جمعه، آذر ۲۳، ۱۳۸۶

سیا و «فدا»!
...

استعمار غرب، با تمرکز تبلیغات حکومت اسلامی بر یک نقطه، تحت عنوان «پوشش اسلامی»، قصد دارد مطالبات واقعی زنان ایران را لوث کند. و جهت بر آوردن خواسته‌های استعمار، طبق معمول، شاهرودی پیشقدم شده. می‌باید قبول کرد که، مبارزات «بی‌امان» سرداران، ‌ با چکمه و کلاه زنان ایران بی‌دلیل نیست! پادوهای سازمان سیا، باید چنان افتضاحی به راه بیاندازند، که استعمار غرب بتواند دارودستة شبه‌اصلاح طلبان را به ناجیان ملت ایران تبدیل کند! بله، به یاد داریم که محمد خاتمی، در سخنرانی دانشگاه تهران می‌گوید:

«نبض جامعه در دانشگاه می‌زند»

‌و به یاد داریم که همان روز، شیپورچی‌های ساواک در دانشگاه، محمد خاتمی را «ناجی ملت ایران» هم خواندند. می‌دانیم که طی 28 سال موجودیت ننگین حکومت اسلامی، نوک حملة استعمار علیه ملت ایران، پیوسته شخص محمد خاتمی بوده. هر جا سرکوب لازم آمد، محمد خاتمی در آنجا حضور فعال داشت. و هر چند فعلاً اعلام کرده نامزد ریاست جمهوری نخواهد شد، شرکای‌اش در گروه «جبهة دوم خرداد»، هیاهوی فراوان به راه ‌انداخته‌اند. با توجه به این شرایط است که زنان ایران باید مطالبات خود را به پوشیدن چکمه و استفاده از کلاه محدود کنند! چرا که، به زودی، شیخ یوسف صانعی، یا مجتهد شبستری، و یا یک آخوند «روشنفکر» دیگر، با صدور یک فتوای «مدرن» در سایت رعایای الیزابت دوم، یا «رادیو زمانه»، ‌ استفاده از چکمه و کلاه را برای زنان بلامانع اعلام خواهند کرد، تا فتوی «انقلابی» و پیشرفتة اینان در «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» نیز آناً منعکس شود، و جهانیان بدانند که شیرین عبادی کاملاً حق داشته،‌ اگر روزی گفته، «اسلام هیچ تضادی با دموکراسی ندارد!»

زنان ایران، جز پوشیدن چکمه، اصولاً چه نوع دموکراسی‌ای می‌خواهند؟! دوست ندارند؟ بروند عربستان، تا به چشم خود ببینند، زنان در عربستان سعودی، حتی به ذهن‌شان خطور نمی‌کند، چکمه بپوشند! بله، دلیل هم دارد؛ اول اینکه در عربستان «دموکراسی» نیست! دوم اینکه، اگر زنی در عربستان چکمه به پا کند، بدیل عربستانی «محمود شاهرودی»، همان بلائی را به سرش می‌آورد، که استالین به سر مخالفین‌اش می‌آورد: اقامت در آسایشگاه روانی! نه به دلیل اینکه در عربستان پوشیدن چکمه پایه‌های حکومت «الهی» را به لرزه در می‌آورد، به این دلیل که در آن گرمای جهنمی، پوشیدن چکمه، مسلماً بهترین نشانه از «پارسنگ» برداشتن عقل چکمه‌پوش خواهد بود! در ضمن خانم‌های ایرانی باید بدانند، که به موقع در قرآن همه چیز پیدا می‌شود! مسئله به «چکمه» محدود نمی‌ماند، تبلیغات برای حفظ منافع استعمار غرب در قرآن کم نیست! به همین دلیل است که در خطبه‌های علفزار این هفته، بر ممنوعیت پوشیدن چکمه اینهمه «تأکید» می‌شود!

با توجه به خطبه‌های علفزار در سراسر کشور، به نظر می‌رسد، سید مهدی خاموشی ناچار است، تمام 60 میلیارد تومان بودجة امسال سازمان تبلیغات اسلامی را در راه تبلیغات انتخاباتی به نفع شبه اصلاح‌طلبان، نهضت آزادی و «دانشجویان سوسیالیست» به‌کار گیرد! چرا که مطالبات سفارتخانه‌های غربی دقیقاً در همین راستا قرار گرفته! بله، «آنجلیکا بیر»، رئیس پارلمان اروپا بی‌جهت با حداد عادل ملاقات نکرد! و بی‌جهت هم نبود که تصاویر متعدد ملاقات حداد عادل با یک زن اروپائی، بدون حجاب، در سایت «حنازرچوبه» منتشر شد.

به یاد داریم که پروپاگاند در مورد مذاکرات فرضی «نیک براون» با لاریجانی، به «حماسة دوم خرداد» انجامید، و علاوه بر فراهم آوردن زمینة سرکوب داخلی، 8 سال فرصت طلائی هم برای استعمارگران فراهم آورد. طی این 8 سال، آمریکا با خاطر آسوده، ‌ضمن تجهیز پاکستان به سلاح اتمی، طرح اشغال افغانستان، و سپس عراق را با همکاری حکومت «ضدامپریالیست» گورکن‌ها پیاده کرد. و همین گورکن‌ها، از اینکه سایة ارباب اینهمه بر سرشان افتاده بود، حتی «توهم» قدرت‌مداری دامنگیر‌شان شد، تا آنجا که آشکارا از استقلال طلبان چچن هم «حمایت» کردند. البته برای اینکار، از ابراهیم یزدی استفاده می‌کردند. خلاصة مطلب، کار بجائی رسید که «سهم ما از خزر» نیز ناگهان به 50 درصد «افزایش» یافت! در حالیکه همزمان، شیخک‌های کازینونشین هفته‌ای یکبار نام خلیج فارس را تغییر می‌دادند، و روزی پنج نوبت، به وقت نماز، ادعای مالکیت سه جزیره «کذا» را نیز مطرح می‌کردند. بله، این نوع «هارت‌وپورت‌های»‌ توخالی، فقط به پارس سگی می‌ماند، که سایة ارباب را بالای سر خود احساس می‌کند، چه در غیر اینصورت، بجای پارس کردن، معمولاً می‌باید دم‌جنبانی کند.

سگ‌ها، شم بسیار قوی دارند، تا آنجا که حتی «رایحة» زور و قدرت را نیز از هزارها کیلومتر استشمام می‌کنند. در نتیجه طبیعی است که استقلال چچنی، مالکیت سه جزیره، و سهم ما از خزر، درست هنگامی مطرح ‌شود، که گورکن‌ها و شرکاء از بوی دلاویز گاوچران‌ها سرمست بودند. و زیر لب زمزمه می‌کردند، «ما گلی ناچیز بودیم، ولیکن مدتی با گل نشستیم»، و خلاصه، «کمال همنشین در ما اثر کرد»، و طرفدار آخوندهای استقلال طلب چچن هم شدیم!

اما اکنون اوضاع کمی تفاوت کرده! و «گل» کذا، رنگ و بوی خود را از دست داده، در نتیجه نوکران ضد‌امپریالیست‌اش در کل منطقه، به ویژه در جمکران، به دست و پا افتاده‌اند. پس بپردازیم به تلاش پادوهای آمریکا در جمکران، که در خطبه‌های امروز علفزار به صراحت منعکس شده. در این راستا، سید مهدی خاموشی، یک خطبة «عالمانه»، «فاضلانه»، «شیوا»، خصوصاً بی‌محتوا برای امام جمعه تهیه کرده بود، که شیخ احمد خاتمی، در دانشگاه تهران آنرا روخوانی کرد.

در این خطبه‌ها، سیدمهدی خاموشی، از بعضی سخنان نه «بوی بداخلاقی» که بوی «خیانت» به مشام‌شان رسیده! نمی‌دانستیم بداخلاقی و خیانت، «بو» هم دارد! ولی سازمان تبلیغات اسلامی پس از دریافت آن بودجة کلان شامه‌اش قوی شده، بوی همه چیز را می‌گیرد! حتی سگ شکاری هم چنین شامه‌ای ندارد. بله، در این خطبه‌ها چنین آمده که مقام معظم رهبری، فضای فرهنگی را «فضای تنفس جامعه» خوانده، و خواستار «مهندسی» آن شده‌اند!

فاشیسم، همانطور که گفتیم، با پویائی اصولاً بیگانه است، و جز «سکون» و در جا زدن، هیچ نوع «تحرکی» نمی‌پذیرد. ‌در نتیجه، فرهنگ را نه به عنوان یک پدیدة پویا، و «در حال شدن»، که به عنوان یک چارچوب ایستا، و از پیش تعیین شده معرفی می‌کند. از اینرو، فعلة فاشیسم علاقه فراوانی به «فرهنگ سازی» هم پیدا می‌کنند! چون می‌پندارند، «فرهنگ» خمیر مجسمه‌سازی است، ‌ و می‌توان آنرا به شکل دلخواه در آورد، بعد هم به زور چماق به مردم «حقنه» کرد. البته یک نکته مهم را به یاد داشته باشیم، که آنچه آخوند جماعت «فرهنگ» می‌نامد، در واقع جز ابتذال و بی‌فرهنگی هیچ‌ نیست. کافی است نگاهی به آثار «فرهنگی» شیوخ جمکران از قبیل حاج ‌روح‌الله و مطهری بیاندازیم، تا اوج ابتذالی را که اینان «فرهنگ» معرفی می‌کنند، بخوبی مشاهده کنیم. بی‌دلیل نیست که تبلیغات «بی‌بی‌سی» و «رادیو زمانه» هم اینچنین بر «ابتذال» متمرکز شده، همگی در خط «مقام رهبری» حرکت می‌کنند:

«[...] رهبری [...] فرمودند همة اقدامات کشور باید به سمت تعالی فرهنگی باشد [...] به سمت ساختن جامعه‌ای با نشاط همراه با ایثار، عدالت طلب و موحد باشد[...]»

بله مقام رهبری هم مانند دیگر فعلة فاشیسم نفرمودند «چگونه» چنین جامعه‌ای باید ساخته شود! البته با توجه به درک گورکن‌ها از «نشاط»، باید بدانیم که روضه خوانی، سینه زنی، فرستادن صلوات هنگام سنگسار و اعدام، و «سوگواری» در مجالس عروسی، نیز حتماً قسمتی از همین «نشاط» خواهد بود، چرا که اصولاً روضه‌خوانی و «مراسمی» از این دست، بر نشاط جامعه، و بر شتاب حرکت به سوی «تعالی فرهنگی» می‌افزاید . احمد خاتمی، در ادامة روخوانی ترهات سید مهدی خاموشی، به جناح‌های سیاسی می‌گوید، اخلاقیات را هم رعایت کنند و به خاطر تصاحب کرسی‌های مجلس با یکدیگر دعوا نکنند، چرا که همگی می‌توانند از این خوان یغما که در خطبه‌های علفزار، «سفرة آزادی نظام» خوانده شده، «بهره‌مند» شوند.

بله، آخوند جماعت، از آنجا که با تفکر و هر چه به بالاتر از «شکم» مربوط شود، بکلی بیگانه است، «آزادی» را نیز در «سفره» رویت می‌کند! و طبیعی است که هرچه در سفره باشد جهت خوراک است، و دلیل «آزادی‌خواری» گورکن‌ها در همین نکته باریک تر از مو نهفته:

«بر سر سفرة آزادی که این نظام اسلامی به شما عنایت کرده [...] با منافع نظام بازی می‌کنید[...] این نظام باید بماند[...]»


بله، سر «سفره»، با منافع نظام «بازی» نکنید! می‌خواهید «بازی» کنید، بروید درون دانشگاه‌ها، قشقرق به راه بیاندازید، تا منافع نظام خدشه‌دار نشود. چون در دانشگاه، سفرة «سرکوب» پهن کرده‌ایم، هرچه دانشجو بیشتر سرکوب شود، سفرة آزادی این نظام هم گسترده‌تر خواهد شد. در نتیجه مراسم سوگواری 16 آذر را فراموش نکنید، که اگر بساط 16 آذر‌ها تعطیل شود، سفرة آزادی هم برچیده خواهد شد. پس جهت تداوم سورچرانی بر سر «سفرة آزادی»، لازم است دانشگاه هم به «حوزه» تبدیل شود. به زبان ساده‌تر لازم است، همانطور که در حوزه‌ها لات‌و اوباش از قماش، مدرس، خلخالی، غفاری، مطهری و خمینی، مانع رشد فرهنگی ‌شدند، در دانشگاه هم «تحکیم وحدت» و «انجمن‌اسلامی‌» لات‌سالاری حاکم کنند. سپس همین لات و اوباش تحکیم وحدت را، با استفاده از الگوی تبدیل «جیره‌خوار به مخالف»، که در حوزه‌ها بسیار موفق عمل کرده، به مخالف سیاسی، و به ویژه به «دانشجوی سوسیالیست» تبدیل می‌کنیم، و حزب فراگیر «لات‌ایسم» را تشکیل می‌دهیم. تا این «حزب»، نظم اسلامی را مستقر کند، چرا که، پیش از کودتای ژنرال هویزر، «نظم اسلامی» نداشتیم! فدائیان اسلام، مصدق، و همکاران، نظم ظاهراً «لائیک» درست کرده بودند:

«وحدت حوزه و دانشگاه [...] با وحدت هدف به دست می‌آید، پس از قرن‌ها در این کشور نظم اسلامی برقرار شده[...]»


بله، آنهم چه نظمی! در واقع همان فاشیسم استعماری، که با کودتای کلنل رضا‌خان آغاز شد، و با کودتای هویزر به تعالی و الهیت فرهنگی رسید. سپس، با اشغال سفارت آمریکا در تهران، توسط مشتی دانشجونما، به قول مقام معظم، «مهندسی فرهنگی» را هم شروع کردیم، تا حکومت اسلامی به برکت تحریم‌ها و جنگ 8 ساله بتواند لاشة متعفن‌اش را سر پا نگاه دارد. بی‌جهت نیست که در خطبه‌های علفزار، ضمن تقدیر از حماقت 16 آذر، خیانتی به نام اشغال سفارت آمریکا را هم «حرکت مقدس» می‌خوانند. نبض تأمین منافع استعمار، نه تنها در حوزه‌های علمیه، که در دانشگاه می‌زند. اما از حق نگذریم، حماقت سازمان تبلیغات اسلامی به مراتب از حماقت دانشجونمایان فراتر رفته. سازمان سیدمهدی خاموشی، که ترهات نماز جمعه را در سطح کشور تهیه و تنظیم می‌کند، هنوز نمی‌داند که هنگام وقایع 16 آذر، نیکسون رئیس جمهور آمریکا نبود:

«بحمدالله جریانات دانشجوئی کشور از اصالت برخوردار بوده و ریشه دار است. جریانی است که استارت آن با مبارزه با رئیس جمهور کذائی آمریکا نیکسون شروع شد[...]»


حجت‌الاسلام، را فراموش کنید، «استارت» را به خاطر بسپارید! بله، واقعاً نه تنها جریانات دانشجوئی «اصالت» دارند، که جریانات آخوندی نیز در بیسوادی و مهمل‌گوئی کم «اصالت» ندارند. و از همین روست که این‌دو جریان اصیل استحماری، تا این حد دست در دست یکدیگر گذاشته‌، و مرتب به هم نان قرض می‌دهند:

«جریان دانشجوئی این افتخار را دارد که جاسوسخانه را اشغال کرد[...] این حرکت، حرکت مقدسی است، که جای پشیمانی ندارد[...] دانشجویان باید پاسدار این اصالت‌ها باشند[...]»


راستش را بخواهید، اصلاً سیدمهدی خاموشی حق دارد، چنین ترهاتی را بدهد به دست امثال احمد خاتمی! هیچ فکر کرده‌اید اگر ساواک هاشمی‌ها و میردامادی‌ها و دیگر پادوهای‌اش را به سوی سفارت آمریکا هی نکرده بود، امروز جایگاه واقعی خاتمی‌ها، خاموشی‌ها، عبدی‌ها و ابتکارها در ایران کجا بود؟ و هیچ فکر کرده‌اید که اگر امروز، ما فریب تبلیغات مبارزة حکومت اسلامی با چکمه و کلاه را نخوریم، ‌هنوز هم فرصت داریم که جیره خواران استعمار را از مسند قدرت به زیر بکشیم؟ به خطبه‌های نماز جمعه امروز بنگرید، تا ببینید چگونه سازمان منفور تبلیغات اسلامی، با پروپاگاند ناشیانه، به تحریک افکار عمومی پرداخته، تا مطالبات ما را از «آزادی‌های اجتماعی»، بر «پوشش» متمرکز کند:

«مردم ما می‌خواهند نوامیس‌شان با کرامت در کوچه و خیابان تردد داشته باشد[...] مسئولی می‌گوید مشکل ما این نیست که دامن کوتاه‌تر باشد یا بلندتر، مشکل ما عدالت است[...] چه می‌گوئی آقاجان! ما در پی دین هستیم [...] روزگاری می‌گفتند حال چند تار موی زن بیرون بود چه‌ می‌شود؟ این اظهار نظرهاست که جامعه را به این روز کشانده [...] ما فدای دین هستیم[...]»

بله این «دین فدائی‌ها» در واقع به منظور تحریک افکار عمومی مطرح می‌شود! چرا که همین دستاربندان، مستقیماً در گسترش شبکه‌های فروش زنان و کودکان دست دارند. اتفاقاً گورکن‌ها هیچ اشکالی با پوشش زنان ندارند. تأکید گورکن‌ها بر ممنوعیت چکمه و کلاه، یا اجباری کردن حجاب، با یک هدف آغاز شده، و با همان هدف هم دنبال می‌شود: به انحراف کشاندن مطالبات زنانی که خواهان تغییر قانون اساسی، جهت لغو قوانین و احکام توحش اسلام‌اند، نه صرفاً در رابطه با زنان، که در رابطه با کل جامعه!

اگر حجج اسلام نگران نوامیس‌شان ‌شده‌اند، به این دلیل است که همة زنان جامعه را «نوامیس» خود به شمار می‌آورند، چون همة زنان را در «تملک» خود می‌خواهند. و زنانی که از نظر حقوقی با اینان پیوند دارند، مانند همان دخترانی‌اند که اعراب به اصطلاح «بدوی»، زنده به گور می‌کردند: فاقد نام و نشان. نگاهی به شرح زندگی پرافتخار مطهری و لاریجانی‌ها بیاندازید، تا ببینید دختر مطهری که همسر علی لاریجانی است چه نام دارد؟ ببینید دختر لاریجانی، که نوة مطهری است چه نام دارد؟ زنان خانوادة مطهری و لاریجانی «بی‌ نام» هستند! ولی برادران لاریجانی را همه می‌شناسیم! یا «دکتر» علی مطهری، که همچون پدر محترم‌شان و روح‌الله خمینی، روان‌پریش و رسماً دیوانه‌اند، و با «تعطیلات غیرعقلانی» نوروز نیز مخالفت می‌کنند، برای همگان آشنایند، در حالیکه دختر مطهری، به دلیل مخالفت «پدرفیلسوف‌اش»، اجازة ادامة تحصیل در دانشگاه را نیافت!

بله کسی نام «نوامیس» لاریجانی‌ها و مطهری‌ها را نباید بداند! چرا؟ چون اگر چشم دیگران به نوامیس گورکن‌ها بیفتد، به مصداق شعر معروف ایرج میرزا، « نوامیس»، اگر نقاب از چهره بردارند، اسلام خدشه دار می‌شود! و اگر چشم گورکن‌ها به «نوامیس» دیگران بیفتد، حالشان «خراب» می‌شود. نمونه‌اش حداد عادل، که پس از ملاقات با «آنجلیکا بیر»، اصلاً در بیمارستان بستری شد! از این گذشته، اگر نوامیس گورکن‌ها در جامعه‌ای زندگی کنند که زنان‌اش «نوامیس» مردان به شمار نمی‌روند، گرفتاری بیشتر خواهد شد. چون ممکن است، نوامیس حجج اسلام نیز وسوسه شده خواهان خروج از ردة شتر و گوسفند شوند! بله، در واقع باید به احمد خاتمی و سید مهدی خاموشی بگوئیم مشکل‌شان «چکمه» و «کلاه» نیست، مشکل‌شان، هراس از واکنش احتمالی «نوامیس‌شان» در برابر تحولات اجتماعی است. همین واکنش‌هاست که می‌باید «پنهان» بماند. همچنانکه جنایات حاکمیت آمریکا را باید از چشم جهانیان پنهان نگاه داشت.

ولی اگر پنهانکاری، تحت عنوان «دین»، برای حجج اسلام کارساز است، آمریکا حق ندارد مدارک بازجوئی زندانیان گوانتانامو را نابود کند! چرا که، سازمان استحماری تبلیغات اسلامی، این عمل غیرقانونی را آناً به «دمکراسی» نسبت می‌دهد، نه به تخلف آشکار از قوانین حقوقی در یک دمکراسی:

«نابود کردن مدارک بازجوئی و شکنجة زندانیان گوانتانامو [...] مایة افتضاح دموکراسی غربی است، که دروغ گفتن برای آنان مثل آب خوردن است»


خوشبختانه در حکومت اسلامی، دروغ گفتن یا تقیه، از واجبات دینی است. از بازجوئی‌ها و شکنجه‌های این «حکومت الهی» هم، هیچ مدارکی باقی نمانده، تا کسی بر این حکومت «مقدس» انگ بزند! حکومت اسلامی 28 سال است، در سطح کشور به جنایت و شکنجه مشغول است، نام جنایاتش را هم «مردمسالاری دینی» گذارده! و اگر سردمداران دمکراسی‌های غربی، اعتراضی به توحش حکومت جمکران نمی‌کنند، آنهم بی‌دلیل نیست! از یکسو گورکن‌ها، حافظ منافع‌ استعمار در کشورمان‌اند، و از سوی دیگر، غربی‌ها بخوبی از توحش اسلام آگاه! ‌بی‌جهت نیست که در رسانه‌های‌شان اینچنین سنگ اسلام و مسلمانی به سینه می‌زنند. به خطبه نویسان نماز علفزار پیشنهاد می‌کنیم که از این پس، غربی‌ها را هم در زمرة «فدائیان دین»، به نمازگزاران معرفی کنند!

منبع: حنا زرچوبه، مورخ 23 آذرماه 1386




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت