...
در شرایط امروز، «پروپاگاند» استعمار در کشورمان همزمان به «سهرضا» متوسل شده! رضای تاریخی، رضای تخیلی و رضای مقدس! از آنجا که جشنهای پرسپولیس در سال 1350، با نام محمدرضا شاه پهلوی پیوند خورده، «پروپاگاند» فیلم پرسپولیس، در واقع نیمنگاهی است به رضا پهلوی که گویا با هر «سه رضا» ارتباط مستقیم باید داشته باشد. «نیم نگاه» کذا، در جمکران از طریق «تمرکز بر اکبر رفسنجانی»، و در فرانسه از طریق تمرکز بر «کاترین دونوو» صورت میپذیرد، که به دلیل پای به سن گذاشتن، شباهت زیادی هم به اکبر رفسنجانی پیدا کرده، البته با پیراهن «دکولته» و موهای طلائی!
در پی «پروپاگاند» سینمائی ایالات متحد و فرانسه، نیویورک تایمز و کیهان نیز به «پروپاگاند» اخیر پیوستهاند، البته هریک به شیوة خود! نیویورک تایمز، همانطور که پیشتر گفتیم شیپور حزب دموکرات و روشنفکرنمایان ینگه دنیا است. در آزادی این رسانه، همین بس که هر یک از روزنامه نگاراناش، هر نوع عقیدة مضحکی را نهایت امر به «نوام چامسکی» نسبت میدهند، چون میدانند هیئت تحریریه، حق پاسخ را برای نوام چامسکی به رسمیت نمیشناسد!
به نقل از «نوام چامسکی»، در کتاب «در باب پروپاگاند»، صفحه 208
بله، حال که با گوشهای از فعالیتهای روشنفکرنمایانة نیویورک تایمز آشنا شدیم، بهتر است سری به مقالات دو روز اخیر شیپور حزب دموکرات بزنیم که در کیهان نیز بازتاب یافته.
در دو روز اخیر نیویورک تایمز، به افشاگری در مورد ارتباط مستقیم ارتش ایالات متحد با خرابکاران در پاکستان و عراق پرداخته، میگوید، دفتر گزینش خرابکار پنتاگون در مرز ترکیه و عراق واقع شده! البته ما بدون افشاگریهای نیویورک تایمز هم میدانستیم که حضور ارتش جنایتکار آمریکا در عراق برای استقرار دمکراسی نیست، بلکه جهت تبدیل کشور عراق به کانون تروریسم جهانی است، تا آمریکا از طریق نوکرانش در جمکران، کشورهای عضو پیمان بغداد سابق، ایران، پاکستان، ترکیه و عراق را به کانون تروریسم «طالبانی» بر علیة قدرتهای منطقهای تبدیل کند. اما چه شده که نیویورک تایمز، در این دو روزه، آنچه همه میدانستند، اینچنین «افشا» میکند؟ همانطور که گفتیم نیویورک تایمز شیپور دمکراتهاست، و با هدف ایجاد حاشیة امن برای دمکراتها و بازارگرمی برای انتخابات آینده، وارد معرکه شده. تا فرهیختگان ایالات متحد، پس از تماشای فیلم صدمنیک قاز «برادر» ردفورد، و مطالعة روزینامة «وزین» نیویورک تایمز، متقاعد شوند که مسئول جنایات آمریکا در عراق و افغانستان، فقط و فقط حزب جمهوریخواه بوده، و دموکراتها اصلاً نقشی نداشتهاند! هر چند که امروز، اکثریت در کنگره و مجلس نمایندگان با دمکراتهاست! بله، محور اصلی پروپاگاند اخیر سازمان سیا همانطور که در وبلاگ «اسکار و چاوز» گفتیم، ترک عراق، جهت لنگر انداختن در افغانستان است! چرا که افغانستان با هند و چین مرز مشترک دارد، و تا روسیه هم راهی نیست! کافی است ارتش دمکراسیپرور یانکیها اشتباهاً نوک پا در تاجیکستان بگذارد، و در جمکران هم که نوکران ضدامپریالیست همیشه آمادة جانفشانی در راه عموساماند، پس ورود به روسیه از راه خزر هم سهل و آسان خواهد شد! بله، بیجهت نبود که رضا پهلوی بلافاصله با بیانیة خزر «مخالفت» کرد! چون یک محور پروپاگاند، استقرار «فرضی» حضرت والا بر تخت سلطنت است.
و این مهم را، کیهان تهران، یا شیپور ایرانینمای «هریتیج کلاب» عهدهدار شده. بله، روزینامة کیهان، روز سه شنبه 29 آبانماه سالجاری، در یادداشت روز تحت عنوان «پدرخواندهها و شرایط ویژه»، ضمن بیپایه خواندن ادعای حاج اکبر در مورد «شرایط ویژه»، به حیف و میل و فساد مالی شخص رفسنجانی و شرکایاش اشارهها کرده. البته اینکار در پوشش «انتقاد» از اکبر رفسنجانی و قوم و قبیلهاش صورت میگیرد، و حکایتی نیز از «جاسوسی» موسویان مطرح میشود، و نهایتاً کیهان دست به معرفی فائزة هاشمی، در مقام یک سلطنتطلب میزند که، به نقل از یک خبرنگار زن، طرفدار آزادی زنان و پیشرفت هم هست! کیهان ادعا دارد که، فرح پهلوی هم این «روزا لوکزامبورگ» جمکرانی را به عنوان «مظهر» پیشرفت و ترقی مورد تائید قرار داده! و در پایان «مقاله»، کیهان متذکر میشود که، احمدی نژاد، با چپاول و جنایات دارودستة اکبر هاشمی «مقابله» خواهد کرد!
البته ما میدانیم که احمدی نژاد، خود دست پروردة رفسنجانیها و خاتمیهاست، و معمولاً چاقو دستة خود را نمیبرد. همچنین میدانیم که، علیاحضرت «سابق» از نظر تفکر اجتماعی در همان ردهای قرار گرفتهاند که مرضیه مرتاضیها و عبادیها. و هنوز فراموش نکردهایم که مهرانگیزکار، دو روز پیش، عملاً دست به مداحی از صبیة حاج اکبر زده بود، و این موجود مفلوک و متحجر را جهت اشغال پست ریاست جمهوری پیشنهاد میکرد! البته همسرائی بوقهای استعمار به این مختصر ختم نمیشود! خیر، سایت «روزآنلاین»، شعبة افتخارآفرین «حاجاکبر» در فرنگستان، به بهانة انتقاد از مقالة «پدرخواندهها و شرایط ویژه»، عملاً به مدح و ثنای دارودستة رفسنجانی مشغول شده! و از «تهمتهای ناروای» کیهان به این گروه جنایتکار و چپاولگر به شدت انتقاد میکند! و از قول کیهان، به کوهنوردی و اسب سواری فائزه هم اشاراتی دارد، تا همه اطمینان حاصل کنیم، فائزه خیلی«مدرن» است! گویا هر کس باسن مبارک بر زین اسب میگذارد، به دلیل تکانهای مکرر، ذهنیاتاش هم تکان میخورد! و این ذهنیات تحت تأثیر همان تکانها از عصرحجر یکباره به هزارة سوم میپرد!
ولی ما میدانیم که جنگ زرگری کیهان با «روزآنلاین» و دیگران، نهایتاً پیامد افشاگریهای نیویورک تایمز در مورد جنایات آشکار ارتش آمریکا در پاکستان و عراق است. ما میدانیم که اکبر رفسنجانی، همچون اصلاح طلبان، «نهضت آزادی»، و دارودستة احمدی نژاد، سر در آخور سازمان سیا دارد، و هنوز شاهدان براندازی سال 57 در جامعة ایران در شمار هزاران تن حضور دارند! بله، ما هنوز فراموش نکردهایم، و میدانیم که دههها پیش از کودتای کلنل رضاخان، استعمار در ایران، جهت اعمال سیاست خود، به تقابل دروغین «شیخ و شاه» تکیه کرده بود. و پیوسته، از دورة میرزای شیرازی، شاه را به عامل «ثبات»، و شیخ را ابزار «آشوب» معرفی میکرد. و گویا این بازی مهوع به دهان آنگلوساکسونها خیلی مزه کرده، چرا که از طریق تمرکز بر نام «رضا»، اینبار قصد تکرار آنرا هم دارند. البته اینبار، نام «رضا» به «عقلانیت»، و «توزیع عادلانة ثروت» هم پیوند خورده، تا ضامن حضور دین استعماری هم باشد.
همانطور که پیشتر هم گفتیم، یکی از شیوههای پروپاگاند، «تکرار چکشوار» واژههای کلیدی است. و این روزها، علاوه بر تهاجم «ظاهری» به دارودستة رفسنجانی، نوکران ضدامپریالیست سازمان سیا، و در رأس آنها محمد خاتمی، دکانی هم جهت «امام رضا» باز کردهاند، تا حضور رضاخان در صحن مطهر امام رضا را هم به یادمان بیاورند. به زبان سادهتر، با یک تیر، دو یا در واقع چندین و چند نشان بزنند! بله، نام «رضا» را دست کم نگیریم! در کشورمان، یک «رضا» داریم، که موجودیت تاریخی دارد، و بنیانگذار دودمان پهلوی است. «مدرنیزاسیون» فاشیستی ایران در دوران همین «رضا» صورت پذیرفت. به یاد داشته باشیم که «مدرنیزاسیون»، هیچ رابطهای با «مدرنیته» نداشته، و به دلیل سنت شکنی صرف و کورکورانه، و ایجاد «گسست» در تداوم تاریخی جوامع، در تقابل کامل با «مدرنیته» است.
علاوه بر «رضای» فوق، یک «رضا» هم داریم که موجودیتی «تخیلی» دارد، هر چند بسیار «خلقی» است؛ بله، «رضا موتوری» معروف خودمان. سارقی بسیار دوست داشتنی، که از کار خود پشیمان میشود تا به جرگة خادمان جامعه بپیوندد. «رضا موتوری»، «خلقی» و «خاکی» است، و شاید صفات دیگری هم داشته باشد که با حرف «خ» شروع میشود! رضا موتوری به دلیل شباهت فراوان به فرخ، یک نویسندة مرفه، به طور اتفاقی در جایگاه او قرار میگیرد، و در نتیجه با نامزد فرخ، فرنگیس که از خانوادة مرفهی است ارتباط برقرار میکند. اما پس از مدتی حوصلهاش از زندگی پولدارها سر میرود، و با شعار صفای زندگی در فقر و بدبختی است، هویت واقعی خود را بر فرنگیس فاش میکند! و خلاصة مطلب، در انتهای فیلم، «رضاموتوری»، مانند دیگر خلقیون، «شهید» میشود! این «رضائی» است که کاملاً تخیلی است. ولی یادمان نرود که، رضای اصلی، همان «رضای» بیبیگوزکهای جمکرانی، یا رضا از «نوع سوم» است. این «رضا»، برخلاف کلنل رضاخان، و رضاموتوری، اصلاً مرگ ندارد! چون موجودیت تاریخی هم ندارد. رضای جمکران، یک سنگ مزار است که به دور آن به اندازة یک مقبرة بیدر و پیکر، داستان و روایت بافتهاند، و با آن، جیب خلقالله را حسابی خالی میکنند. ولی این سنگ مزار را هم دست کم نگیریم. محمد خاتمی، در سفر اخیرش به شهر مشهد، ضمن «نبش» قبر رضای مقدس، دمکراسی و عقلانیت اسلامی استخراج کرده! و این مظهر عقلانیت را به عنوان «نظریهپرداز» حاکمیت هم معرفی میکند!
البته جای تعجب نیست! گورکن جماعت، آداب زندگی حال و آینده را همیشه از جسد گذشتهگان موهوم بیرون کشیده. و روش زندگی کنونی را نیز در گذشتهها دفن کرده. در نتیجة این حفاریها و کندوکاوها، محمد خاتمی اعلام میکند که سیاه جامگان، «دیکتاتوری»، تشکیل داده بودند! و رضای مقدس، از بنیانگذاران نظریة حکومت مشروع مردمی بوده! محمد خاتمی در ادامه «هذیاناتاش» به دروغ متوسل شده، میگوید، از نظر اسلام، اگر کسی بدون اتکاء به رأی مردم حکومت را به زور به دست بگیرد، مطلوب نیست! حکومت اسلامی به گفتة محمد خاتمی حکومت بر بردگان نیست! محمد خاتمی شیاد، که از طرفداران تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان و عراق بود، در مشهد ادعا کرده، حکومت جمکران با حکومت اسلامی افغانستان تفاوت دارد! مسلم است! در ایران، جهت استقرار حکومت اسلامی، ایالات متحد نیازی به حضور نظامی مستقیم نداشت. خاتمی ضمن نکوهش دروغ گفتن به مردم، خواستار عدالت هم میشود!
خبرگزاری «حنازرچوبه»، مورخ اول آذرماه 1386، به نقل از خاتمی در مشهد مینویسد:
«امام رضا مظهر عقلانيت اسلام است[...] ما خواهان عدالت هستیم[...] جامعهای میخواهیم که در آن[...] ثروت عادلانه توزیع شود»
البته منظور حاجمحمد توزیع ثروتهائی است که به ایشان «تعلق» ندارد. در ضمن ما به یاد داریم که در دوران ریاست رفسنجانی و خاتمی، بر حکومت جمکران، آنچه عادلانه توزیع شد، فقط فقر، چپاول، قتل و سرکوب بود! و شاید به همین دلیل است که حاج اکبر نیز پیشتر از خاتمی، خواستار عدالت و توزیع ثروت شده. مهرنیوز، مورخ 30 آبانماه 1386 مینویسد، اکبررفسنجانی، «خلق ثروت» را از ارزشهای اسلامی به شمار آورده. البته اکبر رفسنجانی «تولید ثروت» را گویا با دریافت رشوه و حقحساب و فساد مالی اشتباه گرفته باشد، چرا که، طی 28 سالی که قبیلة رفسنجانی به قول خودش «خلق ثروت» میکنند، امکان تولید صنعتی عملاً در کشور نابود شد، و حکومت مستقل اسلامی، نفت خام میفروشد، مواد غذائی وارد میکند و بهرة بانکی را مرتب افزایش میدهد! ولی ظاهراً «شرایط ویژه»، باعث شده که اکبر رفسنجانی، روال مرسوم چپاول در سه دهة اخیر را به زیر سئوال برده، نهایت امر خواهان «تولید» در کشور شود! مسلماً این تغییر موضع، «دلیل» دارد! دلیل هم این است که استعمار غرب در منطقه تضعیف شده، و حاج اکبر هم یکشبه سوسیالیست! البته سوسیالیسم حاج اکبر و خاتمی همان «جمکرانیسم» است که توسط اقتصاددانان زبدهای چون میرحسین موسوی و بهزاد نبوی به اجرا در خواهد آمد، تا تنور قاچاق و «بازارسیاه» همچنان گرم و داغ باقی بماند. سردار اکبر، در توضیح نظریة «کشکی ـ اقتصادی» خود، ادعا کرده «خلق ثروت»، تبعیض نیست!
البته در چارچوبی که اکبر رفسنجانی و شرکاء، «ثروت» خلق میکنند، هیچگونه تبعیضی هم وجود ندارد. به عنوان نمونه، شرکت «استاتاویل»، رشوه را به پسر حاج اکبر میدهد و او هم رشوه را با رعایت عدالت اسلامی بین دارودستة اصلاحطلب و اصولگرا «توزیع» میکند، یا اینکه، شرکت «توتال» رشوه میدهد، و به همین صورت عمل میکنند. تبعیض، وقتی مطرح میشود که کسی کالائی تولید کند، و ثروت حاصل از تولید خود را به طور عادلانه در میان حکومتیهای عمامهای «توزیع» نکند. اینجاست که شاهرودی جهت استقرار عدالت وارد معرکه خواهد شد، و «تولید کنندة» ثروت را در ملاء عام «اعدام» میکند، تا رفع تبعیض شود. نظریهپرداز اصلی این نوع «سوسیالیسم»، همان محمد، پسر عبدالله باید باشد که، پس از توزیع عادلانة ثروت اشراف قریش و یهودیان، یک حکومت دمکراتیک هم در صحرای عربستان به راه انداخت، و سپس با برپائی یک رفراندوم «آزاد»، از نیاکان والاتبار ما درخواست کرد که میان دین زرتشت و حکومت اسلامی «انتخاب» کنند! نتیجه را همه میدانیم: نیاکان ما همگی «آزادانه» به دین اسلام «رأی» دادند. باور ندارید، از رضای «نوع سوم» بپرسید!
در پی «پروپاگاند» سینمائی ایالات متحد و فرانسه، نیویورک تایمز و کیهان نیز به «پروپاگاند» اخیر پیوستهاند، البته هریک به شیوة خود! نیویورک تایمز، همانطور که پیشتر گفتیم شیپور حزب دموکرات و روشنفکرنمایان ینگه دنیا است. در آزادی این رسانه، همین بس که هر یک از روزنامه نگاراناش، هر نوع عقیدة مضحکی را نهایت امر به «نوام چامسکی» نسبت میدهند، چون میدانند هیئت تحریریه، حق پاسخ را برای نوام چامسکی به رسمیت نمیشناسد!
به نقل از «نوام چامسکی»، در کتاب «در باب پروپاگاند»، صفحه 208
بله، حال که با گوشهای از فعالیتهای روشنفکرنمایانة نیویورک تایمز آشنا شدیم، بهتر است سری به مقالات دو روز اخیر شیپور حزب دموکرات بزنیم که در کیهان نیز بازتاب یافته.
در دو روز اخیر نیویورک تایمز، به افشاگری در مورد ارتباط مستقیم ارتش ایالات متحد با خرابکاران در پاکستان و عراق پرداخته، میگوید، دفتر گزینش خرابکار پنتاگون در مرز ترکیه و عراق واقع شده! البته ما بدون افشاگریهای نیویورک تایمز هم میدانستیم که حضور ارتش جنایتکار آمریکا در عراق برای استقرار دمکراسی نیست، بلکه جهت تبدیل کشور عراق به کانون تروریسم جهانی است، تا آمریکا از طریق نوکرانش در جمکران، کشورهای عضو پیمان بغداد سابق، ایران، پاکستان، ترکیه و عراق را به کانون تروریسم «طالبانی» بر علیة قدرتهای منطقهای تبدیل کند. اما چه شده که نیویورک تایمز، در این دو روزه، آنچه همه میدانستند، اینچنین «افشا» میکند؟ همانطور که گفتیم نیویورک تایمز شیپور دمکراتهاست، و با هدف ایجاد حاشیة امن برای دمکراتها و بازارگرمی برای انتخابات آینده، وارد معرکه شده. تا فرهیختگان ایالات متحد، پس از تماشای فیلم صدمنیک قاز «برادر» ردفورد، و مطالعة روزینامة «وزین» نیویورک تایمز، متقاعد شوند که مسئول جنایات آمریکا در عراق و افغانستان، فقط و فقط حزب جمهوریخواه بوده، و دموکراتها اصلاً نقشی نداشتهاند! هر چند که امروز، اکثریت در کنگره و مجلس نمایندگان با دمکراتهاست! بله، محور اصلی پروپاگاند اخیر سازمان سیا همانطور که در وبلاگ «اسکار و چاوز» گفتیم، ترک عراق، جهت لنگر انداختن در افغانستان است! چرا که افغانستان با هند و چین مرز مشترک دارد، و تا روسیه هم راهی نیست! کافی است ارتش دمکراسیپرور یانکیها اشتباهاً نوک پا در تاجیکستان بگذارد، و در جمکران هم که نوکران ضدامپریالیست همیشه آمادة جانفشانی در راه عموساماند، پس ورود به روسیه از راه خزر هم سهل و آسان خواهد شد! بله، بیجهت نبود که رضا پهلوی بلافاصله با بیانیة خزر «مخالفت» کرد! چون یک محور پروپاگاند، استقرار «فرضی» حضرت والا بر تخت سلطنت است.
و این مهم را، کیهان تهران، یا شیپور ایرانینمای «هریتیج کلاب» عهدهدار شده. بله، روزینامة کیهان، روز سه شنبه 29 آبانماه سالجاری، در یادداشت روز تحت عنوان «پدرخواندهها و شرایط ویژه»، ضمن بیپایه خواندن ادعای حاج اکبر در مورد «شرایط ویژه»، به حیف و میل و فساد مالی شخص رفسنجانی و شرکایاش اشارهها کرده. البته اینکار در پوشش «انتقاد» از اکبر رفسنجانی و قوم و قبیلهاش صورت میگیرد، و حکایتی نیز از «جاسوسی» موسویان مطرح میشود، و نهایتاً کیهان دست به معرفی فائزة هاشمی، در مقام یک سلطنتطلب میزند که، به نقل از یک خبرنگار زن، طرفدار آزادی زنان و پیشرفت هم هست! کیهان ادعا دارد که، فرح پهلوی هم این «روزا لوکزامبورگ» جمکرانی را به عنوان «مظهر» پیشرفت و ترقی مورد تائید قرار داده! و در پایان «مقاله»، کیهان متذکر میشود که، احمدی نژاد، با چپاول و جنایات دارودستة اکبر هاشمی «مقابله» خواهد کرد!
البته ما میدانیم که احمدی نژاد، خود دست پروردة رفسنجانیها و خاتمیهاست، و معمولاً چاقو دستة خود را نمیبرد. همچنین میدانیم که، علیاحضرت «سابق» از نظر تفکر اجتماعی در همان ردهای قرار گرفتهاند که مرضیه مرتاضیها و عبادیها. و هنوز فراموش نکردهایم که مهرانگیزکار، دو روز پیش، عملاً دست به مداحی از صبیة حاج اکبر زده بود، و این موجود مفلوک و متحجر را جهت اشغال پست ریاست جمهوری پیشنهاد میکرد! البته همسرائی بوقهای استعمار به این مختصر ختم نمیشود! خیر، سایت «روزآنلاین»، شعبة افتخارآفرین «حاجاکبر» در فرنگستان، به بهانة انتقاد از مقالة «پدرخواندهها و شرایط ویژه»، عملاً به مدح و ثنای دارودستة رفسنجانی مشغول شده! و از «تهمتهای ناروای» کیهان به این گروه جنایتکار و چپاولگر به شدت انتقاد میکند! و از قول کیهان، به کوهنوردی و اسب سواری فائزه هم اشاراتی دارد، تا همه اطمینان حاصل کنیم، فائزه خیلی«مدرن» است! گویا هر کس باسن مبارک بر زین اسب میگذارد، به دلیل تکانهای مکرر، ذهنیاتاش هم تکان میخورد! و این ذهنیات تحت تأثیر همان تکانها از عصرحجر یکباره به هزارة سوم میپرد!
ولی ما میدانیم که جنگ زرگری کیهان با «روزآنلاین» و دیگران، نهایتاً پیامد افشاگریهای نیویورک تایمز در مورد جنایات آشکار ارتش آمریکا در پاکستان و عراق است. ما میدانیم که اکبر رفسنجانی، همچون اصلاح طلبان، «نهضت آزادی»، و دارودستة احمدی نژاد، سر در آخور سازمان سیا دارد، و هنوز شاهدان براندازی سال 57 در جامعة ایران در شمار هزاران تن حضور دارند! بله، ما هنوز فراموش نکردهایم، و میدانیم که دههها پیش از کودتای کلنل رضاخان، استعمار در ایران، جهت اعمال سیاست خود، به تقابل دروغین «شیخ و شاه» تکیه کرده بود. و پیوسته، از دورة میرزای شیرازی، شاه را به عامل «ثبات»، و شیخ را ابزار «آشوب» معرفی میکرد. و گویا این بازی مهوع به دهان آنگلوساکسونها خیلی مزه کرده، چرا که از طریق تمرکز بر نام «رضا»، اینبار قصد تکرار آنرا هم دارند. البته اینبار، نام «رضا» به «عقلانیت»، و «توزیع عادلانة ثروت» هم پیوند خورده، تا ضامن حضور دین استعماری هم باشد.
همانطور که پیشتر هم گفتیم، یکی از شیوههای پروپاگاند، «تکرار چکشوار» واژههای کلیدی است. و این روزها، علاوه بر تهاجم «ظاهری» به دارودستة رفسنجانی، نوکران ضدامپریالیست سازمان سیا، و در رأس آنها محمد خاتمی، دکانی هم جهت «امام رضا» باز کردهاند، تا حضور رضاخان در صحن مطهر امام رضا را هم به یادمان بیاورند. به زبان سادهتر، با یک تیر، دو یا در واقع چندین و چند نشان بزنند! بله، نام «رضا» را دست کم نگیریم! در کشورمان، یک «رضا» داریم، که موجودیت تاریخی دارد، و بنیانگذار دودمان پهلوی است. «مدرنیزاسیون» فاشیستی ایران در دوران همین «رضا» صورت پذیرفت. به یاد داشته باشیم که «مدرنیزاسیون»، هیچ رابطهای با «مدرنیته» نداشته، و به دلیل سنت شکنی صرف و کورکورانه، و ایجاد «گسست» در تداوم تاریخی جوامع، در تقابل کامل با «مدرنیته» است.
علاوه بر «رضای» فوق، یک «رضا» هم داریم که موجودیتی «تخیلی» دارد، هر چند بسیار «خلقی» است؛ بله، «رضا موتوری» معروف خودمان. سارقی بسیار دوست داشتنی، که از کار خود پشیمان میشود تا به جرگة خادمان جامعه بپیوندد. «رضا موتوری»، «خلقی» و «خاکی» است، و شاید صفات دیگری هم داشته باشد که با حرف «خ» شروع میشود! رضا موتوری به دلیل شباهت فراوان به فرخ، یک نویسندة مرفه، به طور اتفاقی در جایگاه او قرار میگیرد، و در نتیجه با نامزد فرخ، فرنگیس که از خانوادة مرفهی است ارتباط برقرار میکند. اما پس از مدتی حوصلهاش از زندگی پولدارها سر میرود، و با شعار صفای زندگی در فقر و بدبختی است، هویت واقعی خود را بر فرنگیس فاش میکند! و خلاصة مطلب، در انتهای فیلم، «رضاموتوری»، مانند دیگر خلقیون، «شهید» میشود! این «رضائی» است که کاملاً تخیلی است. ولی یادمان نرود که، رضای اصلی، همان «رضای» بیبیگوزکهای جمکرانی، یا رضا از «نوع سوم» است. این «رضا»، برخلاف کلنل رضاخان، و رضاموتوری، اصلاً مرگ ندارد! چون موجودیت تاریخی هم ندارد. رضای جمکران، یک سنگ مزار است که به دور آن به اندازة یک مقبرة بیدر و پیکر، داستان و روایت بافتهاند، و با آن، جیب خلقالله را حسابی خالی میکنند. ولی این سنگ مزار را هم دست کم نگیریم. محمد خاتمی، در سفر اخیرش به شهر مشهد، ضمن «نبش» قبر رضای مقدس، دمکراسی و عقلانیت اسلامی استخراج کرده! و این مظهر عقلانیت را به عنوان «نظریهپرداز» حاکمیت هم معرفی میکند!
البته جای تعجب نیست! گورکن جماعت، آداب زندگی حال و آینده را همیشه از جسد گذشتهگان موهوم بیرون کشیده. و روش زندگی کنونی را نیز در گذشتهها دفن کرده. در نتیجة این حفاریها و کندوکاوها، محمد خاتمی اعلام میکند که سیاه جامگان، «دیکتاتوری»، تشکیل داده بودند! و رضای مقدس، از بنیانگذاران نظریة حکومت مشروع مردمی بوده! محمد خاتمی در ادامه «هذیاناتاش» به دروغ متوسل شده، میگوید، از نظر اسلام، اگر کسی بدون اتکاء به رأی مردم حکومت را به زور به دست بگیرد، مطلوب نیست! حکومت اسلامی به گفتة محمد خاتمی حکومت بر بردگان نیست! محمد خاتمی شیاد، که از طرفداران تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان و عراق بود، در مشهد ادعا کرده، حکومت جمکران با حکومت اسلامی افغانستان تفاوت دارد! مسلم است! در ایران، جهت استقرار حکومت اسلامی، ایالات متحد نیازی به حضور نظامی مستقیم نداشت. خاتمی ضمن نکوهش دروغ گفتن به مردم، خواستار عدالت هم میشود!
خبرگزاری «حنازرچوبه»، مورخ اول آذرماه 1386، به نقل از خاتمی در مشهد مینویسد:
«امام رضا مظهر عقلانيت اسلام است[...] ما خواهان عدالت هستیم[...] جامعهای میخواهیم که در آن[...] ثروت عادلانه توزیع شود»
البته منظور حاجمحمد توزیع ثروتهائی است که به ایشان «تعلق» ندارد. در ضمن ما به یاد داریم که در دوران ریاست رفسنجانی و خاتمی، بر حکومت جمکران، آنچه عادلانه توزیع شد، فقط فقر، چپاول، قتل و سرکوب بود! و شاید به همین دلیل است که حاج اکبر نیز پیشتر از خاتمی، خواستار عدالت و توزیع ثروت شده. مهرنیوز، مورخ 30 آبانماه 1386 مینویسد، اکبررفسنجانی، «خلق ثروت» را از ارزشهای اسلامی به شمار آورده. البته اکبر رفسنجانی «تولید ثروت» را گویا با دریافت رشوه و حقحساب و فساد مالی اشتباه گرفته باشد، چرا که، طی 28 سالی که قبیلة رفسنجانی به قول خودش «خلق ثروت» میکنند، امکان تولید صنعتی عملاً در کشور نابود شد، و حکومت مستقل اسلامی، نفت خام میفروشد، مواد غذائی وارد میکند و بهرة بانکی را مرتب افزایش میدهد! ولی ظاهراً «شرایط ویژه»، باعث شده که اکبر رفسنجانی، روال مرسوم چپاول در سه دهة اخیر را به زیر سئوال برده، نهایت امر خواهان «تولید» در کشور شود! مسلماً این تغییر موضع، «دلیل» دارد! دلیل هم این است که استعمار غرب در منطقه تضعیف شده، و حاج اکبر هم یکشبه سوسیالیست! البته سوسیالیسم حاج اکبر و خاتمی همان «جمکرانیسم» است که توسط اقتصاددانان زبدهای چون میرحسین موسوی و بهزاد نبوی به اجرا در خواهد آمد، تا تنور قاچاق و «بازارسیاه» همچنان گرم و داغ باقی بماند. سردار اکبر، در توضیح نظریة «کشکی ـ اقتصادی» خود، ادعا کرده «خلق ثروت»، تبعیض نیست!
البته در چارچوبی که اکبر رفسنجانی و شرکاء، «ثروت» خلق میکنند، هیچگونه تبعیضی هم وجود ندارد. به عنوان نمونه، شرکت «استاتاویل»، رشوه را به پسر حاج اکبر میدهد و او هم رشوه را با رعایت عدالت اسلامی بین دارودستة اصلاحطلب و اصولگرا «توزیع» میکند، یا اینکه، شرکت «توتال» رشوه میدهد، و به همین صورت عمل میکنند. تبعیض، وقتی مطرح میشود که کسی کالائی تولید کند، و ثروت حاصل از تولید خود را به طور عادلانه در میان حکومتیهای عمامهای «توزیع» نکند. اینجاست که شاهرودی جهت استقرار عدالت وارد معرکه خواهد شد، و «تولید کنندة» ثروت را در ملاء عام «اعدام» میکند، تا رفع تبعیض شود. نظریهپرداز اصلی این نوع «سوسیالیسم»، همان محمد، پسر عبدالله باید باشد که، پس از توزیع عادلانة ثروت اشراف قریش و یهودیان، یک حکومت دمکراتیک هم در صحرای عربستان به راه انداخت، و سپس با برپائی یک رفراندوم «آزاد»، از نیاکان والاتبار ما درخواست کرد که میان دین زرتشت و حکومت اسلامی «انتخاب» کنند! نتیجه را همه میدانیم: نیاکان ما همگی «آزادانه» به دین اسلام «رأی» دادند. باور ندارید، از رضای «نوع سوم» بپرسید!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت