...
به یاد داریم که چندی پیش، نژادحسینیان در بنگاه سخن پراکنی «بیبیسی»، محتشمیپور در سایت مشارکتچیها، و محمدهاشمی، میرحسین موسوی منفور و دیگر نوکران کارخانة رجاله پروری، همگی با احداث «خط لولة صلح» به مخالفت برخاسته بودند، چرا که، به ادعای اینان، بهای گاز صادراتی به هند حدود یک سوم بهای گاز در بازار جهانی است! به یاد داریم که آخوند محتشمیپور حتی یک فتوی هم در این باب صادر کرد، تا به قول خودش «منافع ملی» را محفوظ نگاه دارد. حال بهتر است بدانیم که، به گفتة روزنامة کیهان چاپ تهران، مورخ 20 نوامبر سال 2007، «امارات متحد عربی، با پرداخت رشوه، یک قرار داد 52 ساله با حکومت مستقل اسلامی منعقد کرده که بر اساس آن گاز ایران را به کمتر از یک چهلم بهای رایج خریداری کند.» و همانطور که میتوان حدس زد، هیچیک از «شخصیتهای» بالا از چنین قراردادی ابراز نگرانی جهت «منافع ملی»، و کودکان بیخانمان تهرانی نکردهاند! این مختصر را نوشتیم تا روشن شود، «منافع ملی» نزد دارودستة رفسنجانی و مشارکتچیها در واقع دریافت رشوه، جهت به تاراج سپردن ثروتهای ملی ما است، و نه تنها ارتباطی با منافع ملی ایران ندارد، که در تقابل کامل با همین منافع قرار میگیرد. حال باید دید شرکت «استات اویل» و «توتال»، در برابر رشوههائی که به مهدی هاشمی پرداخت کردهاند، و به دلیل پرداخت رشوه در دادگاه بینالمللی هم محکوم شدهاند، نفت ایران را به چه بهائی خریداری میکنند، که «منافع ملی» میرحسین موسوی و محتشمیپورها تأمین میشود، و به این خوبی خفقان گرفتهاند. دیگر انواع جنجالهای فعلة فاشیسم را نیز میتوان در همین راستا بررسی کرد.
به عنوان نمونه، دارودستة عبادی یا همان ریزه خواران محفل نوبل، از دهها تن که در دادگاههای «حقوق بشر اسلامی» شاهرودی و لاریجانی به اعدام محکوم شدهاند، هیچ نمیگویند! به همچنین است در مورد گردانندگان سیرک سیار «پاسداراکبر» در بلاد غرب، که سعی دارند آخوند مطهری را «لیبرال» معرفی کنند، تا از این طریق تحجر جمکرانیسم را به لیبرالیسم پیوند دهند، و با خیال آسوده به جنگ زرگری با «چپالله»، یا همان خیل رضا موتوریهای خودمان مشغول شوند. این جنگ زرگری با سرمقالة «محمد قوچانی» در «شهروند امروز» آغاز شده. قوچانی داماد عمادافروغ است که پیشتر در روزینامة شرق به مداحی اکبر رفسنجانی و بوسیدن آستان سازمان سیا و لیسیدن پای برژینسکی اشتغال داشت. بله، همین محمد قوچانی، اکنون با زبان الکن حوزوی، به صدور فتوی جهت قلع و قمع «التقاطیون» مشغول شده! «نقد» مهملات این جوجه فاشیست که مانند دیگر براندازان حکومت اسلامی سر در آخور حزب دمکرات ایالات متحد دارد، توسط چپنمایانی که 28 سال است به «توجیه» جنایات فعلة فاشیسم در کشورمان مشغولاند، صورت میگیرد. هدف ما بررسی مطالب آشفته و بیسروته نوسودانی چون قوچانی نیست. هدف، این است که بگوئیم دو گروه برانداز، پس از 28 سال همکاری، جنگ زرگری را از سر گرفتهاند. همچنان که دستاربندان ساواک نیز جهت ایجاد آشوب وارد معرکة سنتی استعمار شدهاند.
در رابطه با درگیریهائی که به تخریب حسینیة دراویش گنابادی در بروجرد انجامید، شنبه شب گذشته، امام جماعت مسجدالنبی بروجرد، به همراه دو حجتالاسلام دیگر مورد بازجوئی قرار گرفتهاند، و بلافاصله دستاربندان بروجرد و «نخبگان» برای آزادی عاملان آشوب بسیج شدند. در ضمن یکی از روحانیون شهر بروجرد، به نام علمالهدی، که برای جلوگیری از خشونتها دخالت کرده بود، با سلاح سرد مجروح شد و ضاربین وی نیز موفق به فرار شدند!
منبع: ایرنا، خبرهای 16، مورخ 26 نوامبر 2007
فعلاً پورمحمدی وزیر کشور جمکران در این مورد اظهار نظر فاضلانهای نکرده! مثلاً به عنوان نمونه هنوز نگفته، کار خودمان بود، تا بتوانیم، مانند بهمن سال 57، یک براندازی خوب را به عنوان «انقلاب شکوهمند سلطنتطلبان» سازمان دهیم! چرا که شیخ جماعت، هر گاه در بن بست قرار گیرد فقط به دامان «شاه» پناه میبرد. چون حاکمیت شاه، همیشه «حزبالله» را موظف خواهد کرد، جهت حفظ منافع کارخانة رجاله پروری، مساجد را به کانون توطئه و آشوب تبدیل کند. و البته به موازات فعالیتهای دستاربندان، «لاتالله» و «چپالله» نیز دانشگاههای کشور را به آشوب خواهند کشید. «اوباشالله» هم تحت زعامت ساواک به خیابانها خواهند آمد. بله، ما ملت جهت فعالیت سیاسی اصلاً نیازی به حزب و برنامهریزی و این حرفها نداریم! برنامة فعالیت سیاسی و اقتصادی در کشورمان از قبل، توسط سر اسقف کلیسای آنگلیکان تهیه و تنظیم شده.
به همین دلیل ایشان خطاب به مسلمانان فرمودهاند، نماز شما، «نظم» زندگی شماست! بله، به عبارت دیگر، مسلمین باید زندگی خود را مطابق «برنامة الهی» تنظیم کنند، «برنامة زمینی» یا برنامه «زندگی واقعی» را عالیجناب «روان ویلیام» برایشان تعیین خواهد کرد:
«این اقدام مسلمانان [نماز] به یاد خداوند در ریتم زندگی روزانة آنها منتهی میشود.»
منبع: مهرنیوز، مورخ 5 آذرماه 1386
عالیجناب «ویلیام» ضمن مصاحبه با مجلة اسلامی «امل»، انتقاد مفصلی هم از دخالتهای نظامی آمریکا در دیگر کشورهای جهان فرمودهاند، و فراموش کردهاند که کشور انگلستان در تمامی جنایات ایالات متحد در منطقه شرکت فعال دارد! بله، این ویژگی آخوند جماعت است که هرگز به خود نمینگرد، این نوع جانور همیشه نگاهش به دیگران است، تا بهآنها درس «اخلاق» بدهد، و به «راه راست» هدایتشان کند. اسقف «ویلیام» سپس به انتقاد از «قوم برگزیدة خداوند» که «ماموریت الهی» دارد پرداخته. میدانیم که آمریکائیها مانند یهودیان و مسلمانان خود را قوم برگزیدة خداوند میدانند! همان خداوندی که اصلاً وجود ندارد، تا بتواند با تکذیب این مهملات، ما را هم از دست اینان خلاص کند! بله، به محض اینکه شما خود را «برگزیدة خداوند» به شمار آوردید، همچون «محمد» و «جرج بوش»، هر جنایتی را که جهت حفظ منافعتان مرتکب شوید، «مأموریت الهی» میخوانید. فعلاً مأموریت الهی جرج بوش، «حفظ دموکراسی» و «مبارزه با تروریسم»، از طریق کشتار مردم و چپاول اموال و دارائیهای ملی در عراق، افغانستان، پاکستان و کل منطقه است! البته جرج بوش در این «مأموریت مقدس» تنها نیست! به ارادة همان خداوندی که او را برگزیده، حکومت ضدامپریالیست جمکران هم گام به گام جرج بوش را همراهی میکند. به گفتة «فارس نیوز»، مورخ 26 نوامبر سالجاری، تونی بلر اظهار داشته، در سال 2003، پیش از تهاجم نظامی به کشور عراق، ضمن گفتگوی مستقیم با محمدخاتمی، از همکاری و همراهی حکومت جمکران با اشغالگران اطمینان حاصل کرده! به احتمال زیاد، مأموریت الهی جرج بوش در هماهنگی کامل با مأموریتالهی حکومت جمکران قرار داشته. نتیجة درخشان همسوئی دو مأموریت الهی هم در برابرمان نشسته: میلیونها آواره، کشته و زخمی!
البته اسقف ویلیام کوچکترین اشارهای به جنایات حاکمیت انگلستان در عراق نمیکند! فقط از آمریکا به بدگوئی پرداخته، تا شاید جای پائی برای حاکمیت انگلیس محفوظ نگاه دارد. در این راستا، ولیعهد ابدی انگلیس نیز جهت زیارت آرامگاه مولوی راهی ترکیه شده، تا بدانیم سیاست مزورانة تبدیل «عرفان» به ایدئولوژی حاکمیت از کجاها سر چشمه میگیرد، و پس از خروج آمریکا از منطقه، دولت مستقل عبدالله گل، جهت ژستهای ضدآمریکائیاش به کدام حاکمیت میتواند تکیه کند. بله، وقتی سر اسقف «کانتربری» شعار ضدآمریکائی سر میدهد، مشخص است که فاشیسم بینالملل، مانند هوگو چاوز و پاپ، نقاب ضدامپریالیسم برچهره زدهاند، تا دامنة چپاول استعمار غرب وسعت یابد. به همین دلیل، عالیجناب «ویلیام»، از آمریکا میخواهند که، برنامههای «سخاوتمندانه» برای کمک به کشورهائی که مورد تهاجم قرار داده تنظیم کند!
میبینیم که اسقف ویلیام، حتی «سخاوت» را هم از ایالات متحد درخواست میکنند، چون حاکمیت انگلستان، که شریک آمریکاست، جز «چپاول» کار دیگری گویا ندارد! و عالیجناب «ویلیام» که هم انگلیسی است و هم آخوند، به سبزه نیز آراستهاند، و مانند آخوندهای جمکران دستگدائیشان همواره به سوی دیگران دراز است! اما مهمترین قسمت مصاحبة اسقف کانتربری، سخنان شیوای ایشان در مورد «مدرنیته» است.
حضرت ویلیام، مانند دیگر فاشیستها، که همه روزه در قرآن، مفاهیم مدرن همچون «دموکراسی» و «حقوق بشر» کشف میکنند، در مشرق زمین نیز «مدرنیته» استخراج کردهاند، و سپس آنرا با مدرنیتة مغرب زمین به قیاس کشیدهاند! و میدانیم که آخوند جماعت در غرب، با «مدرنیته» اصولاً هیچ میانهای ندارد. چرا که پیشتر هم گفتیم، «مدرنیته»، «تقدس» را به رسمیت نمیشناسد، و اسطورههای مقدس کلیسا را همتراز اسطورههای یونان و رم باستان به شمار میآورد. گرفتاری شیوخ مسیحی، با «مدرنیته» از همین نکتة «ظریف» سرچشمه میگیرد. اصولاً تمامی آخوندهای ادیان ابراهیمی معتقدند که، بشریت با آفرینش الهی آغاز شده، و مدرنیته هم میگوید، بشریت پیش از ظهور اسطورة آدم و حوا موجودیت تاریخی داشته، و اسطورة «آدم وحوا»، همپایة دیگر اسطورههای آفرینش است، چرا که، آغاز بشریت «ناب» و «یگانه» نیست، «متکثر» و «درهم آمیخته» است. اما اگر دستاربندان ادیان ابراهیمی با «تاریخیات» اسطورههای خود کاملاً مخالفاند، در عوض، از هیچ کوششی جهت اختراع «تاریخ» در مورد شخصیتهای اسطورهای خود فرو گذار نخواهند کرد.
پیشقراول تاریخ نگاری بر اساس اسطوره، همان «کاردینال راتزینگر» خودمان است که رخدادهای تاریخی را با قصه نویسی پیروان هیتلر یکسان میانگارد. در نتیجه، پس از خواندن «هالهلویا» و چندین «آمن» غلیظ، با پرداخت 20 میلیون دلار به یکی از هنرمندان متعهد و مکتبی هولیوود، خواستار ساختن فیلمی از سفرهای مسیح به کشورهای مختلف از جمله ایران و هند شده! البته طبق قصههای «بیبیگوزک» مسیحیان در کتاب مقدس، اگر فرضاً «عیسی» وجود خارجی هم داشته، از مصر پای فراتر نگذاشته. همانطور که پیشتر گفتیم، به آزادی بیان هنرمند، حتی هنرمندان متعهد و مکتبی، اعتراضی نخواهیم کرد. و ساختن چنین فیلمی را هم به فال نیک میگیریم. با توجه به فقرفرهنگی کلیسای غرب، و با توجه به این امر که فیلم عیسی از سرگذشت یک عارف هندی به عاریت گرفته شده، و بالاخره با توجه به تقدم چندهزار سالة فرهنگ غنی هند بر ادیان ابراهیمی، میباید بگوئیم، آرزو بر «جوانان» عیب نیست. اسقف ویلیام در مصاحبة کذا گفتهاند:
«مدرنیته غربی روح انسان را تحلیل میبرد»
شاید بهتر است به عالیجناب یادآور شویم، آنچه در غرب روح انسان را تحلیل میبرد «مدرنیته» نیست، گسترة تحجر کلیسای غرب است. امیدواریم چند قطره از فرهنگ غنی هند، در این کویر تحجر پویائی و زندگانی ایجاد کند. آمن!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت