دوشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۶


سیستان و انگلستان!
...

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، یادآور شویم که، در وبلاگ «یادآوران تاراج» به توافقنامة اکتبر 2004، در مورد منابع گازطبیعی اشاره کرده بودیم، که هنوز «قطعی» نشده.

روزنامة کیهان، مورخ 19 آذرماه 1386، در «خبر ویژه»، مطلبی در مورد وابستگی مسعود بهنود به سازمان اطلاعات و جاسوسی انگلیس منتشر کرده. کیهان می‌نویسد، بهنود سعی داشته، اظهارات افشاری و عطری، اعضای تحکیم وحدت را ـ که با همکاری قوة قضائیه مانند دیگر اعضای مبارز ساواک به آستان مقدس گاوچران‌ها مشرف شده‌اند ـ در چند سایت نزدیک به اصلاح‌طلبان پوشش خبری دهد. کیهان از این سایت‌ها نام نمی‌برد، ولی تأکید دارد که سایت‌های کذا به دلیل همکاری افشاری و عطری با سازمان‌های جاسوسی ایالات متحد و اسرائیل، تقاضای بهنود را نپذیرفته‌اند. از مطلب کیهان چنین بر می‌آید که، این سایت‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان، هیچگونه ارتباطی با سازمان‌های جاسوسی اسرائیل و ایالات متحد ندارند، و حاضر هم نیستند «استقلال» خود را به خاطر سازمان‌های سیا، موساد و به ویژه، سازمان اطلاعات و جاسوسی انگلیس خدشه‌دار فرمایند!

این مطلب نمونه‌ای است آشکار از ارائة «تصویر دلپذیر» از سایت‌های نزدیک به اصلاح طلبان، توسط رسانة کیهان، که ظاهراً خود نیز با اصلاح‌طلبان و سازمان‌های جاسوسی غرب هیچگونه ارتباطی ندارد! از سوی دیگر، کیهان با تأکید براین امر که مسعود بهنود، افتخار پادوئی برای اینتلیجنت سرویس را دارد، نه تنها «امام»، «انقلاب» و «اسلام»، که «کارگزاران» و «اصلاح‌طلبی» را نیز مستقیماً به اینتلیجنت سرویس مرتبط می‌کند، چرا که مسعود بهنود، از فدائیان براندازی 22 بهمن و شخص روح‌الله خمینی، اکبر رفسنجانی و محمد خاتمی است! و به یاد داریم که در سال 1384، همه را دعوت می‌کرد برای «حفظ آزادی‌ها» به رفسنجانی رأی دهند. در ضمن به یاد داریم که مسعود بهنود، چه عرق جبینی برای سیرک سیار پاسداراکبر می‌ریخت. همچنین می‌دانیم، پیش از کودتای ژنرال هویزر، مسعود بهنود از نورچشمان ساواک بود، و برنامه‌اش مستقیماً از تلویزیون ایران پخش می‌شد. و با توجه به همین مهم ـ پخش مستقیم برنامه ـ بود که آقای بهنود، این افتخار را به قول خودشان، برای خود محفوظ داشته‌اند که اولین بار عکس آیت‌الله خمینی از طریق برنامة ایشان در تلویزیون سراسری بر روی اکران آمده!‌ بله، ایشان، همچون احسان نراقی و شرکاء، ‌پیش از انقلاب شکوهمند ژنرال هویزر هم در استخدام اربابان فعلی بوده‌اند! آیا «ژنرال» شریعتمداری، سرپرست محترم کیهان، می‌توانند به ما شوت‌و پرت‌ها بگویند، چگونه یک پادوی اینتلیجنت سرویس تا پایان دوران ریاست محمد خاتمی در حکومت اسلامی به فعالیت‌های ظاهراً «تخریبی» خود اینچنین «آزادانه» ادامه می‌داده؟ آیا جناب شریعتمداری می‌توانند توضیح دهند که چگونه، روزنامة شیخ کروبی و بسیاری از رسانه‌های‌داخلی، هنوز مقالاتی را که، به قول کیهان به قلم یک «کارمند» اینتلیجنت سرویس نوشته می‌شود، منتشر می‌کنند؟ و از همه مهم‌تر، ‌ چگونه وزارت ارشاد حکومت امام زمان، برای کتاب‌های بی‌سروته همین کارمند اینتلیجنت سرویس، چندصد بار مجوز انتشار صادر کرده؟

البته با توجه به تبلیغاتی که ساواک برای پاسداراکبر به راه انداخت، تا این «روشنفکر» بلندپایة جمکران، از درون سلول انفرادی در زندان اوین، ضمن مصاحبه با خبرنگاران خارجی برای انتشار افشاگری‌های صدمن یک قازش از وزارت ارشاد «مجوز» قانونی هم دریافت کند، چنین نتیجه می‌گیریم، که به دلیل سوابق خدماتی طولانی‌تر، مسعود بهنود از امتیازات ویژه‌ای نیز می‌تواند برخوردار شود! در هرحال، پاسدار اکبر، موجودیت خود را مرهون لطف و مرحمت امثال بهنود و بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» است، که مانند سازمان سیا، ارادت فراوان به ابتذال دارند. و چه بهتر که این ابتذال «دینی» باشد، چرا که «تقدس» هم پیدا می‌کند. و با هیزم «تقدس» می‌توان تنور استعمار را تا ابد گرم و داغ نگاه داشت. و تا زمانی که تنور گرم باشد، نان را می‌توان چسباند!

دلیل شیفتگی رعایای الیزابت دوم بر جمال بی‌مثال شیوخ در همین مسائل کوچک نهفته. در واقع نان رعایای الیزابت دوم، در نعلین و ریش و پشم حجج اسلام گیر کرده! چاره چیست؟ چاره این است که شیخ مسعود بهنود، سخنان پیامبرگونة شیخ صانعی را در سایت رعایا، مورخ 8 دسامبر 2007 انتشار دهد! و در همین سخنان، «حضرت» آیت‌الله ضمن تائید تعدد زوجات، به تبلیغ برای «عدالت اسلامی» هم مشغول بشوند! «عدالت اسلامی»، به فرمودة شیخ صانعی همان است که، مرد اگر بداند قادر به رعایت عدالت میان همسران‌اش نیست، باید از ازدواج مجدد خودداری کند! می‌بینیم که عدالت کذا، چقدر ابهام‌آور و غریب است، و تعجبی ندارد که، باز هم «عدالت» در گرو «تشخیص» مرد افتاده! و می‌توان حدس زد که این نوع «عدالت» نیز، مانند دیگر احکام خداوند ابراهیم، به مسائل شکم و زیرشکم محدود‌ خواهد ماند.

حال ببینیم حضرت صانعی چه راه عادلانه‌ای پیش پای «جهانیان» می‌گذارند! ایشان می‌گویند، بدون اجازة همسر اول، ازدواج دوم حرام است. این آقای صانعی از آن آیت‌الله‌های آشوبگر باید باشند، که مدام به دنبال انقلاب‌اند! از آن انقلابات که فقط «چرخش»‌ به عقب نام دارد؛ ایشان بعد از 30 سال برگشته‌اند بر سر «قانون» حمایت خانوادة اعلیحضرت! مگر کسب اجازة همسر برای ازدواج مجدد کار مشکلی است؟ آن ردة اجتماعی که تعدد زوجات را در روابط خود به «رسمیت» می‌شناسد، در کمال «عدالت» همسر اول را زیر لگد انداخته، مجوز لازم جهت ازدواج را دریافت می‌کند. و لزومی ندارد بگوئیم اگر زن از نظر مالی وابستگی به شوهرش داشته باشد به سادگی با ازدواج مجدد همسرش «بالاجبار» موافقت خواهد کرد. پس از آنجا که، جناب صانعی ریش به درد بخوری هم ندارند، بهتر دیدیم به «بی‌بی‌سی» توصیه کنیم، دست از نعلین ایشان بشوید، چون از این نعلین، تنوری برای نان «طالبان‌های» آنگلوساکسون‌ گرم نخواهد شد. و اما به عنوان حسن ختام بهتر است با استفاده از اخبار «روز آنلاین»، سری هم به جنبش «لات سالاری» بزنیم که مانند سال 1357،‌ از نو فعال شده تا، نانی به کف آرد و به غفلت هم بخورد.

پیشتر گفتیم، نخستین گروه‌هائی که پیش از براندازی سال 1357 زبان به اعتراض گشودند، فعلة ساواک در مجلس شورای ملی، دانشگاه‌ها و دیگر نهادهای رسمی حاکمیت بودند، که وظیفة «خودبراندازی» را بر عهده داشتند. آنروزها این سخنان برای مردم شاید عجیب می‌نمود، ولی امروز به دلیل تجربة «زندة» براندازی سال 1357، تحریک افکار عمومی توسط شرکای حکومت اسلامی برایمان به هیچ عنوان تعجب‌آور نیست. بلکه بسیار تأسف‌بار است. تأسف از اینکه در کشورمان، به اقتضای منافع استعمارغرب، در رأس هرم قدرت، آشفتگی و سردرگمی «موسمی» ایجاد می‌‌کنند، «اوباش» وابسته به ساواک اماکن عمومی را اشغال می‌کنند، و نیروی انتظامی اینچنین ابتر و «خاک‌برسر» می‌شود. این سناریوئی است که ما در سال 1357 دیدیم، و پدران‌مان در 28 مرداد شاهد بوده‌اند. همانطور که پیشتر هم گفتیم، این بی‌عملی را از طریق صدور دستورات ضد و نقیض صورت می‌دهند، و به این ترتیب قدرت تصمیم‌گیری از روسای شهربانی و دیگر فرماندهان نیروی انتظامی سلب می‌شود. چرا که، در نیروهای انتظامی، بدون دریافت فرمان از سوی مرجع بالاتر کسی نمی‌تواند دست به عملی بزند. و امروز شاهدیم که نیروی انتظامی در برابر تهاجم اوباش تحکیم وحدت کوچک‌ترین واکنشی از خود نشان نمی‌دهد. از قرار معلوم دارودستة محمد خاتمی، روز 18 آذرماه، دانشگاه تهران را اشغال کرده، به بهانة «حمایت از صلح»، برای تمام امور کشوری و لشکری رهنمودهای «داهیانه‌ای» ارائه داده، و در مورد مسائل اقتصادی نیز پرسش‌های بسیار «هوشمندانه‌ای» مطرح کرده‌اند! خلاصه بگوئیم، فعلة فاشیسم خواستار این امر بودند که بدانند، «پول نفت به کجا می‌رود؟» البته نپرسیدند، رشوه‌های دریافتی بابت قراردادهای خفت‌بار نفتی به کجا می‌رود! این را نیک می‌دانستند. در این روز «فرخنده»، دانشجویان «محترم»، در ورودی دانشگاه در خیابان 16 آذر را هم شکستند، و به این ترتیب «ثابت» کردند که با دیکتاتوری و فاشیسم خیلی مخالف‌اند! و همگی مانند پاسداراکبر، خواهان «صلح» و حقوق بشراند.

رهبران «لات‌سالاری»، پس از اعلام آمادگی جهت «شهادت»، خواستار فدرالیسم و به رسمیت شناختن «ملت کرد» هم شده‌اند. تا امروز، به غلط می‌پنداشتیم که، «ملت ایران» مجموعه‌ای است تاریخی از اتحاد تمامی اقوام کرد، ترک، بلوچ، فارس، ترکمان و غیره. ولی از این پس می‌باید به خاطر داشته باشیم که، بعضی‌ها «ملت» را در ترادف با «قوم» قرار می‌دهند، چون برنامة سازمان سیا که جهت تجزیة عراق شکست خورده، اگر در ایران اجرا شود، اصلاً به صرفه نزدیک‌تر خواهد بود. پس به یاد داشته باشیم که، ضمن تأکید بر آزادی «ملت کرد» نمی‌باید فراموش کرد که «فدرالیسم» استعماری، و نه فدرالیسم در مفهوم واقعی کلمه، امروز در دستور کار «استعمار» قرار گرفته. اما بهترین قسمت «نمایش» دموکراسی و آزادی در دانشگاه تهران، تجمع و راهپیمائی اوباش «تحکیم وحدت» بوده، که بدون در نظر گرفتن حقوق دیگر دانشجویان، دانشگاه را به محل تبلیغات دارودستة اکبر رفسنجانی تبدیل کرده‌اند. البته فکر نکنید اراذل تحکیم وحدت در این «جنبش» لات‌سالاری تنها بودند، ابداً! مخالفان تحکیم وحدتی‌ها نیز جنبش «لات‌سالاری» ویژه‌ای از آن خود دارند. که در سایت «روزآنلاین» به آنهم اشاره شده.

اینان روز 16 آذرماه، در دانشکدة فنی تجمع کردند تا از ترهات فردی به نام «حسن عباسی» بهره‌مند شوند. حسن عباسی از اعضای والامقام ساواک است که یک تنه چندین اتاق و سالن و آبدارخانه «فکر» در دست گرفته! درست مانند روح‌الله خودمان! دکتر عباسی، ضمن ارائة تعاریف دقیق و بسیار «عمیق» از امپریالیسم، در چند جمله، علت پیشرفت غرب را هم برای‌مان توضیح داده‌اند. ایشان می‌فرمایند، غربی‌ها به خاطر «جهانگشائی» پیشرفت کرده‌اند! البته حسن عباسی‌ها نیازی ندارند بدانند غربی‌ها با تکیه بر کدام امکانات موفق به این جهانگشائی‌ها شدند؟ ظاهراً از آنجا که دلشان خواسته «جهانگشائی» بکنند، یک روز از خواب پریدند، و جهانگشائی کرده، و پیشرفت هم کردند! استاد عباسی، جهت ارائة نمونه نیز گریبان کشور انگلستان را گرفته! تا ضمن تأکید بر قدرت اقتصادی انگلستان، به شیوه‌ای بس بیشرمانه، فقر و بی‌خانمانی توده‌های مردم در ایران را هم «توجیه» کرده باشند! عباسی می‌گوید، کارتن خواب‌های انگلستان تعدادشان کمتر از کارتن خواب‌های ما نیست! گویا استاد عباسی با این سخنان «عمیق» نتیجه گرفته‌اند که، اوضاع اقتصادی انگلستان و حکومت اسلامی «یکسان» است! بی‌دلیل نبود که امام‌شان می‌گفت، «اقتصاد مال خر است!» بله، دکتر عباسی در ادامة سخنان امام‌گونة خود می‌فرمایند، این کشور که به اندازه سیستان و بلوچستان است، 114برابر مساحت خود خاک دیگر کشورها را اشغال کرده! بله، پس ما ایرانیان منتظر چه هستیم؟ وضع اقتصادی ما که مانند وضع اقتصادی کشوری است به مساحت سیستان بلوچستان! کافی است به استاندار سیستان و بلوچستان بگوئیم کشورگشائی کند! وضع ما هم بهتر خواهد شد!

ولی ما به دلیل رعایت «عدالت اسلامی» از این کارها نمی‌کنیم، همان عدالتی که شیخ صانعی پیشتر به آن اشاره داشتند! ما که می‌بینیم، به موجب همان آیة شریفه، قادر نیستیم عدالت را رعایت کنیم، کشور دیگری را تصرف نخواهیم کرد. کسی فکر نکند ما نمی‌توانیم! یا مثلاً مانند شاهرودی به «ناتوانی» دچار شده‌ایم! تا دیگران بجای‌مان آدم بکشند، و به ناچار بگوئیم قاتل روانپریش بوده، ‌ سابقة سرقت مسلحانه هم داشته، ولی در ترمینال اصفهان «گردش» می‌کرده، و با اسلحة کمری، برای دست گرمی تیری در هوا شلیک کرده، که مستقیماً خورده به گردن یک فرانسوی! باید از همان تیرها باشد که در هوا «گردش» می‌کرد، و یک مرتبه خورد توی ملاج مطهری‌ها و مفتح‌ها، و ...!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت