شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۶

ایده‌آلیست و «چهارانگشت»!
...

چرا رسانه‌ها از دیروز مرتب می‌گویند، و بازمی‌گویند که یک هواپیمای مسافربری در ترکیه سقوط کرده و 57 سرنشین آن کشته شده‌اند؟ مگر خبر مهم‌تری در کشور ترکیه نیست؟ رفراندوم برای روسری «خیرالنساء» را فراموش کرده‌اید؟ چه خبر است! چرا اینهمه جنجال و هیاهو برای جان ناقابل چند بندة خدا به راه انداخته‌اید؟ همه یکروز می‌میرند! 57 نفر کشته شدند؟ خواست خدا بوده! خدا که کشته نشده؟

خداوند بر همة امور جهان نظارت دارد. مگر نشنیده‌اید که تا خدا نخواهد، یک برگ هم از درخت نمی‌افتد؟ پس این 57 نفر هم اگر مانند برگ درخت افتادند، جز «اراده خداوند»، هیچ نبوده! همچنان که استقرار حکومت رمالان در ایران نیز به خواست همین خداوند بود.

بله، بی‌جهت نیست که ایشان را «قادر متعال» می‌نامند! خودشان دولت تعیین می‌کنند، خودشان «رهبر» تعیین می‌کنند، و رهبر هم «مشاور» تعیین می‌کنند تا برای ما ملت مهمل ببافد. جناب استاد دکتر ولایتی، که پس از به پایان رساندن دوران «خدمت» در وزارت امور خارجة روضه‌خوان‌ها، مانند دیگر زباله‌های فرسوده، به مشاورت مقام رهبری برگزیده شده‌اند، مانند دیگر «نخبگان» حکومت جمکران در مورد تاریخ، فرهنگ، هنر و همة مسائل، صاحب‌نظر از کار در آمده، ادعا کرده‌اند، نوروز ما ایرانیان، و هویت ایرانی ما، مدیون دولت روضه‌خوان‌های صفوی است! بله، همان شاه عباس «کبیر» که دست به دامن «برادران شرلی» شد، تا به اشغال بندرگامرون توسط پرتقالی‌ها پایان دهد، در همان حال که پای برهنه و تو سر زنان و گریه‌کنان از اصفهان به مشهد می‌رفت، «ایرانی‌ات» و به ویژه نوروز را برای ما به یادگار گذاشت!
منبع: حنا زرچوبه، ‌مورخ 10 آبانماه 1386

مسلماً دکتر ولایتی، ضمن «هرت» کشیدن قهوه، در حضور شیخ مجید انصاری، به چنین کشفیاتی نائل آمده! تا آنجا که ما می‌دانیم، پیش از افتضاحی به نام حکومت صفویه، نوروز در ایران رایج بوده، و پیش از ظهور شیخ صفی‌الدین، نیاکان ما هم ایرانی بوده‌اند! شاید علی‌اکبر ولایتی، ضمن «پژوهش» در مکتب «چهرة شاخص روشنفکری»، یا همان علی‌خامنه‌ای خودمان، ناگفته‌های تاریخ را از طریق وحی الهی دریافت کرده. البته این امکان نیز وجود دارد که مجید انصاری این «حقایق» را پس از استخراج از تابوت روح‌الله، در اختیار ولایتی گذاشته باشد! چون مجید انصاری، این روزها، جهت کشف «حقیقت»، دم تابوت روح‌الله خیمه زده و امروز هم از قول خمینی گفته، «ایشان مخالف خاموشی دانشگاه» بودند!
منبع: ایسنا مورخ 10 آذرماه 1386

البته شیخ انصاری تا حدودی حق دارد، روح‌الله علاقمند بود، دانشگاه هم مانند حوزة جهل و تعصب، به مرکزی جهت پرورش لات‌و اوباش «دینی» تبدیل شود. و این مهم، به برکت انجمن‌‌های اسلامی، «تحکیم وحدت» و غیره، به بهترین وجه عملی شد. نتیجة نشاط و تحرک در دانشگاه اسلامی هم اینک در برابرمان است: دکتر الله‌کرم، دکتر محسن رضائی، دکتر سروش، دکتر زیباکلام، مهندس موسوی خوئینی‌ها، فاطمه حقیقت‌جو، علی افشاری، عطری، جلائی پور و استاد دکتر علی‌مطهری! این آخری، اخیرا به شیوه «ابوی» به نفس‌کش‌طلبی مشغول شده‌، حتی نوروز را «غیرعقلانی» خوانده، و خواهان کاهش تعطیلات «غیرعقلانی» است! البته شمار این «محصولات» دانشگاهی به این مختصر محدود نمی‌شود، بسیاری دیگر از نخبگان، که شرح لات‌بازی، فرصت‌طلبی و کم سوادی‌شان در هزاران وبلاگ نگنجد، یادگارهای نشاط و تحرکات دانشگاه اسلامی‌اند.

همانطور که گفتیم اسرائیل و ایالات متحد، به دلیل شکست در جنگ 33 روزة لبنان به مذاکرات «آناپلیس» تن دادند، و طبیعی است که جهت فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای «اسرائیل ستیزی» نوکران‌شان در منطقه، از هیچ تلاشی هم فروگذار نکنند. در همین راستا، نخستین واکنش اسرائیل در مخالفت به نشست «آناپلیس»، تهاجم نظامی به نوار غزه‌ بود!

مهرنیوز، مورخ 10 آذرماه 1386، همزمان با تکرار ترهات احمدی نژاد، دائر بر شکست «آناپلیس»، این خبر را از زبان مقامات بلندپایة آمریکا پخش می‌کند! و ما می‌دانیم که بیانات متین و بسیار «سنجیدة» احمدی نژاد، به دلیل درخواست گروه‌های یهودستیز در ایالات متحد منتشر می‌شود. ولی به اهالی مهرنیوز می‌گوئیم، علیرغم پریشانگوئی‌های احمدی نژاد و مقامات بلندپایة آمریکا، مذاکرات «آناپلیس» هیچ ارتباطی به «کمپ دیوید» ندارد. چرا که بر خلاف گذشته، اینبار اسرائیل و آمریکا به عنوان دولت‌های شکست خورده در این کنفرانس حضور یافته‌اند. اینان در این کنفرانس شرکت کردند تا «تاوان» شکست خود را بپردازند. شیون و زاری نوکران‌شان در جمکران هم بی‌جهت نیست! و باز هم بی‌جهت نیست که دوباره آخوند «علم الهدی»، رئیس چماق‌داران مشهد، که دیگر نمی‌تواند به عربده‌جوئی برای نبرد با آمریکا و اسرائیل ادامه دهد، خواستار شهادت بسیجیان در راه «ناموس» شده! بله، اگر همة بهانه‌های جنگ از میان برداشته شود، می‌توان «ناموس» روضه‌خوان‌ها را وسیلة «دعوا» کرد. یک روز صبح که از خواب برمی‌خیزیم، از رادیو جمکران خواهیم شنید که، جرج بوش به «ناموس» اسلام نظر دارد، و خلاصة مطلب باید یک جنگ به راه بیاندازیم، تا نان روضه خوان‌ها آجر نشود. همانطور که می‌دانیم امور دینی، از صدر اسلام تا به امروز بر یک نقطة «استراتژیک» متمرکز باقی مانده: زن، یا همان ناموس! در نتیجه، علم‌الهدی در نماز جمعة مشهد خطاب به بسیجیان می‌گوید:

«اگر امروز روسری خواهر شما در این انقلاب و نظام چهار انگشت عقب رفته و تارموئی از سر او مشاهده شود، باید به تعداد تارهای موی او که نامحرمان دیده‌اند کشته بدهیم تا دوباره آن روسری به جلو کشیده شود»

منبع: آفتاب نیوز مورخ 10 آذرماه 1386
کد مطلب: 67527

بله روضه خوان‌ها هنوز به سیستم «متریک» وارد نشده‌اند، و همه چیز را با «انگشت» و «سرانگشت» می‌سنجند. اینان هیچ کارشان بدون «جنایت» پیش نمی‌رود، حتی برای جلو آوردن یک روسری باید بساط صحرای کربلا به راه بیاندازند. البته علم‌الهدی نگفته اگر این روسری کذا به جای چهار انگشت، سه انگشت به عقب رفته باشد، یا روسری متعلق به خواهر بسیجیان نباشد، و یا خواهر مذکور اصلاً کچل باشد، تکلیف اسلام و مسلمین چه خواهد بود؟ بله، اینجاست که متوجه کاستی‌های نظام پیشرفتة اسلامی می‌شویم. اما نظر «رابرت تیت»، فرستادة گاردین، که در مورد ابراز عشق آشکار احمدی نژاد به ایالات متحد با ما موافق بود، این نیست. به گزارش هفته نامة «امیرکبیر»، مورخ 7 آذرماه سالجاری، «رابرت تیت» در مطلبی تحت عنوان «ظلم و ستم در تهران»، که در «ابزرور»‌، مورخ 30 سپتامبر سالجاری انتشار یافته، سناریوی عجیبی مطرح کرده.

در این سناریو، آخوند شاهرودی، که در رأس فساد مالی و سرکوب حکومت جمکران قرار گرفته، «میانه‌رو» خوانده می‌شود، شیرین عبادی، که با شعار «اسلام و دموکراسی هیچ تضادی ندارند»، پای به صحنة سیاست جمکران گذاشته، و مانند شاهرودی از مدافعان «قانون‌شکنی» است، ادعا کرده، دولت قانون را رعایت نمی‌کند، و باید با برداشت صحیح از اسلام، دموکراسی را مستقر کرد! و از همه مهم‌تر، «رابرت تیت»، ‌ ضمن گذاشتن دم خاتمی در بشقاب، رفسنجانی و ابراهیم یزدی، سردستة فاشیست‌های بازار تهران را هم مدافعان آزادی می‌خواند. چون «رابرت تیت»، فراموش کرده که ما نیک می‌دانیم، ابراهیم یزدی و اکبر رفسنجانی از کدام آخور بیرون آمده‌اند. بله، این سناریوی «رابرت تیت»، که هیچ ریشه‌ای در واقعیات ندارد، به عنوان «گزارش» به چاپ رسیده! البته ما پیشتر هم از خط سیاسی اربابان گاردین سخن گفته بودیم، و باز هم خواهیم گفت که اینان از جنگ‌پرستان محافل چپ‌نمای غرب‌اند، و از مخالفان سرسخت ایجاد ساختارهای زیربنائی در ایران! به همین دلیل گاردین، ضمن مخالفت با نیروگاه بوشهر، از رفسنجانی، ابراهیم یزدی ‌و تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی حمایت می‌کند، ‌ و به دروغ، آبگیری سد سیوند را تهدیدی برای پاسارگاد می‌خواند! با توجه به سالگرد قتل مختاری و پوینده، «رابرت تیت» در این «گزارش» سراپا دروغ، بیشرمانه به «آزادی‌های» دورة خاتمی و رفسنجانی نیز اشاره کرده. البته همانطور که پیشتر هم گفته‌ایم، برای رسیدن به یک هدف مشخص، راه‌های فراوانی وجود دارد. به همچنین است برای تداوم حاکمیت فاشیسم بر کشورمان.

در این راستا، اگر جیره خواران گاردین، با توجه به «تعهد» حاکمیت انگلستان به اسلام و طالبان، زبان به ستایش از خاتمی، شاهرودی، رفسنجانی و «آزادیخواهی» فرضی ابراهیم یزدی گشوده‌اند، و برایمان قصه می‌گویند، «رادیو فردا» هم به بهانة گزارش از فیلم «پرسپولیس»، دقیقاً همین هدف را دنبال می‌کند.

از افتخارات «رادیو فردا» نمی‌گوئیم، و می‌پردازیم به مصاحبه با ساتراپی. در مورد ساتراپی و دروغ‌های شاخداری که در مورد شخص خود و خانواده‌اش به هم بافته، پیشتر مفصل نوشته‌ایم. همچنین گفتیم که داستان و فیلم «پرسپولیس»، در چارچوب پروپاگاند فرهنگی ناتو، جهت ارائة «تصویر دلپذیر» از حکومت اسلامی سفارش داده شده. فعلاً «خواهر» کاترین دونوو، راهی آمریکا شده، تا شاید با استفاده از «هنر ذاتی» خود، جایزه‌ای هم برای این شاهکار تبلیغاتی دست و پا کند، و با کسب مخالفت حکومت جمکران، افکار عمومی در ایران را «مجذوب» این اثر «هنری» نماید. حال بازگردیم به مصاحبة ساتراپی که در سایت «رادیو فردا» منعکس شده. این مصاحبه، از نظر تبلیغات برای اسلام، شباهت فراوانی به گزارش «رابرت تیت» دارد. ساتراپی در این مصاحبه به ما می‌گوید: «شاه از پدرش بدتر بود، و ما نمی‌توانستیم در مدرسه در مورد شاه صحبت کنیم!» البته به یاد داشته باشیم که مرجان ساتراپی متولد سال 1969 است، و در زمان شاه یک دختر بچه بوده! ولی باید بپذیریم که این دختر بچة نابغه، به صورت مادرزاد، اهل سیاست و بحث سیاسی است. ساتراپی ضمن اغراق در مورد زیبائی ثریا اسفندیاری، به شیوة آخوندها مقداری هم از «فساد اخلاقی» خانوادة پهلوی برای‌مان می‌گوید، و این سخنان مرا به یاد کتاب معروف خاطرات پروین غفاری می‌اندازد، که به بهانة نقل خاطرات فرضی خود، مانند شهرنوش پارسی پور، و لیلی گلستان، به لجن پراکنی و مهمل‌گوئی در مورد زندگی خصوصی فروغ فرخزاد پرداخته بود. بله، ساتراپی هم دقیقاً در همین خط لجن‌پراکنی فعالیت دارد، فقط بجای فروغ فرخزاد، زبان ابتذال خود را به جان فرح دیبا و ثریا انداخته. و همین فرد، که پس از سال‌ها زندگی در کشورهای دموکراتیک اروپا هنوز درکی از رعایت «حریم‌خصوصی» افراد ندارد، ضمن مهمل‌گوئی در مورد فرح دیبا و ثریا اسفندیاری ادعا می‌کند، مصدق برای استقرار دموکراسی نفت را ملی کرد!

بله، اگر ریزه‌خوران گروه رفسنجانی، متخصص اقتصاد و دموکراسی نشوند، پس ایرانیان چگونه معنای دموکراسی را درک کنند؟ اگر ساتراپی نبود، چه آیندة تیره و تار و غیردموکراتیکی در انتظار مردم ایران بود! البته لجن‌پراکنی‌های ساتراپی به هیچ وجه به خانوادة پهلوی محدود نمی‌ماند. ساتراپی به دلیل اینکه اکبر رفسنجانی در عربستان سعودی فحش و فضاحت مفصلی دریافت کرده، و احمدی نژاد را هم در آمریکا تحویل نمی‌گیرند، با عربستان چپ افتاده و می‌گوید، عربستان دموکراسی نیست، ولی متحد آمریکاست. به زبان ساده‌تر، ما هم دمکراسی نداریم، هر چند نوکر آمریکا هستیم. پس چرا آمریکا از ما روی بر می‌گرداند؟ اصلاً فیلم «پرسپولیس» را برای همین ساختند، که ثابت شود، «ایران فراتر از جمهوری اسلامی است!» البته باید اذعان داشت، آن‌ها که ایران را محدود به حکومت مفلوک جمکران دیده‌اند، باید «کمی تا قسمتی» ابله باشند. هیچ کشوری ـ حتی کشورهای ساخته و پرداخته استعمار انگلیس، به حکومت دینی ـ استعماری محدود نیستند.

ادامة سخنان ساتراپی، علاوه بر تکرار مهملات شیرین عبادی، در باب «اسلام واقعی»، اسلام خوب و دموکراتیک، تشویق «شورش» و «ستایش مرگ» است، با تکیه بر «ابرقهرمان»، که از «بی‌بی‌گوزک‌های» کربلا به عاریت گرفته شده. چرا که، بدون مرگ‌پرستی، نان محافل فاشیست آجر خواهد شد. البته ساتراپی در این مصاحبه،‌ کمی از اشرافیت و نجیب‌زادگی فاصله گرفته، می‌گوید، برخاسته از یک خانوادة «متوسط» است! و شاید به همین دلیل، با شیوه‌ای کاملاً متوسط و ناشیانه، و با توسل به اسطورة آفرینش ادیان ابراهیمی، سعی دارد «آزادی» را هم در ترادف با «قانون شکنی» قرار داده، یک توجیه بسیار ابلهانه و «مقدس»، از کتاب مقدس برای آن بیابد. نام این عمل احمقانه، «راه زنده ‌ماندن» برای جوانان است! ساتراپی می‌گوید، ما مشروب دوست نداشتیم، ولی چون در ایران مشروب ممنوع بود، می‌خوردیم! حتما اگر روح‌الله «مرگ» را هم ممنوع می‌کرد، ساتراپی و دوستانش به کوری چشم خمینی، خودکشی می‌کردند، تا «راه زنده ماندن» را به دیگران بیاموزند، و ثابت کنند «آزاداند!» البته آزاد از قید عقل و شعور!

بله، سخنان سرشار از نبوغ روح‌الله را به یاد دارید که می‌گفت: «هر چه آمریکا می‌گوید، عکس آنرا انجام بدهید!» ساتراپی هم دقیقاً در همین مسیر حماقت گام بر می‌دارد، و سعی دارد «حماقت» را در ترادف با «آزادی» قرار دهد:

«این دیگر مثل قضیة آدم و حوا است. خداوند به آن‌ها گفت[...] این سیب را نخورید[...] طبعا نخستین کاری که آن‌ها انجام می‌دهند همین چیدن سیب از درخت است. من و دیگر دوستان دخترم مشروب دوست نداشتیم اما [...]»

اما کدام دختر سیزده، چهارده ساله‌ای، برخاسته از خانواده‌ای متوسط، حتی در یک جامعة غربی می‌تواند به خود اجازه میگساری بدهد؟ که ساتراپی، فرضاً در کشور ایران میگساری می‌کرده؟ ساتراپی از کدام ردة اجتماعی برخاسته که چنین رفتار ناهنجاری دارد، رفتاری که نه در ایران و نه در غرب، در هیچ کجای دنیا رایج نیست؟! ولی نیازی نداریم بدانیم که، ساتراپی‌ها را از کجا استخراج می‌کنند، اینان کسانی هستند، که «آزادی» را با یک تکه پارچه می‌سنج‌اند! و همین کافی است تا بدانیم این متفکران بزرگ دقیقاً از همانجائی ظهور کرده‌اند، که دیگر «آزاداندیشان» خارج نشین حکومت جمکران: کاملیا، پاسداراکبر، سروش و ... و همة اینان نیز، به یک زبان واحد «ابتذال» سخن می‌گویند: زبان ابتذال مرگ‌پرستی، زبانی که توسط استعمار بر جامعة ایران تحمیل می‌شود، تا همزمان با یک تیر دو نشان بزند: نابودی جامعه، و نابودی زبان جامعه. بی‌دلیل نیست که در رسانه‌ها از زبان «ساتراپی‌ها» به جوانان ما می‌گویند، برای «زندگی»، از واقعیات بگریزید، و به «مرگ» پناه ببرید. اوج «پروپاگاند» در مصاحبة ساتراپی، تشویق مخاطب برای شتافتن به سوی مرگ است:

«خوشبختانه ایده‌آلیست باقی ماندم وگرنه بعید نبود بتوانم گلوله‌ای در مغزم خالی کنم»

بله، اگر در زندگی به بن‌بست رسیدید، و مانند ساتراپی «ایده‌آلیست» و دروغ‌پرداز هم نبودید، یک گلوله در مغزتان «خالی» کنید. البته اگر واقعاً قصد خودکشی دارید، محل مناسب برای شلیک گلوله، دهان است، نه‌مغز! دهان خود را باز کنید، و لولة کلت را با زاویه سی درجه، رو به بالا گرفته شلیک کنید، مغزتان پریشان خواهد شد، و دیگر مهملات ساتراپی‌ها را از رادیو فردا، «دی ولت» و غیره نخواهید شنید. ولی اگر قصد زندگی دارید، بدانید که هدف پروپاگاند غرب تشویق ما ایرانیان، به ویژه جوانان و نوجوانان ما به «شورش» است. چرا که شورشگر، خود نخستین قربانی شورش خواهد بود. و می‌توان به تکیه بر این «فناوری»، یک نسل کشی دیگر به راه انداخت! این یک اصل کلی است. در ضمن از «خواهر» ساتراپی تقاضا می‌کنیم به کوری چشم آخوند علم‌الهدی، روسری‌شان را، نه چهار انگشت، که پنج انگشت، عقب بکشند، تا جان هزاران بسیجی «ایده‌آلیست» برای گیسوان مواجشان بر باد رود! مطمئن باشند که، تأثیرش مسلماً از فیلم «پرسپولیس» به مراتب بیشتر خواهد بود.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت