دوشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۶

«سبک» و گورکن!
...

روز 14 دیماه 1357، برابر با چهارم ژانویه 1979، سران آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان در گوادالوپ بر سرنگونی محمدرضا شاه پهلوی مهر تأئید زدند. و تقریباً یکماه پس از نشست گوادالوپ بود که روح‌الله خمینی و همراهان در فرودگاه مهرآباد تخلیه شدند. حکومت اسلامی نیز در تداوم سیاست دوران محمدرضا پهلوی، و در راستای کمک به خرابکاران در افغانستان فعالیت خود را گسترش داد، چرا که، حاکمیت افغانستان در دست کمونیست‌های طرفدار شوروی بود. تداوم عملیات خرابکارانة‌ عوامل غرب در داخل خاک افغانستان، و بحرانی که اشغال سفارت آمریکا در تهران در تاریخ 13 آبانماه 1358 به وجود آورد، باعث شد که روز 3 دیماه 1358، ارتش سرخ افغانستان را اشغال کند. و در واقع پای به تله‌ای بگذارد که گروه برژینسکی برایش تدارک دیده بود. این مختصر را گفتیم تا بازگردیم به مصاحبة ابراهیم یزدی با «ایران گلوبال» که در وبلاگ دیروز هم به آن اشارة مختصری داشتیم.

یزدی در مصاحبة خود، تاریخ اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ را یکسال به عقب کشیده، تا بتواند براندازی سازمان ناتو در ایران را تحت عنوان مبارزه با کمونیسم «توجیه» کند:

« اواخر دسامبر 1978، آمریکائی ها [...] تغییر مسیر دادند [...] افغانستان در اشغال ارتش روسیه [اتحاد جماهیر شوروی] بود [...] بنابراین موافقت کردند که شاه برود، بختیار بیاید و [...] نظریه برژینسکی این بود که [...] تنها نیروئی که می تواند جلوی خطر کمونیسم را در ایران بگیرد، ائتلاف میان نظامیان و روحانیان است[...]»


فعلة فاشیسم، به ویژه نوع کلاهی آن که در «نهضت آزادی» و «جبهة ملی»، ادعای آزادیخواهی هم می‌کند، به مراتب از دستاربندان خطرناک‌تر و سفاک‌تر است. پیشتر، در همین وبلاگ، با نقل مطلبی از وبلاگ «روزبه کلانتری» در مورد شیوة‌ رفتار فاشیستی فروهر با مخالفان، به این امر اشاره کرده‌ایم. و امروز نیز با در نظر داشتن تحریف بیشرمانة وقایع تاریخی توسط جنایتکاری به نام ابراهیم یزدی، می‌پردازیم به اظهارات همکار و همفکر وی عزت‌الله سحابی، که پیشتر به همراه آن 333 تن کذا، ظاهراً خواستار تعلیق غنی‌سازی اورانیوم نیز شده بود.

سحابی در مصاحبه با «فارس نیوز»، مورخ سوم دیماه سالجاری، به دلایلی که بر ما پوشیده مانده، مواضع خود را کمی تغییر داده، می‌گوید، ما نگفتیم دولت ایران غنی‌سازی را به طور کامل رها کند، بلکه می‌‌گوئیم اگر غنی‌سازی، تحریم به دنبال دارد، نباید آنرا ادامه داد. سحابی سپس از فرصت استفاده می‌کند، تا گریزی به صحرای کربلا زده، و ضمن تقدیر از خیانت‌های محمد مصدق، با انتقاد از روس‌ها، کمی هم در شیپور شکستة «جنگ سرد» بدمد، و خلاصه بگوئیم، دمی برای آمریکا بجنباند.

این دوران مصدق چقدر خوب بوده، و ما قدرش را نمی‌دانستیم! البته منظور پدربزرگ‌های نمک ناشناس ماست، که مصدق را «نوکر انگلیس» می‌خواندند، چون از نزدیک در جریان کودتای 28 مرداد قرار داشتند. بله، دوران مصدق، از نظر بعضی‌ها به این دلیل «خوب» بود که، شباهت فراوان به دوران پرافتخار روح‌الله داشت! و امروز که «ژنرال» تاج زاده، خمینی را طرفدار «دموکراسی» معرفی می‌کند، باید بدانیم که مصدق نیز حتماً از طرفداران دموکراسی بوده! و به احتمال زیاد کاشانی و دیگر اوباش عضو فدائیان اسلام نیز در همین چشم‌انداز ارادت فراوان به دمکراسی داشته‌اند، و ما از اینهمه بی‌خبر بودیم! از همه مهم‌تر، آقای سحابی نیز می‌باید از فدائیان دمکراسی به شمار آیند!

البته ما با سوابق درخشان آقای سحابی، و شعارهای «پیشرو» ایشان در باب استقرار «حکومت عدل علی» قبلاً آشنا شده‌ایم، از اینرو، کاملاً طبیعی است که فکل‌کراواتی‌های بازار تهران، به شیوة شیخ بهنود، تاج‌زاده، سیدصادق خرازی و محسن آرمین، به بهانة دفاع از منافع ملی، در واقع به پخش پروپاگاند ضد روسی، ساخته و پرداختة گروه برژینسکی، مشغول باشند. هر چه باشد حکومت گورکن‌ها بنیادش را مدیون آبدارچی لهستانی‌الاصل سازمان سیا است. و عزت‌الله سحابی هم، بر خلاف توهمی که بعضی‌ها به آن دامن می‌زنند، به هیچ عنوان از گورکن‌ها جدا نیست. ایشان همکار و همراه حکومت جنایتکاری است که 29 سال پیش با توطئة سازمان سیا، و با خیانت چپ‌نمایان بر ملت ایران تحمیل شد، تا کشورمان را به عرصة رویاروئی مستقیم جبهة ناتو با اتحاد جماهیر شوروی تبدیل کند. و امروز که اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود خارجی ندارد، جیره‌خواران سازمان سیا، همچنان بر مواضع اربابان خود پای می‌فشارند، بدون آنکه در نظر آورند، برخلاف آمریکا، کشور روسیه با ایران مرز مشترک دارد! و منافع ملی ما حکم می‌کند، که روابط حسن همجواری با همسایة قدرتمند شمالی را، فدای منافع فرضی در رابطه با ایالات متحد نکنیم. بله، مهندس سحابی این واقعیت را فراموش کرده، می‌فرمایند، ما نباید به امید روسیه با آمریکا بجنگیم! این سخنان حکیمانه نشان می‌دهد که در تبلیغات بازاری جماعت، حکومت رمالان، هنوز پس از اینهمه بده بستان با ارتش ایالات متحد در عراق و افغانستان، «فرضاً» در حال جنگ با آمریکا است!

سحابی گویا فراموش کرده، که دو ماه پیش، دولت روسیه با آمریکا «اتمام حجت» کرد که تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای را می‌باید فراموش کند! بله، اگر یک «سیاست‌مدار» چنین مسائل مهمی را از یاد ببرد، فقط نشان از آن است که، در آبدارخانه سازمان سیا خیمه زده! و می‌بینیم که اینکار در حکومت جمکران عملاً به یک «اپیدمی» تبدیل شده. مهندس سحابی، فراموش کرده‌اند که همکار شریف‌شان، ابراهیم یزدی، نقش گروه برژینسکی در تشکیل حکومت اسلامی را عملاً تأیید کرده است. البته ما می‌دانستیم که «سیاست انسداد»، از سال 1976 در دستورکار سازمان سیا قرار داشت، و سرنگونی حکومت پهلوی در راستای همین «سیاست انسداد» الزام‌آور شده بود. اما فعلة فاشیسم، با واقعیت‌های سیاسی بیگانه است. چرا که ویژگی فاشیسم، همان نادیده گرفتن زمان و مکان است. و به همین دلیل، در حکومت فاشیستی، «سکون»، «توهم»، «ابهام» و «حقیقت»، جای پویائی، منطق و واقعیت را می‌گیرد، تا سحابی‌ها به زبان ابتذال خمینی، و با همان بلاهت پیامبرگونه، سیاست جهانی را در دو یا سه جملة کوتاه، و خصوصاً ابلهانه، برای‌مان اینگونه خلاصه کنند:

«اروپا از آمریکا برای ما دشمن‌تر است، روسیه از اروپا بدتر[...] ما نباید به امید روسیه با آمریکا بجنگیم.»

و اگر همانطور که در وبلاگ‌های پیشین نیز گفتیم، چنین سخنان فاشیستی را یک مرحله منطقی به پیش برانیم، خواهیم داشت: «آمریکا از اروپا، و اروپا از روسیه با ما دوست‌تر است، ما باید به امید آمریکا با روسیه بجنگیم!» به زبان ساده‌تر، به همان کاری مشغول باشیم که طی این 29 سال، صورت می‌دادیم: «نوکری» آمریکا! تا گاوچران‌ها بتوانند ضمن چپاول ثروت‌های ‌ملی، کشورمان را همزمان به ابزار فشار بر یک ابرقدرت هسته‌ای و همسایه تبدیل کنند! این صورتبندی‌ که حاج سحابی می‌پسندند، همان شیوة «مقدس» سیاستگذاری «ملی‌ ـ مذهبی‌ها» است! البته آقای سحابی حق دارند! چرا که اگر مردم ایران به فروش زن و فرزند و کلیة خود روی آورده‌اند، این مسائل شامل حال امثال ایشان نمی‌شود. سحابی‌ها گرفتاری خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش ندارند، اینان نگران نابودی توحش «عدالت» علی، «بلاهت» حسین‌، و بر باد رفتن «مردم‌سالاری» امام خمینی‌‌ا‌شان هستند!

و در همین چارچوب است که می‌توان سخنان پاسدار محسن آرمین، نوچة بهزاد نبوی را نیز در سایت «امروز» بررسی کرد. محسن آرمین که فراموش کرده حاکمیت ایران از کودتای کلنل رضا خان تا به امروز، یک حاکمیت «نظامی ـ امنیتی» بیش نیست، به یکی از سرداران «توصیه» می‌کند، مانند نظامیان سخن نگوید! اما پایة اصلی سخنان محسن‌آقا، مانند دیگر فعلة فاشیسم، روس ستیزی است. اما جهت کسب وجهه برای پروپاگاند ضدروسی خود، همین فرد، که عمری را به سرکوب و جنایت گذرانده، امروز خود را مدافع آزادی «شهروندان» معرفی می‌کند! البته ما بیانیة «کنگرة» مجاهدین انقلاب اسلامی را پیشتر بررسی کرده‌ایم، و در آن بیانیه هیچ اثری از حقوق شهروندی ندیدیم! گویا محسن آرمین هم فراموش کرده که عضو کدام سازمان است! آرمین ضمن ارائة یک تحلیل کشکی از مواضع روسیه، می‌پرسد، چطور «ولادیمیر پوتین» وقتی در تهران بود، به خبرنگاران نگفت چه وقت سوخت هسته‌ای را به ایران ارسال خواهد کرد؟ پس حالا که سوخت هسته‌ای را ارسال کرده‌اند، حتماً اتفاقی افتاده!

آرمین در ادامة سخنان خود چنین نتیجه می‌گیرد که، روسیه سوخت هسته‌ای به ایران ارسال کرده،‌ تا آمریکا سپر دفاعی در اروپای شرقی نصب نکند! و پس از این نتیجه گیری مسخره، محسن آرمین اضافه می‌کند، «نمی‌توان به روسیه اعتماد کرد!» چرا که، بر اساس نظرات ایشان، روسیه به آمریکا پیشنهاد کرد سپر دفاعی را در آذربایجان نصب کند! محسن آرمین ظاهراً به یاد ندارد که آمریکا برای نصب سپردفاعی در اروپای شرقی، و تهدید روسیه، فعالیت‌های «هسته‌ای ـ نظامی» نوکرانش در جمکران را بهانه قرار داده بود! و به همین دلیل، روسیه پیشنهاد کرد جهت مقابله با تهدید رمالان به اصطلاح «ضدآمریکائی»، سپر دفاعی را در آذربایجان نصب کنند، تا روسیه هم بتواند در این «مبارزه» شریک باشد. عنوان اینکه، آمریکا گورکن‌ها را تهدید به شمار می‌آورد، از طرف امثال محسن آرمین، صرفاً به این دلیل است که، زدن «نعل وارونه»، از وظایف اصلی ریزه‌خواران استعمار در ایران شده. در هر حال، اصل مطلب برای آرمین این است که به طور غیرمستقیم با اصرار بر تداوم غنی سازی، خواهان تحمیل تحریم‌ها بر مردم ایران شود. چرا که، به یاد داریم، «سیاست اقتصادی» سازمان بهزاد نبوی، از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن، بر جیره بندی، ایجاد بازار سیاه، ‌ دلالی و احتکار استوار بوده. و در این راستا، سخنگوی سازمان دست ساز اسرائیل می‌گوید، تحویل سوخت هسته‌ای اهمیتی ندارد، تولید سوخت هسته‌ای اهمیت دارد!

البته فراموش نمی‌کنیم که، «تولید» سوخت هسته‌ای، از نظر این «سازمان»، فقط به این دلیل اهمیت دارد که اعمال تحریم‌ها را بر ما ملت «قطعی» خواهد کرد. در غیر اینصورت، همه می‌دانند که حکومت رمالان، سانتریفوژزهای «غنی‌سازی» را نیز مانند بنزین، گندم و گوشت قرمز از کشورهای غربی وارد می‌کند. و همه می‌دانند که، این حاکمیت فاقد فناوری تولید سوخت هسته‌ای ‌است. اگر دست پرورد‌گان اسرائیل بر غنی‌سازی اورانیوم پافشاری می‌کنند، فقط به این دلیل است که می‌پندارند، با تشدید تحریم‌ها می‌توان دوران «شیرین» نخست وزیری میرحسین موسوی را یکبار دیگر تجربه کرد! چون دوران موسوی، عصرطلائی خرابکاران گروه نبوی بود. شاید به همین دلیل است که امروز، بنگاه خبر پراکنی «بی‌بی‌سی»، میرحسین موسوی «هنرمند» را نیز در سایت خود به جهانیان معرفی کرده!

ویژگی جنایتکاران حکومت جمکران این است که به فرهنگ و هنر علاقه فراوان دارند! کمال خرازی، محمد خاتمی، علی اکبر ولایتی، میرحسین موسوی، علی خامنه‌ای، و روح‌الله خمینی همه اهل فرهنگ و هنراند. امروز بنگاه «خبرپراکنی» کذا تعدادی عکس و تفصیلات از میرحسین موسوی تهیه کرده، و این جنایتکار جنگ طلب را تحت عنوان «هنرمند» به خوانندگان خود معرفی می‌کند! البته از آنجا که هنر اصولاً در خانوادة موسوی «ریشه» دارد، همسر ایشان نیز چند سال پیش، با کپی برداری از مجسمة مریم مقدس از یک کلیسا در فرانسه، «مجسمة مادر» را به جهان هنر شیعی‌مسلکان اهدا کرده بودند. البته، «هنر» میرحسین موسوی در مجسمه سازی نیست! ایشان به گفتة «بی‌بی‌سی»، سبک نقاشی «نائیو» را برگزیده‌اند.

واژة «نائیو»، مؤنث صفت «نائیف»، در زبان فرانسه، معانی متفاوتی دارد. در معنای لغوی، «نائیف»، به مفهوم ساده‌لوح، کودن و ناشی، به کار برده می‌شود. اما در سبک‌شناسی هنری، «نائیو» به سبکی اطلاق می‌شود که خود را به شیوة «ابتدائی»، «خام» و «کودکانه» بیان ‌کند. «نائیو»، در نقاشی مکتبی است که با توسل به رنگ‌های تند و شاد، موضوعات بومی و فولکلوریک، مناظر و یا جانواران را با ریزه‌کاری‌های فراوان ترسیم می‌کند.

البته میرحسین موسوی، فقط در نقاشی «نائیو» نیست. ایشان از نظر معماری هم در همان سبک کذا سیر می‌کنند، و به همین دلیل یک بار هم از یک شرکت ساختمانی «اخراج» شده‌اند، چرا که، زیربنای ساختمانی که طراحی کرده بودند، از قضای روزگار، از سطح زمینی که در اختیار داشتند بیشتر بوده! شاید بهتر است بگوئیم، که در عمل، نخست وزیر هنرمند «بی‌بی‌سی»، در سیاست هم پیرو همان سبک «نائیو» است. و خلاصة مطلب، اگر هنرمندانی می‌توان یافت که سبک «نائیو» را به عنوان شیوة بیان هنری خود بر می‌گزینند، میرحسین موسوی، باید به معنای واقعی کلمه «نائیف» باشد؛ شاید «خام‌فکری» در ایشان اصلاً‌ نوعی «جهان بینی» فراگیر به شمار آید! حال اگر «بی‌بی‌سی» بر «هنرمندی» موسوی اصرار دارد، هیچ اشکالی ندارد. در مملکتی که یک روضه‌خوان چون روح‌الله خمینی، که در حد ششم ابتدائی هم به زبان فارسی تسلط نداشت، ادعای شعر و شاعری می‌کرد، موسوی هم باید هنرمند و نقاش باشد! شعر مهوع روح‌الله را که به یاد دارید؟ «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم»! حتماً میرحسین موسوی هم تمامی تلاش خود را به خرج داده، تا با ریزه‌کاری فراوان و استفاده از رنگ‌های تند و شاد، این «تصویر» بسیار «اروتیک» در شعر روح‌الله را بر بوم نقاشی جاودان کند!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت