سه‌شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۶

خزان مک‌ فارلین!
...

در حالیکه امروز، جرج بوش رسماً اعلام داشت که، کنفرانس «آناپلیس»، صرفاً برای از سرگرفتن مذاکرات صلح است، هم‌صدا با رهبر سازمان تروریستی «اخوان‌المسلمین» در مصر، حکومت رمالان جنگ‌پرست هم کنفرانس صلح «آناپلیس» را محکوم کرد! چون اگر صلح در منطقه استقرار یابد، مرگ حکومت جمکران حتمی خواهد بود؛ تداوم این حاکمیت سر سپرده، با بحران و جنگ پیوند مستقیم پیدا کرده. بی‌جهت نیست که فعلة فاشیسم «کمیتة صلح» تشکیل داده‌اند، تا حساب خود را از رمالان جنگ‌طلب جدا کنند. بله، گروه عبادی، نهضت آزادی، و دیگر شرکای حکومت جنایتکار اسلامی، ناگهان «آزادیخواه» و «صلح طلب» از آب در آمده‌اند! و همین روزهاست که ساواک تظاهرات «خودجوش» در تهران به راه اندازد، و سرکوب گسترده، و «پروپاگاند» فرسودة سال 57 را از سر گیرد. ولی ما از کنفرانس صلح، در هر حال دفاع می‌کنیم، هر چند در هیچ‌یک ازراهپیمائی‌های فعلة فاشیسم شرکت نخواهیم کرد. با مجوز، یا بدون مجوز وزارت کشور، مردم نمی‌باید در دام آزادیخواهان «حرفه‌ای» و جیره‌خوار سازمان سیا بیافتند. این مختصر را گفتیم تا پادوهای محفل نوبل، مانند روزی نامه‌های چپ نمای غرب، که پرچم دموکراسی در روسیه برافراشته‌اند، بدانند دیگر، دستشان رو شده.

به دلیل اینکه «تجمع» یا راهپیمائی می‌تواند با مسئلة «امنیت» عمومی ارتباط داشته باشد، اگر گروه یا حزبی جهت برپائی تظاهرات از وزارت کشور تقاضای مجوز می‌کند، موظف است همزمان مسیر و زمان دقیق حرکت خود را نیز به همین وزارتخانه اطلاع دهد. و اگر پس از دریافت مجوز، زمان، مسیر حرکت یا مکان تجمع تغییر کرد، متخلفین باید «پاسخگوی» تخلف از مقررات امنیتی باشند، چرا که وزارت کشور برای تجمع در «زمان» و «مکان» مشخصی مجوز صادر می‌کند. نه برای تجمع در زمان و مکان دلخواه! از قرار معلوم، ‌ تظاهرکننده‌گان در سن‌پترزبورگ، پس از دریافت مجوز، تصمیم گرفتند که محل تجمع را «تغییر» دهند! و به همین جهت نیروهای ضدشورش از تجمع اینان در مکان غیرمجاز ممانعت به عمل آورده‌اند. ولی این امر بر اهالی دموکراسی پرور روزی‌نامة فرانسوی «لوموند» اصلاً خوش نیامده! و سرمقالة لوموند، مورخ 27 نوامبر 2007، به «سرکوب آزادی» در روسیه اختصاص یافته. البته جای تعجب نیست. پادوهای تفنگ فروشان غرب، از «قانون‌شکنان»، تحت عنوان «آزادیخواه» حمایت به عمل خواهند آورد، تا قانون‌شکنی مورد «تشویق» قرار گیرد. دقیقاً همان سیاستی که هم اینان در کشور ایران دنبال می‌کنند.

به یاد داریم که شاهرودی، رئیس «قانون‌شکن» قوة قضائیة جمکران، پس از ملاقات با سفیر هلند، محکومیت یکی از آشوب طلبان 22 خرداد را، که از قضا موکل شیرین عبادی هم بود، لغو کرد! تا دیگران بدانند، «قانون» در کشور ایران، یعنی همان «کشک» خودمان! تا همه بدانند، هر کار خلاف قانونی که انجام دهند، از طریق دخالت سفیر یک کشور اروپائی، نه تنها «جرم‌شان» از میان می‌رود که به «قهرمان آزادی» هم تبدیل می‌شوند. سیاست «تبدیل نوکر به رهبر»، دقیقاً در راستای چنین شیوه‌ای اعمال می‌شود. اگر نگاهی به دوران سلطنت محمدرضا پهلوی بیندازیم، به صراحت خواهیم دید که روح‌الله خمینی، مسعود رجوی، و یا دیگر «رفقا»، که امروز در بلاد فرنگ به نگهداری مسجد «خلق» اشتغال دارند، همگی از محصولات «مرغوب» همین کارگاه «تولید قهرمان» به شمار می‌روند. و پس از براندازی بهمن 57، از آنجا که فناوری بازیافت زباله پیشرفت‌های چشمگیری کرده بود، برخی «قهرمانان» تولیدی دوران پهلوی، از قبیل منتظری، بنی‌صدر، رجوی و چپ‌الله سریعاً شامل روند «بازیافت» شدند، ولی به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی، استعمار سیاست دیگری اتخاذ کرد، و خود را بر شیوة «تبدیل زباله به قهرمان» متمرکز نمود. چرا که، این نوع سیاست به مراتب از سیاست «تبدیل نوکر به رهبر» با صرفه‌تر است؛ چون زمان کمتری می‌طلبد! به این ترتیب، اصولاً از آنجا که «وقت» همواره«طلاست»، تعداد زیادی «رهبر» را در کوتاه مدت از «هیچ» تولید می‌کنند، سپس این «تولیدات» را بدون گذراندن مراحل چند گانة «تبعید»، سریعاً با ارز حاصل از تاراج نفت، مستقیماً به ولایت ارباب ارسال ‌می‌دارند! «زباله‌ها» همه روزه، ضمن «تحصیل»، به «مصاحبه» با شیپورهای سازمان سیا هم مشغول می‌شوند. و به این ترتیب بود که «هیچ‌ها» و «پوچ‌ها»، یا همان زباله‌های تولیدی جمکران، از قبیل حقیقت‌جو، پاسدار اکبر، عطری و بسیاری دیگر، بدون دردسر به «رهبر»، «آزادیخواه»، «مبارز»، و ... تبدیل شدند. از مطلب دور افتادیم! بازگردیم به شیون و زاری لوموند در سوگ آزادی در روسیه.

پیشتر گفتیم که برخلاف پریشانگوئی‌های عبادی، «جرم امنیتی»، با «تخلف» از مقررات ایمنی، یا مقررات راهنمائی و رانندگی کاملاً متفاوت است. و هر جا نظم و قانونی «حاکم» باشد، کسی که مقررات امنیت ملی را نقض می‌کند، می‌باید پاسخگو باشد، البته منظور افراد «عاقل» و «بالغ» است، که ظاهرا در دستگاه جمکران و در میان مشتریان دکان عبادی اصلاً وجود خارجی ندارند! به استثنای زهرا کاظمی، که بدون هیچ دلیلی بازداشت شد، و به قتل رسید، دیگر مشتریان عبادی، به ویژه آزاد زنان بازار تهران، که با هدف انتقال روز هشتم مارس به 22 خرداد، بدون مجوز وزارت کشور در تهران تجمع کرده بودند، همگی در معنای حقوقی مجرم‌اند. اما حکایت تظاهرکنندگان سن‌پترزبورگ با دارودستة عبادی تفاوتی کلی دارد.

سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 27 نوامبر 2007، به نقل از معاون وزارت کشور روسیه، الکساندر چکالین، می‌نویسد، اینان مجوز داشتند، ولی محل تجمع را تغییر دادند! بله، مصلحت خویش در آن‌دیدند که زمینة درگیری با پلیس را فراهم آورند، و مسلماً دلیل قابل قبولی برای قانون شکنی داشته‌اند. چرا که، اگر در محل مجاز تجمع می‌کردند، درگیری هم ایجاد نمی‌شد، در نتیجه، شیپور جنگ‌طلبان در فرانسه، ناچار بود سرمقالة خود را به مطلب فوق‌العاده مهم و پرهیجانی چون حضور مادر هشتاد سالة پرزیدنت نیکولاسرکوزی در چین اختصاص دهد!

بله، و اینچنین بود که به دنبال «نقض آشکار» حقوق بشر در سن‌پترزبورگ، تشکیلات «غیردولتی» (او ان جی) دموکراتیک که بر حقوق بشر نیز نظارت «کامل» دارند، می‌گویند، بر انتخابات مجلس روسیه نظارت نخواهند کرد! البته چند روز پیش،‌ وزارت امور خارجة روسیه رسماً اعلام داشت که این سازمان‌های «غیردولتی» به فرمان ایالات متحد از نظارت بر انتخابات روسیه خودداری می‌کنند. ولی سازمان‌های کذا گفتند، خیر! ما «مستقل» هستیم، و از هیچکس دستور نمی‌گیریم، و نویسندة این وبلاگ هم باور کرد، که دولت روسیه رسماً از ناظران سازمان حقوق بشر برای نظارت بر روند دموکراتیک انتخابات دعوت می‌کند، ولی ناظران «مستقل» نمی‌پذیرند! به این ترتیب، برای روزی‌نامه‌های یهودستیز و مدعی دموکراسی در غرب، چنان خوراک تبلیغاتی‌ مفصلی در باب پروپاگاند «ضدروسی» فراهم ‌می‌شود، که تا سال‌ها می‌توانند از آن تغذیه کنند، و نوکرانشان در وزارت امورخارجه جمکران را نیز بی‌نصیب نگذارند. و اما باز هم رسیدیم به پروپاگاند! پس بپردازیم به پروپاگاند «مرگ پرستی» که این روزها از طریق تبلیغ برای «عرفان» هم به خورد ما ملت داده می‌شود.

در جمکران، «پروپاگاند» مرگ پرستی، علاوه بر شیون و زاری سنتی پیرامون قصه‌های کربلا، در قسمت به اصطلاح «هنری» نیز در جریان است. ویژگی «هنرکربلائی» این است که به سفارش فستیوال‌های غرب و با ارز حاصل از تاراج نفت، توسط «هیچ‌ها» و «پوچ‌های» هنرمند ساخته و پرداخته می‌شود، تا مرگ پرستی در کشورمان مورد تشویق قرار گیرد. کافی است گردانندگان یک فستیوال غربی به یک فیلم مهمل جایزه‌ای اهداء کنند، تا شوت‌وپرت‌ها، «فیلمساز» را الگوی خود قرار دهند. اهدای جایزه به اعضای قبیلة آخوند مشکینی در راستای همین سیاست انجام می‌گیرد. اینان به محض دریافت جایزه، یک‌شبه تبدیل می‌شوند به «هنرمند»، «روشنفکر» و «نظریه‌پرداز» سپس نوبت به بوق‌های استعماری می‌رسد تا با اینان مصاحبه کرده، ترهات شهید پرورانه‌شان را به خورد مخاطبان دهند.

در این راستا یک نفر، با نوة نابغة آخوند مشکینی، که در 9 سالگی «فیلم» ساخته، و جایزه هم گرفته، مصاحبه کرده. فیلمساز نابغة ما ادعا کرده که در 8 سالگی، در سال 1375، با «ایران درودی» نقاش، دوست شده! بهتر است بدانیم «ایران درودی»، پس از براندازی سال 1357، با وجود آنکه همسرش در ایران ماند، حاضر نشد در ایران بماند! و اگر هم در ایران مانده بود، مسلماً با نوة 8 ساله آخوند مشکینی «دوست» نمی‌شد! البته برای تبلیغاتچی‌های جمکران، ‌ این مسائل اهمیتی ندارد. مهم این است که نام «ایران درودی» را به قبیلة آخوند مشکینی پیوند دهند. بگذریم، در این مصاحبه، از زبان نوة نابغة مشکینی می‌شنویم که «له شدن زیر پای قدرت، تجربة پر ارزشی است. ‌چون کسی که همیشه خرد می‌شود، یاد می‌گیرد که برای ادامة زندگی، باید بمیرد!» بله، اینهم نوعی «بی‌بی‌گوزک» پسامدرن، به موازات «بی‌بی‌گوزک‌های» زینب و طفلان مسلم است، که به سفارش فستیوال‌های غرب و با یارانه‌های وزارت ارشاد ساخته می‌شود، تا به طریق «هنری»، و به زور جایزه‌های «لوکارنو» و غیره، به خورد مخاطب داده ‌شود. گویا بازار روضه خوانی‌های سنتی در جمکران کساد شده، و مرگ پرستی رونق چندانی ندارد. از اینرو، مرگ پرستی را از طریق اعضای قبیلة «سینماپرور» مشکینی، و به زور جوایز این یا آن فستیوال، به جوانان کشورمان تزریق می‌کنند. تأثیرش از روضه‌‌خوانی‌های ابلهانة مشکینی و شرکاء برای دست بریدة این حضرت و سر بریدة آن حضرت، به مراتب بیشتر خواهد بود. حال بپردازیم به «پروپاگاند» ایران اتمی، در بنگاه سخن‌پراکنی «بی‌بی‌سی»!

ایسنا مورخ 5 آذرماه 1386، متن کامل سخنان لاریجانی در دانشگاه صنعتی آریامهر، که نام‌اش را هم تغییر داده‌اند، منتشر کرده. ایشان، طبق معمول، جز پرت‌وپلا و چرندبافی مرسوم نوکران سازمان سیا هیچ نگفته. اما نویسندة این وبلاگ ناچار شد متن کامل این بیانات گهربار را دو بار به دقت بخواند تا بتواند بگوید بنگاه سخن پراکنی «بی‌بی‌سی» دروغ می‌گوید! به ادعای «بی‌بی‌سی»، مورخ 28 نوامبر 2007، لاریجانی در این جلسه گفته، غرب باید با «ایران اتمی» کنار بیاید!

بله! حکایت «شاه می‌بخشد، شیخ علیخان نمی‌بخشد» شده! حال که ایالات متحد، تحت فشار روسیه، به ناچار از تجهیز رمالان و روضه‌خوان‌ها به سلاح اتمی دست برداشته، حاکمیت انگلیس «رضایت» نمی‌دهد! چندی پیش هم روزی‌نامة «گاردین»، برای بار دوم نوشته بود، «چرا هند سلاح اتمی داشته باشد، و ایران نداشته باشد؟» واقعاً چرا؟ به چه دلیل گورکن‌ها سلاح اتمی نداشته باشند، تا از طریق تهدید دروغین اربابان خود در اسرائیل، زمینة تنش و بحران دائمی در منطقه فراهم کنند، و دکان تفنگ فروش‌های انگلستان را بیشتر رونق دهند؟ مگر در این 28 سال «نبرد با آمریکا و اسرائیل» این روضه‌خوان‌ها کم زحمت کشیدند، که حالا نوکران ضدامپریالیست‌مان را می‌خواهند از سلاح اتمی محروم کنند؟ تکلیف «عدل علی» چه می‌شود؟ مگر قرار نبود طبق «فلسفة امام علی» و «انشاالله تعالی»، یک «دمکراسی‌دینی» برقرار کنیم؟ مگر «امام علی» با سلاح اتمی مخالفت کرده؟ خیر! در قرآن‌ هم آمده که «مسلمین باید به فناوری‌های مدرن و پیشرفته مجهز شوند»، تا بتوانند از دین و ایمان‌شان در برابر کفار دفاع کنند. و مراجع قم و آیات عظام فتوی داده‌اند، که برای مبارزه با آمریکا، باید از خود آمریکا سلاح خرید! مگر حماسة «برادر» مک فارلین را فراموش کرده‌اید؟ مگر نمی‌بینید رهبر فرزانة جمکران نشست «آناپلیس» را با چه شدتی محکوم کردند؟ بنگاه سخن پراکنی بی‌بی‌سی، مورخ 26 نوامبر 2007، به نقل از علی خامنه‌ای می‌گوید:

«وی هدف از برپایی این کنفرانس را جبران بخشی از شکست‌های اسرائیل[...] از سوی آمریکا دانست[...]»

بله، اتفاقاً این قسمت از همه جالب‌تر است! چون رهبر فرزانة جمکران شرکت کنندگان در «آناپلیس» را بازیچة دست آمریکا می‌‌خوانند! می‌دانیم که روسیه هم در این نشست شرکت دارد، و روسیه تنها کشور دنیا است که موشک‌هایش با کلاهک‌های هسته‌ای شهر واشنگتن را هدف گرفته‌! ولی حکومتی که این کنفرانس را به باد انتقاد می‌گیرد، همان حکومتی است که قریب 3 دهه موجودیت خود را مدیون جنگ زرگری با آمریکا و اسرائیل است. و خوب می‌داند که، اگر روزی در منطقه صلح حاکم شود، مرگ حکومت «مرگ‌پرستان» جمکران نیز فرا خواهد رسید، چرا که اسرائیل در هر حال، تنها دمکراسی منطقه است، و موجودیت‌اش مانند موجودیت کشور پاکستان،‌ توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده. و آنچه در این مدت از سوی ارتش جنایتکار اسرائیل بر مردم منطقه تحمیل شده، با حمایت بی‌قید و شرط اربابان حکومت اسلامی صورت پذیرفته. پس بهتر است رهبر فرزانه زیاد سروصدا نکنند، و بجای عربده جوئی‌های «خمینی‌وار»، با اقتداء به «امام‌الله»، خود را آمادة نوشیدن جام مرگ موش کنند. دوران انزوای سیاسی ایران، و رونق دکان جنگ دیگر به پایان رسیده، سیاست انسداد «اسلام‌پناهان» در سازمان سیا دیگر کارآئی نخواهد داشت. و اینبار، حکومت پوشالی جمکران، همچون فیلم‌ساز «نابغه‌اش»، برای ادامة زندگی فقط یک راه دارد: ‌مرگ!




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت