دوشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۶

چاوزالله!
...

گویا شکست رفراندوم هوگو چاوز را می‌باید پیامد مستقیم توطئة ناکام تخریب حسینیة دراویش گنابادی در بروجرد بدانیم، این روزها شانس از گروه برژینسکی روی برگردانیده! اگر سال 1977 سازمان سیا، دست افشان، «برادر» جیمی‌کارتر را به کاخ سفید پرتاب کرد، تا به خیال خود اتحادجماهیر اسلامی به راه بیاندازد، اینبار جانشین جرج بوش، وارث شکست‌های پیاپی ایالات متحد و شرکاء، در لبنان، عراق، ایران، ترکیه و پاکستان خواهد بود. بله این جنگ 33 روزه، همانطور که گفتیم آغاز سیر قهقرائی ارتش جنایتکار ناتو بود، و این هنوز از نتایج سحر است!

اما پیش از ادامة مطلب، و پایکوبی برای شکست «پرافتخار» رفراندوم جناب سرهنگ چاوز، به براندازانی که ادعای آزادیخواهی دارند، یادآور شویم، ما اسرائیل را به رسمیت می‌شناسیم، در هیچ تظاهراتی هم شرکت نخواهیم کرد، از هیچ تظاهراتی بر ضد دولت احمدی نژاد هم، پشتیبانی نخواهیم کرد، و هیچیک از بیانیه‌های آزادیخواهان حرفه‌ای و دروغین را امضاء نمی‌کنیم. ما، خواهان رفراندوم، برای تغییر قانون اساسی حکومت اسلامی هستیم، و تا زمانی که چنین رفراندومی انجام نگرفته، رعایت قانون اساسی فعلی را الزامی می‌دانیم. گروه‌هائی که جهت تجمع و تظاهرات فراخوان می‌دهند، به ویژه دانشجونمایان عضو تحکیم وحدت، و دیگر تشکل‌های ‌سرکوبگر و ساواکی دانشگاهی، از جمله گروه محمدملکی، بدانند که آشوب‌های سال 1357 را نمی‌توان تکرار کرد. ملت ایران دیگر، قانون‌شکنی و آشوب‌طلبی را در ترادف با آزادیخواهی قرار نخواهد داد. حال بپردازیم به شکست برنامة «شبیه سازی» گروه برژینسکی در ونزوئلا!

شکست سیاست حزب دموکرات آمریکا در ونزوئلا، و عقب‌نشینی برادر «چاوزالله» یک گیلاس ودکا ابسولوت می‌طلبد! دارودستة برژینسکی به این خیال خام بودند، که ونزوئلا هم پاکستان است، و با «کودتاچی» و «فاشیست» می‌توان «دمکراسی» مطلوب سازمان سیا را به راه انداخت! امروز برای سازمان سیا روز بسیاری تلخی باید باشد، حال و احوال اربابان روزنامة لوموند هم بسیار بد شده! صنایع نظامی «لاگاردر» ـ روزنامة «لوموند»، وابسته به این گروه است ـ برای یک جنگ «خوب» و «اخلاقی»، همراه با آشوب در روسیه، شکم‌اش را حسابی صابون زده بود، افسوس که آن دولت بیدار بخفت! هر چند ریزه‌خواران سفرة رفسنجانی در «روزآنلاین»، با توسل به مهملات «اریک رولان»، که چند ماه پیش، از قول مقامات بسیار«آگاه» و بی‌نام و نشان منتشر شده، همچنان بر طبل جنگ می‌کوبند، ولی باید به اینان بگوئیم که، نه تنها «سوراخ دعا را گم کرده‌اند» که ورد را هم بد آورده‌اند! درست مانند «برادر» گاری کاسپاروف خودمان که در توهمات‌شان نظارت کامل بر انتخابات روسیه داشته‌اند! برادر «گاری کاسپاروف»، که هفتة گذشته به جرم تظاهرات غیرمجاز دستگیر، و به 5 روز حبس محکوم شد، در مورد انتخابات روسیه، به لوموند فرموده‌اند: «فکر می‌کنم این بدترین انتخابات روسیه بود!»

یادآور شویم که «برادر» کاسپاروف، از مدافعان سرسخت «آزادی» و تجزیة یوگسلاوی هم بودند. و به محض آنکه یوگسلاوی توسط بمب‌های ارتش ناتو «آزاد» شد، ایشان با کمک امدادهای غیبی یک «کلبة درویشی» با یک گله محافظ ‌مسلح در سواحل دریای آدریاتیک «دریافت» کرده، «آزادی» واقعی را به شوت‌و‌پرت‌ها حسابی نشان دادند! و امروز، همین کاسپاروف در مورد انتخابات روسیه چنین «فکر کرده»، که اهالی لوموند را هم گویا «پسند» افتاده! و البته از حق نباید گذشت، رسانه‌های فرانسه در مورد سرکوب آزادی‌ها در روسیه سنگ تمام گذاشتند! شبکة دولتی تلویزیون فرانسه، در گزارشی فریاد برآورده بود که یک گروه از جوانان مخالف ولادیمیر پوتین را بازداشت کرده‌اند! بعداً معلوم شد، گروه کذا، دفتر شورای شهر را اشغال کرده، خواستار استعفای رئیس جمهور روسیه بوده‌اند!

در قاموس پادوهای سازمان سیا، چنین کارهائی «آزادیخواهی» نام دارد، باید مورد تشویق قرار گیرد. چرا که، به این ترتیب می‌توان هرج‌ومرج را بر جامعه حاکم نمود، تا زمینة سرکوب فراهم شود. و چرا راه دور برویم، سازمان سیا می‌خواهد، همان بساطی را که در سال 1357، در ایران به راه انداخت، تا براندازی سازمان یابد، و سرکوب و توحش دستاربندان بر ما ملت تحمیل شود، در روسیه نیز به راه اندازد. چرا که هر چه دامنة هرج‌ومرج گسترش یابد، زمینه برای سرکوب نظامی مساعدتر شده، صنایع نظامی گاوچران‌ها هم رونق بیشتری می‌گیرد، و نیروهای آزادیخواه فرسوده‌تر و فروپاشیده‌تر می‌شوند. بی‌دلیل نیست که استعمار در کشورمان با حمایت آشکار از آشوب طلبان و قانون‌شکنان، سعی دارد اینان را به عنوان «آزادیخواه» به مردم حقنه کند. به همین دلیل، طی بیش از 150 سال، شاهدیم که طیف قانون‌شکنان «حرفه‌ای»، از اراذل و اوباش و دستاربندان، به دانشگاه‌ها و سازمان‌های به اصطلاح مدافع حقوق بشر گسترش پیدا کرده. اما فراموش نکنیم، حکومت‌های دست نشاندة استعمار، خود نخستین عامل گسترش بی‌نظمی و قانون‌شکنی‌اند.

کافی است نگاهی داشته باشیم به دوران پرافتخار محمد مصدق، تا ببینیم نخست وزیر «محبوب»، با نقض آشکار قوانین، مجلس را به تعطیل کشاند، چون در غیر اینصورت ملی شدن نفت به اشکال بر می‌خورد و حاکمیت انگلستان نمی‌توانست خسارات جنگ دوم جهانی را از طریق چپاول ثروت‌های ما جبران کند. البته مصدق به این مختصر اکتفا نکرد، ملت ایران، کودتای 28 مرداد را نیز مدیون محمد مصدق است! براندازی سال 57 نیز پیامد منطقی خیانت محمد مصدق بود. در مورد محمد مصدق پیشتر به تفصیل سخن گفته‌ایم، و نیازی به تکرار مکررات نیست. ولی بهتر است نگاهی داشته باشیم به متن نطق‌های «آتشین» وزیر امورخارجة محمد مصدق، تا ببینیم قانون‌شکنی و آشوب‌طلبی تا چه حد عرصة سیاست ایران را فراگرفته بود.

وزیر امورخارجة محمد مصدق، فردی بود به نام «حسین فاطمی» که روز 25 مردادماه سال 1332، درسرمقاله «باختر امروز» خطاب به شاه ایران، که مشروعیت قانونی داشت، چنان مطالبی می‌نویسد که خواننده از ابتذال آن مبهوت می‌شود. ولی دولت محمد مصدق، که برای مطبوعات ایجاد مزاحمت می‌کرد، نسبت به توهین رسمی به شاه ایران، ‌در «باختر امروز» کوچکترین واکنشی نشان نداد. همان ‌روز، سخنرانی توهین‌آمیز حسین فاطمی در میدان بهارستان از رادیوی دولتی ایران نیز پخش می‌شود! و روز 26 مردادماه، فاطمی در «باختر امروز» خطاب به شاه ایران می‌نویسد:

«برو! ای خائن! برو! ای اسير ِارادة اجنبی [...] حق اين بود که پيش از بستن [...] سفارت فخیمه در تهران، آن مرکز ننگ و رسوائی [دربار] کوبیده شود[...]»
منبع: آسيب‌شناسی يک شکست، بخش کودتا یا خیزش، علی‌ميرفطروس

جالب اینجاست که حسین فاطمی، همان «شخصیتی» است که تسهیلات خروج «رشیدیان» معروف را ـ برادران رشیدیان از عاملان کودتای 28 مرداد در بازار تهران به شمار می‌روند ـ از ایران فراهم می‌کند، تا ایشان به فرانسه رفته، و ترتیب ملاقات اشرف پهلوی را با مأموران بریتانیا و آمریکا بدهد!
منبع: دکتر حسین فاطمی و علامت سئوال! محمدعلی موحد، جلد دوم، ص 968ـ 967

اگر به دقت به عملکرد دولت مصدق بنگریم، خواهیم دید، خیانتی به نام ملی کردن نفت، فقط درسایة قانون‌شکنی امکانپذیر شد. اما موضوع بحث ما مصدق نیست، بلکه بررسی گروه‌های «قانون‌شکنی» است که تاکنون، طی 80 سال گذشته، با پشتیبانی سفارتخانه‌های بیگانه، در واقع حاکمیت را در ایران به دست داشته‌اند. بجز اراذل و اوباش که سال‌‌ها پیش‌ از کودتای کلنل رضاخان، پیوند سنتی با دستاربندان داشته و دارند، و بجز «کاسورهائی» که ساواک و شهربانی هر دم روانة خیابان‌ها می‌کنند، و بجز دانشجونمایانی که در همة امور کشور دخالت بیجا می‌کنند و آشوب به راه می‌اندازند، تا زمینه سرکوب فراهم شود، دستاربندان، بر اساس شعار استعماری «سیاست ما، عین دیانت ماست»، تاکنون به صورتی «شرعی» خود را فراتر از تمامی قوانین قرار داده‌، هرچه بخواهند انجام می‌دهند، و مانند افراد مهجور و صغیر، پاسخگوی اعمال خود نیز نیستند. ولی خوشبختانه، خورشید بخت و اقبال اوباش و دستاربندان رو به افول گذارده، چرا که امام جماعت مسجدالنبی بروجرد، که از عوامل درگیری و تخریب حسینیة دراویش گنابادی بود، پس از بازداشت، از سوی دادگاه ویژة روحانیت به شهر قم تبعید شد!
منبع: ایرنا، مورخ 10 آذرماه 1386، خبرهای 16

این نخستین بار است، که کارخانة رجاله پروری، پشتیبان سنتی دستاربندان مزدور، و آشوب طلبان حرفه‌ای، دیگر قادر نیست از یک روحانی‌نمای آشوب‌طلب در کشورمان حمایت کند. پس بهتر است تشکل فاشیستی «تحکیم وحدت»، گروه محمد ملکی و دیگر فعلة فاشیسم، به ویژه رئیس دانشگاه تهران، عمید زنجانی، رویای به راه انداختن آشوب دانشجوئی به شیوة 18 تیر را از سرشان بیرون کنند! اگر یک حجت‌الاسلام به جرم آشوب در بروجرد مجازات می‌شود، مجازات اوباش بدون دستار به مراتب سنگین‌تر خواهد بود. به فعلة فاشیسم که امروز نقاب طرفداری از دمکراسی بر چهره زده‌اند، یادآور شویم که آشوب، قانون شکنی است، و قانون شکنی، در ترادف با آزادی قرار نمی‌گیرد. و برای آنان که گویا «مدرنیته» پرست شده‌اند، بگوئیم که «مدرنیته»، از قضای روزگار هیچگونه تقابلی با «سنت» ندارد! آنچه در تقابل با «مدرنیته» قرار می‌گیرد، سنت شکنی، جهت استقرار «سنت مقدس» است. استقرار «سنت مقدس»، از طریق ایجاد گسست در تداوم تاریخی سنت‌ها امکانپذیر می‌شود. و در این راستا، براندازی، یا «مدرنیزاسیون»، در تقابل کامل با «مدرنیته» قرار می‌گیرد.

امروز که «جنگ سرد» به پایان رسیده، مشکل می‌توان «مدرنیزاسیون»،‌ یا کودتا را بر ملت‌ها تحمیل کرد، اگر چند روز پیش کودتا در فیلیپین شکست خورد، و اگر یک کودتا‌چی شناخته شده به نام چاوز، در نیمه راه «عروج» فاشیستی خود متوقف می‌شود، به طریق اولی، جیره خواران سازمان سیا در ایران، قادر به سازمان دادن براندازی نخواهند بود. مجازات امام جماعت مسجد بروجرد را دست کم نگیریم، این شاید نخستین گام به سوی حاکمیت قانون در ایران باشد.






0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت