جمعه، آذر ۰۲، ۱۳۸۶


دژ بابک!
...

ای قلّة شگرف،
ای گور بی‌نشانة جمشید تیره روز،
ای صخرة عقوبت ضحّاک تیره جان!
ای کوه، ای تهمتن، ای جنگجوی پیر،
ای آنکه خود به چاه برادر فرو شدی
اما کلاه سروری خسروانه را
ـ در لحظة سقوط ـ
از تنگنای چاه رساندی به کهکشان!

«من مازیار، و افشین خیدر، فرزند کاووس، و بابک، هر سه از دیر باز با یکدگر پیمان بسته‌ایم که دولت از عرب باز ستانیم و ملک و جهانداری به خاندان کسرویان( ساسانیان) بازگردانیم»

به نقل از ابن اسفندیار.

این نشانه‌ای است تاریخی از مقاومت ایرانیان در برابر اشغالگران مسلمان که از قرن هفتم تا هزارة سوم میلادی همچنان ادامه دارد. هنوز دستاربندان، در تداوم راه اشغالگران، که اکنون در قالب استعمار آنگلو‌ساکسون‌ بروز کرده، نابودی فرهنگ این مرز و بوم را در دستور کار دارند.

به یاد داریم که روز 25 سپتامبر سال 2007، دز براون، وزیر دفاع انگلستان در بنگاه سخن پراکنی «بی‌بی‌سی» بر «تعهد» انگلستان به اسلام و طالبان در افغانستان تأکید کرد و گفت، انگلستان قصد خروج از افغانستان ندارد! بله، همانطور که گفتیم استعمار دست از اسلام نخواهد شست.

در راستای تأمین تعهد انگلستان به اسلام و طالبان، حکومت اسلامی، 4 میلیارد تومان بودجه جهت آموزش قران در نظر گرفته! به گزارش «مهرنیوز»، مورخ 2 آذرماه 1386، قرار است بودجة سازمان تبلیغات اسلامی در همین راستا به60 میلیارد تومان ارتقاء یابد. رئیس این سازمان، سید مهدی خاموشی، که قبیله‌اش یک پا هم در اتاق بازرگانی مستحکم کرده، برای اعزام طلبه، و تهیة «نرم‌افزار دینی»، جهت هیئت‌های مذهبی، تقاضای 25 میلیارد تومان افزایش بودجه کرده است. «سازمان تبلیغات اسلامی» چه وظیفه‌ای جز انتشار ابتذال و بندگی می‌تواند داشته باشد؟ به چه دلیل ارز حاصل از تاراج نفت کشورمان می‌باید صرف نابودی مردم همین مملکت شود؟ این بودجه در شرایطی به سازمان تبلیغات استعماری اختصاص می‌یابد که آموزش پرورش ایران حتی معلم کافی جهت آموزش کودکان استخدام نمی‌کند.

به گزارش گروه «خبرهای 16» ـ شاخه‌ای از ایرنا ـ مورخ 23 آبان‌ماه سال‌جاری، 40 نفر از دختران دانش آموز دبیرستان «ذرت‌کار» در شمس‌آباد دزفول، به نمایندگی از سوی 100 دختر دانش آموز این دبیرستان در اعتراض به نداشتن دبیر عربی در دفتر نمایندة این شهر اجتماع کرده‌اند. بر اساس همین گزارش، دو ماه است دانش آموزان این دبیرستان دخترانه، در استان خوزستان از وزارت آموزش و پرورش تقاضای دبیر زبان عربی می‌کنند! زبانی که گویا جهت قرائت قرآن «مقدس» جمکران الزامی است! و سازمان تبلیغات اسلامی با بودجة سرسام‌آوری که در بالا عنوان کردیم، حتی یک «دستاربند» ندارد که در سطح دروس دبیرستان، بتواند زبان عربی تدریس کند! بودجة این سازمان صرف چه اموری می‌شود؟ مشخص است: تولید روضه خوانانی که از طریق «ساواک»، به روستاهای دور دست ایران اعزام می‌شوند، تا با ارعاب روستائیان هر جشن و آئینی که رنگ و بوئی از ایرانی‌ات دارد، با مراسم مبتذل شیعی مسلکان جایگزین کنند.

این بودجه‌های کلان در شرایطی به سازمان استعماری تبلیغات اسلامی اختصاص می‌یابد که کارگران شهرداری، که اقدام به جمع‌آوری زباله از مراکز درمانی و بیمارستان‌ها می‌کنند، در خطر ابتلا به بیماری‌های هپاتیت و ایدز قرار گرفته‌اند، چرا که، «وزارت بهداشت» جهت تفکیک زباله امکانات کافی در اختیار ندارد! ولی سید مهدی خاموشی می‌باید 5 هزار روضه خوان به روستاها اعزام کند، تا «اشغال خاموش» کشورمان توسط استعمار غرب تکمیل شود. بله، اشغال خاموش،‌ با توسل به تبلیغات اسلامی، و اینبار به بهانة بزرگداشت «بابک خرمدین!»

جنبش بابک خرمدین برضد خلیفة عباسی، یک رخداد تاریخی است،‌ که طی سده‌های متمادی، در فرهنگ مقاومت ما ایرانیان بر علیه تازیان، به حرکتی نمادین در مخالفت با اعراب تبدیل شده. پس از به قدرت رسیدن دستاربندان، با دسیسة استعمار، در 22 بهمن، این تمایل در قشرهای مختلف اجتماع ایجاد شد، که از طریق نوعی «بازگشت»‌ به ریشه‌های تاریخی «مقاومت ضدعرب»، زمینه‌هائی جهت مبارزه با استیلای استعماری حکومت اسلامی در ایران فراهم آورند. اینجاست که حکومت اسلامی، با بهره‌گیری از شبکة تبلیغاتی درونمرزی و فرامرزی خود، جهت سرکوب جنبش مقاومت مردمی، تلاش می‌کند که بزرگداشت مقاومت‌ خرمدینان در تاریخ ایران را، به تمایلات تجزیة آذربایجان از کشور پیوند دهد. در همین راستا شاهد فعالیت‌های وسیع عوامل «تجزیه‌طلب» حکومتی، بر محور مبارزات به «اصطلاح» ترک‌زبانان هستیم؛ فعالیت‌هائی که تماماً از سوی ساواک و سازمان‌های استعماری غرب حمایت می‌شود، تا به این وسیله، هر گونه مخالفتی با این حکومت استعماری را به تمایلات «تجزیه‌طلبانه» پیوند زند.

و به این دلیل است که یک نمایندة مجلس حکومت اسلامی،‌ که مانند دیگر نمایندگان این مجلس مضحک به تائید ساواک رسیده، در مراسم بزرگداشت زادروز بابک خرمدین حضور یافته و سخنرانی می‌کند. و داستان به اینجا ختم نمی‌شود، نمایندة مذکور در نطق پیش از دستور مجلس نیز از بابک خرمدین می‌گوید!

بله با توسل به بابک خرمدین، همان سیاست استعماری سازمان تبلیغات اسلامی بر ما ملت تحمیل می‌شود. از پیشگامان اشغال خاموش، می‌توان از آقای اکبر اعلمی، نمایندة «محترم» مردم تبریز نام برد. ایشان از کسانی هستند که در روز 30 ژوئن، جهت گرامیداشت زادروز بابک، در گردهمائی «دژ بابک» حضور به هم رسانده‌اند، چرا که،‌ به قول خودشان، بابک را مظهر مقاومت در برابر اشغالگران می‌دانند! جناب آقای دکتر اعلمی، در حالیکه به پرسش‌های کاربران «عصر ایران» پاسخ می‌دادند، از سوی یکی ازکاربران مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند که، چرا در دژ بابک، محل تجمع تجزیه طلبان حضور یافته‌اید؟ تجزیه طلبان از حضور شما به نفع خود استفاده می‌کنند!

بله! «دژبابک»، تا زمانیکه سید مهدی خاموشی، بودجة آموزش و پرورش را صرف واردات نرم‌افزار «دینی»، تولید و اعزام روضه‌خوان می‌کند، «محل تجمع تجزیه طلبان» خوانده می‌شود، تا کسانی که بر خلاف مشی تقیه، بندگی و ذلت، و نوکری سلطه‌گران، جسارت کرده، و مقاومت در برابر اشغالگران را طبیعی به شمار می‌آورند، بدانند که از نظر سازمان سیا، و نوکران‌اش در حکومت جمکران «تجزیه طلب» خوانده می‌شوند. چرا که با اینکار، اتحاد جماهیر اسلامی مطلوب سازمان سیا «تجزیه» خواهد شد! این بررسی مختصر پرسش یکی از کاربران «محترم» عصر ایران بود. حال بپردازیم به پاسخ جناب «دکتر» اعلمی، نمایندة تبریز که در تجمع دژ بابک حضور یافته‌اند.

آقای اعلمی این پرسش موذیانه را، به طریقی بس موذیانه‌تر پاسخ می‌گویند! به این ترتیب که مسئلة حضور خود در دژ بابک را با ملاقات رسمی رئیس جمهور حکومت اسلامی، با رهبران دیگر کشورهای جهان در ترادف قرار داده اظهار می‌دارند، همانطور که رئیس جمهور ایران با بعضی از روسای جمهور «کمونیست»، «بی‌دین» و «ضددین» اختلاف ایدئولوژیک دارد، ولی آن‌ها را در آغوش کشیده و می‌بوسد، به همان دلائل هم تجزیه طلبان از مواضع حق طلبانة من دفاع می‌کنند! بله، آقای اعلمی با «دین سنج» خود، در بین روسای کشورهائی که با احمدی نژاد ملاقات کرده‌اند، «بی‌دین» و «ضددین» یافته‌اند! و به همین دلیل سعی دارند بابک خرمدین را یک مسلمان متعهد معرفی کنند! در نتیجه یکی دیگر از کاربران، ضمن تأکید بر اینکه دژ بابک محل تجمع تجزیه طلبان است، ابزار لازم جهت پاسخ مطلوب را حضورشان تقدیم کرده، می‌پرسد، علت شرکت شما در مراسم تولد بابک و سخنرانی برای تجزیه طلبان چه بود؟

اینجاست که آقای اعلمی با پیروی از «تعهد» انگلستان به اسلام و طالبان، و با پیروی از خلیفة عباسی،‌ بابک خرمدین را یکبار دیگر، ولی از نظر تاریخی «مثله» فرموده، او را در ترادف با امثال بن‌لادن قرار داده، می‌فرمایند:

«من بابک خرمدین را یک انترناسیونالیست و شخصیت ملی و تاریخی می‌دانم و[...] معتقدم که این شخصیت ضد دین و ضد مسلمانان نبوده. و علیه [...] بیگانگان و متجاوزان به وطن خود، برده‌داری و سلطه‌گری [...] و استفاده ابزاری از دین توسط خلفای عباسی مبارزه می‌کرده است، نه علیه اسلامی که محمد و علی مبلغ و مروج آن بوده‌اند.»

منبع: اطلاعات نت، مورخ 23 نوامبر 2007

بله! بابک خرمدین، به زعم آقای اعلمی، ظاهراً چندین سدة پیش، به همان ترهات محمد خاتمی در مشهد، در باب جامعة مدنی، مخالفت اسلام با زور و سلطه و دروغ معتقد بوده، و ما بی‌خبر بودیم! «ابن اسفندیار» که نمی‌دانسته هیچ، خود بابک هم نمی‌دانسته! و در مورد بازگرداندن حکومت ایران به «کسرویان»،‌ گویا به بابک و مازیار تهمت زده‌اند! پس مروری داشته باشیم بر مقاومت بابک خرمدین در برابر بیگانگان.

بابک از خرمدینان بود و هیچ ارادتی به محمد، علی و خصوصاً دین و اعتقادات اینان نداشت. بابک خرمدین، به جنبش خرمیه پیوست تا بیگانگان تاراجگر را از ایران براند. ولی با خیانت افشین، فرمانروای آذربایجان و ارمنستان در این مبارزه جان خود از دست داد. قتل بابک در روز چهارم ژانویة سال 838 میلادی به ثبت رسیده. قتل فجیع بابک خرمدین توسط خلیفه عباسی را تاریخ طبری، چنین بیان می‌کند:

بابک را بر فیل نهادند، تا مردمان او را ببینند. سپس بابک را به قصر خلیفه در سامرا بردند. ابتدا دست و پایش را بریدند. سپس شکم او را دریدند و سرش را ازتن جدا کردند. آنچه از پیکربابک بر جای مانده بود، به دروازة شهر آویختند، و سرش را پس از گرداندن در شهرهای عراق، به خراسان فرستادند، تا عبدالله ابن طاهر آنرا در شهرهای خراسان نیز به نمایش بگذارد. سپس در شهر نیشابور سر بابک را بر تیرکی گذاردند. و برادر بابک را به بغداد فرستادند و به همان ترتیب وی را نیز به قتل رساندند.
تاریخ طبری، صفحة 197.

من در شبی که زنجره‌ها نیز خفته‌اند:
[...]
من در سکوت یخ زدة این شب سیاه :
تنهاترین صدایم و تنهاترین کـَس‌ام،
تنهاتر از خدا:
در کار آفرینش مستانة جهان،
تنهاتر از صدای دعای ستاره‌ها:
در امتداد دست درختان بی‌زبان،
تنهاتر از سرود سحرگاهی نسیم:
در شهر خفتگان.

دوازده سده پیش، بابک و مازیار پیمان بستند که بیگانگان را از این مرز و بوم برانند، پیمان بستند که حکومت ایران زمین را به ایرانیان بازگردانند. پیمان مازیار و بابک، از دیرباز، پیمان ما ایرانیان با یکدیگر است.
[...]
ای آتشی که شعله کشان از درون ِشب
برخاستی به رقص،
امّا بَدل به سنگ شدی در سحرگهان!
ای یادگار خشم فروخوردة زمین
در روزگار گسترش ظلم آسمان!
ای معنی غرور،
[...]

آیا بر آستان بهاری که می‌رسد:
تنهاترین صدای جهان را، سکوت تو
امکان انعکاس تواند داد؟

نادر نادرپور، لس‌آنجلس، 1993


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت