دولت»، به صورتی که برخی «دمکراتهای» وطنی در بوق و کرنا گذاشتهاند، به همان هرج و مرجی میانجامد که امثال مدرس، نواب صفوی، کاشانی، مصدق و روحالله را با حمایت کارخانه رجاله پروری بر ملت ایران تحمیل کرد. به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به سخنان وزیر اطلاعات جمکران، محسنی اژهای در باب جاسوسی موسویان برای سفارت انگلیس!
در این خبر که روز 23 آبانماه در خبرگزاری «حنازرچوبه» منتشر شده. محسنی اژهای فرمودهاند، جرم موسویان به عنوان جاسوسی برای بیگانه «محرز» و «قابل اثبات» است. سپس ادامه دادهاند، اما اگر این جاسوس محترم تبرئه شد به این معنا نیست که در پروندة وی اعمال نفوذ شده! بله، در همه کشورهای جهان، اگر کسی اطلاعات محرمانه را در اختیار بیگانگان قرار دهد، جاسوس است و محکومیت سنگینی خواهد داشت. ولی در جمکران، اگر کسی جاسوسی کند، ممکن است محکوم هم نشود! چرا که در حکومت دینی، «امام زمان»، یا «وحیالهی» میتواند در امور جاری کشور دخالت کرده، واسطه شود! چون، سیاست نوکران آمریکا، عین دیانتشان است، و دینشان هم از سیاست جدا نیست! در حالی که اگر دین از سیاست جدا باشد، «امام زمان» نمیتواند جاسوس را تبرئه کند.
پس مدعیان آزادی، بهتر است «ابهام» را کنار گذاشته، در پیشنهادات به «ظاهر» مترقی خود «صراحت دمکراتیک» داشته باشند. «جدائی دین از دولت»، برخلاف باور عوام، هرگز نمیتواند ضامن دمکراسی باشد، و همچنانکه در دورة قاجار و پهلوی شاهد بودیم، دخالت دین در سیاست خارج از چارچوب تشکیلات حزبی، همواره زمینهساز آشوب در جامعه بوده. دمکراسی بدون «جدائی دین از سیاست» امکانپذیر نخواهد بود. حال بپردازیم به ادامة داستان «شنل قرمزی» در پاکستان.
همانطور که گفتیم، حضور نگروپونته در کشور «پاکها» باعث شد زمینة دمکراسی مطلوب استعمار، که همان جنگ داخلی باشد، فراهم آید. اما چند هفته پیش از تشریف فرمائی نگروپونته، و پس از ورود بینظیر بوتو به پاکستان، یکی از مجسمههای بودا که 1300 سال قدمت داشت، جهت خوشامدگوئی به این آزادیخواه طالبانپرور «ویران» شد!
منبع: ایسنا، کد خبر: 8608ـ 10104
ظاهراً هدف از تخریب مجسمههای قدیمی بودا، به همان ترتیب که در سال 2001 در افغانستان شاهد بودیم، تامین استقلال، آزادی و دمکراسی باید تلقی شود! از همان قماش دمکراسیهائی که پس از براندازی سلطنت پهلوی در کشورمان، ایران حاکم شد! کیهان تهران، مورخ 17 نوامبر 2007، مینویسد برای نخستین بار، طرفداران بینظیر بوتو در کراچی به سوی پلیس آتش گشودند! این صحنهها مرا به یاد تظاهرات میدان ژاله در 17 شهریورماه سال 1357 میاندازد. از روز قبل، قرار بود این تظاهرات در میدان ژاله برپا شود و رسانههای دولتی هم هیچ اشارهای به این مطلب نداشتند. ساعت 7 صبح روز 17 شهریورماه، رادیو دولتی تهران اعلام کرد تظاهرات ممنوع است! و به این ترتیب بسیاری از مردم که قصد شرکت در این تجمع را داشتند، از ممنوعیت آن بیخبر ماندند. ولی مسئله به اینجا ختم نشد. برخی از تظاهرکنندگان در میدان ژاله به سوی پلیس آتش گشودند و طبیعی است که در چنین شرایطی پلیس وظیفه دارد از خود دفاع کند. در نتیجه پلیس هم به سوی تظاهرکنندگان شلیک کرد. سپس دستگاه شایعه پراکنی ساواک به کار افتاد و اعلام کرد هزاران نفر در میدان ژاله کشته شدند! خبرگزاریهای خارجی نیز بلافاصله شایعه ساواک را به عنوان «خبر» پخش کردند. ولی واقعیت سالها پس از پایان جنگ ایران و عراق، با تحقیقات اعضای سپاه پاسداران روشن شد. بگذریم! هدف ما پرداختن به توطئه براندازی در سال 57 نیست. هدف، بررسی وقایع امروز پاکستان است که با همدستی حکومت سرسپردة دستاربندان، میتواند در ایران نیز «بازتولید» شود، همچنانکه فجایع ضیاءلحق با همکاری ساواک، در کشورمان «بازتولید» شد.
بله، درگیری مسلحانه با نیروهای نظامی و انتظامی به شهر کراچی محدود نمیشود، دمکراسی تولیدی نگروپونته، به اسلامآباد، راولپندی و لاهور نیز سرایت کرده. و بینظیربوتو هم مانند روحالله «تأکید» بر قانونشکنی میکند! امروز به دنبال پایان یافتن دورة پارلمانی در پاکستان، طبق قوانین این کشور، نخست وزیر جدید، دولت موقت تشکیل داد. ولی بینظیر بوتو که از بازداشت خانگی در لاهور آزاد شده، فرمودهاند، «این دولت مشروعیت قانونی ندارد!» ظاهراً به «شنل قرمزی» هم وحی شده که به هر ترتیب تنور آشوب را گرم نگاهدارد، چرا که بدون آشوب و «هرجومرج»، منافع استعمار تأمین نخواهد شد.
فراموش نکنیم، شرایطی که امروز مردم پاکستان متحمل میشوند، به دلیل عدم توانائی آنگلوساکسونها در راه جنگ افروزی در خاک ایران پیش آمده. اینان تلاش دارند تا با فراهم آوردن زمینة جنگ داخلی در پاکستان، نه تنها به ناامنی در مرزهای شرقی ایران دامن بزنند، که از این طریق، امنیت کشورهای هند و چین را نیز تهدید کنند. میدانیم که پاکستان، با هند مرزی بسیار گسترده دارد، و از طریق هندوکش با سرزمین چین نیز مرتبط میشود، و حاکمیت این کشورها بر عکس حکومت اسلامی، از افتخار نوکری عمو سام برخوردار نیستند. در نتیجه، ناچار خواهند بود، در برابر ناامنی مرزهایشان واکنش نشان دهند. در چنین بزنگاهی است که «شنل قرمزی» پاکستانی ما متوجه خواهد شد، از دستان پرمحبت نگروپونته هم هیچ کاری برای وی برنمیآید. و اینبار همگی شاهد خواهیم بود که «شنل قرمزی»، پادوی نومحافظهکاران آمریکا، بالاخره طعمة گرگ خواهد شد. و این پایانی است که در وصیتنامه پطرکبیر هم به آن اشاره نشده!
امروز سایت سیدصادق خرازی، به بهانة انتشار وصیتنامة پطرکبیر، تلویحاً به خواننده القاء میکند که، روسیه طبق این وصیتنامه، قصد اشغال نظامی ایران، ترکیه، اطریش و لهستان را دارد! بله در ذهن علیل دیپلماتهای بازار تهران، سیاست امروز کشور روسیه ارتباطی با مسائل امروز نمیتواند داشته باشد، و «منطبق» است بر وصیتنامة پطر کبیر در قرون گذشته! وقتی میگوئیم فعلة فاشیسم با واقعیت زمان و مکان بیگانه است، به چنین مواردی اشاره داریم. سیدصادق چون با حمایت محمد خاتمی، با یک دیپلم دبیرستان جایگاه دیگران را در خبرگزاری جمهوری اسلامی، سازمان ملل، سفارت ایران در فرانسه، و نهایت امر وزارت امورخارجه اشغال کرده، حتماً پیش خود میپندارد، روسیه هم با تکیه بر قدرت نظامی میتواند، طبق «وصیت» پطرکبیر، در عرصة جهانی مانند روحالله و شرکاء عربدهجوئی کند. برادرزادة کمال خرازی، که مانند دستاربندان جمکران، هنوز پای در صحرای کربلا دارد، و چشم امیدش هم به «دمکراسی» عبدالله گل در ترکیه دوخته شده، مانند دیگر فاشیستها، زمان و مکان را فراموش کرده. در نتیجه، زمان حال و واقعیتهای زمان را کنار گذاشته، به ورجه ورجه کردن در «باب» حسین مظلوم در کربلا، و پطرکبیر در مسکو مشغول است. بهتر است سیدصادق که به دلیل لنگر انداختن و مفتخوری در وزارت امور خارجة مضحک جمکران، علاقة فراوانی هم به «دیپلماسی» پیدا کرده، اسناد پیمان آتلانتیک شمالی را مطالعه کند، تا بفهمد عرصة سیاست جهانی با بازار تهران و وزارت امور خارجة گورکنها تفاوت بسیار دارد. در روابط جهانی، قانون و مقررات حاکم است، نه وصیتنامة پطرکبیر و امام زمان! روسیه در شرایط امروزی جهان، نه میتواند با تکیه بر وصیت نامة فرضی پطرکبیر، به کشورگشائی بپردازد، و نه اصولاً منافعی در چنین برخوردی دارد. از سوی دیگر، طبق قراردادهای روسیه با سازمان آتلانتیک شمالی، از 1990، حتی تمرکز نیروهای نظامی روسیه در درون مرزهای این کشور تحت نظارت کامل سازمان ناتو قرار دارد. حال بپردازیم به شیوة «مقدس» جنگزرگری.
زمینخواری قانونی در کشور ایران به دو طریق صورت میگیرد. نخست از طریق ادارة اوقاف که با همکاری دفاتر اسناد رسمی، سند جعلی درست کرده، «مدعی» مالکیت زمینهای مردم میشود. زمینهائی که پیشتر از سوی دولت به مردم فروخته شده! طریق دیگر زمینخواری قانونی، با توسل به شیوه جنگ زرگری انجام میشود. به این ترتیب که یک نفر «مدعی» مالکیت زمینی میشود که به او تعلق ندارد. سپس با پرداخت رشوه، شخص دیگری را به عنوان «مدعی» مالکیت همین زمین به دادگاه میبرند! قاضی هم با دریافت رشوه، نهایت امر به نفع یکی از طرفین، که معمولاً همان «سرمایهگذار» اصلی است، «حکم» صادر میکند! در این شرایط، فردی که به صورتی کاملاً غیرقانونی مدعی مالکیت شده، عملاً یک سند مالکیت قانونی هم به دست میآورد! دهها کیلومتر مربع از زمینهای مناطق کوهستانی اطراف تهران، از این طریق به تصرف زمینخواران در آمده. ولی فواید جنگ زرگری صرفاً به زمینخواری محدود نمیشود.
جنگ زرگری اخیراً پای به موضوع «انتخابات آزاد» در حکومت اسلامی هم گذاشته. انتخاباتی که حتی فدائیان مسجدنشین «خلق لندن» هم فهمیدهاند، آزاد نیست! و از همین رو شروع به دمیدن در تنور شیادی شیرین عبادی کردهاند. بله، دارودستة فرخ نگهدار، به حمایت از کمیتة مضحک شیرین عبادی برخاسته. و گروه دیگری به بهانة «انتقاد» از اینان، با تأکید بر این مهم که «انتخابات آزاد» تحت نظارت مطلقة ولی فقیه معنا ندارد، به سفسطه و مردمفریبی مشغول شده. در واقع، همانطور که گفتیم قانون اساسی حکومت اسلامی، خود فینفسه نقض هرگونه آزادی است. در نتیجه، مطرح کردن «انتخابات آزاد» در چارچوب حکومت اسلامی جز شیادی و مردمفریبی هیچ نیست.
اما بعضیها ضمن تأکید بر این واقعیت که در حکومت اسلامی در هرحال نمیتوان «انتخابات آزاد» داشت، مسئلة جدائی دین از دولت را هم مطرح کردهاند. به این افراد میباید یادآور شویم که، اگر قصد «آزادسازی» فضای سیاست ایران را دارند، میباید «دین» را از «سیاست» جدا کنند، نه از «دولت»! چرا که، جدائی دین از دولت، فقط به این معنا خواهد بود که مسجد به محل فعالیت سیاسی تبدیل شود. و به زبان سادهتر، مکان «عبادت» به «سیاست» اختصاص یابد، و هرجومرجی که بیش از یک سده است در ایران به راه افتاده، تداوم پیدا کند.
ولی ما در این وبلاگ گفتهایم، باز هم میگوئیم، که اگر دستاربندان علاقمند به فعالیت سیاسی هستند باید «حزب» تشکیل دهند، و از طریق حزب خود به فعالیت سیاسی بپردازند. فعالیت سیاسی از طریق حزب، به عنوان یک تشکل مدنی و قانونمند، دستاربندان را وادار خواهد کرد که پاسخگوی اعمال خود باشند، و مسئولیت بپذیرند. حال آنکه «جدائی دین از دولت»، به دستاربندان اجازه میدهد، بدون کوچکترین مسئولیتی، در برابر دولت موضعگیری کرده، با برخورداری از حمایت بیگانه، هرچه میخواهند بگویند، هرچه میخواهند انجام دهند، و اعمال خلاف قانون خود را نیز تحت عنوان «دستورات دین مبین» و «تکلیف شرعی» بر دولت و جامعه تحمیل کنند. به عبارت دیگر، «جدایی دین از دولت»، به صورتی که برخی «دمکراتهای» وطنی در بوق و کرنا گذاشتهاند، به همان هرج و مرجی میانجامد که امثال مدرس، نواب صفوی، کاشانی، مصدق و روحالله را با حمایت کارخانه رجاله پروری بر ملت ایران تحمیل کرد. به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به سخنان وزیر اطلاعات جمکران، محسنی اژهای در باب جاسوسی موسویان برای سفارت انگلیس!
در این خبر که روز 23 آبانماه در خبرگزاری «حنازرچوبه» منتشر شده. محسنی اژهای فرمودهاند، جرم موسویان به عنوان جاسوسی برای بیگانه «محرز» و «قابل اثبات» است. سپس ادامه دادهاند، اما اگر این جاسوس محترم تبرئه شد به این معنا نیست که در پروندة وی اعمال نفوذ شده! بله، در همه کشورهای جهان، اگر کسی اطلاعات محرمانه را در اختیار بیگانگان قرار دهد، جاسوس است و محکومیت سنگینی خواهد داشت. ولی در جمکران، اگر کسی جاسوسی کند، ممکن است محکوم هم نشود! چرا که در حکومت دینی، «امام زمان»، یا «وحیالهی» میتواند در امور جاری کشور دخالت کرده، واسطه شود! چون، سیاست نوکران آمریکا، عین دیانتشان است، و دینشان هم از سیاست جدا نیست! در حالی که اگر دین از سیاست جدا باشد، «امام زمان» نمیتواند جاسوس را تبرئه کند.
پس مدعیان آزادی، بهتر است «ابهام» را کنار گذاشته، در پیشنهادات به «ظاهر» مترقی خود «صراحت دمکراتیک» داشته باشند. «جدائی دین از دولت»، برخلاف باور عوام، هرگز نمیتواند ضامن دمکراسی باشد، و همچنانکه در دورة قاجار و پهلوی شاهد بودیم، دخالت دین در سیاست خارج از چارچوب تشکیلات حزبی، همواره زمینهساز آشوب در جامعه بوده. دمکراسی بدون «جدائی دین از سیاست» امکانپذیر نخواهد بود. حال بپردازیم به ادامة داستان «شنل قرمزی» در پاکستان.
همانطور که گفتیم، حضور نگروپونته در کشور «پاکها» باعث شد زمینة دمکراسی مطلوب استعمار، که همان جنگ داخلی باشد، فراهم آید. اما چند هفته پیش از تشریف فرمائی نگروپونته، و پس از ورود بینظیر بوتو به پاکستان، یکی از مجسمههای بودا که 1300 سال قدمت داشت، جهت خوشامدگوئی به این آزادیخواه طالبانپرور «ویران» شد!
منبع: ایسنا، کد خبر: 8608ـ 10104
ظاهراً هدف از تخریب مجسمههای قدیمی بودا، به همان ترتیب که در سال 2001 در افغانستان شاهد بودیم، تامین استقلال، آزادی و دمکراسی باید تلقی شود! از همان قماش دمکراسیهائی که پس از براندازی سلطنت پهلوی در کشورمان، ایران حاکم شد! کیهان تهران، مورخ 17 نوامبر 2007، مینویسد برای نخستین بار، طرفداران بینظیر بوتو در کراچی به سوی پلیس آتش گشودند! این صحنهها مرا به یاد تظاهرات میدان ژاله در 17 شهریورماه سال 1357 میاندازد. از روز قبل، قرار بود این تظاهرات در میدان ژاله برپا شود و رسانههای دولتی هم هیچ اشارهای به این مطلب نداشتند. ساعت 7 صبح روز 17 شهریورماه، رادیو دولتی تهران اعلام کرد تظاهرات ممنوع است! و به این ترتیب بسیاری از مردم که قصد شرکت در این تجمع را داشتند، از ممنوعیت آن بیخبر ماندند. ولی مسئله به اینجا ختم نشد. برخی از تظاهرکنندگان در میدان ژاله به سوی پلیس آتش گشودند و طبیعی است که در چنین شرایطی پلیس وظیفه دارد از خود دفاع کند. در نتیجه پلیس هم به سوی تظاهرکنندگان شلیک کرد. سپس دستگاه شایعه پراکنی ساواک به کار افتاد و اعلام کرد هزاران نفر در میدان ژاله کشته شدند! خبرگزاریهای خارجی نیز بلافاصله شایعه ساواک را به عنوان «خبر» پخش کردند. ولی واقعیت سالها پس از پایان جنگ ایران و عراق، با تحقیقات اعضای سپاه پاسداران روشن شد. بگذریم! هدف ما پرداختن به توطئه براندازی در سال 57 نیست. هدف، بررسی وقایع امروز پاکستان است که با همدستی حکومت سرسپردة دستاربندان، میتواند در ایران نیز «بازتولید» شود، همچنانکه فجایع ضیاءلحق با همکاری ساواک، در کشورمان «بازتولید» شد.
بله، درگیری مسلحانه با نیروهای نظامی و انتظامی به شهر کراچی محدود نمیشود، دمکراسی تولیدی نگروپونته، به اسلامآباد، راولپندی و لاهور نیز سرایت کرده. و بینظیربوتو هم مانند روحالله «تأکید» بر قانونشکنی میکند! امروز به دنبال پایان یافتن دورة پارلمانی در پاکستان، طبق قوانین این کشور، نخست وزیر جدید، دولت موقت تشکیل داد. ولی بینظیر بوتو که از بازداشت خانگی در لاهور آزاد شده، فرمودهاند، «این دولت مشروعیت قانونی ندارد!» ظاهراً به «شنل قرمزی» هم وحی شده که به هر ترتیب تنور آشوب را گرم نگاهدارد، چرا که بدون آشوب و «هرجومرج»، منافع استعمار تأمین نخواهد شد.
فراموش نکنیم، شرایطی که امروز مردم پاکستان متحمل میشوند، به دلیل عدم توانائی آنگلوساکسونها در راه جنگ افروزی در خاک ایران پیش آمده. اینان تلاش دارند تا با فراهم آوردن زمینة جنگ داخلی در پاکستان، نه تنها به ناامنی در مرزهای شرقی ایران دامن بزنند، که از این طریق، امنیت کشورهای هند و چین را نیز تهدید کنند. میدانیم که پاکستان، با هند مرزی بسیار گسترده دارد، و از طریق هندوکش با سرزمین چین نیز مرتبط میشود، و حاکمیت این کشورها بر عکس حکومت اسلامی، از افتخار نوکری عمو سام برخوردار نیستند. در نتیجه، ناچار خواهند بود، در برابر ناامنی مرزهایشان واکنش نشان دهند. در چنین بزنگاهی است که «شنل قرمزی» پاکستانی ما متوجه خواهد شد، از دستان پرمحبت نگروپونته هم هیچ کاری برای وی برنمیآید. و اینبار همگی شاهد خواهیم بود که «شنل قرمزی»، پادوی نومحافظهکاران آمریکا، بالاخره طعمة گرگ خواهد شد. و این پایانی است که در وصیتنامه پطرکبیر هم به آن اشاره نشده!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت