چهارشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۶

خلافت و حماقت!
...

در وبلاگ «نفت و حقیقت»، به اعمال سیاست «تبدیل نوکر به قهرمان» اشاره کردیم. سازمان سیا با توسل به این سیاست، هر پدیده را به ضد خود تبدیل می‌کند. سیاست فعلی این سازمان در ایران، تبدیل «جنگ‌طلب» به «صلح‌طلب» و تبدیل «فاشیست» به «سوسیالیست» است.

سازمان سیا، امروز با توسل به همان مهره‌های «باستانی»، که در دوران جنگ سرد، و در راستای سیاست انسداد، حمایت از طالبان را بر عهده داشتند، قصد استقرار نوعی «دموکراسی» در ترکیه، پاکستان و جمکران را دارد! و البته نیازی به توضیح نیست که دموکراسی مورد نظر سازمان سیا در جمکران باید نقاب «آمریکا ستیزی» نیز بر چهره داشته باشد! به همین جهت، در سایة ارعاب مردم، و تداوم تهدید تهاجم نظامی، ما ملت باید بپذیریم که دارودستة‌ رفسنجانی و بهزاد نبوی، که از طرفداران سرکوب ملت و ادامة جنگ با عراق بودند، امروز صلح‌طلب شده‌اند؛ ‌همانطور که در سایة‌ جنجال و هیاهو، مردم پاکستان باید بی‌نظیر بوتو، پایه‌گذار اصلی طالبان را، مدافع دموکراسی بشناسند. بله، در چارچوب همین سیاست «تبدیل فاشیست به دموکرات»، یک سیاست تبدیل فاشیست به سوسیالیست نیز در جمکران فعال شده. و گروه‌های به اصطلاح «سوسیالیست»، به ویژه در دانشگاه جمکران، به لاف و گزاف و هارت و پورت سیاسی مشغول‌اند! در واقع، این تشکل‌های «چپ‌نما»، که در راستای همان تقسیمات آمیبی محبوب فاشیسم، از درون انجمن‌های اسلامی بیرون پریده‌اند، هیچ ارتباطی با سوسیالیسم ندارند، این‌ها در واقع همان تحکیم وحدت‌اند، که فقط نام سوسیالیست برخود گذاشته‌، تا در راستای « سیاست انسداد»، وضع موجود در کشورمان همچنان تداوم یابد. اما، پیش از ادامة این مطلب لازم است در مورد شیوة «اقتباس پنهان»، از این وبلاگ نیز یک پرانتز باز کنیم.

به دوستان بسیار «محترمی» که،‌ با استفاده از مطالب این وبلاگ به تحلیل‌های بسیار عمیق سیاسی به زبان‌های فارسی یا خارجی می‌پردازند، یادآور شویم که بهتر است «منبع» امدادهای غیبی‌شان را ذکر کنند، چون در غیر اینصورت با محمد خاتمی و دیگر «نخبگان» حکومتی جمکران که مرتب مشغول دزدی از مطالب دیگران هستند، هیچ تفاوتی نخواهند داشت. صرف زندگی در اروپای غربی، و «مخالفتی» هر چند سطحی و ظاهری، با یک حاکمیت متحجر به نام جمکران، نمی‌تواند مجوز «سرقت» ادبی و دماغی بدهد! حال بپردازیم به اصل مطلب.

به نقل از «نوام چامسکی»، در کتاب «در باب پروپاگاند»، گفتیم که از سال 1976، سازمان سیا سیاست انسداد را بر منطقه حاکم کرد. و می‌دانیم که یکسال پس از اتخاذ چنین سیاستی، جیمی کارتر به کاخ سفید راه یافت. به یاد داریم که در راستای همین «سیاست انسداد»، سازمان سیا نیز از طریق جنجال پیرامون عدم رعایت «اعلامیة جهانی حقوق بشر»، براندازی حاکمیت ایران را سازمان داد. و پس از یک دوره صحنه‌سازی‌های «دمکراتیک»، جهت کامل کردن سرنگونی، روز 13 آبانماه 1357، خرابکاران ساواک به خیابان‌ها ریخته، به آتش زدن ادارات دولتی و بانک‌ها پرداختند تا زمینه‌ساز اعلام حکومت نظامی شوند. بعد هم یک ژنرال مفلوک و مسخره به نام «ازهاری» به مقام نخست وزیر «نظامی» رسید! اما پیش از آنکه سازمان سیا در ایران «اصلاحات» خود را آغاز کند، در پاکستان این امر «مقدس» آغاز شده بود. 7 ماه پس از ورود کارتر به کاخ سفید، روز 5 ژوئیه، ژنرال ضیاءالحق در پاکستان کودتا فرمودند.

ضیاءالحق از آن ژنرال‌های «متعهد و مکتبی» بود که، سازمان سیا در کشورهای مسلمان نشین تولید و پرورش آنان را بر عهده گرفته. ژنرال‌هائی که نه آموزش نظامی دیده‌اند، نه قادرند از یک سلاح جنگی متعارف استفاده کنند، و نه می‌توانند در مواقع اضطراری فرماندهی ارتش و نیروهای مسلح را بر عهده گیرند. این ژنرال‌ها، فقط لباس ژنرال به تن می‌کنند. بله، ضیاءالحق از همین قماش ژنرال‌ها بود. و جهت خودبراندازی حکومت پوشالی پاکستان، از سال 1975 به ریاست ستاد ارتش منصوب شد، و به محض دریافت چراغ سبز از جانب سازمان سیا کودتا کرد، و به حکومت «ملی مذهبی» علی بوتو پایان داد. البته یک نکته مهم را نباید از نظر دور داشت که علی بوتو، پدر بی‌نظیر بوتو، ادعا می‌کرد «سوسیالیست ـ مسلمان» ‌است! ولی طی حاکمیت مبارک‌شان، به هیچ عنوان «نور» سوسیالیسم در وجنات‌ ایشان دیده نشد! همچنان که صبیة محترم‌ترشان، بی‌نظیر بوتو نیز، طی دوران درخشان نخست وزیری، «غیرسوسیالیست» بودنشان در عمل بارها به اثبات رسیده.

بی‌نظیر بوتو، 9 سال پس از کودتا، در سال 1986 به پاکستان بازگشت، و در سال 1988 به نخست وزیری رسید، تا در راستای «تعهد» حاکمیت انگلستان به اسلام و طالبان، مدافع بی‌قید و شرط سیاست‌های استعماری در افغانستان، پاکستان و کشمیر باشد. و امروز همین پادوی استعمار انگلیس، ادعای استقرار حاکمیت «دموکراتیک» دارد! نیازی به توضیح نیست که دموکراسی بی‌نظیر بوتو، ‌ از آن دمکراسی‌هاست که مانند حکومت ملاعمر، فقط با حمایت سیاسی آنگلوساکسون‌ها، و حمایت مالی عربستان سعودی می‌تواند استقرار یابد! و از این نظر شباهت فراوانی به «مردم‌سالاری» روضه‌خوان‌های‌جمکران خواهد داشت. با این تفاوت که اگر دمکرات‌های پاکستان و افغانستان با پول نفت شیخ‌های سعودی «دمکراسی» آمریکائی بر پا می‌کنند، گورکن‌های حکومت اسلامی، بجای دریافت حمایت مالی از آنگلوساکسون‌ها، هزینة دمکراسی مورد نظر را از طریق تاراج نفت کشورمان تأمین خواهند کرد. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به ژنرال ضیاء‌الحق خودمان!

حضرت ژنرال، به شدت با کمال آتاتورک، دشمنی می‌ورزیدند، ‌و معتقد بودند که می‌باید بساط «خلافت» را دوباره احیا کرد! مقصود این ژنرال «ملی ـ مذهبی»، از خلافت، همان بساط عثمانی بود که از سال1923، با کودتای کمال آتاتورک برچیده شده بود. در عمل، پس از پایان جنگ جهانی اول، عموسام و جمبول به بهانة تأمین امنیت ملت ترکیه، ولی در واقع از بیم گسترش کمونیسم در اروپای غربی، ناگهان به فلات آناتولی علاقمند شده، بساط آتاتورکیسم را سر هم کردند. ولی این بساط گویا چند دهه بعد، همچون حکومت پهلوی‌ها با پروژه‌های اسلامی‌شان ناهماهنگی پیدا کرد. ولی خوب، ژنرال ضیاء، مانند دیگر نظامیان بلندپایه در کشورهای استعمارزده از این مسائل بی‌خبر بود، و فقط طوطی‌وار، فرمایشات ارباب را تکرار می‌کرد‌. خلاصة مطلب، ژنرال در دفاع از خلافت چندان راه افراط پیمود،‌ که روز 17 اوت سال 1988، نه تنها خودش شربت شهادت نوشید، که چند دیپلمات و مامور عالیرتبة سازمان سیا را نیز در راه احیای خلافت، با خودش به بهشت برین برد. و ما هم متوجه شدیم که پروژة سرشار از نبوغ «انسداد سیاسی» در چارچوب عربده‌جوئی‌های خلافت طلبانه، کمی با اشکال روبرو شده. و به همین دلیل پس از شهادت «جانگداز » ژنرال ضیاء و ماموران سازمان سیا، بی‌نظیر بوتو، به نخست وزیری می‌رسد! و جهت دیدار با «مقام معظم رهبری»، به جمکران نیز مشرف می‌شود، تا سیاست حمایت از طالبان در افغانستان را با «رهبر فرزانه» هماهنگ بفرمایند. اما سازمان سیا، جهت تحمیل «انسداد سیاسی»،‌ فعالیت خود را به حمایت از نوکران در کشورهای مسلمان نشین محدود نمی‌کند. خرابکاری، ترور سیاسی، و حمایت از جدائی‌طلبان کشمیر و سیک‌های افراطی در کشور هند نیز، در راستای همین سیاست انسداد قرار دارد.

طی 5 سال، دو نخست وزیر هند، از حزب کنگره ترور شدند؛ روز 31 اکتبر سال 1984، خانم ایندیرا گاندی در یک سوء قصد به قتل می‌رسد، و روز دوم دسامبر سال 1989، راجیو گاندی در انفجار بمب جان خود را از دست می‌دهد. می‌دانیم که هند بزرگترین دمکراسی جهان است و هیچ ارتباطی با جمکران، پاکستان و ترکیه نمی‌تواند داشته باشد. پس بپردازیم به ترکیه، مقر فرماندهی سازمان سیا در منطقه.

از آنجا که ترکیه،‌ قبلة آمال گورکن‌ها است، لازم است یادآور شویم که، ‌ این کشور به عنوان عضو سازمان ناتو، با اسرائیل همکاری نظامی دارد، و از سال 1977، رسماً با این کشور قرارداد «تجارت آزاد» نیز منعقد کرده. و به همین دلیل دارودستة رفسنجانی تا به این حد چشم امیدشان به «حکومت اسلامی» ترکیه دوخته شده، و این تحفة سازمان سیا را، به الگوی ایده‌آل حکومت اسلامی تبدیل کرده‌اند.

یکی از فواید حکومت اسلامی ترکیه در این است که، طی نخست وزیری سر نوشت‌ساز «برادر» اردوغان، این کشور نیز به «فناوری» تولید مواد مخدر دست یافت! بله، به گزارش شهربانی ترکیه، طی سال‌های پرافتخار حکومت اسلامی، از 2003 تا 2007، تولید مواد مخدر در این کشور 900 درصد افزایش داشته! خبر این پیشرفت‌های «علمی» در بلاد اسلام را، «حنا زرچوبه» مورخ 18 آبان‌ماه سالجاری منتشر کرده. می‌بینیم که حکومت اسلامی ترکیه، بالاخره موفق شد تا به رقابت با تولیدکنندگان هروئین درافغانستان بپردازد! افسوس که ژنرال ضیاء «شهید» شدند و این خبر مسرت بخش را نشنیدند! چرا که اکنون ترکیه، پاکستان، افغانستان، عراق و جمکران، از نظر سیاسی و اقتصادی، خلافت اسلامی مورد نظر گروه برژینسکی ‌را عملاً به منصة ظهور رسانده‌اند! و کافی است بی‌نظیر بوتو،‌ ژنرال مشارف را در انتخابات «دموکراتیک» شکست دهد، تا رویای سازمان سیا پس از 31 سال تحقق یابد. اما در این مرحله، آن ‌سازمان «شریف»، یک اشکال عمده در پیش روی خواهد داشت: مردم ایران!

مردم ایران، دیگر حکومت اسلامی را در هیچ قالبی پذیرا نخواهند بود! و به طریق اولی، فاشیست‌های «چپ‌نما» نیز در سیر تحول تاریخی ما ملت جائی نخواهند داشت. کسانی که دهه‌هاست نقاب «سوسیالیسم» بر چهره دارند، و در واقع با فاشیست‌ها همکار و همرا‌ه‌اند، و با اختراع «چپ عاشق» به مردمفریبی مشغول شده‌اند، به یاد داشته باشند که، «چپ عاشق»، از نظر تفکر اجتماعی در همان نقطه‌ای قرار می‌گیرد که «عاشقان شهادت»! بدانیم که سوسیالیسم، با عشق و عاشقی ارتباطی ندارد، مگر در ذهن فاشیست‌هائی که جهت مردمفریبی، صورتک سوسیالیسم بر چهره می‌زنند. «چپ‌الله»، بهتر است به یاد داشته باشد که، سوسیالیسم بر خلاف فاشیسم، اهداف خود را بر «واقعیات» استوار می‌کند، نه بر فوران احساسات! همچنین «رفقا» به یاد داشته باشند که «تاریخی‌ات» سوسیالیسم، و «اسطوره‌گرائی» فاشیسم به هیچ عنوان ارتباطی با یکدیگر ندارند.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت