یکشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۶

آبدارچی و دست‌درازی!
...
همانطور که پیشتر گفتیم، به دلیل سرسپردگی حاکمیت ایران، و وابستگی نیروهای «امنیتی ـ نظامی» به استعمار غرب، ایجاد آشوب در کشورمان کار بسیار ساده‌ای است. حاکمیت در ایران، از ابتدای استقرار، به بهانة حاکم کردن «نظم»، به «سرکوب» مردم می‌پردازد، تا در درازمدت، با تکیه بر نارضایتی‌ مردم از سرکوب، زمینة «شورش» همیشه فراهم باشد. به این ترتیب کافی است که سازمان‌های امنیتی‌، اوباش جیره‌خوار خود را به عنوان «ناراضی» روانة خیابان‌‌ها کنند، تا استعمار، «انقلابی شکوهمند» سازمان دهد! البته در کمال خوشوقتی، براندازی بهمن 1357 هنوز از ذهن ما زدوده نشده. و به یاد داریم که با انتشار یک نامة مضحک در رسانة مسعودی‌ها، کارخانة رجاله پروری، به قول شیخ احمد خاتمی، «استارت» انقلاب را در قم زد. گویا اربابان حکومت جمکران سعی داشتند به بهانة «16 آذر» هم یک «استارت» دیگر در دانشگاه تهران بزنند، ولی به دلیل پایان «جنگ سرد»، موتورشان خفه کرد! اما همانطور که به یاد داریم، پیش از تلاش جهت ایجاد آشوب در دانشگاه‌ها، اروپائی‌ها به ابراز عشق و علاقه به ایران و اسلام پرداخته بودند.

روز 14 آذرماه، «کلدرولی»، عضو حزب فاشیستی «ائتلاف شمال»،‌ و نایب رئیس مجلس سنای ایتالیا، به ابراز عشق به اسلام و مسلمین مشغول شد! فردای همان روز، دیوید میلیبند، وزیر امورخارجة انگلستان، که مانند بعضی‌ها، یک شبه ره صدساله پیموده، ضمن مصاحبه با «کوریره‌دلاسرا» به ایران اجازه دادند، به تاریخ خود افتخار کند! البته نفرمودند کدام تاریخ؟ مقصودشان تاریخی است که «تاریخی‌ات» دارد، یا همان بی‌بی‌گوزک‌های متکی بر «حقیقت» الهی؟ در هرحال، ایشان پس از صدور مجوز افتخار، تأکید کردند که حتی دست‌شان را نیز دراز کرده‌اند! و ما هرچه فکر کردیم متوجه نشدیم، ایران، برای افتخار به تاریخ خود، چه احتیاجی به دست‌درازی امثال «میلیبند» دارد؟ در هر حال، با توجه به ترقی و تعالی دیوید میلیبند در کشور انگلستان، آنکه باید به تاریخ زندگی خود افتخار کند، خود ‌جناب میلیبند هستند، که جهت آشکار کردن روابط پنهان میان آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک با نوکران‌ ضدامپریالیست‌شان در جمکران اینچنین به تقلا افتاده‌اند:

«ایران حق دارد به تاریخ خود افتخار کند، ما دست خود را دراز کرده‌ایم، کاندولیزا رایس نیز یکسال پیش اینکار را کرده است و حالا باید بررسی‌ها آغاز شود.»

منبع: حنازرچوبه، مورخ 14 و 15 آذرماه 1386

ولی ظاهراً بررسی‌های مورد نظر حاکمیت انگلستان آغاز نشد، چرا که حدود 10 روز پس از افتخار و دست درازی ایشان، روسیه سوخت هسته‌ای را به حکومت اسلامی تحویل داد! و نمی‌باید از نظر دور داشت که، همزمان با تلاش‌های‌ انگلستان برای عادی سازی روابط با گورکن‌ها، آنهم از طریق «افتخار» به تاریخ، در کشور پاکستان نیز مسائل افتخارآمیزی در جریان بود. گفتیم که مسائل پاکستان از این جهت اهمیت دارد که بازتاب آیندة حکومت ایران به شمار می‌رود. در این چارچوب است که آزادی «شهباز شریف»، عضو بلندپایة حزب طالبان‌پرور «مسلم لیگ» از اهمیت برخوردار می‌شود. به گزارش حنازرچوبه، مورخ 15 آذرماه، کمیسیون انتخابات پاکستان، صلاحیت شهباز شریف را به دلیل اتهام وی به قتل‌های متعدد، رد کرده بود. شهباز شریف، متهم است که در سال 1998، زمانی که «سروزیر» بوده، دستور قتل پنج طلبه را در شهر لاهور صادر کرده! و جدیداً همین فرد به قید وثیقه آزاد شده، تا در «انتخابات» پاکستان شرکت کند! بله، می‌بینیم که جهت فساد قضائی، حضور امثال شاهرودی الزامی نیست! و پاکستان هم می‌تواند مثل ایران، به تاریخ خود «افتخار» کند. ولی نه تنها سوخت هسته‌ای دریافت نخواهد کرد، که «والتر هیل»، مقام ارشد مذاکرات هسته‌ای با کرة شمالی، به پاکستان و در واقع به چین هشدار می‌دهد که پرش‌های کرة شمالی به قلة فناوری هسته‌ای را متوقف کنند!

به یاد داریم که روز 16 دسامبر 2007، خبر تحویل سوخت هسته‌ای به ایران از سوی روسیه اعلام شد. حال باز گردیم به وقایع پس از 16 آذر. طبق معمول مرکز آشوب‌ها در دانشگاه تهران قرار گرفته بود. به همین دلیل، روز شنبه هشتم دسامبر، پاسدار حسین شریعتمداری در این دانشگاه، سیرک پرسش و پاسخ به راه انداخت، و در این جلسه، با یک نفر که خود را از اعضای «بسیج» معرفی می‌کرد نیز گفتگوئی داشته. بسیجی کذا، در تجمع فردای همان روز به عنوان «معترض» سخنرانی کرده، و مورد تشویق حاضران قرار می‌گیرد، ولی اینبار خود را از اعضای «تحکیم وحدت» معرفی می‌کند! هنگامی که یکی از خبرنگاران از او در مورد هویت دوگانه‌اش سوال می‌کند، دانشجوی مذکور بجای پاسخ ناپدید می‌شود.
منبع: خبرهای 16 از ایرنا، مورخ 10 دسامبر 2007

بله ساواک از این قماش دانشجونمایان و «طلاب» فراوان در دسترس دارد، و با هم‌اینان تشکل‌های «لات‌سالار» متعدد در کشور سازمان داده. البته دیگر کشورهای منطقه نیز از چنین تشکل‌هائی برخوردارند. و همة این تشکل‌ها نیز خود را «دمکراتیک» و «ضدامپریالیست» می‌خوانند! به عنوان نمونه در کشور پاک‌ها، همة گروه‌های طالبان پرور، به ویژه حزب «مسلم لیگ»، خود را «ضدآمریکائی» می‌دانند! جالب است بدانیم که این احزاب «ضدامپریالیست»، به اتفاق ژنرال «حمید گل»، رئیس سابق سازمان اطلاعات پاکستان، شدیداً با آمریکا مخالفت کرده‌اند!
منبع: ایرنا، مورخ 19 آذرماه 1386

همزمان با ضدامپریالیست شدن طالبان در پاکستان، خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی از مبارزات ضدمارکسیستی در ترکیه گزارش می‌دهد! از 19 آذرماه سالجاری، دولت عبدالله‌گل، با حفظ جایگاه ضدامپریالیستی خود، دستگیری و کشتار «مارکسیست‌ها» را نیز در آنکارا آغاز کرده، تا بتواند با خیال آسوده، رفراندوم برای روسری «خیرالنساء» را برگزار کند. و اما حکومت جمکران، هیاهوی فراوانی نیز جهت انعقاد قرارداد حوزة «یادآوران» با شرکت چینی «سینوپک» به راه انداخت و مهر نیوز، مورخ 19 آذرماه 1386 هم یک مقالة مضحک از «نیوزویک» منتشر کرد که در آن «فرید ذکریا»، «فاشیست ـ مسلمان» معروف، جهت برقراری روابط دوستانه میان آمریکا و نوکران‌اش در جمکران، رهنمودهای بسیار ارائه داده. فرید زکریا، از جمله به گورکن‌ها توصیه می‌کند که، دکان فناوری هسته‌ای را با «ملی‌گرائی» پیوند زنند، تا باز هم در راه تحویل سوخت هسته‌ای از سوی روسیه کارشکنی کرده باشند! ولی علیرغم این تلاش‌ها، روز 16 دسامبر، سوخت هسته‌ای به ایران تحویل داده شد، و پس از اظهارات پاسدار حسین شریعتمداری، لاریجانی و اکبر بهرمانی، جهت «خودکفائی» در تأمین سوخت هسته‌ای، که به مصداق «جواب ابلهان خاموشی است»، هیچ پاسخی نیافت، نوبت به «ملی ـ مذهبی‌ها» رسید، تا اینبار با نفی بخش «مذهبی» خود، «ملی» شده، و دامنة عوامفریبی را گسترده‌تر نمایند. ابتدا آقای امیرانتظام، که به دلیل سوابق شان در اوین، محبوبیت فراوانی نزد شوت‌وپرت‌ها دارند، وارد کارزار تبلیغات شدند، و سپس نوبت به ابراهیم یزدی رسید.

ابراهیم یزدی همانطور که پیشتر هم گفتیم به عادت معهود پادوهای سازمان سیا، همواره خود را در منتهی‌الیه حماقت قرار می‌دهد، تا ببیند مخاطب‌اش کیست. و به مصداق «کار نیکو کردن از پرکردن است»، در اینکار چنان پیشرفت کرده که دیگر در همین منتهی‌الیه ایستا شده. حاج ابراهیم در مصاحبه‌ای با ایران گلوبال، یک فرش شش در چهار، با تاروپود چرند و دروغ بافته که بررسی آنرا به بعد موکول می‌کنیم، ولی نقل قسمتی از آن که به «لنین» مربوط می‌شود، خالی از لطف و ظرافت نیست. چون حاج ابراهیم هم، مانند میلانی، پاسداراکبر و دیگر فعلة فاشیسم دل خونی از این لنین دارد. و از آنجا که هست و نیست این جماعت به نوامیس‌شان بستگی دارد، می‌توان حدس زد که حتماً لنین بلائی به سر نوامیس اینان آورده که از «حافظة تاریخی» نوامیس‌شان هرگز زدوده نخواهد شد. البته حاج ابراهیم هم به شیوة دیگر گورکن‌ها، نظرات اربابان‌اش را با توسل به نبش قبر دیگران ابراز می‌دارد. ولی یزدی یک گام از دیگران جلوتر است، چون جهت پرت‌و‌پلا گوئی در مورد لنین، به نبش قبر بهشتی و کیانوری متوسل می‌شود، تا افتضاحی به نام حکومت اسلامی را در ترادف با بلشویسم قرار دهد. می‌دانیم که پس از براندازی بهمن 1357، هر چه لات و اوباش در دستگاه ساواک یافت می‌شد، در رأس هرم قدرت قرار گرفت، تا نابودی «نظم» تضمین شود. به همین دلیل، نخستین اقدام «انقلابی» حکومت روح‌الله خمینی، «اسلامی کردن» توالت‌های دبیرستان رازی بود. چون مردم‌سالاری «دینی»، موجودیت خود را مدیون این مکان «مقدس» است. بی‌جهت نیست که آیات عظام در مورد آداب ورود به آن، با پای چپ، هزاران جلد «پژوهش» «علمی» و «عقلانی» به حوزه‌های علمیه ارائه کرده‌اند. در روایات آمده که وحدت حوزه و دانشگاه، ریشه در همین میادین باید داشته باشد. پس بازگردیم به ابراهیم یزدی، که به نقل از بهشتی می‌گوید:

«این آقای کیانوری[...] داستانی را تعریف کرد، که اعضای کمیتة مرکزی حزب بلشویک رفتند پیش لنین [...] و گفتند می‌خواهیم برای بانک مرکزی یکی را بگذاریم، اما کسی را نداریم، لنین گفت، کسی را نداریم یعنی چه؟ سپس شخصی را که در آبدارخانه کار می‌کرد، صدا زد، حکم به او داد که برو بانک مرکزی [...] البته بهشتی زنده نماند ببیند[...] که این رویکرد چه نتایج دراز مدتی داشت.»

منبع: اطلاعات نت.

ابراهیم یزدی شباهت عجیبی به احسان نراقی پیدا کرده؛ از نظر دروغگوئی و پریشانگوئی! و از این نظر که همواره «نقش» خردمند و خیرخواه را نیز بر عهده می‌گیرد، تا بگوید، بی‌توجهی دیگران به رهنمودهای‌اش، فاجعه به بار آورده. ابراهیم یزدی، مسلماً فراموش کرده که خود وی، مانند «رهبرکبیر انقلاب»، و شرکاء همگی از آبدارخانة سازمان سیا بیرون کشیده شده‌اند! البته، نه به دستور شخصیت ممتازی چون لنین، که به دستور یک لهستانی پادوی حاکمیت ایالات متحد، به نام برژینسکی!





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت