...
سایت «اخبار روز»، میپندارد که جمکران یک دمکراسی تمامعیار است، چرا که در این حکومت «انتخابات» وجود دارد. به همین دلیل این سایت یک بخش ویژة انتخابات به راه انداخته، تا دیدگاههای «متفاوت»، که در واقع حکومت اسلامی ایران را «قبول» دارند، بتوانند در نقش «اوپوزیسیون» به بحث و گفتگو بپردازند! در نخستین گفتگو، فاطمه حقیقتجو، یکی از کنیزکان ارسالی خاتمی به فرنگ شرکت دارد، البته در نقش«اوپوزیسیون». علامت تعجب نمیگذاریم چون حاجیه حقیقتجو، با آن آرایش تند و روسری قرمز رنگ، همچون امثال پاسدار اکبر، واقعاً هم میباید «تبلور» اوپوزیسیون حکومتی جمکران باشد. ما هم با بیصبری در انتظار سخنان مبتذل، «پرمغز» و نظرات مضحک استاد دکتر حقیقتجو دقیقه شماری میکنیم، و تا فرارسیدن آن زمان، برای اینکه وقت را به بطالت نگذرانیم، اشارهای خواهیم داشت، به مطلبی که تحت عنوان «جهانبینی جمالزاده»، در «گویا نیوز»، مورخ 15 آذرماه سالجاری انتشار یافته!
هنگامی که جنگ ایران و عراق آغاز شد، به همراه مادرم در جمع ایرانیان ساکن ژنو که جهت اهداء کمک مالی برای خرید و ارسال دارو برای مجروحان جنگ، در ساختمانی متعلق به کنسولگری ایران تجمع کرده بودند، حضور یافتم. هیچیک از افراد خانوادة فرح دیبا، هیچیک از افراد خانوادههای اسفندیاری، ذوالفقاری، گنجی و بسیاری دیگر از متمولانی که به دلیل تعلقشان به اقلیتهای مذهبی از آنان نام نمیبرم، در جمع ما حضور نداشتند. ولی آقای جمالزاده، حاضر بودند، البته نه جهت کمک مالی، که جهت یک مداحی کسالتآور و بسیار شرمآور! آقای جمالزاده گویا یادشان رفته بود که «هدف» اصلی از گردهمائی آنشب، کمک مالی به مجروحان جنگ بود، نه مداحی از حکومت اسلامی! این مختصر را، صرفاً محض اطلاع آقای خسرو ناقد، نویسندة مطلب «گویانیوز» آوردم! حال بپردازیم به اصل مطلب، یا سیاست نوین غرب جهت جایگزین کردن محور شکست خوردة «تهران، فرانسه، کاراکاس»!
چقدر به این گاوچرانها نسبتهای ناروا میدهند! میگویند، احمق! بلانسبت! کجایشان احمق است؟ پس از 30 سال، دوباره اسبشان را زین کردهاند، تا همان سیاست حمایت از چین در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی سابق را از سر گیرند، در حالیکه دیگر اتحاد جماهیر شوروی وجود خارجی هم ندارد! ایالات متحد با تمام قوا میکوشد مانع از گسترش ارتباط طبیعی میان ایران و روسیه شود، چرا که گسترش این روابط تهدید مستقیم منافع سازمان جنایتکار ناتو است. ارتباط ایران با همسایة شمالی، زمینة حضور کشوری قدرتمند را در معادلات سیاسی ایران تقویت میکند، که بر خلاف فرانسه و کاراکاس تحت کنترل ایالات متحد نیست. به همین جهت، در پی شکسته شدن محور «تهران، پاریس، کاراکاس»، که جناح برژینسکی سعی بر تقویت آن داشت، آمریکا یک گام به عقب برداشت، و سازمان سیا در پیتقویت محور جایگزین برآمده. محوری که در هر حال تحت کنترل ایالات متحد قرار داشته باشد. در این راستا شاهدیم که آمریکا سعی دارد محور «تهران، کشورهای حاشیة خلیج فارس، چین» را گسترش دهد. البته جایگاه چین را در هر حال نمیتوان با کشور فرانسه به قیاس کشید. کشور چین، از نظر اجتماعی، چندین سال نوری از جامعة فرانسه عقبتر است، و از نظر فناوری نیز، چین را نمیتوان کشور پیشرفتهای به شمار آورد. میدانیم که بدون موافقت ایالات متحد، اروپای غربی مجاز نیست فناوریهای پیشرفته در اختیار چین قرار دهد.
ولی از آنجا که گویا قرار شده سازمان سیا دارودستة کارتر را راهی کاخ سفید کند، دوباره گسترش روابط با چین در دستور کار سازمان سیا قرار گرفته. بله رابرت گیتس، به خیال خود با دست پر از پکن بازگشت! یک روز پس از انتشار گزارش مضحک 16 نهاد امنیتی در مورد رمالان، ناگهان ایالات متحد و شرکاء در رسانة فیگارو اعلام داشتند، تحریمهای فروش تجهیزات نظامی به چین دیگر در دستور کارشان نیست! سپس شورای همکاریهای خلیج فارس از احمدی نژاد دعوت کرد که جهت «تداوم» بحران مالکیت بر سه جزیره، سری هم به این نشست بزند! و هنگامی که گزارش ساختگی 16 نهاد امنیتی به جهانیان اعلام کرد، رمالان برنامة نظامی هستهای را از سال 2003 متوقف کردهاند، شیخ کروبی، سر و پا برهنه عازم چین شد، تا «دموکراسی چینی»، یاهمان «مائوکراسی دینی» را در حکومت جمکران تداوم بخشد!
از فواید ارتباط با چین یکی اینکه، رمالان از این طریق، روابطشان با ارباب حفظ میشود. چون همانطور که گفتیم فواید «مائوکراسی» یا نظام چین، تحمیل دو سرکوب وحشیانه به صورت همزمان است: هم سرکوب سیاسی مائوئیستی، و هم سرکوب اقتصادی سرمایه سالاری! سرکوب مائوئیستی در بربریت و توحش، گوی سبقت از استالینسیم هم ربوده، و سرمایهسالاری حاکم بر چین، حتی «حاکمیت» سرمایههای ملی هم نیست. بلکه حاکمیت سرمایههای آمریکا بر مردم فلک زدة چین است. به زبان سادهتر، چینیها در کشور خود به افتخار کارگری برای عموسام نائل شدهاند، و دولت قدرقدرت «مائوئیست» هم نقش «سرکارگر» گاوچرانها را بر عهده گرفته. در گذشتهای نه چندان دور، برای احداث راه آهن سراسری ایالات متحد، چینیها را مانند گوسفند در کشتی ریختند، و به آمریکا آوردند. پس از پایان کار هم گوسفندان را به چین عودت دادند. چون یادمان نرود، «آمریکا» متعلق به مسیحیان سفید پوست است. در هزارة سوم کوکلوکسکلانهای «متمدن» به این نتیجه رسیدهاند که، بهتر است چینیها در کشور خودشان بمانند، و برای آمریکا در محل کارگری کنند. این عمل از هر نظر به صرفه نزدیکتر است: هم کارفرما دستمزد پائینتری میپردازد، هم مهاجرت «غیرسفیدپوستها» به آمریکای سفید پوست و «پاک» محدود و تحت کنترل باقی میماند. حال مجسم کنید رمالان جمکران، که از طریق حکومت چین، به پادوئی برای آمریکا اشتغال دارند، از نظر «آزادی»، «استقلال» و خصوصاً همان «جمهوری» معروفشان، در کجای کار قرار میگیرند؟ آفرین! درست حدس زدید: در لباس «نوکری اسلامی»! البته این افتخار شامل حاکمیت جمکران میشود. برونمرزیهای مخالفخوان، حکایتشان کاملاً متفاوت است!
امروز با روشن شدن مسیر عقبنشینی عموسام، و دعوت غیرمنتظره از احمدی نژاد در نشست شورای همکاری خلیج فارس، میتوان دلیل قلمفرسائی «شیخ» مسعود بهنود در مورد «خلیج عربی» و «مالکیت سه جزیره» را دریافت. «شیخالشیوخ»، طبق معمول به رد گم کردن پرداخته بودند، تا کسی متوجه نشود که حضور احمدی نژاد در نشست کذا، در واقع در هماهنگی کامل با سیاست آمریکا بوده! و همانطور که گفتیم، حکومت روضهخوانان و شیخکهای کازینونشین، یک ارباب بیشتر ندارند: آمریکا! و استعمار آمریکا ایجاب میکند که ملت ایران، مانند دیگر ملتهای تحت سلطه، ارتباطات طبیعی با همسایگان خود برقرار نکند. ما ملت، میباید پیوسته در روابطی پر تنش با نوکران آمریکا قرار بگیریم، و همزمان متحمل تهدیدهای نظامی همین آمریکا هم بشویم، تا نوکران ضدامپریالیست عموسام در جمکران بتوانند ضمن چپاول و سرکوب ما ملت، به عربدهجوئیهای استقلالطلبانه دروغین خود همچنان ادامه دهند. دقیقاً همان شرایطی که محمد مصدق به راه انداخت، تا خسارات انگلستان از جنگ دوم جهانی دوم را از ثروتهای ملی ما ایرانیان پرداخت کند، و جناب محمد مصدق و وزیر امورخارجه شان هم به دلیل اینهمه از خودگذشتگی، «قهرمانان ملی» شوند.
در مورد آشوب طلبی و قانون شکنی مصدق و وزیر امورخارجهاش پیشتر توضیح دادیم، و نیازی به تکرار مکررات نیست. ولی از آنجا که امروز به بهانة سالگرد 16 آذر، روضهخوانان حرفهای، از جمله رئیس دانشگاه تهران به «مرثیهخوانی» پرداختهاند، میپردازیم به واقعة 16 آذر که به تحریک عوامل امنیتی و با تکیه بر استقلال طلبی دروغین محمد مصدق، به «حماسه» تبدیل شد، تا حماسههای ما ملت به قصههای «بیبیگوزک» صحرای کربلا محدود نماند، و کمی رنگ و جلای «تاریخی» به خود بگیرد.
اما پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که ایجاد بحران در محیط دانشگاهی، شیوهای است شناخته شده جهت سرکوب جوانان. به همین دلیل است که وزارت کشور، همواره از راهپیمائی دانشجویان، و تجمع آنان خارج از محوطة دانشگاهها جلوگیری میکند، تا بتواند جوانان را در محوطة دانشگاه هر چه بهتر سرکوب کند. و به این دلیل است که علی خامنهای، نمایندگان مجلس و یا مشاوران «مقام معظم»، همچون دیگر فعلة فاشیسم، که با حمایت خارجی در رأس هرم قدرت قرار گرفتهاند، تا این حد به «سخنرانی» در دانشگاه علاقمند هستند! چون «خطر»، همواره از سوی جوانان است، پس باید آنان را پیوسته سرکوب کرد. البته این سرکوب ابعاد مختلفی دارد. سرکوب فرهنگی، سرکوب سیاسی و سرکوب اقتصادی! به طور مثال، نه تنها در دسامبر 1944، نفت ایران، به ابتکار محمد مصدق، در انحصار چند ملیتیهای غرب قرار گرفت. که یکی از افتخارات دیگر این «رجل» سیاسی، البته جز ملی کردن نفت، و زمینه سازی برای کودتای 28 مرداد، انتخاب وزیر فرهنگی بود که در مسیر اهداف استعماری فدائیان اسلام، مدارس مختلط را نیز «ممنوع» فرماید! و بر خلاف هیاهوی «ملیون» دروغین، اگر امروز جامعة ایران به دو قسمت «زنانه ـ مردانه» تقسیم شده، این شرایط اسفبار فرهنگی را صرفاً مرهون جانفشانیهای وزیر فرهنگ دولت «قهرمان ملی ایران»، محمد مصدق هستیم. بگذریم، و بازگردیم به وقایع 16 آذر که به قتل سه دانشجو منجر شد.
این موضوع، جهت تداوم سرکوب، چنان اهمیتی دارد که محمدیان، نمایندة علیخامنهای در دانشگاه، از آن به عنوان «حرکت اصیل» یاد میکند! و خواهان تداوم آن هم شده! چون تداوم حماقت، همیشه کارساز استعمار است. اگر این «حرکت اصیل» نباشد، چگونه میتوان جوانان را در دانشگاه سرکوب کرد و سرکوب را از داخل محوطه دانشگاه به کل جامعه گسترش داد؟ بله، بیدلیل نیست که محمد ملکی، همصدا با محمدیان و دیگر دانشجونمایان، پرچم مبارزات ضداستعماری «شکمی» برافراشتهاند، و خواهان ادامة «مبارزه» شدهاند. چون «مبارزة» کذا در واقع راهگشای سرکوب جوانان مملکت است. از اینروست که، نمایندة علیخامنهای اینچنین شیفتة 16 آذر شده!
و در راستای برگزاری پرشکوه حماسة کذا است که دهها دانشجو دستگیر شدهاند، وتشکلهای فاشیستی چون «تحکیم وحدت»، «ملی ـ مذهبیها» و ... به ویژه «ملی ـ مذهبیها»، که ادعای آزادیخواهی هم دارند، همگی خفقان گرفتهاند، تا چپنمایان ادعا کنند، بار دیگر «قانون جنگل» در این مملکت حاکم شده.
منبع: اخبار روز، مورخ 15 آذرماه 1386
گویا تاکنون «قانون» غیرجنگل بر ما ملت حاکم بوده، و نمیدانستیم! اگر قانون بر این مملکت حاکم بود، مشتی دانشجونما، محیطهای دانشگاهی را به صحنة جنگ زرگری حکومتیهای خودفروخته تبدیل نمیکردند. باید قانون جنگل بر مملکت حاکم باشد، تا مشتی چماقدار که دولت مفلوک جمکران با «پارتیبازی» و «سهمیهبندی» راهی دانشگاه میکند، در همة امور کشور دخالت و فضولی کنند. متن نامة خامنهای به فعلة فاشیسم در دانشگاه هنوز روی خطوط اینترنت موجود است. «مقام معظم» از دانشجویان خواسته بودند، یکتنه، نقش دولت و مجلس و قوه قضائیه را بر عهده گیرند، تا گویا «عدالت» برقرار شود! چون تمام امید دستاربندان، جهت تداوم سرکوب، به همین دانشجونمایانی است، که با یک دیپلم فکسنی دبیرستان، نه تنها بر همة امور یک مملکت «اشراف» پیدا کردهاند، که «حماسهها» میآفرینند؛ از قبیل حماسة 16 آذر! این دانشجویان «همه فن» حریف هیچگاه از خود پرسیدهاند، به چه دلیل یک گروه جوان میباید به خود اجازه دهد که در امور سیاسی مملکت به صورتی مستقیم دخالت کند، و به چه دلیل این دخالتهای بیجا و بیپایان میباید همیشه در محوطة دانشگاه صورت گیرد؟ از این گذشته، کسی که به شیوة عباس میلانی، کودتای 28 مرداد را، کودتا بر ضد محمد مصدق میخواند، بر اساس کدام منطق خود را صاحبنظر در امور سیاسی میپندارد؟ از همه مهمتر، مگر حضور این یا آن مقام آمریکائی در تهران به دانشجو مربوط میشود؟ نه! ولی فرض کنیم چنین باشد. پس چرا حماسه آفرینان «حرفهای»، در هنگام حضور «مک فارلین» به این خوبی خفقان گرفته بودند؟ چرا وقتی آن افسر «اس.اس» و آدمکش اطریشی، که در مقام دبیرکل سازمان ملل به تهران سفر کرده بود، حماسه آفرینان اینچنین به دورش حلقه زده بودند؟ کورت والدهایم را میگویم! به یاد دارید سفر والدهایم را به ایران؟ چه کسانی به دور والدهایم حلقه زده بودند، و از آمریکا گله و شکایت میکردند؟! همین دانشجونمایانی نبودند که امروز، به برکت پشت هماندازی و لیسیدن پای این و آن جنایتکار و مزدور به عنوان «بورسیه» در ایالات متحد ساکن شدهاند، تا با پاسداراکبرها و حقیقتجوها، سیرک تبلیغاتی برای مردمسالاری دینی آمریکائیها به راه بیاندازند؟
بهتر است دانشجونمایانی که در همة امور صاحب نظراند، بجای سوگواری برای 16 آذر، نظرشان را در مورد خطبههای جنگ پرستانة نماز جمعة این هفته نیز ابراز کنند، تا ما شوت و پرتها بدانیم، امامی کاشانی مزدور، به چه دلیل قوانین توحش «دینی» اسلام را برتر از قوانین «حقوقی» غرب میداند، و ضمن مصیبت قلمداد کردن بمباران مراکز هستهای ایران برای آمریکا، «هفتاد میلیون ایرانی را» گوشت دم توپ ارتش آمریکا میبیند؟ گویا باز هم بوی خون به مشام کفتارها رسیده، گویا دستاربندان مزدور، به شیوة رهبر فرزانهشان، به این صرافت افتادهاند که «جنگ» و «تحریمی» در راه است، که باز هم میتواند برای همة اینان، به قول علیخامنهای «پیشرفت در همة زمینهها» به همراه آورد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت