...
روزآنلاین، مورخ 27 آذرماه 1386، بیانیهای از «333 فعال صلح طلب» منتشر کرده. این فعالان که همگی از شرکای جنایات حکومت اسلامی به شمار میروند، خواهان تعلیق «غنیسازی» در برابر تعلیق تحریمهای شورای امنیت شدهاند. این بیانیه، یک مانور سیاسی مزورانه و حقیر جهت کشاندن مردم به پای صندوقهای انتخابات مضحک حکومت اسلامی است. همانگونه که با شعار «اصلاحطلبی»، مردم را 8 سال فریب دادند، و با گسترش سرکوب، زمینهساز تهاجم نظامی به افغانستان و عراق شدند، امروز نیز هدف اصلی این به اصطلاح «فعالان صلحطلب»، از یکسو کسب «مشروعیت» برای این حاکمیت، و از سوی دیگر، تداوم تهدیدات نظامی علیه ملت ایران است.
کافیاست رسانههای غرب یک بار دیگر از زبان دلفین مینوئیها اعلام کنند، که مردم ایران، جهت مخالفت با جنگ، به سوی صندوقهای رأی شتافتند. آنگاه خواهیم دید که این به اصطلاح «صلحطلبان» یا همان اصلاحطلبان دروغین، نه تنها توحش و سرکوب دوران خاتمی را گسترش خواهند داد، که بجای صلح، تهدیدات روزمرة نظامی برایمان به ارمغان خواهند آورد. حمایت آشکار اتحادیة اروپا از شبهاصلاحطلبان جمکران بیدلیل نیست. «جنگ پرستان» اینبار، نقاب «صلحطلبی» بر چهره گذاشتهاند. فریب شعارهایشان را نخوریم. واکنش از روی «هراس»، ما را به سوی هر آنچه از آن در هراس هستیم، سوق خواهد داد.
به گزارش خبرهای 16 در ایرنا، مورخ 27 آذرماه 1386، «آنجلیکا بیر»، رئیس هیات پارلمانی اروپا که اخیراً بدون روسری، در جمکران با حداد عادل ملاقات کرده، از اینهمه دمکراسی در جمکران سخت «سورپرایز» شده، و اعلام داشتند، در «انتخابات»، از اصلاح طلبان حمایت خواهند کرد! البته فکر «بد» نکنید، این سخنان از طرف «آنجلیکا بیر»، اصلاً نشانة «دخالت آشکار» اتحادیة اروپا در امور داخلی کشورمان نیست! ابداً! خانم «بیر»، از روی «خیرخواهی» در امور داخلی ایران دخالت میکنند، چون بوی خوش جنگ به مشامشان رسیده.
اصولاً اهالی اروپای غربی، وقتی پای دمکراسی و آزادیخواهی، به ویژه در مناطق نفتخیزی چون ایران، پیش میآید، عرف دیپلماتیک و قانون و مقررات را بکلی فراموش میکنند، و بیگدار به آب میزنند. زمانی هم که جیمی کارتر در نشست گوادالوپ گفت، «شاه باید برود»، کشور فرانسه به همین بیماری «فراموشی» دچار شد؛ حاج روحالله خمینی را به عنوان «پناهندة سیاسی» پذیرفت، ولی از قضای روزگار، هیچیک از قوانین و مقرراتی که شامل پناهندگان سیاسی در کشور فرانسه میشود، شامل حال ایشان نشد!
طبق قوانین فرانسه، پناهندگان سیاسی مجاز نیستند بر ضد کشور خود فعالیت داشته باشند. چرا که اینگونه فعالیتها اقدام بر علیه منافع ملی فرانسه «تلقی» میشود، و میتواند به اخراج پناهنده نیز بیانجامد. به عنوان نمونه، مسعود رجوی و گروهی از مجاهدین خلق به همین «بهانه» از فرانسه اخراج شدند. البته این «حرفها»، فقط «بهانه» بود. ولی وقتی قرار شد روحالله خمینی را از عراق به فرانسه اعزام کنند، دولت فرانسه قوانین و مقررات خود را نادیده گرفت، و کشور فرانسه تبدیل شد به محل فعالیت آشکار بر ضد حاکمیت ایران! آنهم در ابعادی جهانی! البته فراموش نکنیم که همین کشور فرانسه، یکسال پیش از اعطای پناهندگی به روحالله خمینی، در تاریخ 17 اکتبر 1977، ضمن انعقاد قراردادی جهت احداث دو نیروگاه اتمی با دولت ایران، یک میلیارد دلار هم به عنوان «وام» از ایران دریافت کرده بود! ولی خوب از آنجا که «شاه ایران حقوق بشر را رعایت نمیکرد»، و در آزادیخواهی روحالله خمینی هم هیچ تردیدی نبود، و انوار «رعایت حقوق بشر» از ریش و پشم روحالله ساطع میشد، دولت فرانسه همه چیز را فدای همین آزادیخواهیهای ذاتی «رهبرکبیر» انقلاب کرد. آنزمان هنوز محفل نوبل و دیگر محافل فاشیسم بینالملل ناچار نشده بودند، حفاری در اسلام، و استخراج «دمکراسی» و «حقوق و بشر» از قرآن را، به بنیصدرها، عبادیها، و انواع و اقسام پاسدار و تیغکش حواله کرده، جایزههای رنگارنگ هم بدهند!
بله، آنروزها همه چیز سادهتر بود، چرا که، تعیین میزان «دمکراسی» در انحصار رسانههای غرب بود. خودشان، «امام نیک» را بجای «شاه بد» مینشاندند! بعد هم که «امام»، رکورد توحش و جنایت را میشکست، همین رسانهها، به انتقاد از وی میپرداختند، تا ما ملت بدانیم که به جز رسانههای غرب، هیچ کس در دنیا «حامی» آزادی نیست! والری ژیسکار دستن، در همان مصاحبه مورخ 16 ژوئیه، با «لسآنجلس تایمز»، که در وبلاگ دیروز هم به آن اشاره کردیم، میگوید، وقتی فعالیتهای خمینی بر ضد رژیم ایران شدت گرفت، من با شاه ایران تماس گرفتم، سفیر فرانسه در تهران به ملاقات شاه رفت، و خواست شاه این بود که مانع فعالیت خمینی نشویم، چون در ایران جنجال بیشتری به راه میافتد!
تا به حال پیشآمده، رئیس جمهور کشور فرانسه به خاطر حفظ آرامش در ایران، قوانین و مقررات کشورش را زیر پا بگذارد؟ البته که خیر! و چنین موردی هم پیش نخواهد آمد. چون اگر قوانین و مقررات امنیتی در کشوری چون فرانسه نقض شود، دیگر اثری از دمکراسی در این کشور باقی نخواهد ماند. در هرحال، نقض آشکار قوانین وزارت کشور فرانسه به این دلیل صورت پذیرفت که حاکمیت آمریکا، خواهان سرنگونی حکومت شاه ایران شده بود، و فرانسه به عنوان متحد آمریکا در سازمان ناتو، موظف به همکاری بود، امروز هم در بر همین پاشنه میچرخد! به عنوان نمونه، بر اساس مقررات سازمان ناتو، فرانسه علیرغم ژستهای مخالفت با تهاجم نظامی به عراق، موظف به تأمین مخارج جنگ در عراق است. از مطلب دور افتادیم، بهتر است بازگردیم به «آنجلیکا بیر» و حمایت اتحادیة اروپا از دارودستة محمد خاتمی بر ضد احمدی نژاد!
بله، همپیمانان ایالات متحد در اروپای غربی، به مصداق «اگر بردیدة مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی»، به کشور ایران که میرسند، نور «آزادی» و «دموکراسی» را فقط در مرداب «فاشیسم اسلامی» رؤیت میکنند! و چرندیات فعلة فاشیسم در گوششان به شعارهای پیشرفته و مترقی «دمکراسی» تبدیل میشود. البته دلیل این تغییر و تحولات ژرف، این است که اصولا، افراد هرچه دوست دارند بشنوند، همان میشنوند! مهم نیست که گوینده در واقع چه میگوید. اتحادیه اروپا هم، حدود سه دهه است از فاشیسم اسلامی در منطقه تغذیه میکند، در نتیجه، کاملاً طبیعی است که منافع خود را در «تداوم» همین حاکمیت طالبان شیعی مسلک و جمکرانی ببیند. به یاد داریم که در تاریخ 25 سپتامبر 2007، وزیر دفاع انگلیس، «دز براون» صریحاً، «تعهد» انگلستان به «اسلام» را یادآور شده! البته لزومی نداشت جناب وزیر موضع گیری رسمی صورت دهند، چون امروز مردم منطقه میدانند، فدائیان اسلام، القاعده، طالبان و دیگر تشکیلاتی که «سیاستشان عین دیانتشان است»، سر در آخور آنگلوساکسونها دارند. عشق و علاقة وافر آنگلوساکسونها به دین اسلام و به ویژه به تشیع، مدیون افتضاح بزرگی است که در تاریخ کشورمان آنرا حکومت صفویه خواندهاند، و نابغة بزرگی به نام علی اکبر ولایتی، که مانند دیگر زبالههای بازیافتی، در مقام مشاور علیخامنهای به مهندسی فقر فرهنگی مشغول شده، «نوروز» و «هویت» ایرانیان را هم مدیون صفویه میشمارد. علامت تعجب هم نمیگذاریم.
البته فراموش نکنیم که حکومت جمکران «هویت» تاریخی خود را مدیون سفاکی و حماقت شاه عباس صفوی و بیکفایتی شاه سلطان حسین است. از افتخارات نظامی شاه عباس کبیر، خارج از قتل ولیعهد خود، تشرف به مشهد «مقدس» با پای برهنه، و به ویژه کمک گرفتن از «برادران شرلی»، جهت اخراج چند صد پرتقالی از بندر گامرون بود! از این هنگام است که حاکمیت انگلستان به فواید اسلام راستین پی میبرد. چون برادران شرلی که پرتقالیها را با «تلاوت» آیاتی از «قرآن کریم» یا مهملات علامه مجلسی از بندر گامرون اخراج نکردند، به نیروی نظامی متوسل شدند. و این نیروی نظامی هم متعلق به سپاه شاه عباس نبود! از این گذشته، وقتی انگلستان پرتقالیها را اخراج کرد، حفاظت از بندر گامرون را هم بر عهده گرفت، چون اعلیحضرت کبیر اگر میتوانستند از بندر گامرون حفاظت کنند، که پرتقالیها به آنجا تشریففرما نمیشدند!
ولی مهمترین ویژگی شاهعباس کبیر، کور کردن موسیقیدانانی بود که افتخار نواختن در مجالس بزم قصر «زپرتی» یا عالی قاپوی ایشان را داشتند! بله، هنرمندان در دربار صفوی از عزت و احترام فراوانی برخوردار بودند. و برای اینکه «نوامیس» شاه عباس بتوانند با «کرامت» در مجالس «بزم دینی» تردد کنند، لازم بود اعلیحضرت چشم نوازندگان را «کور» کنند! بله، میبینید که شانس آوردیم! امروز به دلیل کشف «دمکراسی» و «حقوق بشر» در اسلام، سیداحمد خاتمی برای حفظ نوامیسشان، در خطبههای نماز کذا، خواستار کور کردن کلیة مردم ایران نشدهاند! بلکه خواستار «کتک زدن» زنانی شدهاند، که حاضر نیستند جزو گلة نوامیس گورکنها به شمار آیند. به این میگویند پیشرفت و تحول، آنهم در بطن دین اسلام! و پس از تحویل سوخت هستهای توسط روسیه به حکومت اسلامی، این پیشرفت و تحول عملاً فراگیر شده!
پس از اینکه ایالات متحد ناچار شد دست از حمایت گورکنها بردارد، و سردار نجار هم ناچار شدند موشکی را که با «شعار بسیجی» در رسانهها، از «رابرت گیتس» دریافت کرده بودند، در همان صندوقچه مادربزرگشان غلاف کنند، شاخة دوم نانخورهای سازمان سیا، یا همان شبه اصلاحطلبان، خواهان پذیرش قطعنامة 1737شورای امنیت شدهاند! چرا؟ چون حکومت رمالان، به دلیل از دست دادن حمایت اربابان آنگلوساکسون، در هرحال ناچار به تعلیق غنیسازی خواهد بود. پس بهتر است نانخورهای سازمان سیا، که 28 سال در جنایت و چپاول حکومت اسلامی شرکت فعال داشتند، و روزآنلاین در 27 آذرماه 1386، آنها را «333 فعال صلح طلب» نامیده، این اقدام اجباری را به نام خود به ثبت برسانند، تا سهم اتحادیة اروپا از غارت ثروتهای کشورمان، همچنان محفوظ بماند. چون «صلح طلبی» اینان، در واقع یک مانور سیاسی است، جهت جذب صلحطلبان واقعی به سوی صندوقهای انتخابات دروغین، همانگونه که با شعار «اصلاحطلبی»، برای خاتمی مزدور کسب «مشروعیت» کردند.
به اتحادیة اروپا، و به ویژه به شخص «آنجلیکا بیر»، که ارادت فراوانی به «مردمسالاری دینی» و «جنگ» دارد، یادآور شویم که پایان حکایت لیلی و مجنون بس غمانگیز است! و اصلاً چرا به حکایت لیلی و مجنون بپردازیم؟ واقعیت در برابرمان قرار دارد. هنگام تحویل نخستین محمولة سوخت هستهای، پرزیدنت مهرورزی از ترس «اورانیوم» به دامان پادشاه عربستان پناه برد. کافی است محمولة دوم سوخت هستهای به حکومت اسلامی تحویل داده شود، تا کل حاکمیت امام زمان، جهت «نبرد با آمریکا»، در حرمسرای پادشاه عربستان سنگر بگیرد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت